این
قسمت از سفرنامه های خارجی در توصیف مراسم عزاداری محرم مردم ایران، به
روایت عزاداری محرم در نخستین سالهای حكومت رضاشاه- شهر یزد اختصاص دارد.
برشی از سفرنامه فردریك ریچاردز حاوی نكات قابل توجهی است. فردریك چارلز
ریچاردز (1932-1878میلادی) سیاح و نقاش مشهور انگلیسی است كه در سالهای
نخست سلطنت رضاشاه به ایران سفر كرده است.
وی ماحصل سفر خود را در كتابی با نام «یك مسافرت ایرانی» به رشته تحریر
درآورد. در زمان این گزارش، هنوز رضاشاه به مقابله با آیینهای مذهبی
نپرداخته بود. این بخش از كتاب سفرنامه فرد ریچاردز، ترجمه مهیندخت صبا،
انتشارات علمی و فرهنگی انتخاب شده است.
در یزد مراسم ماه محرم با چنان شور و حرارتی برگزار میشود كه بعضی اوقات به یك اضطراب و التهاب مذهبی مبدل میگردد. در میدان، كه مقابل مدخل اصلی بازار واقع شده، چوببست بزرگی تعبیه شده كه نماینده یك نوع تابوت است به نام «نخل» و هر سال آن را با شال و آیینه میپوشانند. این دستگاه عجیب و غریب به وسیله صدها تن مرد، دور میدان حمل میشود. این مردان در زیر نخل اجتماع میكنند تا ثواب حركت دادن آن نصیبشان شود.
این دستگاه یا چوببست از قطعات عظیم چوب كه وزن آنها نیز خیلی زیاد است ساخته شده و به قدری بزرگ است كه نمیتوان آن را از میدان خارج كرد یا از در اصلی بازار كه به كوچه منتهی میگردد، داخل كرد.
در طی این مراسم سلسلهای از نمایشهای غمانگیز در كوچه و خیابان به اجرا گذاشته میشود. این نمایشها از تاثرآورترین قسمتهای شهادت برگزیده شده است و هرگاه خیابان را به عنوان صحنه و خانههای شرقی مجاور را به عنوان زمینه و جمعیت را به عنوان مستمع و تماشاچی مورد نظر قرار دهیم، نمایشی كه به وجود میآید بسیار تماشایی و جالب توجه است. قبل از نمایش این صحنهها، چندین شب متوالی تمرین میكنند. فریادهای مكرر و موزون اجراكنندگان نمایش هنگام تمرین كه سرانجام مبدل به نالههای جانسوز میشود به گوش یك نفر خارجی كه ممكن است در آن حوالی باشد، بسان غریو مردمی هیجانزده است كه مشغول اجرای مراسم مخصوص مذهبی خود میباشند.
در روز عاشورا صحنههای زیادی به معرض نمایش گذاشته میشود. حركت
كاروان كوچك از مكه و ورود آنها به كربلا و جنگیدن آنها و سرانجام قتل و
اسارت زنها و كودكان و رنج تشنگی و شهادت امام حسین(ع)، توسط هنرپیشگان
متعصب در نهایت اخلاص نشان داده میشود. قبل از آغاز این نمایشها،
روحانیان سرودهای مخصوص میخوانند و عدهای زنجیرزن و سینهزن به زنجیر
زدن و سینهزدن مشغول میشوند. زنجیرزنها شلوارهای گشاد سیاه به پا دارند
و یك پیراهن گشاد یقه باز روسی در بر میكنند و یك كمربند چرمی روی آن
میبندند.
جامه آنها چیزی است بین لباس یك دهقان روسی و یك سرباز ایتالیایی. این
مردان و پسران پشت خود را برهنه میكنند و زنجیرهای خود را بر آن فرود
میآورند تا پشتشان كبود و زخم شود. عده دیگر سینههای برهنه خود را با
آهنگ مخصوص با دست خود میزنند تا قرمز و حساس شود. در این هنگام صدای
عجیب و غریبی از تركیب صدای دست زدن با صدای توخالیای كه از سینه
برمیخیزد ایجاد میشود. این سینهزنی همچنان ادامه مییابد تا این اشخاص
از خود به در میشوند و با فریادهای «یا حسین یا حسین» توام با صدای موزون
طبل بر سرعت و هیجان مراسم میافزایند.
در این موقع سایر افراد تیغ میزنند و مانند آن چهارصد پیغمبر بعل1 مقداری خون روی پیراهنهای سفید خود میریزند (اكنون در بازار شایع است كه تیغزدن عمل انسانی نیست). در تمام مدتی كه این نمایشهای رقتانگیز و جگرسوز اجرا میشود صدها زن و كودك متعجب آنها در كنار خیابان مینشینند و با گریه و زاری و شیون نسبت به شهدای این واقعه ابراز همدردی میكنند. این آشوب و بلوا همچنان ادامه دارد تا رئیس تشریفات، با علامتی اشاره میكند كه به نقطه دیگری كه عده دیگری از مستمعان در انتظار هستند، حركت نمایند.
با مشاهده بعضی از نقش آفرینان، كه جامههای پرشكوه ابریشمی با طرحهای پرنقش پوشیدهاند و سلاحهایی كه با خود دارند و اشارات سر و دست توام با احساسات، این تصور به شخص دست میدهد كه اینها از یك پرده نقاشی ایرانی قدم بیرون گذاشتهاند. شترها با یراقها و زینتهای ایرانی و بینیهای سوراخ شده به این مراسم مذهبی مینگرند. این حیوانات با خورجینهای حاشیه و منگولهدار و مهره و زنگوله تزئین شدهاند و سرهای آنها نیز با منگوله مخصوص زینت یافته است.
پیشاپیش آنها موكبی از اسبان درحركتند كه سواران آنها را فرزندان
پیغمبر (ص) با عمامههای سبز تشكیل میدهند. اینها چترها و پرچمهای سبز
در دست دارند. در یك لحظه، نمایشی كه تقریبا دارای یك نوع جلال و شكوه
برهنه است در نظر مجسم میشود. كوچهها با دیوارهای گلی و لغزان و
تماشاچیان مهربان و غمخوار و آماده برای گریستن با این مراسم تناسب فراوان
دارد. به طوری كه همین منظره، كه در یك خیابان نوساز نمایش غیرمنتظرهای
به نظر میآید، در محیط خود تقریبا عظمت و شكوه خاص دارد.
این دوران عزاداری برای شهدای دین به هیچوجه منحصر به شهر یزد نیست بلكه
در كلیه دهات و شهرهای ایران مراسمی نظیر آن انجام میگیرد. در شهرهایی
نظیر تهران و تبریز، كه تجدد بیشتر در آنها رخنه كرده و بیش از دیگر
شهرهای این كشور از آداب و سنن مغرب زمین پیروی میكنند، با سیاست تمام
میكوشند تا اندكی از این احساسات را فرو كاهند كه هر سال به مناسبت شهادت
امام حسین(ع) بروز داده میشود و آن را مهار كنند.
در اصفهان كه دومین یا سومین شهر بزرگ ایران محسوب میشود به تازگی مراسم
مزبور در بعضی محلها و نواحی بخصوصی انجام میگیرد. با این همه، شرح
مجملی كه هم اكنون از مراسم دهمین روز محرم بیان شد شرح مراسمی بود كه سال
گذشته در شهر مزبور انجام گرفت. منع كردن كاردینالها از شركت در یكی از
مراسم وابسته به پاپ در كلیسای پترس قدیس (سن پیر) رم سهلتر است تا موقوف
ساختن این مراسم.
در مقایسه با شهرهای بزرگ ایران، یزد بیش از اغلب آنها تشخص خود را حفظ
كرده است. مراسم ماه محرم در این شهر با سبكی خاص برگزار میشود كه با سبك
برگزاری مراسم مزبور در شهرهای مركزی و شمال ایران تفاوت دارد. در این شهر
آنها به ساختن نوع بهخصوصی از نخل مبادرت میورزند. مقایسه نخل با درهای
اصلی بازار، نموداری از اندازه آن به ما میدهد. از بالای كاروانسراهایی
كه در نزدیكی بازار واقع شده و هنوز مورد استفاده است نیز میتوان نخل را
مشاهده كرد. این ساختمان چوبی به هیچوجه سست نیست. استخوانبندی آن از
قطعات بزرگ چوب است. انتهای آن به شكل قلب ساخته شده است و نماینده نوعی
تابوت است.
توضیحاتی كه درباره مقصود و منظور آن توسط مردم شهر یزد داده میشود قدری
مبهم است. هنگام اجرای مراسم، از یك طرف این چوب بست عظیم تعدادی خنجر
میآویزند و طرف دیگر را با آیینه و شالهای گرانقیمت و پارچههای
ابریشمی تزئین میكنند. بدیهی است كه این چوببست حركت میكند ولی صدها
نفر مردی كه چهره و بدن آنها از عرق و خون پوشیده شده و برای اینكه افتخار
حركت دادن نخل نصیب آنها بشود در یك روز گرم و خفقانآور آن را حمل
میكنند در این معجزه بیاثر نیستند.
احساسات مذهبی در شهر یزد خیلی جدیتر از بیشتر شهرهای ایران است. قبل از ماه محرم مجالس وعظ و روضهخوانی در بازارها برپا میشود و طی برگزاری این مراسم از ورود فرنگیها به نواحی بهخصوصی ممانعت به عمل میآید. این مجالس وعظ و روضهخوانی احساسات مذهبی مردم را تحریك میكند و موجب میشود كه آنها در لحظهای از هیجان و بیخودی، خود را زنجیر بزنند.