سایت اصولگرای بولتن نیوز نوشت:
در
طبقه بندی اختلالات شخصیت در علم روان شناسی یکی از اختلالات متداول
پارانوئید نام دارد شخصیت پارانویایی در سوء ظن، بی اعتمادی، غلط بودن
قضاوت و در سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه می شود .در طبقه بندی DSM-IV-TR به
عنوان معتبرترین نظام طبقه بندی رفتارهای نابهنجار اولین معیار تشخیصی
برای اختلال شخصیت پارانوئید ، سوء ظن و شکِ بدون پایه و اساس به دیگران
است همان نشانه ای که در رفتار مخملباف به کرات دیده می شود. بررسی نظام
شخصیتی مخملباف نشان از اختلال شخصیت پارانوئید با نشانه هایی از شخصیت
«مرزی» در کنار اختلال روانی «افسردگی» دارد.
به
گزارش بولتن، کنکاش در پارامتر شخصیتی پارانوئید مخملباف، نشان می دهد
حوزه و محل درگیر این سوء ظن طیف وسیعی از عناصر پیرامونی مخملباف شامل
اعضای خانواده، بستگان، دوستان وهمکاران، نهاد اجتماعی، نهاد دین، نظام
اجرائی کشور و... را شامل می شود.
گاهی
این سوء ظن آنچنان حالت افراطی به خود گرفته که پیامد آن هزینه های جبران
پذیری همچون خودکشی (البته موفق) آنهم از نوع خودسوزی برای همسر مخملباف
(فاطمه ) به دلیل سوء ظن شوهر به وی باقی گذاشته است. در این زمینه معیار
هفتم تشخیص اختلالات روانی تصریح دارد شخصی پارانویایی شک های مکرر و بدون
دلیل در مورد وفاداری همسر یا شریک جنسی خود دارد.
خانواده
هایی که قبلاً روابط دوستانه ای با خانواده مخملباف داشتنه اند بارها
مواردی از خودکشی فرزندان مخملباف گزارش کرده اند که نتیجه سوء ظن پدر به
فرزندان بوده است.
فرد
پارانویائی دچار تنش است و در ناایمنی بسر می برد. او اضطراب خود را در
فعالیتهای افراطی، خشم مزمن و تهاجم منعکس می سازد معیارهایی که نشانه های
آن در رفتار و شخصیت مخملباف به کرات دیده می شود. رفتار و نگرش پرنوسان و
متناقض او طی 40 سال گذشته گویای این امر است.
محسن
در سالهای نخست انقلاب علیرغم برخورداری از روحیه غیرمذهبی وبی قیدی
اخلاقی اجتماعی (به دلیل پرورش در محیط و خانواده ای که مسائل تربیتی و رشد
در آن جایگاهی نداشت البته خانواده ای که شامل محسن و مادری که شغل آن
پرستار بود و پدر هیچ وقت در آن نبود چرا که پدر محسن مدت کوتاهی در حد چند
روز با مادر او زندگی کرده و سپس جدا شده بودند) سعی دارد در هیبت یک
انقلابی ظاهر شود دوستان نزدیک محسن نقل می کنند او قصد تغییر وضعیت گذشته
را داشت و بیشتر از آنکه به اصول نداشته خود متکی باشد درگیر نقد دیگران
بود. در داستانها و نمایشنامه هایش به نقد نظام سلطنتی پرداخت، بر علیه
روشنفکران نوشت (داستان آقای نویسنده)، علیه سرمایه دارها نوشت (حصار در
حصار)، بر علیه چپ ها نوشت (نمایشنامه بایکوت)، بر علیه منافقین نوشت
(توجیه)، علیه بنی صدر نوشت، علیه حکومت و مردم آمریکا نوشت علاوه بر
دیدگاهها تند رفتار افراطی نیز داشت او سعی داشت به شدت اخلاقی باشد و این
امر تا حد افراط شدیدی پیش پیش می رفت تا آن حد که با کسانی که با جنس
مخالف مراوده داشتند درگیر می شد و دائما روزه می گرفت همکارانش می گویند
که در آن موقع از ترس او در مستراح سیگار می کشیدند.
