۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۳۲۱۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۲ - ۲۷-۰۴-۱۳۹۰
کد ۱۷۳۲۱۸
انتشار: ۱۲:۴۲ - ۲۷-۰۴-۱۳۹۰

هشدار! سونامی سپتامبر در راه است!

  برهان؛ قاسم رحمانی - ماه سپتامبر 2011، نقطه‏ای تاریخی برای منطقه و جهان خواهد بود. قرار است در این ماه طرح تشکیل کشور فلسطینی در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح شده و رسمیّت آن از سوی کشورها تأیید گردد. این اتفاق چه بیافتد و چه با وتوی آمریکا و اخلال قدرت‌های دیگر مواجه شود، سر منشأ تحولاتی خواهد شد که امواج انقلاب‌های اخیر در کشورهای عربی را بلندتر خواهد کرد و سونامی بزرگ‌تری از آن‌چه اسراییلی‌ها را به وحشت انداخته، به راه خواهد انداخت. اسراییلی‌ها پذیرش تشکیل کشور مستقل فلسطین از سوی کشورهای عضو سازمان ملل را سونامی می‌دانند، غافل از این‌که سونامی بزرگ‌تری پس از آن خواهد رسید.

 بر اساس قراردادهای اسلوی (1 و 2) که در سال‌های 1993 و 1994.م بین « یاسر عرفات» و «اسحاق رابین» نخست وزیر وقت زمان رژیم صهیونیستی در حضور «بیل کلینتون» رییس جمهور وقت آمریکا امضا شد، قرار بود کشور فلسطینی در سپتامبر 2000 میلادی تشکیل شود اما در اجلاس 2000.م با کارشکنی آمریکا و دیگر کشورهای غربی این موضوع به سال 2005.م موکول شد. حوادث 11 سپتامبر 2001 موجب گردید تا غرب از زیر بار تشکیل یک کشور مستقل در کنار رژیم صهیونیستی حتی در سال 2005.م نیز طفره برود و آن را به سال 2008.م واگذار کند. این اتفاق بازهم نیفتاد تا این‌که «اوباما» روی کار آمد و «میچل» را برای حل و فصل موضوع بین فلسطینی‌ها و صهیونیست‌ها به منطقه فرستاد. کار به جایی رسید که اسراییل شهرک سازی‌های خود را متوقف ساخت اما «نتانیاهو» و وزیر خارجه‌ی افراطی‌اش «لیبرمن»، بر ادامه‌ی شهرک سازی‌ها و یهودی سازی قدس تأکید کردند و به این ترتیب میچل نیز شکست خورد تا فلسطینی‌ها متوجه شوند در طول این سال‌ها فقط بازی خورده‌اند و اسراییل هیچ‌گاه قصدی برای به رسمیّت شناختن تشکیل یک کشور فلسطینی نداشته و تنها راه نجات سرزمینشان، مقاومت و مبارزه است.
 

وقوع بیداری اسلامی در منطقه و سقوط حامی بزرگ اسراییل «مبارک» و به خطر افتادن منافع غرب در شمال آفریقا، خلیج فارس و باب المندب، این حقیقت را پیش چشم آنان قرار داد که دوران استیلای اسراییل در خاورمیانه به پایان رسیده است. اگر در جنگ‌های 33 روزه و 22 روزه توهم شکست ناپذیری تل‌آویو در هم شکست، اینک موجودیّت این رژیم نامشروع در خطر افتاده و باید برای رفع خطر، کاری کرد. وقتی همین چند روز قبل «دنیس راس» مشاور ویژه‌ی اوباما آشکارا می‌گوید: «اسراییل بیش‌تر از گذشته منزوی شده است.» باید فهمید چرا غربی‌ها به دنبال کشاندن اسراییل به پای میز مذاکره با فلسطینی‌ها، مشغول کردن همه با طرح تشکیل کشور فلسطینی و سر و سامان دادن به پرونده‌های بین‌المللی خود تا ماه سپتامبر هستند.


در سپتامبر چه خواهد شد؟


اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، همه ساله در ماه سپتامبر اجلاس برگزار می‌کند. در اجلاس امسال، طرح تشکیل کشور فلسطینی مطرح خواهد شد که تاکنون 130 کشور به صورت غیر رسمی آن را به رسمیّت شناخته و برآورد اسراییلی‏ها نشان می‏دهد 180 عضو از 192 عضو سازمان ملل، این کشور را به رسمیّت خواهند شناخت. بدبینانه‌ترین آمار را «دنی ایالون» معاون وزیر خارجه‌ی رژیم صهیونیستی داده که می‏گوید: «حداقل 118 کشور، «فلسطین» را به رسمیّت خواهند شناخت.»


