۲۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۱۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۵۴۶۳
تاریخ انتشار: ۱۹:۳۹ - ۲۵-۰۸-۱۳۸۹
کد ۱۴۵۴۶۳
انتشار: ۱۹:۳۹ - ۲۵-۰۸-۱۳۸۹

گفت‌وگویی خواندنی با فرزند علامه جعفري

اولين خاطره من از استاد جعفري‌(ره) به حضور ايشان در مجالس عزاداري امام حسين‌(ع) بر مي‌گردد، ايشان با توجه به اين که سال‌ها در نجف تحصيل کرده بودند بعد از مراجعت از نجف در تهران ساکن بودند و در هيات عزاداري نجفي‌هاي مقيم تهران شرکت مي‌کردند،
26 آبان‌ماه دوازدهمين سالگرد فيلسوف و ابن‌سنياي زمانه علامه جعفري است كه به حق بايد وي را منادي عدالت‌خواهي و شيفته نهج‌البلاغه خواند. او معتقد بود حتي يك جمله علي(ع) هم دنيايي از مطالب براي گفتن دارد. خود در اين باره گفته است « آقا نمي‌دانيد اين نهج‌البلاغه چه دريايي است.»

ايسنا، متني كه در پي مي‌آيد حاصل گفت‌وگو با علي جعفري فرزند علامه جعفري،

49 ساله و دومين فرزند پسر علامه جعفري است كه 34 سال از زندگي ايشان را درک کرده است و ناگفته‌هاي بسياري از او به ياد دارد و هم اکنون مسئوليت مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري را به عهده دارد. لذا به مناسبت دوازدهمين سالروز رحلت علامه جعفري اين گپ‌وگفت صميمي تقديم خوانندگان عزيز مي‌شود.

*اولين خاطره‌اي که از علامه جعفري‌(ره) به ياد داريد به چه زماني بر مي‌گردد؟

بنده خيلي خوشحال هستم که سال‌ها بعد از رحلت علامه جعفري‌(ره) خدمت رسانه خبري حوزه هستم، خاستگاه علمي و اخلاقي مرحوم علامه جعفري حوزه است و جاي تاسف است که بعد از 12 سال از رحلت ايشان طلبه‌ها و روحانيوني به ما مراجعه کنند و هنوز نسبت به علامه جعفري و آثار ايشان آشنايي لازم را ندارند، شخصيت‌هاي پر باري مثل ايشان که سال‌ها رشحات فکري و قلمي به جامعه علمي، فرهنگي و ديني کشورمان نفع رسانده و تبعات بسيار خوب و مثبتي داشته بايد بيش از اين به جامعه معرفي کنيم.

البته منظورم از حوزه اختصاصا مديريت حوزه‌هاي علميه نيست، بلکه جاي جاي حوزه‌هاي علميه و مدارس علميه کشور است. در حال حاضر در بيشتر کتابخانه‌هاي مدارس علميه کشور، کتاب‌هاي علامه جعفري‌(ره) موجود نيست و بارها از مدارس شهرستان‌ها با موسسه حفظ و نشر آثار ايشان تماس گرفته و اظهار مي‌کنند که به آثار علامه دسترسي ندارند و اين واقعا جاي تاسف دارد و لازم است براي دسترسي طلاب به آثار شخصيت‌هايي مثل علامه جعفري‌(ره) که به صورت گسترده به مباحث مختلف علمي، ديني، حکمت، عرفان و... پرداخته است بيشتر تلاش کنيم؛ تفسير نهج‌البلاغه ايشان، دريايي از معارف است و اگر اينها در دسترس دانش‌پژوهان خصوصا طلاب نباشد، امکان دارد خسارت‌هايي در پي داشته باشد. همه ما وظيفه داريم در رفع اين کمبود‌ها تلاش کنيم، اين نه تنها درددل من، بلکه گله بسياري از طلبه‌هايي است که به ما مراجعه مي‌کنند و اميدوارم مديريت حوزه‌هاي علميه و شوراي عالي حوزه به فکر باشند چرا که با فراموش شدن اين گونه شخصيت‌ها که براي آنها جايگزين نداريم.

