عصر ايران - سردار دلاور ايراني در شرايطي كه هيچ اميدي به پيروزي بر قواي بيگانه در خاك ميهن نبود در پاسخ به فرمانرواي فاتح كه او را در حلقه محاصره در آورده بود مي نويسد : " من تا جان در بدن دارم از اينجا دفاع خواهم كرد " و هنگامي كه اسكندر مقدوني بار ديگر با اصرار به او پيغام مي دهد كه شاهنشاه تو گريخته و مقاومت تو بي حاصل است تسليم شو تا تو را يكي از فرمانروايان اين سرزمين كنم ، سردار بزرگ و دلاور ايراني چنين پاسخ مي دهد :" حالا كه شاهنشاه ايران از اين مكان رفته من آن قدر در اينجا مي مانم و مقاومت مي كنم تا بميرم ".
پاهاي استوار آريوبرزن اين سردار دلاور ايراني هيچ گاه براي دفاع از پايتخت امپراتوري ايران به پرسپوليس نرسيد ، اما بنا به روايت مورخان ، به هنگام حمله اسكندر مقدوني به ايران مقاومتي جانانه از سوي اين دلاور مرد بزرگ و خواهرش يوناب صورت گرفته است .
از آريوبرزن مي گوييم ، او كه دلاوي و حميتش براي سرزمين و خاك پاك ايران تنها با يك مجسمه در شهر ياسوج پاس داشته مي شود ، كه اين روزها متاسفانه روي باقي ماندن همان مجسمه هم حرف و حديث است و كساني كه مهري نسبت به او و يادآوري تاريخ دلاوري هايش در راه ميهن ندارند ، مي خواهند مجسمه او را پايين بياورند.
باز جاي شكرش باقي است كه اسكندر مقدوني آن قدر كرامت داشت كه دشمنان خود را گرامي مي داشت و پس از اينكه آريوبرزن اين سردار دلاور ايراني تا آخرين قطره خون در راه ميهن دفاع كرد و به شهادت رسيد به پاس دلاوري هاي اين سردار بزرگ سنگ قبري بر مزار او گذاشت اما روي آن نوشت " به ياد لئونيداس " ! (همان پادشاه اسپارتي كه در نبرد با خشايارشا ايراني جان داده بود)
به هر حال اسكندر دشمن ما بوده و است و انتظاري از او نبود تا داريوش سوم اين شاهنشاه گريزان و ترسوي ايران را با كرامت به خاك سپارد و يا بر مزار آريوبرزن اين سردار دلاور ايران سنگي بگذارد .
اما قصه پر غصه در اينجا است كه امروز پس از گذشت بيش از 2300 سال از مقاومت جانانه آريوبرزن در برابر هجوم دشمن خارجي ، تنها پاسداشت بزرگواري ها و دلاوري هاي او در راه ميهن ، كه يك تنديس از پيكر او در شهر ياسوج است ، مي خواهد پايين بيايد.
پايين آمدن پيكره آريوبرزن از شهر ياسوج پيغام هاي متعددي دارد كه هيچ كدام از آنها چه بخواهيم و يا چه نخواهيم در جهت منافع ملت بزرگ ايران نيست .
اين كار علاوه بر اينكه كشيدن خط بطلان بر روي دلاوري هاي اين سردار بزرگ ميهنمان است بدين معنا است كه : "اي دشمنان خارجي ، ما ايراني ها غيرت نداريم بر ما بتازيد " چون ما مجسمه تنها سرداري را كه در برابر سپاه اسكندر مقاومت كرده را پايين مي آوريم ، كاري كه شايد خود اسكندر هم آن را انجام نمي داد چون اگر او مي خواست نام و آوازه اين دلاور ايراني در تاريخ دفن شود ، او را دفن نمي كرد و بر مزار او آن گونه كه مورخين نقل كرده اند سنگ نمي گذاشت .