بار اول این «ایهود باراک» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی بود که از این واقعه به عنوان «سونامی سپتامبر» یاد کرد و پس از او «نتانیاهو» نیز این واژه را در بوق و کرنا نمود. وی گفت: «اسراییل خود را برای مقابله با سونامی سپتامبر 2011 آماده می‏سازد، هرچند نمی‏تواند مانع تصویب قطع‌نامه‌ی به رسمیّت شناخته شدن کشور فلسطین در مجمع عمومی سازمان ملل گردد.»


اگر تعریف این دو صهیونیست را درباره‌ی معنای سونامی سپتامبر بپذیریم به معنای آن است که وتوی آمریکا و دیگر حامیان اسراییل در شورای امنیّت سازمان ملل، این رژیم را از خطر خواهد رهاند چرا که نتانیاهو نخست‏وزیر رژیم صهیونیستی، مدعی شده که آمریکا قطع‌نامه‌ی تشکیل کشور فلسطینی را قبل از رسیدن به مجمع عمومی وتو خواهد کرد اما این پایان کار نخواهد بود و معنای سونامی سپتامبر وحشتناک‌تر از آن است که اسراییلی‌ها ارایه داده‌اند. بر اساس معاهده‌های بین‏المللی، تشکیل کشور فلسطین به معنای متجاوز بودن اسراییل خواهد بود و اگر این رژیم، اراضی فلسطینی را ترک نکند باید با تحریم‏ها، مجازات مختلف و حتی زور مواجه شود. این مسأله به دلیل حمایت آمریکا، انگلیس و فرانسه از اسراییل محقق نخواهد شد اما فشار بین‏المللی را متوجه تل‏آویو خواهد کرد. هم‌چنین ممکن است به لحاظ امنیّتی و اقتصادی، اسراییل را با خطرهای بسیاری مواجه سازد چرا که اسراییل را در محاصره قرار خواهد داد. حضور حزب‌الله در مرزهای شمالی سرزمین‌های اشغالی، سوریه در شمال شرقی و مصر در غرب این رژیم، محاصره‌ی اسراییل را کامل می‏کند. تا همین جای کار، پذیرش غیر رسمی کشور فلسطینی به معنای پذیرش غیر رسمی متجاوز بودن اسراییل از سوی 118 تا 180 کشور دنیاست.


در ماه سپتامبر قرار است انتخابات پارلمانی مصر برگزار شود. برخی منابع خبر داده‌اند که انتخابات به ماه اکتبر موکول شده اما کسی آن را تأیید نکرده است. با وجود پیش بینی پیروزی اسلام‌گرایان در انتخابات 30 سپتامبر (8 مهر)، مصر به اردوگاه مقاومت خواهد پیوست و از دوست به دشمن اسراییل مبدل خواهد گشت. در واقع چند روز پس از تشکیل کشور فلسطینی، اسلام‏گراها در مصر، روی کار خواهند آمد و حلقه‌ی محاصره‌ی اسراییل را تنگ‌تر خواهند کرد. شاید به همین دلیل است که احزاب غرب‌گرا هم‌چون «انجمن ملی تغییر» (البرادعی) و شخص «عمرو موسی» (دبیرکل اتحادیه عرب) خواهان تعویق در زمان انتخابات هستند تا اوضاع بیش از این برای اسراییل و آمریکا بغرنج نشود. به ویژه این که «عمرو موسی» و «البرادعی» آشکارا گفته‌اند: «آمریکا دشمن مصر نیست.» در واقع این یک گفتمان انحرافی است که اسراییل را دشمن می‌داند اما آمریکا را دوست می‌پندارد. حال آن‌که همین چند روز قبل بود که اوباما حمایت بی‌دریغ خود از اسراییل را اعلام کرد و در صحنه‌ی عمل بیش‌ترین کمک‌های نظامی را در طول تاریخ روابط آمریکا – اسراییل به این رژیم ارایه داده است، این موج اول سونامی سپتامبر است.