اولين خاطره من از استاد جعفري‌(ره) به حضور ايشان در مجالس عزاداري امام حسين‌(ع) بر مي‌گردد، ايشان با توجه به اين که سال‌ها در نجف تحصيل کرده بودند بعد از مراجعت از نجف در تهران ساکن بودند و در هيات عزاداري نجفي‌هاي مقيم تهران شرکت مي‌کردند، اين هيات مداح بسيار خوبي داشت به نام هوشنگ ترجمان که استاد دانشگاه نيز بود و از لحاظ هنر شعري تبحر داشت و شعرهايي که در هيات مي‌خواند خودش مي‌سرود. علامه جعفري‌(ره) به ايشان خيلي علاقه داشتند و در اين هيات، با شور و علاقه خاصي حضور مي‌يافتند، ايشان، من و برادر بزرگم دکتر غلامرضا جعفري را هم با خودش همراه مي بردند.

اين هيات در دهه اول محرم بعد از ساعت 12 نيمه شب شروع مي‌شد و ما در اين ايام تا نزديکي‌هاي اذان صبح به همراه پدر در هيات بوديم.

* به نظر من مصاحبه از جايي خوبي شروع شد و در اين خلال زواياي جديدي از شخصيت استاد که نوعا مغفول واقع شده، باز شد استاد عليرغم پرداختن به مسايل عميق علمي و مشغله‌هاي زيادي که داشتند به حضور در مجالس مذهبي و حفظ شعائر اهل‌بيت‌(ع) اهتمام داشتند و در بين عامه مردم حضور مي‌يافتند، لطفا در اين باره بيشتر توضيح دهيد و از روحيات استاد در اين خصوص بگوييد.

استاد در عين حالي که در مسايل علمي مختلف از فلسفه و روانشناسي گرفته تا مباحث اقتصاد و .... غور مي‌کردند ولي در خلال اين مباحث ارادتشان را نسبت به اهل‌بيت‌(ع) به وفور نشان داده‌اند.

علامه در شرح مثنوي به تصريح از مولوي انتقاد کرده چرا ايشان با اين که از جريان عاشورا خبر داشته زياد به آن نپرداخته و به راحتي از آن گذشته است.

ايشان عليرغم پرداخت به مسايل بسيار پيچيده علمي و سفرهاي خارجي و ارتباط با شخصيت‌هاي علمي مناطق مختلف دنيا، علاقه و ارادتشان نسبت به ائمه‌اطهار‌(ع)، خصوصا وجود مقدس سيد‌الشهدا‌(ع) مثال زدني بود.

يادم هست در ايام محرم غير از ساعاتي که به هيات مي‌رفتيم، بچه‌ها را در خانه جمع مي‌کردند و راجع به جريان عاشورا و شخصيت‌ سيد‌الشهدا‌(ع) براي ما صحبت مي‌کردند؛ اين صحنه‌ها براي من فراموش ناشدني است.

* از ورود استاد به حوزه بگوييد و اين که هدف و انگيزه او چه بود؟

خود مرحوم علامه در مورد ورود به حوزه مي‌گفتند: «من در کلاس چهارم يا پنجم دبستان بودم که در عالم کودکي سوالي برايم پيش آمد که «هستي» چيست؟»

و يک حس هستي‌شناسي در من موج‌زد؛ ما در اين عالم چه کاره‌ايم و دنيا چيست؟ جرقه ورود استاد به حوزه از اينجا شروع مي‌شود که براي رسيدن به پاسخ اين سوال ايشان را به حوزه راهنمايي مي‌کنند و علامه در پي يافتن پاسخ اين سوال وارد حوزه علميه و مدرسه طالبيه تبريز مي‌شوند و در واقع ورود ايشان با هدف بيشتر دانستن در مورد زندگي و حوزه‌هاي فکري اطراف آن صورت گرفته است.

* با توجه به گستردگي و عمق مباحثي که علامه در علوم مختلف به ‌آنها پرداخته است، کمتر کسي با امکانات اندک به اين مرتبه از علم مي‌رسد، بفرماييد استاد چگونه به اين توانمندي رسيده بودند؟

به اين سؤال شما در دو بخش مي‌شود جواب داد يکي توانايي‌هاي کسبي استاد و علاقه و پشتکاري که نسبت به کسب علم داشتند و بخش ديگر توانايي‌هايي که به سبب تهذيب نفس و عنايت اهل‌بيت‌(ع) به خصوص اميرالمومنين‌(ع) براي او حاصل شده بود.