از
دست دادن دوستان و همکاران به دلیل هویت های شخصیتی متعارض، ساخت فیلمی با
مضمون اعتقاد به عالم غیب و جهان آخرت (دو چشم بی سو ، توبه نصوح و
استعاذه) تا کارگردانی فیلمهایی با مضامین پوچ گرایی و نیست انگاری (به نام
سکس و فلسفه و یا فریاد مورچه ها)، تائید و مشارکت در تسخیرلانه جاسوسی و
عذرخواهی از حکومت آمریکا بابت این تسخیر و دستگیری اعضای سفارت آمریکا از
سوی دانشجویان ایران و... نمونه هایی از رفتارهای افراطی و نوسان دار
مخملباف ارزیابی می شود که معطوف به بعد پارانویائی شخصیت مخملباف است
همانطور که اشاره شد شخص پارانویائی اضطراب خود را در فعالیتهای افراطی،
خشم مزمن و تهاجم منعکس می سازد.
ترک
ایران، اقامت در تاجیکستان و سپس تغییر مکان به افغانستان و در نهایت
فرانسه در چارچوب تنش و ناایمنی و اضطراب وی که مشخصه های افراد پارانوئیدی
است معنا می یابد به طور حتم مخملباف در فرانسه نیز به آرامش نرسیده و به
احتمال فراوان چند صباحی دیگر برای فرونشاندن اضطراب درونی که در ناخودآگاه
وی موج می زند باید راهی بیرونی از طریق تعویض مکان و انتخاب کشور دیگری
برای اقامت خواهد نمود.
هر
چند بر اساس گزارش دوستان و همکاران قبلی مخملباف به نظر می رسد اضطراب
مخملباف فراتر از اضطراب شخصیتهای واجد اختلال پارانوئید که توصیف آن گذشت
است و اظهار نظر در این زمینه که می تواند کمک بزرگی به مخملباف کند
نیازمند بررسی و مطالعه کودکی و نوجوانی مخملباف دارد.
بررسی
ارتباطات و مناسبات مخملباف با محیط و افراد پیرامونی خود در حوزه بستگان،
دوستان و همکاران نشان از عدم حفظ و تداوم هیچ یک از تعاملات دارد که
خواستگاه آن از سویی سوء ظن و از طرفی نتیجه انشعابی است که مخملباف به
عنوان یک فرد پارانوئیدی تصور می کند در جهان صورت گرفته و آن چیزی که خوب
است درون فکنده شده و آن چیزی که بد است به بیرون فرافکنده شده است این نوع
«مانی گری» در کانون شخصیت افراد پارانویائی است.
در
مناسبات اجتماعی در حوزه فعالیتهای گروهها، افراد پارانویائی به راحتی
مورد سوء استفاده گروه ها برای تخریب گرو ه های رقیب قرار می گیرد چرا که
اینگونه شخصیتها برای هماهنگی بین نهاد و من و فرامن شخصیت و کاهش اضطراب
درونی، به میزان زیادی از مکانیسم دفاعی «فرافکنی» استفاده می کنند در
روانشناسی شخصیت اصولاً مکانیسم دفاعی موصوف بیشتر مورد استفاده شخصیتهای
پارانویائی قرار می گیرد و این نوع شخصیتها موارد منفی درون خود را به
دیگران و محیط نسبت می دهند. یعنی همان سوء استفاده ای که گروهها و عناصر
مخالف نظام ایران در ماجرای انتخابات، از مخملباف کردند. ادعای تقلب و
کودتا در ایران در مراکز سیاسی اروپا، ترجمان نارسائی شخصیت و اضطراب درونی
مخملباف بود که هزینه زیادی در بر داشت.
گفتني
است: روانشناسان معتقدند زندگی و بسیاری از آثار سینمایی مخملباف بروز
ناکامی ها و عقده های فروخورده روانی مخملباف است و نمادها و المانهای آن
نیز تبلور زندگی خود او است. نیست انگاری همواره در آثار مخملباف وجود دارد
جهان از منظر او کریه و زشت است. روابط انسانی ناعادلانه و ظالمانه و
سرنوشت انسان به سوی هیچ و پوچ پیش می رود. آدمهای آثار مخملباف همه ناقص
اند، زنها بی شوهر یا شوهر مرده اند یا تنها مانده اند (زندگی مادر وی که
سه بار ازدواج ناموفق داشت)، بچه ها ناقص الخلقه اند و شخصیتها لکنت زبان
دارند (کودکی نحیف و سراسر بیماری مخملباف ) و
در زندان کمیتهی مشترک ضدخرابکاری
محسن مخملباف، فاطمه مشکینی، سمیرا مخملباف و میثم مخملباف
به همراه سمیرا در کودکی و آموزش بازیگری
سمیرا مخملباف به رنگ سبز!
به همراه سمیرا در جشنوارهی کن