در منابع مختلف تاريخ آمده كه اسكندر با وجودي كه دشمن بود و يك مهاجم ، آريوبرزن را دفن كرده و بر او سنگ مزار گذاشته و يا پيكر داريوش سوم آخرين پادشاه هخامنشي را با احترام به خاك سپرده است.
آدمي متعجب و متحير مي ماند از اين بي غيرتي و بي حميتي ملي ، واقعا اينان كه چنين مي كنند در سر به چه مي انديشند ؟
بزرگداشت شهداي راه ميهن و شهداي هشت سال جنگ تحميلي ، تنها درشعار محقق نمي شود . تا زماني كه دم از شهدا مي زنيم ولي راه شهدا را آن گونه كه بايد گرامي نمي داريم و هنگامي كه دم از شهدا مي زنيم اما شهداي نخستين دفاع از ميهن و مرز بوم ايران زمين را گرامي نمي داريم و به كودكان خود نام و آوازه آنها را نمي آموزيم و هنگامي كه قصد مي كنيم تا مجسمه دلاور مردان و سرداران بزرگ تاريخ ايران زمين را به جاي تكثير از بلندي به زير كشيم ، ادعاهاي ما درباره تقدير و تكريم شهدا به طنز شبيه تر است ، آن هم طنزي تلخ تلخ !
گاهی اینقدر شیرین ميشیم که تو ذوق میزینه و گاهی اینقدر شور که حال آدم به هم میخوره
تور را به خدا به دست اندرکاران این مملکت که متعلق به 70 میلیون نفره بگید بابا جون ایران فقط برای شما چند نفر نیست که هر طور دلتون میخواد رفتار میکنید
این سودای جدید دشمنان است که بدست ناآگاهان داخلی هر روز رقم می خورد.
در تاریخشان کشف کنند و به ان ببالند و در موردش برنامه بسازند و به جوانانشان
معرفی کنند و به رخ دنیا بکشند که ای دنیا ما همچنان مردان و زنانی را میتوانیم پرورش
بدهیم ببینید و به عظمت فرهنگ و روح بزرگ ما ایمان بیاورید و .....
در کشور ما مسائل وارونه است و متاسفانه این روایات همچنان باقیست .
کسی که به آریو برزن افتخار میکند .
ازماست كه برماست.
سانسور نكن عصرايران .
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
دریغ است ایران که ویران شود
کنام شیران و پلنگان شود
جومونگ .. زورو ... خوب می شناسیم
آریوبرزن کیه ؟ لعنت بر کسانی که تاریخ را اینگونه به ما عرضه داشتند.
ina hamash az kam aghli va kam darki in aghayan hast, vaghti ke kochakan bar jaye bozorgan neshande shavand bish az in entezari nist.
باتشکر
وای برما که با قهرمانان ملیمان ابنگونه رفتار میکنیم
ایران بزرگ شرمساریم
یه ایـــــــــــــرانـــــــــــــــی مسلـــــــمان با غیـــــــــرت اینکارو
نمیکنه!
وای برما که با قهرمانان ملیمان ابنگونه رفتار میکنیم
ایران بزرگ شرمساریم
اینو بدونید که با پائین کشیدن 1 مجسمه نمیتونید ایرانی بودن ما رو از بین ببرید . حتی مغول ها هم نتونستند حس وطن پرستی و ایرانی بودن رو نابود کنند شما ها که سهل اید . در ضمن مطمئن باشید با این کارتون آریوبرزن بیشتر محبوب و عزیز شد و اگه بعضی ها اونو نمیشناختن با این کارهای شما اونو شناختن و وطن پرستیشو تحسین کردن . درود بر ایران پاینده باد ایران
آخه تا کی باید این وضعیت ادامه داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگر آريوبرزن در راه كشور جانش رو فدا نكرد؟
بدون جنجال بنویسید "شهید آریوبرزن"
چرا که هم خداپرست بوده هم جانشو تقدیم مردم و کشورش کرده ، فقط جبهش فرق داشته
یا حق
چرا کمپینی تشکیل نمی دهیم تا از میراث گذشته و حال ایران زمین دفاع کنیم...چرا ما جوانان ایرانی دور تندیس این دلاور مرد ایرانی آریوبرزن حلقه نمی زنیم که مبادا کسی به تاریخ و افتخارتمان تعرض کند.من از جوانان یاسوجی می خواهم به نیابت از مردان و زنان غیوری که هنوز در ایران بیشمارند نگذارند کاری که در ساری و مشهد شد در یاسوج هم اتفاق افتد...
