عضو هيئت علمي مركز مطالعات و پژوهشهاي جمعيتي آسيا و اقيانوسيه گفت: اروپا در آستانه نوعي سقط جمعيتي در هزاره سوم ميلادي است.
به گزارش فارس به نقل از مركز مطالعات و پژوهشهاي جمعيتي آسيا و اقيانوسيه،مجمود مشفق اظهار داشت: نيم قرن پيش جمعيتشناساني همچون "بلاكر " و "نوتشتاين " در تفاسير خود از نظريه "گذار جمعيتي "، مرحله پاياني آن را سقوط جمعيتي بيان كردند؛ 5 دهه افت باروري طي سالهاي 1950 تا 2000 ميلادي در اروپا همچنين اثرگذاري ضعيف سياستهاي تشويقي زاد و ولد موجب شد كه بعد از سال 2000 به خوبي علائم و نشانههاي سقوط جمعيتي اروپا هويدا شود.
وي افزود: شواهد و قرائن جمعيتشناختي نشان ميدهد سقوط جمعيتي اروپا مشتمل بر دو وجه در هم تنيده جمعيتي است كه يكي از آنها كاهش تعداد و حجم جمعيتهاي بومي و ملي و ديگري افزايش روزافزون و مستمر مهاجران خارجي است.
مشفق ادامه داد: مركز جمعيتشناسي دانشگاه وين در سال 2010 فهرست كشورهاي اروپايي كه طي دوره 1990 تا 2010 بيشترين حجم جمعيت ملي خود را از دست دادهاند، اعلام كرده است؛ كشورهايي همچون بلغارستان، بوسني و هرزگوين، استوني و لتوني نزديك به 15 درصد و نيز اوكراين و روماني نزديك به 10درصد از جمعيت ملي خود را از دست دادهاند البته بسياري از كشورهاي ديگر هستند كه رقمي بين يك تا 10 كاهش جمعيت داشتهاند.
وي گفت: در مقابل، تعداد ذخيره مهاجرتي بسياري از كشورهاي اروپايي، به تدريج در حال افزايش است و مهاجران خارجي در حال تبديل شدن به گروههاي اثرگذار در تحولات اقتصادي و اجتماعي اروپا هستند؛ بر اساس آمارهاي سازمان بينالمللي مهاجرت، ذخيره مهاجرتي كشورهايي همچون استراليا 25 درصد، كانادا 20 درصد، فرانسه 8،5 درصد و لوگزانبرگ 36،2 درصد در سال 2007 بوده است كه با چنين شواهد جمعيتي ميتوان گفت اروپا در آستانه نوعي سقط جمعيتي در هزاره سوم ميلادي است و تلاشهاي سياستمداران اروپايي براي ترميم ساختمان سني جمعيتي از دهه 1970 آغاز شد اما شاخصها و آمارهاي جمعيتي نشان ميدهد كه اين سياستها تا حدود زيادي بيتأثير بوده است.
عضو هيئت علمي مركز مطالعات و پژوهشهاي جمعيتي آسيا و اقيانوسيه بيان كرد: لذا برخي از كشورهاي اروپايي با اتخاد سياستهاي باز مهاجرتي و تكثرگرايي فرهنگي تلاش كردهاند تا حدود زيادي به ترميم ساختار جمعيتيشان بپردازند؛ برخي از جمعيتشناسان اروپايي از اين پديده تحت عنوان گذار سوم جمعيتي اروپا ياد كردهاند و معتقدند مهاجرتهاي بينالمللي، ساختار اجتماعي و فرهنگي جوامع اروپايي را دستخوش دگرگونيهاي اساسي خواهد كرد.