۱۸ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۵۳۹۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۸ - ۱۷-۱۱-۱۳۸۹
کد ۱۵۵۳۹۸
انتشار: ۰۹:۵۸ - ۱۷-۱۱-۱۳۸۹

البرادعی گورباچف مصر است

جرج فریدمن

مدت بیش از 30 سال، ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه، وابسته به روابط سه‎جانبه آمریکا، مصر و اسراییل بود. بیشتر این مدت، عاملی که این اجزا را به هم متصل کرده بود، حسنی مبارک - رییس‎جمهوری مصر - به‎حساب می‎آمد. آیا این عصر رو به پایان است؟

به احتمال بسیار زیاد، عصر مبارک در حال به اتمام رسیدن است. این امر، چه تأثیری بر خاورمیانه خواهد گذاشت؟

به‎طور حتم، آخرین روز‎های حکمرانی مبارک را شاهد هستیم. اما هنوز روشن نشده است که آیا تأثیری بر خاورمیانه خواهد گذاشت و اگر بگذارد، چه خواهد بود. حقیقتا این مسأله بستگی به رژیمی دارد که جایگزین وی خواهد شد. او امیدوار بود که بتواند پسرش «جمال» را به‎جای خود بنشاند که احتمالش بسیار ضعیف شده است. راه‌پیمایی‌‎هایی در مصر در جریان است. تخمین میزان فراگیری آن‎‎ها بسیار دشوار است. رسانه‎‎های غربی عادت دارند که فورا آن‎‎ها را به‎عنوان اصلاح‎طلبان دموکراسی‌خواه معرفی کند. زیراکه معمولا‌ با آن‎‎هایی صحبت می‎کنند که انگلیسی بلدند و اصلاح‎طلب دموکراسی‌خواه هستند. روشن نیست که اخوان المسلمین چه نقشی دارد یا این‎که از چه قابلیت‌‎هایی برخوردار است. پس نمی‎دانیم که اگر کودتای نظامی برای جانشینی مبارک صورت گیرد، نمی‎دانیم که دولتی اسلامی بر سر کار خواهد آمد، یا این‎که جانشینی مسالمت‎آمیزی رخ می‌دهد و فرد سکولار دیگری جایگزین خواهد شد. اما هر اتفاقی که بیافتد، بسته به راهی که پیش گرفته شود، تأثیر عظیمی خواهد گذاشت.

 اهمیت بازگشت محمد البرادعی به قاهره چیست؟

خب، البرادعی گورباچف مصر محسوب می‎شود. اکثریت آمریکایی‌‎ها عمیقا به گورباچف علاقه‌مندند، اما روس‌‎ها نفرت دارند. تا آن‎جا پیش نمی‎روم که بگویم از البرادعی متنفر هستند، اما وی ریشه سیاسی عمیق و تأثیرگذاری در کشور ندارد. به یاد داشته باشید که از سال 1956 در مصر، ارتش قدرت اصلی بوده است؛ جمال عبدالناصر، سادات و مبارک، همگی به لطف ارتش به‎صورت پی در پی به قدرت رسیدند. علاوه‎بر این، نظامیان از یکی از مدرن‌ترین ساختار‎ها در داخل کشور، برخوردار هستند. در نتیجه، محتمل‌ترین نظریه این است که بدون در نظر گرفتن آن‎چه در راهپیمایی‎های اعتراضی رخ می‎دهد، یک نظامی روی کار آمده و جایگزین مبارک خواهد شد.

احتمال دوم این است که رویداد‎های خیابانی، زمینه به‎وجود آمدن انقلاب اسلامی، همانند انقلاب ایران خواهد شد. در ابتدای انقلاب سال 1979، به‎نظر می‎رسید که مخالفت آن‎‎ها با استبداد شاه بود و به همین دلیل گروه‎‎های حقوق بشر غربی هم از آن حمایت می‎کردند. اما در نهایت دیدیم که نظامی اسلامی به رهبری آیت‎الله خمینی تشکیل شد. هرچند که شواهدی در این زمینه دیده نمی‎شود، اما این هم یک احتمال دیگر است.

اما سئوال به ظاهر ساده‎ای که در این‎جا به ذهن می‎رسد، این است:‌ 30 سال است که مصر یک کشور طرفدار آمریکا بوده است که پیمان صلح مؤثری با اسراییل داشته است. و حال، وارد عصری می‎شویم که سیاست مصر تغییر خواهد کرد و قرارداد صلحی که با اسراییل داشته است، کان لم یکن خواهد بود. در نتیجه اسراییل که مدت‌هاست از جانب مصر آسوده بود، به‎خصوص در صورتی‌که مصر شروع به تجهیز نظامی مجدد خود کند، امنیتش به‎خطر خواهد افتاد.

تأثیر یک مصر اسلام‎گرا، بر موقعیت آمریکا در منطقه چه خواهد بود؟ مصر مرکز ثقل بزرگ‌ترین کشور دنیای عرب نیز است و تنها کشوری است که توانایی قرار گرفتن، دوشادوش ایران یا عربستان سعودی را دارد. اگر تبدیل به کشوری اسلامی شود، آمریکا وارد فاز جدیدی از جنگی که علیه جهادگرایان دارد، می‎شود. حال، نوبت قاهره است که حکومت اسلامی داشته‌ باشد؟ فکر نکنم که چنین چیزی رخ دهد. اما حقیقتا سئوال این است:‌ چه آینده‎ای در انتظار است؟ و مسأله‎ای که کمترین احتمال برای آن است، ایجاد یک دولت اصلاح‎طلب دموکراسی‌خواه است.

 بیشتر رسانه‎‎ها به چیزی تمرکز کرده‌اند که «تأثیر تونس» نام‌گذاری کرده‌اند و آن را پایان پادشاهان، در شرق می‎دانند. موقعیت مبارک در حال حاضر به خطر افتاده است، شاید فردا نوبت دیگران برسد.

در مورد مبارک، این‎طور نیست وی کاملا محو نخواهد شد. منظورم این است که وی به‎طور حتم سرنگون خواهد شد. سال‌هاست که صحبت جانشینی وی مطرح است. پس درست است که احتمالا جریانات تونس تأثیری در مصر گذاشته است، اما تونس از مصر بسیار عقب‌تر است. مهم است که بدانید که تفاوت بسیار زیادی میان شمال آفریقای فرانسه زبان، با شمال آفریقای انگلیسی زبان است که واضح است که اولین آن‎ها، تفاوت زبان آن‎هاست. امکان دارد که جریانات تونس مردم دیگر کشورها را هم تشویق کرده باشد که تظاهرات کنند، اما آن‎چه در کشور‎های دیگر شاهد بودیم، هیچ‎کدام به مؤثری و اهمیت تظاهرات تونسی‌‎ها نبوده است. مطبوعات فورا شروع به نوشتن می‎کنند. تیتری را خواندم که نوشته بود که مصر به آتش کشیده شده است، اما به‎نظرم این مسخره است. چنین چیزی رخ نداده است. باید به یاد بزرگ‎نمایی‎های سال گذشته بیافتیم که با عنوان «انقلاب سبز در ایران» به راه انداخته بودند. در آن زمان مطبوعات پر از این صحبت‌‎ها بود که «رژیم در حال تغییر است و دولت مستأصل شده است»، در حالی‌که دولت به‎خوبی توانست بر اوضاع مسلط شود و از آن زمان به بعد دیگر خبری از آن‎‎ها نبوده است. پس شرایط همین‎قدر غیرقابل‎پیش‎بینی است. اما بگذارید این را حتمی فرض کنیم: آن‎چه برای تونس رخ داد، برای دنیا اهمیت بسیار ناچیزی دارد، در حالی‎که رویداد‎های مصر بسیار تعیین‌کننده است.

 آیا کودتای نظامی را محتمل می‎دانید و اگر پاسخ شما مثبت است، به‎نظر شما پیامد آن‎چه خواهد بود؟

نظامیان، همین الان هم قدرت را در دست دارند و مبارک یک نظامی است. سادات یک نظامی بود. ناصر هم همین‎طور. اگر ارتش بتواند یکی را به ریاست جمهوری برساند، در قدرت می‎ماند، و همیچ تغییری به‎وقوع نمی‎پیوندد و رژیم به زندگی خود ادامه خواهد داد. اما اگر این جانشینی در خارج از چهارچوب ارتش رخ دهد، اهمیتش بیشتر می‎شود. یکی از دلایل مخالفت ارتش با جمال مبارک هم همین بود که مانند پدرش، سابقه نظامی نداشت. آن‎‎ها به وی اعتماد نداشتند. پس مسأله در مصر، جانشینی در چهارچوب ارتش است. یک نوع کودتای نظامی که در آن ارتش به قدرت مستقیم و علنی بیشتری دست می‎باید که به‎نظرم نیازی به آن ندارد.

پس سئوالی که ما این‎جا مطرح می‎کنیم این است که ژئوپلیتیک خاورمیانه - به‎خصوص از سال 1977 و حتی قبل از آن - بر اساس روابط آمریکا، مصر و اسراییل بنا نهاده شده است. آیا شرایط در حال تغییر است؟ اگر تغییر کند، پیامد‎های عظیمی خواهد داشت. اما در شرایط کنونی، با توجه به این‎که رسانه‎‎ها اصولا از هر تظاهراتی در هر جای دنیا - به‎خصوص اگر از توییتر استفاده شود - بیش از حد هیجان‎زده می‎شوند، این تغییرات غیرمحتمل است. 

منبع: پنجره
ارسال به دوستان