حضرت آیتالله خامنهای در پیامی به كنگره عظیم حج، گسترش موج بیداری اسلامی را خیزش پر قدرتی دانستند كه از سه دهه پیش و با آغاز انقلاب اسلامی ایران آغاز شده و فردای نیكی را به امت اسلامی در سراسر دنیا نوید میدهد.
به بهانه انتشار پیام معظمله، به گفتگو نشستیم با دكتر علیاكبر ولایتی، مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل؛ و آنچه در پی میآید، مشروحی است از این پرسش و پاسخ:
مبارزه با استكبار نمونههای بسیاری دارد؛ مواردی مثل نهضت تنباكو، ملی شدن نفت یا مخالفت روحانیون و علما با برخی قراردادها. البته شاید با این نام مشخص مطرح نبوده است. به نظر شما استكبارستیزی در ایران چه گذشتهای دارد و این نگرش و رفتار ایرانیان از كجا نشأت میگیرد؟یكی از رموز ماندگاری ملت ایران همبستگی آنان است. این همبستگی به عنوان یك عامل درونجوش، نقشی اساسی و ویژه در حفظ این ملت و كشور داشته است. بالاخره هر از گاهی مقابله با تهاجم و سلطهی بیگانه بر این سرزمین و ملت معنی و مفهوم یافته است. البته این ضدیت و تقابل نه با هر بیگانهای، بلكه با بیگانگان سلطهجو بوده است.
اما واژهی «استكبار» زادهی فرهنگ انقلاب اسلامی است. قبل از اینكه امام خمینی(ره) این كلمه را بفرمایند و به كار ببرند، مبارزان علیه استعمار این لفظ را به كار نمیبردند یا اینكه خیلی شایع نبود. استكبار یك واژه با هویت اسلامی و قرآنی است. مستكبرین افرادی مذموم در قرآن كریم و در فرهنگ اسلامی هستند. امام خمینی(ره) هم همین مفهوم و واژهی قرآنی را مورد استفاده قرار دادند.
نمونههای متعددی در تاریخ ایران داریم كه مردم ما حتی در زمانهایی كه بسیار تحت فشار بودند و ضعیف تلقی میشدند، در مقابل بیگانه ایستادگی كردند؛ مثل مقاومت مردم جنوب به همت رئیسعلی دلواری كه جلوی انگلیسها ایستادند. همینطور مقاومت در برابر قرارداد 1919 وثوقالدوله كه از ایران یك هندوستان تحتالحمایهی انگلیس میساخت. مردم در حالی كه حتی یك حكومت مقتدر نداشتند و سختیهای جنگ اول جهانی را تحمل میكردند و از طرفی خاك كشور هم توسط روس و انگلیس اشغال شده بود، اما در مقابل این قرارداد ایستادند تا انگلیسیها مجبور شدند این قرارداد را لغو كنند.
در سال 1945 و 1946میلادی، یعنی 1325 و 1326 شمسی كه ایستادگی مردم آذربایجان در برابر اشغال آذربایجان توسط قوای روس، نقش اساسی را در شكست روسها ایفا كرد وگرنه آذربایجان هم یك جایی مثل اروپای شرقی میشد كه هر جا ارتش سرخ وارد شد، دیگر بیرون نیامد و همان جا مرز بین شرق و غرب شد.
داستان ملی شدن صنعت نفت هم به همین صورت بود. البته این موضوع با عنوان «سیاست موازنهی منفی» مطرح شد. سیاست موازنهی منفی یعنی نه انگلیس و نه روس. این بهنوعی مصداق ناقص «نه شرقی نه غربی» است. لذا این حوادث نشان میدهد كه مردم ما این زمینه و سابقه را داشته و دارند.
آیا این روحیه و سابقهی تاریخی، پشتوانهای محكم برای استكبارستیزی جمهوری اسلامی در سیاست خارجی بوده است؟این حالت انقلابی سیر تكاملی خودش را از نهضت تنباكو در سال 1309 قمری تا مشروطه و پس از آن در نهضت ملی نفت و تا انقلاب اسلامی ادامه داد. بنابراین مبارزات مردم ایران پشتوانهی خوبی شد كه امام(ره) هم از این تجربهها استفاده كردند. خاطرات حضرت امام(ره) با مرحوم مدرس -كه بسیار هم شیفتهی ایشان بودند- یا اینكه مبارزات را از زمان مشروطه و بهویژه زمان رضاخان دنبال میكردند، شاهد بر این موضوع است. خود ایشان كتاب كشفالأسرار را علیه مطالب شریعت سنگلجی نوشتند كه در حقیقت یكی از نظریهپردازان رضاشاه و حكومت پهلوی بود.