چو ایران نباشد تن من مباد...
هر چند كه هيچوقت نظرات منو نشون نميدين
اگر اجازه دهیم که این کار انجام شود، آن وقت چه جوابی برای فرزاندانمان داریم ؟
نیاکان ما در اوج بدبختی و نکبت همچون حمله اسکندر و اعراب و مغول توانستند میراثمان را برای ما به یادگار بگذارند، آن وقت ما در قرن 21 به جای آنکه بیشتر بسازیم و آباد کنیم و گرامی بداریم، ویران می کنیم...
وای بر ملتی که بخواهد بر این فاجعه سکوت کند...
چرا کمپینی تشکیل نمی دهیم تا از میراث گذشته و حال ایران زمین دفاع کنیم...چرا ما جوانان ایرانی دور تندیس این دلاور مرد ایرانی آریوبرزن حلقه نمی زنیم که مبادا کسی به تاریخ و افتخارتمان تعرض کند.من از جوانان یاسوجی می خواهم به نیابت از مردان و زنان غیوری که هنوز در ایران بیشمارند نگذارند کاری که در ساری و مشهد شد در یاسوج هم اتفاق افتد...
چو ایران نباشد تن من مباد...
آریوبرزن سردار رشید هخامنشی در زمان داریوش سوم و حمله اسكندر وآخرین فرمانده سلسله هخامنشی بود
فارنابازوس در سال 387 قبل از میلاد فرماندارانتالیا امروزی بود و روابط خوبی با اتن واسپارتای متمدن داشت و در سال 366 قبل از میلا یک شورش نا موفق را بر ضد غرب انتالیا خاموش کرد او روابط خوب خود با پادشاه را تا زمانی که زنده بود حفظ کرد و تا زمانی که زنده بود فرمانده باقی ماندفارنابازوس با اپامئا ازدواج کرد و حاصل ای ازدواج پسری شد به نام اریا برزن یکم.که او نیز فرماندار شد اما به او توسط پسرش میدریدات اول خیانت شد و در سال 362 قبل از میلاد او را به صلیب کشیدندو بعد ها بی گناهی او توسط نا برادی او ثابت شد اما افسوس که دیگر دیر شده بوداما آریوبرزن معروف فرزند ارتابازوس بودارتابازوس نیز جزء اشراف زادگان به حساب می امد واز احترام زیادی نزد داریوش 3 برخوردار بود زمان دقیق تولد آریوبرزن دقیقا مشخص نیست اما برخی مورخان بر این عقیدا هستند که او در سال 368 قبل از میلاد به دنیا امده است، برخی او را از اجداد لرها یا كردها می دانندآریوبرزن فرمانده پرسیس بود.پرسیس جنوب استان فارس ایران امروزی بوده است بنا بر عقیده مورخان اینکه شخصی به فرمانداری پرسیس و پرسپولیس منصوب شود بسیار شگفت انگیز و قابل توجه است.به نظر میرسد چنین مقامی در گذشته وجود نداشته و این 2 شهر شخصا توسط خود داریوش سوم اداره میشده است داریوش سوم کسی بود که در زمانی بر تخت پادشاهی تکیه زد که امپراتوری ایران مشکلات زیادی را احساس میکرد و او به مردی احتیاج داشت که مورد اعتماد او یاشد تا در زمانی که او در دربار نیست شخصی مورد اعتماد او حاضر باشدفرمانداری آریوبرزن در پرسپولیس فقط و فقط یک دلیل میتواند داشته باشد،او فردی بسیار قوی بوده است که از پشتیبانی و حمایت داریوش سوم برخوردار بوده است نبردهای چون نبرد در مقابل مکدونیاز در ایسوز که در ترکیه امروزی واقع است در سال 333 قبل از میلادو همچنین نبرد مقابل گائوگمالا در موصل امروزی در سال 331 قبل از میلاد. اگر این 2 جنگ واقعیت داشته باشد و شخص داریوش سوم در این جنگ ها شرکت کرده