۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۲۷۴۱
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۵ - ۲۳-۰۴-۱۳۹۰
کد ۱۷۲۷۴۱
انتشار: ۱۴:۱۵ - ۲۳-۰۴-۱۳۹۰

دانش جعفری: حذف صفر پول بی فایده است

یعنی نمی‌شود تصور كرد كه مثلا قیمت كالاهایی كه پایین‌تر از 10 هزار ریال است اهمیت ندارند. بالاخره آن پول جدید خرده ریز هم دارد و آن خرده ریز را هم باید تامین كنند و سكه و اسكناس به اندازه كافی وجود داشته باشد. بنابراین همانطور كه عرض كردم اصولا بر مبنای نظری دلیل اینكه دولت به این سمت رفته حداقل برای من مبهم است. یكی از آثار آن هم این است كه رابطه وضع جدید با قدیم را ممكن است مردم از دست دهند.

داوود دانش جعفری به اعتماد می گوید: هیچ ضرورتی برای اجرای طرح حذف چهار صفر پول ملی در اقتصاد ایران وجود نداشته و نكته مهم و اساسی در این طرح آن است كه اصولا این طرح از نقطه نظر نظری یك طرح خنثی است.

متن این گفت و گو در ادامه می آید:

دوشنبه هفته جاری هیات دولت حذف چهار صفر پول ملی را تصویب كرد. ارزیابی شما از این تصمیم‌گیری چیست و فكر می‌كنید این تصمیم چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد؟

ببینید بحث برداشتن چند صفر از پول ملی موضوعی است كه در دهه‌های اخیر در برخی از كشورهای با تورم‌های بالا در سال‌های قبل از اجرای این طرح اجرا شده است كه یكی از بارزترین آنها كشور تركیه است. كشوری كه در همسایگی ما قرار دارد و متوسط تورم دهه 90 آن حدود 74‌درصد بوده كه این نشان‌دهنده مزمن بودن تورم در این كشور است.

یعنی بطور كلی انگیزه این كشورها وقتی كه صفر را برداشت می‌كردند این بود كه قدری از تصنعی شدن پول ملی خود جلوگیری كنند. بطور مثال در كشور تركیه در مقطعی قبل از اینكه این اتفاق بیفتد برای خرید مثلا یك كیلو خیار یا بادمجان فردی باید دو میلیون و 300 هزار لیر پرداخت می‌كرد تا یك كیلو از آن كالای مدنظر را خرید كند.

این در مقطعی بود كه در واقع كاهش ارزش لیر به دلیل تورم‌های پی در پی در سال‌های قبل از اجرای این تغییر، خیلی به چشم می‌آمد. بنابراین مسوولان كشور تركیه به این نتیجه رسیدند كه این كار را انجام دهند اما اینكه این پدیده در اقتصاد ایران ضرورت دارد یا نه، موضوعی است كه نیاز به وقت كارشناسی دارد.

اگرچه ایران در سال‌های گذشته جزو كشورهایی بوده كه تورم بالایی بویژه در خاورمیانه داشته اما به هیچ‌وجه با تورم كشورهایی كه این طرح را پیاده كردند همخوانی ندارد و تورم ایران از آن كشورها مانند تركیه در دهه 90 به مراتب پایین‌تر است و از این موضع هیچ توجیهی برای پیاده كردن این طرح در ایران وجود ندارد.

در واقع تركیه به واسطه داشتن تورمی چندین برابر تورم حال حاضر ایران، این طرح را اجرا كرد؟

در دهه 90 بطور متوسط تركیه حدود 74‌درصد تورم داشت، این در حالی است كه در همین دهه تورم ایران حدود 15‌درصد بوده است. اگرچه این 15‌درصد بالاتر از كشورهای منطقه خودمان بوده اما به هیچ‌وجه با آن تورمی كه تركیه با آن مواجه بود و طرح را پیاده كرد برابر نبوده و نزدیك نیست. بنابراین از لحاظ نظری ما به هیچ‌وجه با مشكلاتی مواجه نیستیم كه این طرح را اجرا كنیم و ضرورتی كه اجرای اینچنین طرحی را در ایران مجاب كند وجود ندارد.

فكر می‌كنید چرا دولت این طرح را مطرح و تصویب كرده است؟

در اینكه چرا دولت به سمت این طرح رفته است تنها نظری كه تاكنون گفته شده این است كه هزینه چاپ اسكناس كه توسط بانك مركزی انجام می‌شود، با این طرح می‌تواند كاهش پیدا كند.