امام(ره) تجربیات طولانی در میدان مبارزه داشتند. گاهی به كارهای مرحوم آیتالله كاشانی، شیخ فضلالله نوری یا مرحوم مدرس اشاره میكردند. خود این نشان میدهد كه ایشان به این تجربهها كاملاً آگاه بودند و از آنها استفاده میكردند. ایشان شخصیت بینظیری هم بودند. همهی این ظرفیتها جمع شد و در سیاست خارجی انقلاب و جمهوری اسلامی به صورت استكبارستیزی جلوه كرد.
نوع برخورد امام با بیگانهها، چه غربیها و چه شرقیها، از موضع عزت بود. ایشان استقلال رأی خود را حفظ میكردند. زمانی به مناسبت 22 بهمن، بنده به عنوان وزیر خارجه به همراه سفرای مقیم ایران خدمت امام رسیدیم. امام همینطور كه صحبت میكردند، آمریكا و شوروی را كنار هم قرار میدادند و از هر دو شرق و غرب انتقاد میكردند. یك بار سفیر شوروی -آقای گودوف- در گوش من گفت كه آقا ما گلهمندیم. چرا امام ما را در ردیف آمریكا قرار میدهد در حالی كه ما از دوستان ایران هستیم؟ من آهسته اعتراض سفیر شوروی را به امام(ره) رساندم. امام در جواب گفتند كه به او بگو من حالا تازه ملاحظهی شما را هم كردهام.
بعد از ارتحال حضرت امام(ره) نیز مسائل گسترده و متنوعی در داخل و خارج ایران رخ داد؛ بهویژه در حوزهی منطقهای و بینالمللی. البته نظام از عهدهی حل این مسائل برآمد. نمونهی آخرش هم توطئهی براندازی سال گذشته بود.
همانطور كه رهبر انقلاب در پیام خود به حجاج عنوان كردند، موج بیداری اسلامی در برابر نظام استكباری در حال گسترش است. با توجه به سابقه و عملكرد ما در استكبارستیزی، تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر گسترش این موج چگونه بوده است؟انقلاب اسلامی ایران یك مقدماتی در داخل كشور و نیز مقدماتی در جهان اسلام داشت. این مقدمات در جهان اسلام و كشور ما از زمان نفوذ فرهنگی استعمار و دشمنی آشكار استعمارگران با دین اسلام آغاز شد. اولین مقدمهی انقلاب اسلامی مقاومت در برابر همین نفوذ فرهنگی بود. این مقاومت در هر كجا به شكلی آغاز شد و شكل مقاومت و هدفگیری مبارزات در سرزمینهای مختلف اسلامی متفاوت بود.
درواقع زمینههای شكلگیری بیداری اسلامی از حدود دویست سال پیش بهتدریج و متناسب با تهاجم استعمار فراهم آمد. فرنگیها پایهی تحول سیاسی دنیای غرب را از انقلاب كبیر فرانسه در سال 1789 میلادی میدانند. مشكلات جهان اسلام نیز از زمان انقلاب كبیر فرانسه شروع شد و بهصورت واضح شكل گرفت.
عدهای مثل طهطاوی مصری یا خیرالدین تونسی كه قریب به دویست سال پیش، كار خودشان را شروع كردند، فكر میكردند كه باید اسلام را مدرنیزه كنند و بهنوعی با لیبرالیسم مخلوط نمایند. اصلاً میگفتند آنچه كه امروز غربیها انجام میدهند، همان اسلام است.
اما كسانی مثل سید جمالالدین اسدآبادی معتقد بودند كه ما باید به اسلام اصیل بازگردیم و دنبال وحدت اسلامی بودند. عدهای فكر میكردند با لیبرالیزه كردن اسلام یا اسلامیزه كردن لیبرالیسم میشود مسلمانان را نجات داد. در طبقهی روحانیت و بهویژه روحانیت شیعه این سرخوردگی پیدا شد كه با تمسك به مكاتب غیر اسلامی نمیتوان اسلام را احیا كرد. فلذا در قضیهی مشروطه حتی برخی آدمهای دیندار بر اثر كمتوجهی فكر میكردند الگوی مشروطهی فرنگی میتواند نجاتبخش باشد.
