پس از چند فصل حضور در فوتبال ايران، قهرماني در ليگ دسته اول و صعود به ليگ برتر فوتبال و پس از سپري كردن فراز و فرودهاي بسيار، سرانجام مالك باشگاه استيل آذين در اقدامي عجيب و دور از انتظار، باشگاهش را منحل كرد و به گفته خودش عطاي فوتبال را به لقايش بخشيد. اين كه در طول سالهاي كوتاه حضور باشگاه استيل آذين در فوتبال كشور، چه بر سر اين باشگاه و تيم فوتبال اش آمده است، بحثي است كه قصد داريم در اين مطلب بيان كنيم. سعي داريم در جستوجوي حقيقتي باشيم كه روياي شيرين قهرماني يك تيم پر هزينه را به واقعيت تلخ سقوط و انحلال رساند.
ایسنا: حسين هدايتي كه يكي از تجار متمول ايران است، پس از حضور كوتاه مدت در هيات مديره پرسپوليس و ناكام ماندن در خريد امتياز اين باشگاه به همراه علي پروين، اسطوره به ياد ماندني قرمزها، رو به ليگ دسته اول فوتبال كشور آورد و تصميم گرفت حضورش در فوتبال را از دسته يك آغاز كند؛ اين شروع تولد كهكشانيهاي ايراني بود.
تيم هدايتي در اولين فصل حضورش در ليگ دسته اول به موفقيت چشمگيري دست نيافت، ولي سال بعد از آن توانست با قدرت به ليگ برتر فوتبال صعود كند. هم زمان با اين تيم، تراكتورسازان تبريزي هم حضورشان را در ليگ برتر مسجل كردند تا فصل نهم ليگ برتر ايران جذابيتي صد چندان پيدا كند.
مالك ثروتمند استيل آذين تازه ليگ برتري شده، تمام تلاشاش را كرد تا هر چه ستاره در ليگ ايران است به تيم خود بياورد. سالها پيش كه علي فتح الله زاده، مديرعامل استقلال تهران از انفجار بمبهاي خبري در فصل نقل و انتقالات ليگ برتر خبر مي داد، شايد فكر نميكرد در آيندهاي نزديك، فردي مانند حسين هدايتي بمباران خبري راه بيندازد!
بمباران خبري هدايتي، هر چند در استقبال تماشاگران وازده از پرسپوليس بدون پروين بيتاثير نبود، اما بسياري از كارشناسان معتقدند كه اين اولين گام سقوط استيل آذين بود. اين تيم، فصل اول حضورش را در ليگ برتر با موفقيتي نسبي به پايان رساند و با خريد بازيكنان گران قيمت و نامدار ليگ برتر قصد داشت فصل دهم را با قهرماني به پايان برساند.
ليگ برتر دهم، اما براي استيل آذين خوش يمن نبود. در حالي كه چند هفته اول فصل با صدرنشيني اين تيم سپري ميشد و كم كم استيل آذين خودش را به عنوان يك قطب جديد در فوتبال ايران معرفي ميكرد، تيمي كه از ستارگان سرخابيهاي پايتخت پر بود، پس از چند هفته مسير سراشيبي را در پيش گرفت و با سرعتي مهار نشدني به قعر جدول نزديك شد.
در اين ميان شايد ناتوانايي تومباكوويچ، سرمربي وقت اين تيم كه به عقيده اهل فن، گزينه مناسبي براي هدايت استيل آذين پر ستاره نبود و همچنين جنجالهايي كه به وجود آمد، در تسريع ورود تيم به بحران بيتاثير نبودند. همچنين ماجراي اخراج علي كريمي از سوي آجورلو به دليل آنچه "روزهخواري در ملا عام" عنوان شده بود، موجي از حمايتها را از شماره 10 كنوني شالكه آلمان و انتقادها از مديرعامل وقت استيل آذين به وجود آورد. هدايتي به همين دليل تومباكوويچ و آجورلو را بر كنار كرد و از آن جا سريال تغيير و تحولها در باشگاه آغاز شد. از آن روز به بعد، مربي پس از مربي و مدير پس از مدير بود كه حضور در باشگاه كهكشانيهاي پايتخت را تجربه ميكردند. افشين پيرواني، سرمربي بعدي استيل آذين بود كه نتوانست بيش از چند هفته دوام بياورد و با شكستهاي متوالي، مديران عالي رتبه باشگاه را بر آن داشت تا دست به دامان اسطوره قرمزهاي تهران شوند. علي پروين كه چندين سال پيش و پس از بركناري از سرمربيگري پرسپوليس، چهار گوشه ورزشگاه را بوسيده و گفته بود از فوتبال خداحافظي كرده است، بار ديگر در ميادين فوتبال آفتابي شد.
