۲۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۰۶۴۳۲
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۱ - ۲۸-۰۷-۱۴۰۳
کد ۱۰۰۶۴۳۲
انتشار: ۱۲:۱۱ - ۲۸-۰۷-۱۴۰۳

کوچ اجباری بیماران از شهرستان ها به پایتخت

کوچ اجباری بیماران از شهرستان ها به پایتخت
در بسیاری از شهرستان های ایران، این حق به دلیل کمبود بیمارستان و تخت بیمارستانی و همچنین فقدان متخصصان پزشکی، به طور کامل نقض می‌شود. کمبود بیمارستان‌های مجهز و متخصص در سایر شهر‌ها یکی از معضلات بزرگی است که شاید آنهایی که در پایتخت زندگی می‌کنند، آن را درک نکنند.
دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی مناسب، حق مسلم هر شهروند است. با این حال، در بسیاری از شهرستان‌های ایران، این حق به دلیل کمبود بیمارستان و تخت بیمارستانی و همچنین فقدان متخصصان پزشکی، به طور کامل نقض می‌شود.
 
به گزارش اطلاعات، هوای گرم مهرماه کلافه کننده بود و آفتاب تند ظهر، چشم را می‌زد. بوی تندِ ضدعفونی کننده در فضا پیچیده بود و صدای گریه کودکان و فریاد پرستاران، گوش را آزار میداد. در حیاط بیمارستان، چند پدر با لباس‌های محلی از بلوچستان، با گوشی‌های موبایل خود صحبت می‌کردند و تند تند قدم می‌زدند. گویی هر کدام در تلاش برای یافتن راه نجاتی از این مخمصه بودند.
 
ما در داخل اورژانس، اوضاع وخیم‌تر بود. همهمه آدم‌ها، با صدای گریه کودکان خردسال و جیغ نوزادان، مانع از رسیدن صدای پذیرش به بیماران می‌شد. در گوشه‌ای از این فضای شلوغ، مادری با چشمانی که از بی‌خوابی و خستگی حلقه‌های سیاهی دورشان نقش بسته بود، کودک خردسال خود را در آغوش گرفته بود. به سر تراشیده کودک سرم وصل بود و بی‌وقفه جیغ می‌کشید و گریه می‌کرد. از اراک آمده بود و دکتر‌های اراک پسرش را جواب کرده بودند.
 
از بلوچستان آمده‌ایم. تو سرش یک تومور دارد. آنجا دکتر نداریم چه برسه به بیمارستان" این را پدر دختربچه ۴ ساله‌ای می‌گفت که در بغلش خوابیده بود.
 
آن سوی اورژانس، دو زن و دو دختر نوجوان با لباس‌های ترکمنی کنار در مطب ایستاده بودند. یکی از زنان پسری رنگ پریده را بغل کرده و منتظر نوبتشان بود.
 
"چند هفته است هرچی می‌خوره بالامیاره! شکمش هم روز به روز داره بزرگتر می‌شه. مشهد دکتر بردم، گرگان دکتر بردم، هیچ کاری نکردن. آخرسر گفتن ببریدش تهران. حالا آوردیمش اینجا به امید خدا خوب بشه... انشالله خوب میشه. اینجا دکتراش خیلی خوبن، تجهیزاتش کامله".
 
اینها بخشی از گفتگو‌های مادر ترکمن با پدر بلوچ بود که می‌شد به سختی از میان همهمه داخل اورژانس شنید.
 
نگهبان‌های داخل اورژانس با دقت مراجعین را زیر نظر داشتند و اگر کسی بدون دلیل در راه‌رو حرکت می‌کرد، با تذکر بیرون می‌کردند. مردی با لباس سرمه‌ای و شکم بزرگ، ابرو در هم کشید و گفت: اگر کاری ندارید برید بیرون! اینجا به اندازه کافی شلوغ هست.
 
کنار پله‌های منتهی به درمانگاه پدری افغان با پسر ۷ – ۸ ساله‌اش روی تکه کارتنی نشسته بودند و پسرک سرش را که کلاهی ضخیم تا روی چشمانش پوشانده بود، به شانه پدر تکیه داده بود. "از ورامین آمدیم. " کلاه پسر را عقب میزند و به تاول‌های اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: "مدام روی سرش تاول می‌زند. هی می‌برمش دکتر، تاول‌ها را خالی می‌کنند و دوباره تاول می‌زند. حالا آوردمش اینجا ببینم دکتر‌ها چه می‌گویند".
 

کمبود بیمارستان در شهرستان

دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی مناسب، حق مسلم هر شهروند است. با این حال، در بسیاری از شهرستان‌های ایران، این حق به دلیل کمبود بیمارستان و تخت بیمارستانی و همچنین فقدان متخصصان پزشکی، به طور کامل نقض می‌شود. کمبود بیمارستان‌های مجهز و متخصص در سایر شهر‌ها یکی از معضلات بزرگی است که شاید آنهایی که در تهران زندگی می‌کنند، آن را درک نکنند.
 
طبق آمار رسمی، به ازای هر ۱۰۰۰ نفر در ایران، حدود ۱.۷ تخت بیمارستانی وجود دارد. این در حالی است که استاندارد جهانی این عدد را ۵ تخت به ازای هر ۱۰۰۰ نفر می‌داند. این کمبود به خصوص در مناطق محروم و شهرستان‌ها به شدت مشهود است.
 
علاوه بر کمبود تخت بیمارستانی، کمبود متخصصان پزشکی نیز یکی از چالش‌های اصلی در شهرستان‌ها است. بسیاری از پزشکان و متخصصان ترجیح می‌دهند در تهران کار کنند، جایی که حقوق و امکانات رفاهی بهتری دارد. این موضوع منجر به کمبود شدید متخصص در رشته‌های مختلف پزشکی در شهرستان‌ها شده است.
 

درد بیماری کودکان

گرچه تحمل رنج بیماری و هزینه‌های درمان برای بزرگ‌سالان دشوار است، اما زمانی که پای کودکان به میان بیاید مسئله بغرنج‌تر می‌شود. هیچ پدر و مادری حاضر به دیدن رنج کودک خود نیست و برای درمان هر کاری می‌کند. پدران و مادرانی که در شهر‌های خود از درمان کودک‌شان عاجز مانده‌اند راهی تهران می‌شوند تا بلکه به کمک متخصصان بهتر و تجهیزات پزشکی کامل‌تر، جان کوک خود را نجات دهند.
 
در تهران، اما مشکلاتی جدی خانواده‌های بیماران را تهدید می‌کند. خانواده‌هایی که اقوام و آشنایی در تهران دارند، می‌توانند در منزل آنها بمانند و تا حدودی از بار مشکلاتشان کاسته شود. اما آن دسته از خانواده‌هایی که هیچ پناهگاهی در این شهر ندارند، مجبور به تحمل سختی‌ها و هزینه‌های سنگین اقامت در هتل‌ها و مهمان‌سرا‌ها هستند.
 

هزینه اقامت

هزینه‌های سرسام‌آور هتل‌ها و مهمان‌سرا‌ها در تهران، خصوصاً در مناطق نزدیک به بیمارستان‌ها، کمر بسیاری از خانواده‌ها را خم می‌کند. این هزینه‌ها که به مراتب از توان مالی بسیاری از این خانواده‌ها خارج است، بار مضاعفی بر دوش آنها می‌گذارد و رنج و سختی بیماری فرزندشان را دوچندان می‌کند.
 
تصور کنید خانواده‌ای که تمام دار و ندار خود را صرف درمان فرزندشان کرده‌اند، حالا باید دغدغه اقامت و تامین هزینه‌های سنگین آن را نیز داشته باشند.
 