باشد و آریوبرزن در نبود او رشته امور را در دست گرفته باشد او نزدیک ترین فرد در امپراتوری ایران به داریوش سوم بوده استاما داستان حماسه معروف سردار آریو برزن این چنین شکل گرفت:بر پایه یادداشتهای روزانه "كالیستنس " مورخ رسمی اسكندر، 12 اوت سال 330 پیش از میلاد، نیروهای این فاتح مقدونی در پیشروی به سوی "پرسپولیس" پایتخت آن زمان ایران، در یك منطقه كوهستانی صعب العبور (دربند پارس، تكاب در كهگیلویه.این محل معبری بود كه از پارس به شوش می رفت) با یك هنگ ارتش ایران (1000 تا 1200 نفر) به فرماندهی ژنرال «آریو برزن » رو به رو شدنداسكندر برای فتح پارسه سپاهیان خود را به دو پاره بخش كرد : بخشی به فرماندهی «پارمن یونوس» از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه روان شد؛ و خود اسكندر با سپاهان سبك اسلحه راه كوهستان كهگیلویه را در پیش گرفت ان هنگام که اسکندر بر تنگ تکاب وارد شد، سردار آریو برزن را به اتنظار خود دید ،گروهی در بالای تنگه با شمشیرهای اخته و گروهی بر فراز معبر سنگها و گروهی دیگر با فلاخن ( ابزار پرتاب سنگ) و تیر و کمان بر انان فرود می امدند وقتی اسكندر به آنجا رسید حملات سختی كرد اما كاری از پیش نبرد و سربازانش سپر را بر سر گذاشته و عقب نشینی كردند.در حالیكه اسكندر فكر میكرد بی هیچ قربانی آنجا را تسخیر میكند...عرصه بر اسکندر تنگ شده بود،شکست را روبروی خود می دیداما در این بین چوپانی از مردمان لیکیه که به دست اسکندر اسیر بود ،ازادی خویش را با نشانی از بیراه و با یک خیانت با وی معامله کرد....هاسکندر بدین طریق خود و سپاهیان را به پشت لشر ایرانیان رسانید ، انان را دور زده و به شکل نعل اسبی از دو جهت انان را محاصره نمودآریو برزن بی پروا بر انان تاخت و با معدود یاران باقی مانده حلقه محاصره را شكافت آریو برزن به سوی پارسه رفت تا خود را زودتر از آنان به پایتخت برساند و مردم این شهر را نجات دهد که در میانه راه با لشکری دیگر از اسکندر که از پیش بر جلگه پارس اسکان یافته بودند مواجه شد ..... راه دیگری نبود ، سردار پارسی نبرد را اغاز نمود جنگی سهمگین در گرفت. یوتاب خواهر آریو برزن و سردار داریوش سوم در جنگ با اسکندر،همراه با برادر خود پا به پا جنگید.آریو برزن رشید حاضر به تسلیم نشد ، از جان خود گذشته وبه صفوف مقدونی ها زد ه مورخ اسكندر نوشته است كه اگر چنین مقاومتی در گاوگاملا (كردستان كنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست مان قطعی بود. در "گاوگاملا" با خروج غیر منتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز كه درحال پیروز شدن بر ما بودند ؛ در پی او دست به عقب نشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار كرده بود و « آریو برزن » در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر پرسپولیس به ایستادگی ادامه داده بودآریو برزن در نزدیکی های تخت جمشید به دفاع ازمیهن اقدام نمود ، مقاومتی بی نظیراز خود نشان داددر آن روز ژنرال آریو برزن دلیرانه از سرزمین خود پاسداری كرد،همان گونه که بارها برای دفاع از سزمین آریایی خود جنگیده بودفرمانده دلیر آنقدر جنگید تا خود و سربازانش شرافتمندانه بر خاك افتادند..