مرحوم علامه در مورد نحوه درس خواندنشان در نجف مي‌گفتند: من علاوه بر خواندن دروس معمول حوزه از جمله فقه و اصول و... براي اينکه بدانم فيزيک نظري چيست از نوه‌هاي مرحوم کاشف‌الغطاء که در نجف بودند استفاده مي‌کردم و براي يادگيري مباحث نظري رياضي به « احمد امين» صاحب کتاب «التکامل في‌الاسلام» که در کاظمين بود مراجعه مي‌کردم.

* برنامه شبانه روزي علامه جعفري درنجف

زحماتي که علامه جعفري‌(ره) در راه کسب علم متحمل شده واقعا طاقت‌فرسا است، برنامه شبانه‌روزي ايشان به اين صورت بوده است که قبل از اذان صبح بيدار شده و به بارگاه مولي‌الموحدين مشرف مي‌شدند و بعد از اينکه نماز مي‌خواندند، مختصر صبحانه‌اي مي‌خوردند و به مباحث علمي و درسي مي‌پرداختند و وقت بيکاري نداشتند و اين هم در شرايطي بوده است که حتي براي تهيه غذا معمولا پول کافي نداشتند.

* کفاشي به خاطر امرار معاش در نجف

علامه مي‌گفتند که در آن موقع ماهيانه سه دينار از سيد ابوالحسن اصفهاني دريافت مي کردند و اين سه دينار، عليرغم قناعتي که داشتند در 7-8 روز اول تمام مي‌شد و اکثر طلبه‌ها حتي آنهايي که در رده اجتهاد بودند مجبور مي‌شدند به کارهايي مثل بنايي و کشاورزي بپردازند تا هزينه زندگي طلبگي خود را تامين کنند من يک بار از علامه پرسيدم، شما براي تامين مخارج چکار مي‌کرديد؛ فرمودند: «چون من در نوجواني در تبريز کار کفاشي انجام داده بودم؛ در نجف نيز چرخ خياطي کوچکي را تهيه کرده بودم و از مغازه‌ها سفارش گرفته و روزانه 2 يا 3 ساعت کفاشي مي‌کردم.» عمويم آقاي رحيم جعفري هم که حدود يک سال در نجف بودند و الان هم زنده هستند از نزديک شاهد اين مساله بوده ‌است.

علامه مي‌گفتند: گرماي نجف در تابستان‌ها به حدي بود که پرداختن به هيچ کاري ممکن نبود و ما آنقدر به درس علاقه داشتيم که شب‌ها تا نصف بدن و بعضي وقت‌ها تا زير گردن در آب فرو مي‌رفتيم و در نور چراغ نفتي کتاب به دست تا صبح مطالعه مي‌کرديم.

الان دانش‌پژوهان حوزوي و دانشگاهي که مي‌خواهند علما را الگوي خود قرار دهند بايد بدانند؛ علما بدون زحمت به اينجا‌ها نرسيده‌اند و صرف اينکه اين‌ها اينقدر کتاب داشتند و اين همه کارهاي علمي انجام دادند، بدون توجه به اينکه چگونه اين مسير را پيموده‌اند، کافي نخواهد بود، من خودم از علامه جعفري پرسيدم که وقت بيکاري شماها چه زمان‌هايي بوده است، ايشان گفتند شايد زمان بيکاري من فقط در زمان خواب بوده است.

زماني که علامه درس مي‌خواندند، وسايل و امکاناتي مثل کامپيوتر، اينترنت،‌ تلويزيون و رسانه‌هاي ارتباطي روز نبوده است، اما الان طلبه‌ها و دانشجويان، امکانات بيشتري در دسترس دارند و طبيعتا بايد اينها مراتب علمي بيشتري را طي کنند، من از کودکي يادم نمي‌آيد، استاد لحظه‌اي بيکار باشند آن موقع استاد درگير تلويزيون و خيلي از مشغله‌هاي غير ضروري که در زندگي امروزي طلاب و دانشجويان هست نبودند.

امروز به جاي اينکه امکانات براي پيشرفت علمي دانش‌پژوهان مفيد باشد، براي آنها مشغله‌ساز شده است و در جهت مناسب مورد استفاده قرار نمي‌گيرد.

علامه مي‌فرمودند: الان من روحيه درس خواندن را در جوان‌ها نمي‌بينم.

* علامه حافظه قوي داشتند و اشعار زيادي را حفظ بودند و مطالب عميق را با يکبار مطالعه کردن مي‌فهميدند، اين استعداد ايشان ذاتي بود يا با تمرين به آن رسيده بودند؟

استاد واقعا حافظه قوي داشتند و گاهي در خانه که قدم مي‌زدند، با صداي خوبي که داشتند؛ اشعاري را از حفظ به عربي يا فارسي مي‌خواندند، گاهي مي‌ديديم 20 يا30 بيت شعر را از حفظ مي‌خوانند يکبار پرسيدم که اين شعر را تازه از جايي خوانده‌اي؟ گفتند: نه من يک سالي در يک بلمي به سمت عراق مي‌رفتم در راه يک عربي داشت مي‌خواند و من آن موقع حفظ کردم.

* رمز موفقيت

حافظه يکي از عللي است که در فهميدن و يادگيري کمک مي‌کند، اما آنچه مهم است پشتکار و علاقه است که اگر باشد تقويت حافظه هم حاصل مي‌شود. ايشان رمز موفقيت خود را در علاقه‌اش به علم مي‌دانست و البته اصل عنايت اميرالمومنين‌(ع) بوده است که علامه مي‌گفتند: «بعد از جريان ديدار با امام علي‌(ع)، کتاب‌ها را که باز مي‌کردم فکر مي کردم؛ اينها را من قبلا خوانده‌ام» و همه اينها به خاطر تهذيب نفس و تزکيه علامه بوده است.

* در اوج مريضي درس تعطيل نمي شد

يکي از مهم‌ترين خصوصياتي که در سراسر زندگي علامه مشهود بود و در موفقيت ايشان نقش زيادي داشت نظم ايشان بود.

علامه جعفري‌(ره) در درس بسياري از بزرگان نجف مثل آيات عظام خويي، عبدالهادي شيرازي، شيخ کاظم شيرازي، حکيم، شاهرودي و سيد جمال‌الدين گلپايگاني شرکت کردند، اما همه اينها از روي نظم بود و به قول معروف باري به هر جهت نبود، استاد مي‌فرمودند؛ همه اين کلاس رفتن‌ها از روي نظم و برنامه بود؛ اين طوري نبود که يک روز درس فلان استاد باشم و يک روز در درس استاد ديگر. ايشان مي گفتند؛ در اوج مريضي درسهايم تعطيل نمي‌شد؛ البته تنها من اينطور نبودم و خيلي از طلبه‌ها اين خصلت را داشتند.

* استاد در قيد حيات، شيفتگان زيادي داشته و مراجعات زيادي صورت مي‌گرفت با توجه به کثرت مشغله علمي و نظم اين مراجعات گاه و بيگاه را چگونه تحمل مي‌کردند و برخوردشان با مراجعين چطور بود؟

يک جمله‌اي از ايشان نقل کنم، مي‌گفتند:«جاي بسي تاسف است که بعضي از جوامع با داشتن مباني فکري فراگير عقلاني، به جهت بي‌توجهي به مساله نظم، بر هيچ مبناي صحيحي زندگي نمي‌کنند.» مي‌توانم بگويم که مساله نظم با پوست و گوشت و خون ايشان عجين شده بود و زندگي ايشان از روي برنامه بود.

ايشان قبل از نماز صبح بيدار مي‌شدند، يک دعا و تهجدي داشتند و بعد از نماز هم پياده‌روي مي‌کردند، خانه‌اي که استاد در سال‌هاي آخر عمرشان در آنجا زندگي مي‌کردند و الان از آن به عنوان موسسه تدوين و نشر آثار ايشان استفاده مي‌شود در غرب تهران قرار دارد، منطقه‌اي کوهستاني است و معمولا با 5 ـ 6 نفر از شاگردان و ارادتمندان استاد همراه مي‌شديم و در اطراف پياده‌روي مي‌کرديم. ايشان پياده‌روي و ورزش را زياد دوست داشتند و تا ماه‌هاي آخر عمرشان که کسالت شديد داشتند؛ پياده‌روي را ترک نمي کردند؛ حتي روزهايي که از شدت سرما پياده‌روي در بيرون ممکن نبود در اتاق مرتب قدم مي‌زدند و حرکات ورزشي انجام مي‌دادند.