جلوتر كه آمدیم، مرحوم مدرس جلوی رضاشاه ایستاد و به دنبال آن در عهد پهلوی دوم، آقای كاشانی مقابل شاه و استعمار انگلیس ایستاد. لذا این پیشزمینهها در بیداری اسلامی، چه در جهان اسلام و چه در ایران، همزمان با احساس خطر هجوم فرهنگی غرب در میان مسلمانان وجود دارد، ولی همهی اینها پیشزمینه بود.
همانطور كه در پیام امسال رهبر انقلاب نیز هست، انفجار بیداری اسلامی با انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت و یكسره از آغاز تاكنون دارد پیش میرود. بقیه در بین راه وارد شدند و دیگران پرچم آنها را به دست گرفتند و جلو آمدند، ولی هیچكدامشان توفیق انقلاب اسلامی و اندیشهی امام خمینی(ره) و امروز رهبری را نداشتند.
ایران امروز بهطور مستمر رو به پیشرفت است. در داخل تثبیت پایههای حكومت دینی از منظر یك مسلمان شیعی ایجاد میشود و در خارج، بهطور خاص در جهان اسلام و در دنیای امروز بهطور عام این تئوری و نظریه داده شده است كه حكومت اگر قرار است در جهت عدالت، پیشرفت فضائل انسانی و نجات انسان از انحطاط باشد، باید الهی باشد.
با همهی اینها باید تصریح كنیم كه هیچ دینی مانند اسلام زنده نیست و حیات ندارد. امروزه اسلام در پیشرفت و در دعوت و میزان نفوذ در جوامع با صدر اسلام هیچ فرقی ندارد. امروزه بهرغم وسعت رسانههای جمعی، اعم از اینترنتی و صوتی كه هر خبری را كه در دنیا اتفاق میافتد، ظرف چند ثانیه یا دقیقه یا ساعت در كل دنیا منتشر میكنند و هر كسی میتواند سایتی داشته باشد و حرف خودش را بزند، سرعت پیشرفت و عمق نفوذ اسلام بیشتر از گذشته است. از طرف دیگر انسان امروزی با انسان 1400 سال پیش تفاوت اساسی دارد و تكامل فكری و اجتماعی یافته است. 1400 سال پشتوانهی فكری و فرهنگی و اعتقادی را پشت سر دارد.
مطابق آمار، میزان اطلاعاتی كه در هر روز از سال 2010 میلادی تولید میشود، معادل كل اطلاعات سال 1999 است. در چنین شرایطی نمیشود مردم را تحمیق كرد. اگر دین حرفی برای مردم نداشته باشد، كنار میرود. این كه میگویم اسلام پیش میرود، فقط حرف من نیست. خانم آلبرایت كه وزیر خارجهی زمان آقای كلینتون بود و استاد دانشگاه جورجتاوْن آمریكا است، در یكی از صحبتهایش در دانشگاه گفت كه امروز در آمریكا هیچ دینی سرعت پیشرفت اسلام را ندارد. این به دلیل زمینهی فكری، عزم راسخ و تقوای امام(ره) و رهبری امروز انقلاب و فكر شیعی است كه تا عمق جان مردم ایران نفوذ كرده است.
قطعاً گسترش این موج در افول نظام استكباری و مشخصاً آمریكا نقشی اساسی ایفا كرده است. به عبارت دیگر، این دو پدیده با هم ارتباط مستقیم دارند. شما وضعیت اكنون نظام استكباری را چگونه ارزیابی میكنید؟باید این موضوع را واقعگرایانه تحلیل كنیم. آمریكای امروز دیگر قدرت سیاسی و نفوذ آمریكای بعد از جنگ جهانی دوم را ندارد. آمریكای بعد از جنگ جهانی دوم تكلیف دنیا را معلوم كرد. اولاً سازمان ملل را به آمریكا برد. یعنی مركز تصمیمگیریهای بینالمللی را به آمریكا منتقل كرد. دوم برای بازسازی اروپا طرح مارشال و برای بازسازی آسیا اصل چهار ترومن را ارائه داد. ترومن رئیسجمهور وقت آمریكا بود. من خاطرم هست كه در ایران ادارهی بزرگی به نام ادارهی اصل چهار تأسیس شد و یك عده كارمند این اصل چهار بودند. كمكهای آمریكا به ایران از طریق همین اصل چهار ترومن در زمان جنگ بود. در چتر حمایت آمریكا از آسیا و اروپا، آنها جای پای خودشان را در همهی نقاط دنیا مستحكم كردند.