نشانه‏های سونامی


موج اول سونامی ضداسراییلی عملاً به وجود آمده است. روز 15 می (25 اردیبهشت) فلسطینی‏ها، سوری‏ها، لبنانی‏ها و حتی عده‌ای از مصری‌ها و اردنی‌ها به سوی مرزهای رژیم صهیونیستی سرازیر شدند تا وارد سرزمین‏های اشغالی شوند. ارتش اسراییل نیز که هزاران نیرو را به حالت آماده باش درآورده بود به‌سوی تظاهرات کنندگان بی‏سلاح آتش گشود که در مجموع 20 نفر به شهادت رسیدند. حرکت بعدی در روز 5 ژوئن (15 خرداد) شکل گرفت که مصادف با اشغال قدس شریف در سال 1967.م بود. بار دیگر جوانان فلسطینی و سوری به مرزها هجوم بردند هر چند ارتش لبنان، به لبنانی‏ها اجازه‌ی حضور در مرزها را نداد، در جولان سوریه، 23 نفر بر اثر شلیک‏ ارتش اسراییل به شهادت رسیدند. این حملات موجی از خشم و نفرت را برضد اسراییل ایجاد کرد، هم‌چنین وحشت در تل‌آویو نیز افزایش یافت.


«بنیامین الیعازر» از اعضای سابق کابینه‌ی نتانیاهو و نماینده‌ی فعلی پارلمان رژیم صهیونیستی درباره‌ی این حملات گفت: «اسراییل همه‌ی اشتباه‏های ممکن را مرتکب شده و این اشتباه‏ها، اسراییل را به فاجعه می‏رساند. ما باید فلسطین را به رسمیّت بشناسیم و بدون قید و شرط با «محمود عباس» مذاکره کنیم چرا که در ماه سپتامبر، صحنه‏های وحشتناکی را شاهد خواهیم بود که خسارت‌هایی اقتصادی برای اسراییل به همراه خواهد داشت.»


این سخنان را «مئیرداگان» رییس سابق موساد نیز به نوعی دیگر بیان کرده است. همه می‌خواهند به نتانیاهو بفهمانند که دوره‌ی قلدر مأبی اسراییل به پایان رسیده و منطقه باید آرام باشد تا منافع آمریکا و اسراییل، حداکثر شود و منطقه با خط و نشان‏های نتانیاهو برای ایران، سوریه و حزب الله روی آرامش نمی‌بیند بلکه آرامش در سایه‌ی مذاکره‌ها و دادن امتیازاتی ولو دردناک، حاصل خواهد شد اما آن‌چه نتانیاهو، سونامی می‏نامد پذیرش تشکیل کشور فلسطینی از سوی 180 عضو سازمان ملل است، هرچند اگر این بار کشور فلسطینی تشکیل نشود، اسراییل در سیل آوارگان غرق خواهد شد، همان چیزی که نتانیاهو به آن اذعان دارد.


برنامه‏ های آمریکا برای مهار موج اول سونامی


اما آمریکا برای مهار سونامی سپتامبر و تبعات آن که کل منطقه را در برخواهد گرفت، اقداماتی را انجام داده و خواهد داد. آمریکا به بهانه‌ی این‌که «تشکیل کشور فلسطینی، بدون وجود دولت واحد فلسطینی امکان پذیر نیست»، آشتی فتح و حماس را با وساطت ترکیه و مصر رقم زد. آمریکا تلاش کرد در این دولت، ابتکار عمل در اختیار محمود عباس یا فردی از جناح او قرار گیرد چرا که عباس گفته است: «هر دولتی با مشارکت فتح و حماس، تحت رهبری من فعالیت کند به سه اصل بین‏المللی که دوری از خشونت و ترور، پای‌بندی به تعهدهای پیشین با دولت اسراییل و شناسایی موجودیّت اسراییل است، وفادار خواهد بود» به این ترتیب آمریکا به‌وسیله‌ی نهادهای بین‏المللی که تحت سیطره‌ی خود دارد، خواسته‏های اسراییل را بر فلسطینی‏ها تحمیل خواهد کرد و آن‌ها به دلیل تن دادن به این معاهده‌ها، نخواهند توانست از آن بگریزند. آمریکا به همین دلیل به نتانیاهو فشار می‏آورد که از اظهارنظرهای جنگ طلبانه و تهدیدآمیز دست بردارد و وارد مذاکره‌های سازش با فلسطینی‌ها شود اما نتانیاهو افزون بر تهدید ایران، سوریه، غزه و حزب الله، کشور فلسطین را بدون ارتش و حق تسلط بر قدس  را می‌خواهد و همین حد را هم مشروط به پذیرش رسمیّت اسراییل از سوی حماس کرده است.