علامه بعد از صرف صبحانه بلافاصله به کارهاي روزانه‌شان مي‌پرداختند؛ اگر به کسي وقت داده بودند ملاقاتشان را انجام مي‌دادند و اگر جلساتي در بيرون يا خانه داشتند برگزار مي شد وگرنه به کار نوشتن و مطالعه‌شان مي‌پرداختند.

ايشان نسبت به کارشان تعهد کامل داشتند و در جاي‌جاي نوشته‌هايشان در اهميت تعهد جملاتي دارند؛ در جايي مي‌نويسند: «فرار از تعهد، فرار از خويشتن است» بحث تعهد در افکار ايشان بسيار ريشه‌دار و دامنه‌دار است ايشان در جايي ديگر مي‌فرمايند: «زندگي بايد پيوسته در حال به وجود آمدن و به وجود آوردن باشد وگرنه باري است بردوش انسان» همچنين گفته‌اند: «اساسي‌ترين عامل شکست انسانيت در دوران ما به شوخي گرفتن و بي‌اعتنايي به موضوع تعهد است، همه اين‌ها در جاي‌جاي زندگي ايشان نهادينه شده بود.

ما يک خواهري داشتيم در سن 38 سالگي سرطان گرفت و در پاييز 72 به رحمت خدا رفتند؛ در حال انجام مقدمات کفن و دفن ايشان بوديم. تصميم بر اين شد که مراسم تشييع را يک روز به تاخير بيندازيم تا بستگان و آشناياني که در شهرستان هستند بتوانند حضور داشته باشند، علامه همان روز 10 صبح در دانشگاه امام صادق‌(ع) سخنراني داشتند و چيزي به ساعت سخنراني‌شان نمانده بود، گفتند؛ حالا که تشييع براي فردا موکول شده‌ است تا شما مشغول کار مقدمات هستيد، من بروم سخنراني را انجام بدهم و برگردم؛ اين در حالي بود که پدر بين فرزندانش اين خواهرمان را بيشتر از همه دوست داشت و او را وزير خود مي‌دانستند، با اينکه از مرگ ايشان خيلي متاثر بودند، جلسه سخنراني‌شان را ترک نکردند و پس از پايان جلسه در پاسخ به اصرار دانشجويان براي ادامه جلسه، اظهار کرده بودند که مصيبتي بر ايشان پيش آمده و دخترشان وفات کرده است اين مصداق بارز تعهد و نظم ايشان است.

* علامه و رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي

گه‌گاهي که در مسير سخنراني يا ديدار با بستگان با ايشان همراه مي‌شديم، کسي که افتخار داشت در کنار ايشان رانندگي کند موظف بود که تمام قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت کند، چرا که علامه راهنمايي و رانندگي را به خوبي مي‌شناختند و دقيق بودندکه تخلفي صورت نگيرد و تخلف از قوانين مساوي بود، با اينکه استاد او را از رانندگي منع کند.

* برخورد استاد با افرادي که بدون وقت قبلي به استاد مراجعه مي‌کردند چگونه بود؟

اگر کارهاي ايشان را مختل نمي‌کرد، معمولا پذيرا بودند و اگر کار ضروري داشتند و يا در حال ديدار بودند باز هم رد نمي‌کرد، اگر فرد مي‌توانست صبر کند به اتاق انتظار راهنمايي مي‌شد. گاهي ايشان به اين هم راضي نمي‌شدند و مي‌گفتند؛ فرد را راهنمايي کنيم تا او هم در جلسه حضور داشته باشد. البته اگر جلسه‌شان خصوصي نبود.