یعنی در واقع چون بانك مركزی موظف است اسكناس را با هزینه خودش تامین كند و همه ساله بخشی از اسكناس كشور از بین می‌رود و نیاز به تزریق اسكناس‌های نو وجود دارد، از این محل بانك مركزی با یك سری هزینه‌هایی مواجه می‌شود كه برای تولید هر اسكناس مثلا بیست و چند تومان هزینه می‌كند كه اگر هرچه پول ریزتر باشد، آن وقت بانك مركزی باید حجم بیشتری از اسكناس را تولید كند. حتی همین استدلال هم جای اما و اگر دارد.

یكی از این بحث‌ها این است كه دولت و بانك مركزی می‌توانستند با درشت كردن اسكناس، این پدیده را برطرف كنند. هیچ ضرورتی برای اجرای چنین طرحی در اقتصاد ایران وجود نداشته و نكته مهم و اساسی در این طرح آن است كه اصولا این طرح از نقطه نظر نظری یك طرح خنثی است.

یك پول مثل متر می‌ماند. حالا یك كسی ممكن است فاصله نقطه الف تا ب را با متر خاص خودش اندازه‌گیری كند و بگوید 32 متر است و فرد دیگری با متر خاص خودش اندازه بگیرد و بگوید 320 متر است. هیچ كدام اینها تغییری در معنای واقعی آن اندازه ایجاد نمی‌كنند. در واقع حرف این است كه در عبارت‌ها و زبان‌های مختلف آن اندازه مختلفی كه هست را تغییر نمی‌دهند. فقط ممكن است یك موضوع را به زبان‌های مختلف بیان كنند.

در این شرایط در واقع تنها آن متر تغییر كرده است نه اندازه واقعی؟

واقعیت این است كه فاصله الف تا ب یك فاصله مشخص است كه هركسی می‌تواند به شكلی بیان كند. می‌خواهم بگویم با تغییر صفر واقعیت اقتصاد ایران تغییر نمی‌كند.

بنابراین نمی‌شود انتظار غیرواقعی از این طرح داشت كه با اجرای آن چنین دستاوردی حاصل خواهد شد. ضمن اینكه از منظر كاهش هزینه هم كه بانك مركزی مطالبی را مطرح كرده، باید بگویم كه معلوم نیست این طرح هم هزینه كمی داشته باشد. در هر صورت وقتی كه بانك مركزی بخواهد پول جدیدی را منتشر كند و تعداد صفرها كاهش یابد، باید یك سرمایه‌گذاری عظیم اولیه‌یی را هزینه كند و این سرمایه‌گذاری هم بر هزینه‌های اجرای طرح سرشكن می‌شود.

به عبارتی خود اجرای این طرح هم می‌تواند هزینه‌هایی را در بر داشته باشد؟

در وضع فعلی ممكن است از دید بانك مركزی میزان انتشار اسكناس زیاد باشد اما در طرح جدید هم سرمایه‌گذاری اولیه زیاد است. به نظر من حذف صفر، طرحی است كه هزینه‌های اجرای آن حتی به مراتب بیشتر از وضع موجود است. بنابراین ابهامی كه وجود دارد این است كه دولت اصولا می‌خواهد این طرح را با چه هدفی پیاده كند؟

در سال‌های اخیر حجم نقدینگی كشور بی‌سابقه بوده است. فكر نمی‌كنید این افزایش نقدینگی خود می‌تواند توجیهی برای حذف صفر پول ملی باشد؟

آن نقدینگی اگر افزایش پیدا كند خودش را در تورم نشان می‌دهد. تورم ما در حدی نبوده كه ضرورت اجرای چنین طرحی را ایجاب كند. به نظر من یك ابهامی وجود دارد كه هدف دولت چه بوده كه به سمت اجرای این طرح رفته است.

اگر این اتفاق بیفتد آن وقت یك هزار ریال یك واحد پول جدید می‌شود كه ممكن است اقلامی كه اكنون زیر این رقم قیمت دارند، به اندازه یك واحد جدید پول ملی ارزش پیدا كنند كه آن وقت به عبارتی یك تورم جدید به وجود خواهد آمد.

نه، بحث تورم به این صورت مطرح نمی‌شود. فرض كنید اگر مثلا قیمتی در ابتدا به یك‌هزارم كاهش بیابد و بعد در سال بعد با همان مقیاس اندازه‌گیری شود، آن وقت نهایتا در مقدار تورم تاثیری نخواهد داشت؛ یعنی اینكه شما چند ممیز را جابه‌جا كنید، هیچ اتفاقی در تورمی كه محاسبه می‌شود نخواهد گذاشت. البته وقتی كه صفرها جابه‌جا می‌شوند یكی از الزامات آن این است كه دولت آخرین واحدی را كه اعلام می‌كند همیشه باید برای آن كوچك‌ترین واحدش سكه و اسكناس كافی هم در اختیار مردم قرار دهد.

