مدتها بود كه داستانهای مختلفی درباره دیده شدن پلنگ
در بین عشایر روستای دشستان در استان بوشهر پیچیده بود. مردم هرازگاهی از
زبان یكی از چوپانها میشنیدند كه در كوهستان پلنگی دیده شده كه از دور
به گوسفندها خیره میشود اما هنوز تعداد زیادی از مردم روستا این حرفها
را باور نمیكردند و میگفتند كه چوپانها احتمالا حیوان دیگری را با پلنگ
اشتباه گرفتهاند؛ تا اینكه حمله پلنگ درنده به زن میانسالی به نام وطن
در روستا پیچید و تبدیل شد به یك داستان مهیج.
به نوشته سرنخ؛ حالا دیگر همه باورشان شده بود ماجراهایی كه چوپانها از
حضور پلنگ در كوهستان تعریف كرده بودند حقیقت داشت اما آنچه كه بیشتر از
حضور پلنگ در منطقه اهمیت داشت، ماجرای درگیری وطنخانم با این حیوان
درنده بود. درگیریای كه نیمساعت به طول انجامید و سرانجام با فرار پلنگ و
مجروح شدن زن میانسال خاتمه یافت.
وطن خانوم؛ زنی كه پلنگ را شكست داد
ساعت حدود چهار بعدازظهر 9 آذرماه بود و وطن خانم داشت آماده میشد كه قبل از تاریك شدن هوا، گوسفندها را به آغل برگرداند. چند صد متر آن طرفتر یعنی در خانه آنها، دختر و همسرش كمكم داشتند نگران او میشدند؛ چرا كه وطنخانم باید ساعت چهار از چرا برمیگشت و برای همین آنها مدام به بیرون سرك میكشیدند تا شاید اثری از او ببینند و برای بردن گوسفندها به آغل كمكش كنند.