يک روز استاد در حال ملاقات با تعدادي از اساتيد دانشگاه‌هاي شوروي سابق بودند، يکي از علاقمندان استاد بدون وقت قبلي مراجعه کردند، استاد از صداي زنگ درب فهميدند؛ کسي مراجعه کرده است صدا کردند و پرسيدند کسي وارد شده است؟ گفتم که فلاني آمده است، استاد گفتند؛ ايشان را به اتاق ديگري راهنمايي کنيم تا جلسه تمام شود. ده دقيقه نگذشته بود که استاد دلشان تاب نياورد و گفتند: ايشان را به اتاق راهنمايي کنيم تا در جلسه حضور داشته باشد.

تا حد امکان کسي را رد نمي‌کرد و اگر کار خيلي ضروري داشتند و نمي‌توانستند شخص را ببينند مي گفتند که مثلا يک ساعت ديگر مراجعه کند.

* با اينکه استاد چهره حوزوي به حساب مي‌آيد، ولي بين دانشگاهي‌ها محبوبيت زيادي داشتند و در دانشگاه خيلي موثر بودند، ايشان چطور شد وارد فضاي دانشگاهي شدند؟

من از خودشان شنيدم مي‌گفتند: من وقتي از نجف برگشتم در قم خدمت آيت‌الله بروجردي رسيدم ايشان پيشنهاد دادند که در قم بمانم و مشغول فعاليت شوم.

علامه به آيت‌الله بروجردي عرض مي‌کند: « جوانان ما بلاتکليف هستند من يک تعهدي احساس مي‌کنم که اگر در تهران پيش جوان‌ها و دانشگاهي‌ها باشم مفيد‌تر خواهم بود، الحمدالله در جامعه حوزوي خيلي‌ها هستند و مي‌توانند در حوزه مثمر ثمر باشند، ولي در دانشگاه فضاي خالي زيادي احساس مي‌شود.»

* جهاد علمي و ايثار

در دوران قبل از انقلاب در محيط‌هاي دانشگاهي گروه‌هاي مختلفي با افکار التقاطي و مارکسيستي فعاليت داشتند و علامه هم احساس تعهد و نياز کردند تا همراه با شهيد مطهري و آيت‌الله طالقاني در دانشگاه حضور بيشتري داشته باشند؛ با اين حال هم شهيد مطهري و هم علامه جعفري ارتباطشان با حوزه برقرار بود و با توجه به عطشي که اينها نسبت به حوزه داشتند، حضورشان در دانشگاه نوعي جهاد علمي و ايثار محسوب مي‌شود.

* استاد علاوه بر علوم مرسوم حوزه، در علوم روز هم تبحر زيادي داشتند و از جامعيت بالايي برخوردار بودند بفرماييد چگونه اين توانايي را کسب کرده بودند؟

بعضي‌ها انتقاد دارند چرا استاد، فقه و اصول را ترک کرده و وارد علوم کلاسيک دانشگاهي شده‌اند، اما بايد بگويم که سابقه درسي علامه در حوزه کتمان ناپذير است چرا که خاستگاه ايشان حوزه است و خودشان مي‌گفتند؛ «نمي‌دانيد حوزه چيزهاي با ارزشي دارد و به اساتيدي که در نجف و در ايام جواني در قم داشتند غبطه مي‌خوردند.»

به هر حال ما نمي‌توانيم ايشان را از حوزه جدا بدانيم، چرا که خاستگاه علمي، اخلاقي و روحي ايشان حوزه است وقتي از ايشان پرسيدم کدام يک از اساتيدتان در زندگي شما نقش و تاثير بيشتري داشتند؛ با تمام احترامي که نسبت به اساتيدشان داشتند از شيخ مرتضي طالقاني‌(ره) نام بردند.

گاهي مي‌شنوم بعضي‌ها مي‌گويند؛ علامه فقيه نبوده، بلکه دانشگاهي هستند؛ من اين مساله را قبول ندارم ايشان کتابي دارند به نام منابع فقه که بعد‌ها توسط خودشان به «رسائل فقهي» تغيير نام پيدا کرد، علامه جعفري در اين کتاب مباحث فقهي مختلفي از جمله «عدم انحصار مواد نه‌گانه زکات»، «طهارت اهل‌کتاب» و«ذبايح اهل‌کتاب» پرداخته و نکات بديعي را در فقه ذکر کرده‌اند؛ علاوه بر اين علامه از شخصيت هاي بزرگي مثل آيت‌الله ميلاني‌(ره) و شيخ کاظم شيرازي اجازه اجتهاد دارند؛ اين‌ها نشان مي‌دهد اين حرف درست نيست و استاد هيچ وقت از حوزه جدا نبوده اند.