پروين بدون تعارف و با صراحت لهجه خاص خودش، اعلام كرد از اين پس «همه كاره استيل آذين» اوست و كسي حق ندارد بر تصميماتاش خللي وارد كند. در حالي كه همه علاقهمندان به فوتبال منتظر بودند كه ببينند مرد افسانهاي چه شعبدهاي در آستين خود پنهان كرده است كه با اطمينان از حل بحران استيل آذين خبر ميدهد، پروين از سبد جادويياش محمد خاكپور را بيرون كشيد و او را سكاندار كشتي طوفان زده استيل آذين كرد.
خاكپور، پس از چند هفته ناكامي، همچون اسلافاش به يكباره از ميادين محو شد و هنوز هيچ كس نفهميده است كه وي استعفاء داد، اخراج شد يا ...
شايد در هيچ نقطهاي از دنيا، نباشند مرداني كه خود را به نامي بزرگ، ملقب كنند و آن لقب را برازنده شخص شخيص خود بدانند! اما فوتبال ايران، كه در همه زمينهها استثناي دنياي فوتبال است، در اين زمينه نيز تفاوتي شگرف با ديگران دارد؛ فوتبال ايران پر است از سلطان و ژنرال و شهريار و امپراتور. در اين ميان مردي خود را اميركبير فوتبال ايران ناميد و علي پروين نيز او را بهترين فرد براي بيرون كشيدن كشتي تيماش از گل و لاي بحران دانست. كشتياي كه اينك بيشتر به قايق شكسته ميماند كه هر آن امكان متلاشي شدناش ميرفت.
محمود ياوري، در اولين حضورش در استيل آذين و در حالي كه در طول فصل دهم، سومين بار بود كه هدايت تيمي را بر عهده ميگرفت، با بازيكنان تيماش صحبت كرد و از حل مشكلات فني تيم خبر داد. او بازيكنان تيمش را بزرگ ميخواند و معتقد بود، تيم از ابتدا خوب بسته شده است ولي مديران باشگاه فكري براي آوردن يك سرمربي بزرگ براي تيم نكردهاند. فكري كه به گفته ياوري با دعوت او براي سرمربيگري استيل آذين، بالاخره در مديران باشگاه ديده شد.
از اين لحظه، قصه تلخ باختهاي پي در پي بر اثر اشتباهات فردي گريبان پيرمرد فوتبال ايران را گرفت. او ميگفت برخي بازيكناناش «كم فروشي ميكنند، نميدوند و از خود مايه نميگذارند» و به همين دليل كعبي، معدنچي، غلامي و اشجاري را از حضور در تمرين منع كرد. اما اين شوك هم بازيكنان رخوت زده استيل آذين را بيدار نكرد تا آن چه نبايد رخ ميداد، اتفاق بيفتد.
آيا كسي نمي دانست مشكل استيل آذين چه بود؟ وقتي علي پروين ميگويد با 50 سال سابقهاش در فوتبال، نميداند مشكل تيمش چيست، چه ميشود گفت؟! به نظر ميرسد باشگاهي كه خود را نماد خصوصي سازي در فوتبال ميناميد، ديگر اميدي به ادامه حياتاش ندارد. به نظر مي رسد، حسين هدايتي دلسرد شده و به همين دليل فرمان خودكشي دسته جمعي باشگاهاش را صادر كرده است.
آري انحلال يك باشگاه ميلياردي كه سرشار از ستارگان فوتبال ايران و پايگاهي براي رشد آن ميتوانست باشد ـ اگر سرمايهگذاران آن كمي نگاهشان به آينده ميبود ـ نوعي خودكشي محسوب ميشود. هر چند فوتبال ايران، شاهد رويدادهاي نادر زيادي بوده است، اما بايد ديد واكنش اهالي فوتبال به اين اتفاق چيست. مطمئنا از اين پس، حرفهاي زيادي زده خواهد شد، افراد بسياري تاسف خواهند خورد، بسياري گله خواهند كرد و برخي نيز شايد غصه بخورند. اما آيا كسي به فكر به زمين نيفتادن پرچم خصوصي سازي خواهد بود؟