و خاطره این جدال بر صفحه تاریخ باقی ماند. "اخرین دژ انسانی نیز فرو ریخت ....... هنگامیکه اسکندراین خبر را شنید راه به سوی پارسه(پرسپولیس) باز شد ، به انجا رسید مردم ان شهر را سر فرود اورده و تسلیم دید.گویند که جمله فیلیپ پدرش را تکرار نمود که بزرگترین دشمن یونانیان، ایرانیان هستند و دشمنی بزرگتر از پادشاهان پارس برای انان وجود نداشته . اینک قلب اینان را تسخیر نموده ام پس امر به غارت داد ،سپاهیان مقدونیه بر مردم تاختند و انچه که از شهر باقی بود به یغما بردند و انچه را نمیتوانستند بر زمین میکوفتند ،گویند که غنائم انچنان بود که اسکندر را توان حمل آنهمه نبودمورخان یونان گویند که اسکندر مست از باده بر تختگاه پادشاهان پیشین پارس نکیه داده بود که زنی آتنی تبار به نام تائیس به وی پیشنهاد نمود که تختگاه را اتش بزند ،مشعلها را بر افروختند در پیشاپیش انان اسکندر اولین مشعل را بر پرده تالار گرفت در پس وی تائیس در حرکت بود و دیگران نیز هم چنان کردند ، ..کاخ تخت جمشید را دود و اتش در گرفت و ...... در چند ساعت فرو ریخت! ه هر انچه که بود دیگر نبود از خاک بر امد و بر خاک شد هر انچه که بود ،بود و دیگر نبود ..بود و دیگر نبود " ه آریو برزن و مردانش 90 سال پس از ایستادگی لئونیداس پادشاه اسپارتی ها كه در اوت سال 480 پیش از میلاد،در برابر ارتش خشایارشاه در تنگه ترموپیل ، كه آن هم در ماه اوت روی داد، مقاومت خود را به همان گونه در برابر اسكندر آغاز كرده بودند. اما میان مقاومت لئونیداس و آخرین ایستادگی «آریو برزن» تفاوت در این است؛ كه یونانیان در ترموپیل، در محل برزمین افتادن لئونیداس، یك پارك و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته و آخرین سخنانش را بر سنگ حك كرده اند :ای رهگذر، به مردم لاكونی ( اسپارت ) بگو كه ما در اینجا به خون خفته ایم تا وفاداریمان را به قوانین میهن ثابت كرده باشیم( قانون اسپارت عقب نشینی سرباز را اجازه نمی داد) هولی از «آریو برزن» ما جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست در طی دو یا سه سال اخیر تندیس این سردار ایرانی در ورودی شهر باشت در استان کهکیلویه و بویراحمد، نصب شده است.آریو برزن یکی از وطن پرست ترین فرمانده هان ایران زمین بود کسی که تا حد مرگ مقابل اسکندر جنگید، اما نتوانست مانع پیروزی او و همچنین به اتش کشیدن و ویرانی پرسپولیس که پایتخت امپراتوری ایران ان زمان بود بشود.دلاوری های ژنرال آریو برزن، یكی از فصول تحسین برانگیز تاریخ وطن ما را تشكیل می دهد و نمونه ای از جان گذشتگی ایرانی ها در راه میهن رانشان می دهد.
فرق اینها با طالبان چی هست ؟
کجا این سرانجام بد داشتیم
زنده باد آريوبرزن دلير و باغيرت كه مجسمه اش هم دلهره به دل بعضي ها كه معلوم نيست اصالت ايراني دارند يا نه، مي اندازه. ولي نميدونن كه خون ايراني هنوز تورگ خيلي ها جريان داره...