آلن دلون هر چند براي خيلي از نوجوانان و حتي جوانان بازيگري ناشناخته است اما قديميترها به خوبي اين بازيگر خوش چهره و جذاب فرانسوي را به خاطر فيزيك و سبك بازياش به خاطر سپردهاند. بازيگر فيلمهاي بزرگي نظير روكو و برادرانش، دسته سيسيليها، كسوف، اسلحه بزرگ و سامورايي حالا ديگر آن انرژي روزگار جواني و شوق و اشتياق و طغيان آن روزگاران را ندارد. اين روزها براي آلن بيشتر روزهاي استراحت، گردش و بازي در سريالهاي نهچندان مطرح مثل «فرانك ريوا» است.
چرا تصميم گرفتي اين كتاب را منتشر كني؟
هيچ وقت نميخواستم ببشتر از قبل راجع به اين موضوع كه هميشه دردناك و
خيلي شخصي هم است صحبت كنم حتي در مواقعي كه تقاضاهاي زيادي از من ميشد.
به هر حال يك ايده خوب به ذهنم رسيد و اين اتفاق افتاد. من به نويسندههاي
كتاب مخصوصا فيليپ باربر كه به خوبي من را ميشناخت اعتماد كردم.
اين همان اصل اطمينان كردن يا رد اعتماد در روابطت نيست؟
بعضي وقتها، اما اين نكته اصلي ماجرا نيست. من فقط ميخواستم تحت نظر
تصميمات يك نويسنده بخشهاي تاريك زندگيام را كه شامل تجربهها شخصي و
حرفهايام با رومي اشنايدر ميشد را منتشر كنم.
شما از دو طبقه متفاوت بوديد. پس چرا رابطه شما تبديل به يك رابطه
افسانهاي شد؟ تو از يك خانواده سطح متوسط و از حومه شهر بودي كه خوب تحصيل
كردي، درست بر خلاف پس زمينهات و محيطي كه از آنجا آمدي!
شما درست ميگوييد، اما رابطه ما افسانهاي شد نه بهدليل كارهايي كه
ما انجام داديم. اين مردم بودند كه تصميم گرفتند ما تبديل به ستاره شويم.
جامعه سر خط خبرها را بر خلاف ميل ما ميساخت. رومي 20 سال داشت و من 23.
من هيچ وقت فكر نميكردم زندگيام اينگونه تحت تاثير هيجانات و احساسات
باشد.
كداميك از فيلمهاي رومي اشنايدر را ميپسندي؟
جواب دادن به اينگونه سوالها هميشه سخت بوده. اما از فيلمهاي رومي؛
خودم البته «استخر» را ترجيح ميدهم. دو فيلم بعدي او «چيزهايي از زندگي» و
«سزار و روزالي» را هم ميپسندم.
تو آدم مرموزي هستي دلون. زخمهاي زيادي از زندگي خوردي؛ همسرت و
همچنين دوستان نزديكت را از دست دادي، چگونه با اينها كنار آمدي؟
مثل هر كس ديگهاي من هم زخمهايي خوردم. اما من حق اين را ندارم كه
براي خودم افسوس بخورم. من مثل خيلي از مردم كه در زندگيشان در شكافها
ميافتند و زخمي ميشوند هستم.
اين خود زندگي است. همچنين اين بيرحمانه
است. من به پسر خودم هم گفتم. هيچ چيزي آسان نيست ؛ نه در بچگي تو و نه
براي من كه بزرگ شدم. اما نبايد شكايتي داشت. در مورد خودم، من به جلو حركت
كردم و بدون اينكه فراموش كنم.
فكر ميكنيد شخصيتي مثل فرانك ريوا مناسب سريال تلويزيوني بود؟
هم بله و هم خير. شخصيت فرانك ريوا در اصل براي مديوم تلويزيون ساخته
شده. شما نميتوانيد يك پليس سن و سالدار را براي نقش اصلي يك فيلم
سينمايي انتخاب كنيد. جوانان و تماشاگران امروزي سينما بيشتر به دنبال
ماجراجويي، حادثهپردازي و جلوههاي ويژه پيشرفته هستند. به همين دليل فكر
ميكنم اين شخصيت مقبوليت بيشتري در يك سريال تلويزيوني داشته باشد.
چه جذابيتي باعث شد كه بازي عنوان شخصيت اصلي سريال كه فرانك ريوا باشد
را قبول كنيد؟
اول از همه اين شخصيت مرا به ياد شخصيتهايي ميانداخت كه قبلا خودم
نقشهايشان را بازي كردم. فرانك ريوا يك پليس مخفي است كه 25 سال از عمر
خود را در تبعيد به سر برده. او پس از اين همه سال دوباره به شهر قديمي خود
برميگردد و با يك سري ماجراجويي روبهرو ميشود. اين جنبه از شخصيت او
برايم جالب بود.
خيليها براي اين درام دلهرهآور و جنايتكارانه پليسي، پيشبيني موفقيت
بالايي ميكردند.
واقعيت ماجرا اين است كه ساختن يك سريال در اروپا به مراتب سختتر از
اين كار در آمريكاست.
اول از همه ما بايد علاوه بر رقابت با سريالهاي
اروپايي با سريالهاي معروف و خوش ساخت آمريكايي هم مقابله كنيم و همين
مسئله كار را بسيار دشوارتر ميكند. با اين حال زماني كه يك گروه فيلمسازي
يك پروژه سينمايي يا تلويزيوني را در دست تهيه دارد، اميدوار است اين كار
با موفقيت روبهرو شود با همه اين موارد اما من احساس ميكنم فرانك ريوا
يكي از مجموعههاي موفق تلويزيوني بوده.
باز هم كار تلويزيوني ميكنيد؟
بله. اگر پيشنهاد خوبي باشد حتما قبول ميكنم. فرقي هم نميكند اين
سريال در ژانر پليسي باشد يا نه.
يك دهه دوري از سينما چه حس و حالي داشت وقتي دوباره با فيلم «آستريكس و
بازيهاي المپيك» به روي پرده نقرهاي برگشتي؟
بايد اين را قبول كنيد كه سينما انتخاب و گزينه اول من است، اما تا
دعوت به كار نشوم نميتوانم جلوي دوربين آنها بروم. من الان آلن دلون40
ـ30 سال قبل نيستم. نيروي جوانيام از دست رفته و غبار پيري تاثير خودش را
روي من گذاشته بعضي وقتها فكر ميكنم شايد بهتر بود كه يك نويسنده يا
شاعر بودم. در اين حالت، كسي با چهره و ظاهر و سن و سال من كاري نداشت و
ميتوانستم تا هر زماني كه بخواهم به كار و فعاليتم ادامه بدهم، اما وجهه
بد بازيگري اين است كه تو در اولين قدم با چهرهات ديده و شناخته ميشوي.
چهره تو، ويترين توست.
با قسمت جديد آستريكس دوباره به همان سينمايي برگشتيد كه آن حرفها را
دربارهاش زده بوديد. يادم ميآيد چند سال پيش در گفتوگويي بشدت به سينماي
فرانسه حمله كرديد و گفتيد قصد نداريد ديگر در هيچ فيلم سينمايي از اين
كشور بازي كنيد، اما حالا جديدترين فيلم شما يك فيلم فرانسوي است!
آن زمان من گفته بودم سينماي فرانسه هم مثل سينماي ايتاليا ديگر هويت و
حياتي ندارد و فقط با كساني كار خواهم كرد كه مثل من به اين نتيجه تلخ
رسيده باشند، ولي در همان زمان اعلام كردم حاضرم با هنرمندان مطرح كشور
همچون لوك بسون يا رومن پولانسكي كار كنم.
اگر چنين كساني مرا دعوت به كار كنند، حتما قبول خواهم كرد. وقتي تامس
لانگمن از من دعوت كرد تا در فيلم او بازي كنم، احساس كردم سبك كار او هم
شبيه كار هنرمنداني خواهد بود كه به اصالت كارشان اعتقاد دارم.
پس به همين دليل به فيلمنامه او پاسخ مثبت دادي؟
بله تامس لانگمن فيلمنامهاي دستم داد كه بشدت زيبا و تاثيرگذار بود.
وقتي اولين فصل آن را خواندم، ديدم نميتوانم از بقيه آن بگذرم. در كنار
زيبايي و گيرايي فيلمنامه، شخصيتي كه من بايد آن را بازي ميكردم مرا جذب
خودش كرد. به سختي ميتوان از وسوسه بازي در نقش انساني تاريخي مثل ژوليوس
سزار گذشت.
از اينكه بيشتر در فيلمهاي جنايي پليسي شركت داشتهايد احساس پشيماني
ميكنيد؟
نه خيلي زياد. من در ژانر پليسي و رمانتيك بازيگر موفقي بودم و دليلي
وجود ندارد كه بهخاطر عدم حضور در تعداد زيادي فيلم كمدي، حسرت بخورم يا
احساس پشيماني كنم.
ترجمه: تهران امروز