كانال تلویزیونی شو تی وی تركیه چندی است كه اقدام به پخش سریالی تحت عنوان «صد سال باشكوه» می نماید كه در آن بزرگترین امپراطور عثمانی بیش از آنكه یك مرد صحنه های جنگ باشد، مرد هیجانات حرمسرا و زن باره ای است كه البته بیش از ما تعمق در مورد آن مربوط به ترك هاست اما اخیرا در بخشی از این سریال، در دیالوگ میان پادشاه عثمانی و وزیر اعظم كه قرار است در آن پاسخ نامه شاه اسماعیل بنیانگذار سلسله صفوی و عامل ظهور ایران نوین داده شود، وی به كاتب كه قصد دارد عنوان نامه را با عنوان شاه اسماعیل آغاز نماید، با تحكم می گوید: « از چه زمانی شكست خورده چالداران و امیری بی اهمیت، شاه شده است...؟»
به گزارش ایران بالكان؛ به كارگیری این عبارت اگرچه می تواند در واكنش به نامه ها وهدایای تحقیرآمیزی چون ارسال شانه و ... از جانب شاه اسماعیل به سلطان سلیم باشد اما با این وجود در جای خود می تواند بهانه ای برای پرداختن به نامه های رد و بدل شده میان شاهان صفوی و عثمانی نیز باشد.
و اما:
دلخوشان چالداران می دانند، چالداران تنها جنگ با شاه ایران نبود، بلكه در بخشی انتقام به ابراز ارادت اتباع سلطان سلیم به شاه اسماعیل بود كه سبب قتل عام پنجاه هزارنفر از مریدان شاه ایران در سرزمین آناتولی، توسط سلطان عثمانی انجام شد.
دلخوشانی كه به چالداران دل خوش كرده اند، با وجود گذشت قرن ها هنوز جنگ را نیمه تمام دانسته و همچنان دل نگران مریدان شاه اسماعیل در سرزمین آناتولی هستند. این دلخوشان و ذهن های مانده در چالداران، در امتداد چالداران، قتل عام علویان درسیم را بر پا می دارند.
دلخوشان چالداران بیش از آنكه سرمست پیروزی باشند، همواره در هراس مردمی هستند كه در سرزمین آناتولی، شاه اسماعیل را نه شاه بلكه بعضا تا مقام الوهیت بالا برده اند.
دلخوشان چالداران خود بخوبی می داند كه شاه اسماعیل نه تنها در ایران، بلكه درسرزمین آناتولی نیز شاه بوده و این چه شكستی است كه شكست خورده در نزد مردم آن كشور، شاه و پیروز را ... نموده است. ظاهرا چالداران با خود غلبه فرهنگی را به همراه نداشته است.
دلخوشان چالداران وا داده در برابر غرب، امروز شاهدند كه چگونه میراث داران شاه اسماعیل، سرفرازانه نمایندگی اسلام را نموده و به تنهائی در برابر غرب ایستاده اند.
دلخوشان چالداران بهتر است در چالداران ودر عالم رویا باقی بمانند، كه اگر چشم گشایند این بار خواهند دید كه نه در پشت دروازهای وین، بلكه كه در پشت دروازه های ادرنه مانده اند.
دلخوشان چالداران نیك می داند كه اگر مبنا بر دلخوشی های گذشته باشد، نه تنها سرزمین آناتولی كه سرزمینی به وسعت دنیای دیروز، در سیطره خشایار و داریوشی بوده است كه از آن خاندان صفوی برخاسته است.
دلخوشان چالداران لازم است چشم گشوده و درك كنند كه در حالی كه نه تنها دیوار برلین بلكه همه دیوارها میان غرب فرو ریخته است ، آنها دانسته وندانسته دیوار حائل میان مسلمان ایجاد می نمایند.
دلخوشان چالداران خوب است به جای ماندن در دیروز تاریخ خود پنداشته شان، چشم به امروز گشوده و شرایط حاكم بر آن را درك كنند.
و اما جان كلام:
دلخوشان چالداران خوب است بیدار شده و با عبور از ذهنیت چالداران، ضمن همراهی با مردم خویش، بستر ساز آشتی میان شاه اسماعیل و سلطان سلیمی باشند كه غرب چهار صد سال است تلاش می كند همواره میان آنان، جنگی دائمی برقرار باشد؛ در ۱۵۱۴ اگر دو سپاه اسلام، به جای چالداران رو به شرق و غرب داشتند، بی شك امروز بر جهان وضعیتی دیگر حاكم بود.
صادق ملكی، كارشناس مسائل بین الملل - ایران بالكان (ایربا)
توضیح تاریخی: جنگ چالدران در ۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری خورشیدی میان سپاه قزلباش ایران به فرماندهی شاه اسماعیل یكم صفوی با ارتش عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم یكم رخ داد. محل این نبرد در دشت چالدران (در شمال آذربایجان) بود. در این جنگ نیروهای قزلباش كه در حدود ۴۰ هزار تن بودند با سپاه حدود ۱۰۰ هزار نفری عثمانی جنگیدند و به دلیل كمی نفرات و نداشتن سلاح گرم از سپاه عثمانی شكست خوردند، این در حالی بود كه ارتش عثمانی دارای توپخانه و تفنگهای انفرادی بود، ولی سربازان ایرانی با شمشیر، نیزه، و تیر و كمان میجنگیدند. پس از این جنگ، دیاربكر و كردستان باختری برای همیشه از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد.