وي مدعي شد: چهار سال پيش به دعوت ايشان براي همکاري در نوشتن فيلمنامهي «رودخانه» چند بار به ملاقات ايشان رفتم و در يکي از اين نشستها و در حضور دوستي مشترک (آقايآرش پارساخو) به دليلي قصهي نمايشنامهي «شب آخر جهان» را به طور کامل و دقيق براي ايشان بازگو کردم. نمايشنامهاي که با نام اختصاري « شب» در سال83 به کارگرداني آقاي «نادر برهاني مرند» و در سال85 نيز به کارگرداني خانم «آزاده انصاري» براي حضور در جشنوارهي تئاتر فجر و جشنوارهي تئاتر بانوان پيشنهاد شد، اما هر بار به علت ايرادات نظارتي از حضور در جشنواره و در نتيجه از اجراي عمومي بازماند.
محمد اميرياراحمدي در پي آن چه اقتباس بدون مجوز از نمايشنامهاش در فيلم «آقا يوسف» ميخواند، از دكتر علي رفيعي به خانه تئاتر و خانه سينما شكايت برده است.
اين نمايشنامهنويس به خبرنگار ايسنا توضيح داد: سال 89 مطلع شدم آقاي دکتر علي رفيعي در تدارك ساخت فيلمي با عنوان «آقا يوسف» هستند که فيلمنامهي اين اثر اقتباسي از موقعيت اصلي نمايشنامهي «شب آخر جهان» نوشتهي اينجانب است. از آنجا که اقتباس ايشان بدون کسب اجازه از مولف بوده است، لازم دانستم براي احقاق حقوق قانوني خود مطالبي را به اطلاع شوراي داوري خانه تئاتر و شوراي داوري خانه سينما برسانم و براساس قوانين مربوط به مالکيت معنوي و حقوق مولف خواهان رسيدگي به تخلفات ايشان شوم.
وي مدعي شد: چهار سال پيش به دعوت ايشان براي همکاري در نوشتن فيلمنامهي «رودخانه» چند بار به ملاقات ايشان رفتم و در يکي از اين نشستها و در حضور دوستي مشترک (آقايآرش پارساخو) به دليلي قصهي نمايشنامهي «شب آخر جهان» را به طور کامل و دقيق براي ايشان بازگو کردم. نمايشنامهاي که با نام اختصاري « شب» در سال83 به کارگرداني آقاي «نادر برهاني مرند» و در سال85 نيز به کارگرداني خانم «آزاده انصاري» براي حضور در جشنوارهي تئاتر فجر و جشنوارهي تئاتر بانوان پيشنهاد شد، اما هر بار به علت ايرادات نظارتي از حضور در جشنواره و در نتيجه از اجراي عمومي بازماند.
وي سپس به تشريح داستان نمايشنامهاش پرداخت و گفت: اين نمايشنامه دربارهي زن خدمتکاري است که سالهاست بدون اطلاع دخترش در خانههاي مردم کار ميکند. او به تازگي پرستاري از مردي را برعهده گرفته است که از مدتها پيش در حال کما به سر ميبرد. زن با شنيدن زنگ گوشي موبايلي در خانهي مرد بيمار متوجه ميشود که دخترش شب پيش را در آن خانه سپري کرده است و بين او و پسر مرد بيمار رابطهاي عاشقانه وجود دارد و...
ياراحمدي در ادامه مدعي شد :آقاي دکتر رفيعي پس از شنيدن قصهي نمايشنامهي «شب آخر جهان» با اشتياق بسيار علاقه و آمادگي خود را براي ساخت فيلمي بر اساس آن ـ ولو بدون مجوز و به صورت ويديويي ـ ابراز فرمودند و پيشنهاداتي را نيز براي تغيير و اصلاح داستان ارائه دادند، که پيش از آن نيز مشابه چنين پيشنهاداتي را از زبان دبير جشنواره تئاتر فجر شنيده بودم. پيشنهاداتي که پذيرش آنها گرچه ميتوانست منجر به صدور مجوز براي حضور اين نمايشنامه در جشنوارهي فجر و اجراي عمومي آن شود اما بيترديد موقعيت سهمگين و تکاندهندهي اثر را به درامي سانتيمانتال و سبک تنزل ميداد. اما از آنجا که شرم حضور مانع شد تا صراحتا به ايشان عرض کنم به چه دلايلي ترجيح ميدهم که اين نمايشنامه در محاق بماند ولي قرباني مصلحتانديشيهاي گيشهاي و جشنواره پسند نشود، سکوت اختيار کردم و تصميم گيري دربارهي اين پيشنهادات را به آيندهاي نامعلوم موکول کردم.
وي با يادآوري ساخت فيلم «آقا يوسف» در سال گذشته يادآور شد: اما سال 89 مطلع شدم که آقاي دكتر رفيعي با اقتباس از موقعيت اصلي و نيز بخشي از طرح داستاني نمايش نامه «شب آخر جهان» فيلمنامه فيلم جديدشان «آقا يوسف» را نوشتهاند. لذا با ايشان تماس گرفتم و دربارهي مصادرهي موقعيت وطرح نمايشنامهام به ايشان اعتراض کردم. نخست انکار کردند اما وقتي متذکر شدم که متن اين نمايشنامه در بايگاني دو جشنوارهي تئاتر فجر و بانوان موجود و اسناد آن غيرقابل انکار است تا اندازهاي پا پس کشيدند و پذيرفتند که چنين خاطره اي!!! را از من شنيدهاند اما به دليل افزودن برخي حاشيههاي داستاني و تغيير جنسيت شخصيت اصلي اثر، يعني تبديل زن خدمتکار به «آقا يوسف» فيلمنامهي ايشان با آنچه که در نمايشنامهي من آمده است تفاوتهاي عمدهاي دارد.
البته تفاوتهايي را که استاد به آن اشاره فرمودند اعمال همان ايدهها و تغييراتي بود که چهار سال پيش هم از جانب ايشان مطرح شده بود و من نپذيرفته بودم، با اين حال اساس فيلمنامهي مذکور همچنان بر پايهي همان داستان و موقعيت خاص و جذابي قرار داشت که نمايشنامهي «شب آخر جهان» بر آن بنا شده بود.
نويسنده نمايشنامههاي «تيغ كهنه» و «اعترافاتي در باره زنان » با تاكيد بر اينكه از اين اعتراض قصد بهرهبرداري مادي نداشته است، افزود: در گفتوگويي كه سال گذشته با دكتر رفيعي داشتم، اعلام كردم دليل اين اعتراض به هيچ وجه انگيزهي مادي نيست و صرفا براي دفاع از نام و اصالت نمايشنامهاي است که اگر در محاق تنگ نظريهاي نظارتي گرفتار نبود، چنين زمينهاي براي انکار هويت و مصادرهاش از سوي ايشان فراهم نميشد. ظاهرا آقاي رفيعي قانع شدند و وعده دادند که دراينباره انديشه کنند و پيشنهادشان را براي تامين و تضمين حقوق مولف به اينجانب اعلام نمايند.
ياراحمدي با اشاره به اكران فيلم «آقا يوسف» اعلام كرد: اکنون بيش از يک سال از آخرين گفتگوي من و کارگردان محترم گذشته است و در اين مدت نه تنها پاسخي از ايشان دريافت نکردهام بلکه بارها شاهد بودهام که همچنان در مصاحبههاي مختلف دربارهي چگونگي نگارش اين فيلمنامه، داستانها گفتهاند و به هر شکل و بهانه تاکيد کردهاند که اين اثر تراوش ذهن خلاق ايشان بوده است، لذا بر اساس قوانين کشور و به طور مشخص«قانون حمايت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان» خواهان رسيدگي حقوقي به تخلف آقاي دکتر علي رفيعي در خصوص مصادرهي غيرقانوني و غيراخلاقي موقعيت اصلي اين نمايشنامه و خسارتهاي ناشي از آن هستم.