اما اينکه چرا ايشان علاوه بر فقه و اصول به علوم ديگر پرداختند؛ بحث ديگري است، در اين رابطه عرض کنم اولا تقسيم علوم به علوم اسلامي و غير اسلامي اصولا صحيح نيست و در روايات معصومين به علم نافع و علم غير نافع اشاره شده است اينکه رسول اکرم‌(ص) مي‌فرمايند: «اطلبو‌ا العلم و لو بالصين» (دنبال علم باشيد و لو در چين باشد) آيا منظورشان اين بوده است که در مناطق دور دست دنبال فقه و اصول باشيم، حال آنکه مدينه و شهرهاي اسلامي خودشان مرکز نشر فقه و اصول بودند.

اينکه مرحوم علامه جعفري‌(ره) دنبال علوم مختلف رفته است، مصداق اين بحث است که ما بايد دنبال علومي باشيم که به مردم نفع برساند و اين مي‌تواند شامل علوم حوزوي و هم علوم غير حوزوي شود.

خود استاد مي‌گفتند: من وقتي از نجف مراجعت کرده و در تهران ساکن شدم، شنيدم که در منزل شخصي به نام دکتر حسابي در مورد مباحثي راجع به «فيزيک نظري» بحث مي‌شود، چون من هم راجع به مباحث فيزيک نظري مطالعاتي داشتم، بنابراين وارد جلسات علمي پروفسور حسابي شدم و اين دو بزرگوار حدود 25 سال با همديگر جلسات علمي داشتند. علامه جعفري در اين جلسات راجع به مباحث فلسفي و حوزه علوم انساني بحث مي‌کردند و مرحوم پروفسور حسابي هم مباحث مربوط به فيزيک نظري را ارائه مي‌کردند.

البته اين نوع مباحث در طول تاريخ توسط انديشمندان اسلامي دنبال شده است و شاگردان امام صادق‌(ع) هر يک در بخشي از علوم، چون رياضي، نجوم، طب، شيمي تبحر داشتند.

ورود علامه جعفري‌(ره) به حوزه‌هاي مختلف علوم به اقتضاي نياز جامعه صورت گرفته است، چرا که در زمان فعلي صرفا با تمرکز روي فقه و اصول نمي‌شود به نيازهاي علمي جامعه پاسخگو بود و دست عالم بايد در علوم مختلف باز باشد.

انسان‌شناسي يکي از اصلي‌ترين ارکان مباحث فکري علامه جعفري‌(ره) است و ايشان به دنبال اين بودند که اصولا جايگاه انسان چيست؟ و در فقه چه جايگاهي دارد؟ و همچنين در مباحث ديگر از چه جايگاهي برخوردار است؟ بنابراين به طور کلي در مباحث فکري بحث «جايگاه و نقش انسان در زندگي» از اهميت بيشتري برخوردار است.

مرحوم علامه جعفري‌(ره) به جايگاه انسان پي‌برده بودند و براي همين مي‌گفتند: ما تا وقتي که انسان را تعريف نکنيم نمي‌توانيم کاري را پيش ببريم و براي تعريف انسان به تمام علومي که او را احاطه کرده است نياز داريم، به نظر علامه، اگر بخواهيم دغدغه‌هاي زندگي انسان را برطرف کنيم، بايد در علومي تبحر داشته باشيم، بنابراين در کتب ايشان از جمله تفسير نهج‌البلاغه مباحث مختلفي از شاخه‌هاي مختلف علمي مثل روانشناسي، هنر، ادبيات، انسان‌شناسي، اقتصاد، سياست، و... را شاهد هستيم. مباحثي که رواشناسان معاصري مثل «زيگموند فرويد» مطرح کرده اند و علامه، آنها را از مثنوي مولوي که از قرآن و احاديث بهره برده و صدها سال پيش نوشته شده، درآورده است.

ارسال به دوستان