در پاسخ به این خواسته‌ی «باراک اوباما» و «نتانیاهو» بود که «خالد مشعل» رییس دفتر سیاسی حماس گفت: «ابتدا بگذارید فلسطینی‌ها در اراضی خود آزادانه زندگی کنند، کشور مستقل خود را داشته باشند، آن گاه از ملت و دولت فلسطین بپرسید نظرشان درباره‌ی اسراییل چیست؟» آمریکا با آشتی دادن فتح و حماس جلوی انقلاب مردم کرانه‌ی باختری را گرفت تا تشکیلات خودگردان ساقط نشود و کرانه‌ی باختری به دست حماس نیفتد. از طرفی تحرکات حماس و جهاد اسلامی را نیز مهار کرد تا آرامش مورد نیاز اوباما حاصل شود و اسراییل بیش از این آسیب نبیند. به این ترتیب آمریکا می‌تواند در بحث تشکیل کشور فلسطینی، زمان بخرد تا از بحران اقتصادی خارج شود و هم‌چنین اوضاع منطقه را به نفع خود بچرخاند، آن‌گاه به اسراییل کمک خواهد کرد تا زیر تشکیل کشور فلسطینی بزند و با کمک متحدان جدید منطقه‌ای، به تقویت این رژیم بپردازد.


در همین راستا آمریکا تلاش می‌کند محیط پیرامونی اسراییل را آرام کند تا تبعات آن دامن تل‌آویو را نگیرد. در لیبی تلاش می‌کند، «قذافی» هر چه سریع‌تر کنار برود چرا که جنگ طولانی را موجب ملتهب ماندن منطقه می‌داند. ناتو در حال حاضر قصد دارد تا پایان ماه سپتامبر (زمان برگزاری انتخابات مصر) در لیبی بجنگد و «دیوید کامرون» نخست وزیر انگلیس برای این‌که منافع غرب پس از سپتامبر نیز تضمین شده باشد اعلام کرد، جنگ لیبی تا هر زمان که لازم باشد، ادامه خواهد یافت.


آمریکا در یمن و بحرین به دنبال مذاکره‌ی حکام و انقلابیون است تا جلوی حرکت‌های احتمالی مسلحانه‌ی مردمی در آینده، گرفته شود و مناطق حساس باب المندب و خلیج فارس، آرام بماند. در سوریه از راه غائله سازی و فشار بر حکومت تلاش کردند دمشق را از محور مقاومت جدا سازند. در این راستا اوباما پیامی محرمانه به «اسد» فرستاد تا ظرف سه ماه با اسراییل مذاکره کرده و مسأله‌ی جولان را حل کنند. این پیام اواخر ماه می فرستاده شد و معنای آن این است که اوباما به دنبال فیصله دادن بحث جولان تا ابتدای ماه سپتامبر بوده است چرا که چهره‌ای صلح طلب به اسراییل می‌بخشد و اگر سوریه شروط ظالمانه‌ی اسراییل یا اصل مذاکره را نپذیرد، دمشق را مقصر ادامه‌ی اشغال جولان جلوه می‌دهد. اسد این پیشنهاد را رد کرد و آمریکا به‌وسیله‌ی ترکیه و اردن و با کمک مالی عربستان و 14 مارس لبنان، دور جدید ناامن سازی سوریه را کلید زد تا اسد را وادار به مذاکره کند.


اوباما با این‌که تمرکز خود را بر حفظ منافع اسراییل قرار داده اما نمی‌تواند از چین غافل شود بنابراین به دنبال آن است تا با انعقاد پیمان استراتژیک با افغانستان و مذاکره با طالبان، نیروهای خود را از این کشور خارج کرده و فعلاً از هزینه‌های نظامی بکاهد تا از شر جمهوری‌خواهان کنگره که بر سر هزینه‌ی 750 میلیون دلار در جنگ لیبی، یقه‌ی او را گرفته‌اند، خود را برهاند. او هم‌چنین می‌کوشد پرونده‌ی عراق را با انعقاد توافقی محرمانه ببندد. برخی منابع فاش کرده‌اند که قرار است در ماه اوت (مرداد- شهریور) قراردادی محرمانه بین عراق و آمریکا منعقد گردد که به موجب آن 20 هزار نظامی آمریکایی در لباس دیپلمات در این کشور (در مناطق کردستان و بصره) بمانند تا حافظ منافع ایالات متحده در خلیج فارس و نگهبان حکام عرب باشند.
اوباما می‌داند اگر مسیر تحولات منطقه را به سوی میزهای مذاکره سوق دهد، پای نهادهای بین‌المللی به میان می‌آید و این نهادها در سیطره‌ی آمریکاست اما اگر قرار باشد قیام‌های مردمی ادامه داشته باشد، اوضاع از دست واشنگتن خارج شده و افزون بر موجودیّت اسراییل، منافع آمریکا نیز با خطر جدّی مواجه خواهد شد. اوباما به دنبال آن است تا با سر و سامان دادن پرونده‌های باز شده در دوره‌ی بوش و تغییر جهت قیام‌های منطقه به نفع آمریکا، خود را قهرمان تغییر و پیروز میادین دشوار نشان دهد اما در این راه با چالش‌های فراوانی روبه‌روست که البته کلیّت آمریکا را نشانه گرفته و فرقی نمی‌کند او یا شخص دیگری رییس جمهور آمریکا باشد.


تمامی اقدام‌های آمریکا حول محور آرام کردن منطقه در یک بازه‌ی زمانی حداقل یک‌ساله است تا اوباما بتواند پیروز انتخابات نوامبر 2012.م باشد و پس از آن، طرح‏های خود را که حمایت از جنگ افروزی اسراییل است به مرحله‌ی اجرا بگذارد. مردم منطقه اما دو مسأله را فهمیده‌اند. اول این‌که آمریکا به دنبال منحرف کردن انقلاب‌های آن‌هاست و دوم این‌که اوباما در موضوع فلسطین به دنبال خریدن زمان برای خود و رژیم صهیونیستی است تا از مقطع انتخابات ریاست جمهوری سال 2012.م و بحران مالی (گفته می‌شود در سال 2013 تا حدودی رفع خواهد شد.) با موفقیت عبور کند و آن‌گاه دوباره به مسلط شدن اسراییل به کل منطقه کمک نظامی کند. به همین دلیل مردم منطقه افزون بر تلاش برای سقوط دیکتاتورهای مرتجع، برضد اسراییل و آمریکا منسجم‌تر خواهند شد.


سونامی پس از سپتامبر


تحلیل‌گران معتقدند تلاش‌های آمریکا، تنها وقوع تحولات منطقه را به تأخیر می‌اندازد و تغییرات گسترده در منطقه به نفع بیداری اسلامی قطعی است. ضمن این‌که هم پیمانان آمریکا، گوش به فرمان واشنگتن نیستند حتی اسراییل، فرانسه و انگلیس بر ادامه‌ی جنگ لیبی اصرار دارند چرا که آن را به نفع خود می‌دانند اما روسیه خواهان حفظ قذافی است و شاید رقابت فرانسه و انگلیس با روسیه و چین، نگذارد جنگ لیبی خاتمه یابد.
«بشار اسد» حاضر نیست از جبهه‌ی مقاومت خارج شود بنابراین، تلاش برای ناامن کردن سوریه ادامه می‏یابد و این منطقه را ملتهب نگه می‌دارد، به ویژه آوارگان فلسطینی این کشور را که قصد رفتن به سوی کشورشان در ماه سپتامبر را دارند. در بحرین، حرکت‌های مردمی پایان نخواهد یافت و ممکن است پس از ماه رمضان، تظاهرات بیش‌تر شود و گروه‌های مقاومت مسلحانه شکل بگیرد. در یمن نیز تا حکومت «صالح» پابرجاست، مردم به خانه‌ها نخواهند رفت چرا که عربستان و آمریکا اجازه نمی‌دهند این حکومت ساقط شود و یک حکومت ضدغرب روی کار بیاید.


پیروزی اسلام‌گرایان در مصر، بزرگ‌ترین فاجعه برای اسراییل خواهد بود که موجب تقویت گروه‌های فلسطینی خواهد شد. فشار عراقی‌ها و افغان‌ها برای خروج نظامیان آمریکا از خاکشان افزایش خواهد یافت و این یعنی افزایش تلفات و هزینه‌های مالی. ضمن این‌که آمریکا از ناحیه‌ی پاکستان و آسیای میانه هم دیگر در امان نخواهد بود زیرا به بهانه‌ی مبارزه با تروریسم و جلوگیری از نفوذ تروریست‌ها به تأسیسات هسته‌ای این کشورها صدمه زده و خشم مردمان این ممالک را موجب شده‌اند. این بدان معناست که افزون بر «القاعده» و «طالبان»، گروه‌های مقاومت مسلحانه‌ی خودجوش در قالب نیروهای مردمی در سراسر منطقه، منافع آمریکا را هدف خواهند گرفت و واشنگتن توان مقابله‌ی هم‌زمان با این همه مشکل را ندارد.


این نکته مهم است که حرکت ضد دیکتاتوری در هر کشور منطقه موجب هم افزایی در دیگر کشورها خواهد شد و سرایت این امواج به فلسطینی‌های درون و بیرون اراضی اشغالی در کنار فشار جوامع بین‌المللی و افکار عمومی برای تشکیل کشور فلسطینی، کل منطقه را برضد آمریکا و اسراییل بسیج خواهد کرد. البته اگر مسأله‌ی فلسطین به ضرر اسراییل شود، اوباما حمایت لابی صهیونیستی را در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا از دست خواهد داد و این یعنی شکست برای او و حزب دموکرات.


بنابراین کاخ سفید باید مسأله‌ی فلسطین در ماه سپتامبر را به نوعی حل و فصل کند که نه اسراییل ضرر کند و نه موج جدید خیزش در منطقه شکل بگیرد و الا پس از آن با چالش‌های جدی‌تری مواجه می‌شود. اگر اسراییل کشور مستقل فلسطین را بپذیرد به معنای گذشتن از قدس، پذیرش تشکیل ارتش فلسطینی و بازگشت آوارگان فلسطینی است. به این ترتیب سرزمین موعود (اورشلیم) از دست خواهد رفت، یک قدرت نظامی آبدیده‌ی متشکل از گروه‌های جهادی در کنار خود خواهد داشت و با بازگشت آوارگان، ترکیب جمعیّتی هم به نفع فلسطینی‌ها تغییر خواهد کرد. در چنین شرایطی، اسراییل هرگز این مسأله را نخواهد پذیرفت اما به امثال «عباس» و «سلام فیاض» امید دارد تا با چشم پوشی از قدس و حتی آوارگان و تشکیل ارتش، تنها بخش کوچکی از سرزمین‌های اشغالی را بدون داشتن اختیارات یک کشور مستقل، بپذیرند. مسلم است که فلسطینی‌ها کشور بدون استقلال نمی‌خواهند. در این کشاکش، زمینه برای آغاز انتفاضه‌ی سوم آماده می‌شود و این همان چیزی است که غرب از آن واهمه دارد. مردم فلسطین که متأثر از بیداری اسلامی، این بار دیگر تشکیل کشورشان را خواستارند، برضد عباس و اسراییل توأمان قیام خواهند کرد. شاید به همین دلیل است که «گانتس» رییس ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرده نیروهایش باید برای جنگ خانگی و شهری آماده شوند. هجوم آوارگان فلسطینی از سوریه، اردن، مصر و لبنان که می‌خواهند اراضی خود را آزاد کنند، موجودیّت اسراییل را با خطر جدّی مواجه می‌سازد. اگر صهیونیست‌ها هم بخواهند برضد سیاست‌های اقتصادی تل‌آویو تظاهرات کنند اسراییل از درون و بیرون با بحران مواجه خواهد شد. مجموع تحولات پس از سپتامبر، همان موج دوم سونامی است که آمریکا نخواهد توانست آن را مدیریت کند چراکه التهاب منطقه تا تشکیل حکومت‌های مردمی هم‌چنان بیش‌تر خواهد شد و چون آمریکا مخالف این جریان است حرکت‌های مردمی ادامه خواهد یافت و بر مسأله‌ی فلسطین نیز تأثیر خواهد گذاشت. آیا این سونامی برای سردمداران صهیونیست سکته آور نخواهد بود؟!


به طور حتم از سپتامبر تا ژانویه ـ سالگرد وقوع انقلاب‌های خاورمیانه ـ آمریکا و اسراییل با چالش‌های جدی‌تری مواجه می‌شوند آن هم در دورانی که تبلیغات انتخاباتی اوباما به اوج خواهد رسید و او نیاز به نشان دادن توان مدیریتی خود در داخل و خارج آمریکا دارد. فلسطین نقطه‌ی مشترک دغدغه‌های مسلمانان است و همان‌طور که مطرح شد اگر انتفاضه‌ی سوم فلسطین آغاز شود، کل منطقه به کانون تحرکات ضد آمریکایی و اسراییلی تبدیل خواهد شد پس نتانیاهو و اوباما باید این همه بترسند و هر روز درباره‌ی «سونامی سپتامبر» هشدار دهند چرا که این بازی برای آن‌ها دو سر باخت است.*


(*) قاسم رحمانی؛ کارشناس مسایل بین‌الملل
برچسب ها: رسمیت ، فلسطین
ارسال به دوستان