علاوه بر هزینه‌های بالا، کمبود تخت و فضای کافی در هتل‌ها و مهمان‌سرا‌ها نیز مشکل دیگری است که خانواده‌ها با آن روبرو هستند. در بسیاری از موارد، خانواده‌ها مجبورند به هتل‌ها و مهمان‌سرا‌های دور از بیمارستان‌ها بروند که این موضوع رفت و آمد را برای آنها که شناختی از تهران ندارند، دشوار می‌کند و به سختی‌ها و مشکلاتشان می‌افزاید.
 
رنج بیماری فرزند، دوری از خانه و خانواده، و نگرانی از آینده، بار سنگینی بر دوش این خانواده‌ها می‌گذارد. بسیاری از این خانواده‌ها به دلیل مشکلات مالی و اقامتی، مجبور به ترک تهران قبل از اتمام کامل روند درمان فرزندشان می‌شوند که این موضوع می‌تواند خطرناک باشد و سلامت بیمار را به خطر اندازد.
 
" خدا خیرشان بده! ما که آمدیم اینجا و کار‌های بستری دخترم را انجام دادیم، دکتر همین بیمارستان یک نامه داد تا برویم یه مهمان‌سرا برای اقامت. تقریبا مجانی در میاد. خیالمان حداقل از جای خواب راحت شد. " همان موقع یک مادر مشهدی میان حرف‌های مرد بلوچ پرید و گفت: "چه فایده! جای ما زن‌ها نیست! یه اتاق بیست متری میدن، توش ۱۰ تا ۱۵ تا آدم بیاد بخوابه! دستشویی و آشپزخانه هم مشترک! " مرد بلوچ می‌خندد و می‌گوید: "باز هم خدارو شکر". به دختر بچه ۳ ساله‌اش اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: "همینکه این دختر ما شفا بگیره کافیه.
 
 هر کاری می‌کنم براش. اصلا کف خیابان بخوابم! از روزی که بدنیا آمده نمی‌شنوه. گفتن دکترای تهران خوبش می‌کنن. " مادر مشهدی که حالا زمان ترخیص فرزندش رسیده و از سلامتی پسرش خوشحال است، با هیجان و لحنی سراسر قدردانی حرف پدر بلوچ را تایید می‌کند و می‌گوید: "مطمئن باشید خوب میشه. این پسر من را ۳ بار سرشو باز کردن. این دکتر‌ها تو مشهد نتونستن کاری کنن. آخرین بار وسط عمل سرش را بستن و گفتن ببریدش خانه. ما آوردیمش تهران. ۵ ماهه تهران خانه خواهرم هستم ولی خدارا صد هزار مرتبه شکر خوب شد".
 
برخی از موسسات خیریه و سازمان‌های مردم‌نهاد اقداماتی را برای حل مشکل اقامت خانواده‌های بیماران انجام می‌دهند. این موسسات با ارائه اقامتگاه‌های ارزان‌قیمت یا رایگان، تا حدودی به این خانواده‌ها کمک می‌کنند. اما تعداد آنها بسیار کم‌تر از حد مورد نیاز است و در نتیجه، همراهان بیمار‌ها تا پایان مدت درمان، همگی در یک اتاق اشتراکی زندگی می‌کنند.
 
بیمارستان را با تمام کودکان بیمار، پدران و مادران نگران که از شهر‌های دور نزدیک آمده بودند، به همراه بیم‌ها و امیدهایشان ترک می‌کنم. یک آمبولانس وارد حیاط بیمارستان می‌شود. پدری که شب را در ماشین خوابیده بود جایش را با مادر کودکی عوض می‌کند تا مادر استراحت کند و پدر پرستاری کند. زنی روی سکوی کنار بیمارستان روی زیلو نشسته و چای و بیسکوییت می‌خورد. تابلو بزرگ بیمارستان زیر نور آفتاب می‌درخشد و صدای همهمه آدم‌های داخل بیمارستان کمرنگ‌تر می‌شود.
 
ارسال به دوستان