از زماني که شروع به خواندن يك جمله ميكنيد، هزاران موج توسط مغز شما ساطع مي شود. اين امواج الکتريکي در هر ثانيه پيرامون مغز ما جريان يافته و به نورونها - سلولهاي عصبي - در حالي که راه ميرويم، صحبت، فکر، و يا حس ميکنيم، امکان ارتباط ميدهد.
به گزارش ايسنا، به گفته پژوهشگران عصبشناسي، اين که امواج مغزي در کجاي مغز توليد ميشوند، و يا اين که چگونه تبادل اطلاعات ميکنند، چيزي شبيه به يک رمز و راز است. همان زمان که پاسخ به اين پرسشها را آغاز ميکنيم، عملکردهاي اعجاب انگيز امواج اين فعاليتهاي عصبي در حال نمايان شدن است.
معلوم ميشود که تقريبا هر آنچه که در ذهن ما ميگذرد، شامل حافظه، توجه، و حتي هوش بستگي به اين امواج دارند. مهمتر از همه، امواج اتفاقي مغزي ممکن است در پس هذيانهايي باشند که افراد مبتلا به اسکيزوفرني آنها را تجربه ميکنند، و پژوهشگران، اکنون اين احتمال را به اميد يافتن راهيابي به سوي درمان اين وضعيت ويرانگر بررسي ميکنند.
امواج مغزي دقيقا چيست؟ برخلاف آن که در گفت وگوهاي روزانه حرفهايي در مورد آن رد و بدل ميشود، واژه "موج مغزي" در علوم عصب شناسي معناي مشخصي دارد و به تغييرات آهنگين در فعاليتهاي الکتريکي گروهي از نورونها گفته ميشود. هر سلول عصبي داراي ولتاژي است که وقتي که يونها در درون و يا خارج سلول شناور ميشوند، ميتواند تغيير کند.
اين معمولا با تحريکي از جانب يک سلول ديگر شروع ميشود، و هنگامي که ولتاژ يک نورون به حد خاصي رسيد، آن سلول نيز علامت الکتريکي ديگري را شليک ميکند و فرايند، تکرار ميشود. هنگامي که تعدادي از نورونها همزمان شليک ميکنند، تغييراتي را به صورت يک موج مشاهده ميکنيم، به اين صورت که گروهي از نورونها همگي همزمان تهييج شده، خاموش، و بار ديگر تهييج شده هستند.
در هر لحظه، تعدادي از امواج مغزي در حال گذر از مغز است و هر يك با طول موج متفاوتي نوسان ميکند، که در گروههاي باندي که آلفا، تتا، بتا، و گاما ناميده ميشوند، طبقه بندي شدهاند. در بررسيها مشخص شده كه اين فعاليت آهنگين راه کاملي براي سازمان دهي اطلاعاتي است که به حواس داده ميشود.
هر احساسي که حس ميکنيم، از خارش ناشي از يک بلوز کاموايي تا صداي زنگ تلفن موبايل، رگباري از علايم عصبي را کليد ميزند. در چنين توفان الکتريکي، امواج مغزي ممکن است با هماهنگ سازي تمام فعاليتي که به يک تحريک واحد مرتبط است - براي نمونه، واژههاي روي اين صفحه- به يک طول موج خاص تبديل كند، در حالي که نورونهايي که به محرک ديگري توجه دارند، با طول موج ديگري شليک ميکنند،
به اين ترتيب نوعي نظم يا تميزدهي به وجود ميآورند. اين نظم، به سلولهاي مغزي اين امکان را ميدهد تا بر روي طول موجي که به وظيفه ويژه آنها مرتبط است، تنظيم شوند و در همان حال علايم غيرمرتبط را ناديده بگيرند. اين تا حد زيادي شبيه همان روشي است که بر روي طول موجهاي راديويي متفاوت براي شنيدن ايستگاههاي راديويي متفاوت تنظيم ميکنيم.