بطور مثال اگر در كشوری مثل امریكا بخواهید خرید كنید و قیمت كالایی 9 دلار و 99 سنت درج شده باشد، با خرید آن كالا فروشنده موظف است یك سنت را به شما پس بدهد. معنای آن این است كه باید به اندازه كافی در كشور امریكا سنت در گردش باشد كه فروشندگان بتوانند خرده پول‌ها را پرداخت كنند.

اما اگر اعلام می‌كنیم 10 هزار ریال برابر یك واحد پول جدید است و مثلا كالاهایی كه زیر 10 هزار ریال بوده‌اند دیگر ارزش ندارند و قیمت‌های آن را گرد كنیم آن وقت ممكن است این نكته‌یی كه اشاره كردید، پدید بیاید اما بحث من این است كه اصلا امكان‌پذیر نیست كه چنین كاری را انجام دهیم.

یعنی نمی‌شود تصور كرد كه مثلا قیمت كالاهایی كه پایین‌تر از 10 هزار ریال است اهمیت ندارند. بالاخره آن پول جدید خرده ریز هم دارد و آن خرده ریز را هم باید تامین كنند و سكه و اسكناس به اندازه كافی وجود داشته باشد. بنابراین همانطور كه عرض كردم اصولا بر مبنای نظری دلیل اینكه دولت به این سمت رفته حداقل برای من مبهم است. یكی از آثار آن هم این است كه رابطه وضع جدید با قدیم را ممكن است مردم از دست دهند.

پس باید منتظر تبعات روانی آن هم بود؟

از نقطه نظرات روانی، این بحث در اقتصاد هم هست كه وقتی این اتفاق می‌افتد، یكی از اتفاقاتی كه ممكن است در ذهن مردم رخ دهد این است كه باید قیمت كالاها پایین بیاید.

مثلا فرض كنید شما كالایی را كه قبلا 10 هزار ریال می‌خریدید آن وقت دیگر با یك واحد جدید پول می‌توانید بخرید و به همین دلیل مردم فكر كنند قیمت‌ها كاهش یافته است. یا مثلا خیار یا بادمجان كه برای تركیه مثال زدم شاید اكنون 3/2 لیر جدید قیمت داشته باشند كه شش صفر آن برداشته شده است و مردم فكر كنند كه قیمت‌ها پایین آمده اما این نظر هم اشتباه است.

برای اینكه چنین وضعیتی درباره درآمدها هم به وجود می‌آید. یعنی افراد كه مثلا در گذشته 500 هزار تومان حقوق داشتند در فضای جدید احساس می‌كنند كه درآمدشان كاهش یافته است و قبلا بیشتر دریافت می‌كردند. یعنی این احساس با آن احساس اولی همدیگر را خنثی می‌كنند. بنابراین كسی احساس نمی‌كند كه تورم كاهش یافته است.

موضوع دیگر این است كه برخی فكر می‌كنند با این اقدام پول ملی تقویت می‌شود. آیا اینچنین است؟

در این مورد باید بگویم قدرت پول ملی اصولا به این بستگی ندارد. یعنی ما نمی‌توانیم بگوییم چون اكنون یك دلار برابر 100 ین ژاپن است و پول ژاپن كوچك‌تر است بنابراین پول ژاپن ضعیف‌تر از پول امریكاست. اینها متر هستند.

متر كه در واقعیت موضوع تاثیری ندارد. واقعیت موضوع پول ژاپن، اقتصاد این كشور است كه باید ببیند آن واقعیت چیست؟ واحد پول یك كشور می‌تواند خیلی كوچك باشد اما ضعیف بودن آن واحد پول ملی به معنای كوچك بودن اقتصاد آن كشور نیست. برعكس آن هم هست و ممكن است كشوری واحد پولش بزرگ باشد مانند كویت كه دینار آن ممكن است چهار پنج برابر دلار باشد اما از این معنا نمی‌شود فهمید كه حتما دینار كویت قوی‌تر از پول كشورهای دیگر است. اینها فرمول‌ها هستند و قضاوت‌های آن متفاوت است. یعنی هركدام مبانی خودش را دارد.

قدرت پول هر كشوری به ظرفیت تولید و اقتصاد آن كشور بستگی دارد و اگر آن تغییر نكند با این سازوكارها نمی‌شود گفت كه پول ملی تقویت شده است یا نه.

در واقع حذف صفر از پول ملی را می‌توان سیاستی خنثی تلقی كرد؟

بله، یك سیاست خنثی است كه فكر می‌كنم در این شرایط كه اقتصاد ایران با ده‌ها مشكل ریز و درشت مواجه است، این هم باز به یك مشكل دیگر تبدیل می‌شود و فكر می‌كنم كار زایدی بوده است.
ارسال به دوستان