پایگاههای نظامی آمریكا در آلمان، ایتالیا، ژاپن و كره هنوز وجود دارد. دیهگو گارسیا در اقیانوس هند همچنان پایگاه آمریكاییها است. جزیرهی گوام در اقیانوس آرام پایگاه آمریكاییها است. آمریكاییها در دهها نقطه از دنیا پایگاه دارند. هفت ناوگان آمریكا آبهای جهان را تحت سیطرهی خود دارند. آمریكاییها هر جور كه اراده میكردند و در هر كجا كه میخواستند، دخالت میكردند؛ در ویتنام، لائوس، كامبوج، كره یا كوبا. شاید بیشتر از چهل دخالت نظامی در كشورهای آمریكای لاتین كردند. كودتای نظامی و دخالت نظامی و تأسیس دموكراسیهای هدایت شده نیز بود.
آقای ماركوس ژنرال فیلیپینی بود. زمانی كه مائوئیستها در فیلیپین میجنگیدند، آمریكاییها از ماركوس حمایت میكردند. ماركوس در فیلیپین كودتا كرد، ولی بعدها مائوئیسم افول كرد و آمریكاییها دیدند دیگر به ماركوس نیازی ندارند. خواستند او را كنار بگذارند كه مقاومت كرد ولذا با او برخورد كردند. آمریكاییها آقای آكینو را در آبنمك خوابانده بودند تا رئیسجمهور فیلیپین شود. به فرودگاه كه آمد، ترورش كردند و خانم آكینو همسرش را رئیسجمهور كردند. مثال دیگر اینكه خانم چامورا روزنامهنگاری بود كه خرج روزنامهاش را آمریكاییها میدادند. او با كمك كنتراها كه ضد انقلابیون نیاكاراگوئه بودند، به جای دانیل اورتگا رئیسجمهور نیكاراگوئه شد.
آمریكاییها دهها كودتا در سراسر جهان راه انداختند؛ از جمله كودتای 28 مرداد. آخرین دخالتهاشان نیز مربوط به سومالی، عراق، افغانستان و سودان است. تمركز عمدهی آمریكاییها الان بر روی كشورهای اسلامی است، آن هم به دلیل انفجار بیداری اسلامی. البته كمكم آثار شكست در حركتهای آمریكا نمایان میشود. در گذشته كسی جلودار آمریكا نبود، ولی امروزه مردم فقیر افغانستان آنها را زمینگیر كردهاند. زیر سرنیزهی هفتاد هزار آمریكایی در عراق و بعد از هزینه كردن 5/2 تریلیون دلار، یعنی 2500 میلیارد دلار، شما میبینید كه انتخابات انجام میشود و دولت تشكیل میشود؛ آن هم دولتی كه آمریكاییها نمیخواستند تشكیل شود. این نشان میدهد كه مردم عراق و افغانستان با وجود همهی صدماتی كه دیدهاند، اما قوت بیداری اسلامی موجب شده جلوی آمریكاییها بایستند. اینها نشانهی افول آمریكا و استكبار است.
با این اوصاف، آمریكاییها نهتنها قدرت بعد از جنگ جهانی دوم را ندارند، بلكه حتی قدرت زمان رئیسجمهوری ریگان را هم از دست دادهاند. آمریكاییها فروپاشی شوروی و اتفاقات پس از آن را به حساب خودشان گذاشتند ولذا آقای بوش گفت كه در دنیا یك ابرقدرت وجود دارد و آن هم آمریكا است، اما الان در وضعیتی قرار دارند كه 600 میلیارد دلار اسكناس بدون پشتوانه وارد جامعه كردهاند!
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری