۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۶۵۶۱
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۸ - ۱۹-۰۵-۱۳۹۰
کد ۱۷۶۵۶۱
انتشار: ۱۹:۰۸ - ۱۹-۰۵-۱۳۹۰
«شكاف طبقاتی» از كجا تا كجا!

یكی هشت‌اش گروی نه‌اش است، یكی...

در حالی كه در یك سوی شهر تهران، هوای آلوده و فقر دست به دست هم داده‌اند تا راه تنفس بسیاری از شهروندان را ببنند، در سمت دیگر همین شهر، مراكز خریدی وجود دارند كه قیمت‌ در آن‌ها سر به فلك می‌كشد. درست همان روزی كه یك پدر برای تهیه داروی فرزندش، محتاج صدهزار تومان است، در پاساژ مریم خیابان فرشته، یك پیراهن مردانه 800 هزار تومان، فروخته می‌شود و كمی‌ پایین‌تر در پاساژ جام‌جم، كفشی با قیمت سه میلیون تومان به فروش می‌رسد....
فرارو: جمله‌هایی هستند كه در حافظه تاریخی یك ملت، همواره به یاد می‌مانند. یكی از این جمله‌ها شعار طلایی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات سال 84 بود: «پول نفت را سر سفره مردم خواهم آورد.» آن‌روزها عده‌ای به این وعده دل بستند؛ برخی در تحقق آن تردید داشتند و بسیاری اصلاً باور نكردند. اما حقیقت این است كه این شعار محقق شد؛ نفت سر سفره‌ها آمد؛ فراوان هم آمد؛ اما نه تمام سفره‌ها.

چند روز پیش یك روزنامه غربی، گزارشی از طبقه جدید سرمایه‌داران ایران نوشت. طبقه‌ای كه ماشین پورشه سوار می‌شود، برای مهمانی‌های آخر شب خاویار سرو می‌كند و در بلندترین رستوران چرخشی جهان (رستوران برج میلاد) بستنی روكش طلا می‌خورد كه 250 دلار قیمت دارد.

این روزنامه همچنین از حسین راغفر، یكی از مشاوران اقتصادی سابق رئیس‌جمهور، چنین نقل می‌كند: «هم اكنون قدرت با ثروت درآمیخته شده است و حالا ما از این جهت هیچ فرقی با ایالات متحده آمریكا نداریم.» چرا كه طبقه جدید سرمایه داران در ایران از فرزندان برخی مقامات یا در اصطلاح آقازاده‌ها، صاحبان صنایع و كارخانه‌ها شكل گرفته است و همچنین شامل افرادی است كه با زدوبند، میلیاردها تومان وام بانكی به جیب زده‌اند.

افزایش درآمد نفتی ایران در 5 سال‌ گذشته، 500 میلیارد دلار بوده است و از این افزایش، طبقه جدید سرمایه‌دار بیش از دیگر طبقات نفع برده است؛ بی‌تردید این همان پول نفتی است كه رئیس‌جمهور وعده داده بود. پول نفتی كه در سال‌های گذشته بر سر سفره گروهی خاص برده شد و سفره‌هایشان را به خوراكی‌هایی با روكش طلا مزیّن كرد.

در حالی كه در یك سوی شهر تهران، هوای آلوده و فقر دست به دست هم داده‌اند تا راه تنفس بسیاری از شهروندان را ببنند، در سمت دیگر همین شهر، مراكز خریدی وجود دارند كه قیمت‌ در آن‌ها سر به فلك می‌كشد. درست همان روزی كه یك پدر برای تهیه داروی فرزندش، محتاج صدهزار تومان است، در پاساژ مریم خیابان فرشته، یك پیراهن مردانه 800 هزار تومان، فروخته می‌شود و كمی‌ پایین‌تر در پاساژ جام‌جم، كفشی با قیمت سه میلیون تومان به فروش می‌رسد.

نكته قابل توجه این است كه صاحبان این مغازه‌ها، قیمت‌ها را بالا نمی‍‌‌‌دانند چرا كه افراد زیادی متقضای خرید این اجناس با همین قیمت‌ها هستند. یكی از فروشندگان كالاهای چند میلیونی چنین می‌گوید: «اجناس ما، اجناس دیپلماتیك است. مشتریان اصلی ما نیز اغلب مدیران و صاحبان شركت‌های بزرگ هستند. جوانانی هم كه برای خرید به این پاساژ می‌آیند، از خانواده‌هایی هستند كه شكل و شمایل دیپلماتیك دارند. هر كسی نباید برای خرید به این پاساژ بیاید چون اینجا جای هر كسی نیست.»

البته این قیمت‌های سرسام‌آور چندان جای تعجب ندارد، آن‌هم در كشوری كه یك فوتبالیست در پایین‌ترین سطح، از یك نویسنده در عالی‌ترین درجه، هزار برابر بیشتر دستمزد می‌گیرد؟ سال گذشته مجیدپورشافعی، كتابی به نام اقتصاد كوچه نوشت كه وضعیت پول ملی، هزینه‌های زندگی و دستمزدها را از ابتدای درگذشت كریم‌خان زند و روی كار آمدن قاجار تا پایان حكومت پهلوی بررسی كرده بود. نتیجه 3 سال تحقیق و تالیف و 2 سال اصلاح و انتظار برای چاپ و نشر كتابی با حجم 306 صفحه، تنها دریافت دستمزد 350 هزار تومان بود.

این در حالی بود كه همان سال یك بازیكن مصدوم استقلال برای یك فصل، 350 میلیون تومان دستمزد گرفته بود و فوتبالیست دیگری برای یك فصل بازی در پرسپولیس 450 میلون تومان قرارداد بسته بود.

اما باز هم تفاوت‌ها به همین جا ختم نمی‌شود. برای مثال در همین یكی دو ماه گذشته خبرهایی شنیده شده كه در یك كشور، گویا فرسنگ‌ها تفاوت داشته‌اند. وقتی اهالی یك شهر كوچك از شدت فقر دختر 9ماهه‌شان را می‌فروشند، دختر 16 ساله‌ای را به عقد پیرمردی در می‌آورند و حتی تا مرز خودسوزی پیش می‌روند، خبر می‌رسد كه یك ستاره سینما برای بازی در دو فیلم سینمایی و بخش پایانی یك سریال خبر داد، قراردادی با مبلغ 1میلیارد تومان بسته است.

اگرچه برخی به دنبال خرید یك واحد مسكونی كمتر از 40 متر مربع آن‌هم با وام، در جنوب پایتخت هستند و حتی ناچارند بلافاصله بعد از خرید، آن را رهن ‌دهند تا بخشی از كمبود پولشان جبران شود، در سر دیگر شهر، واحدهایی با متراژهای بزرگ در قالب پنت‌هاوس كه شیرآلات و كاشی‌هایش از جنس طلا است، معامله می‌شوند.

زمانی كه با 20 میلیون تومان می‌توان، هزینه راه انداختن یك زندگی جدید در جنوب تهران را تأمین كرد، بهای آزادی چند زندانی داد و یا یك خانواده بی سرپناه را نجات داد كه زیر پل یا كنار خیابان چادر زده‌اند، عده‌ای 80 تا 150 میلیون و حتی بیشتر هزینه می‌كنند تا یك خودروی لوكس بخرند و در خیابان‌ها خرامان رانندگی كنند. این خودروهای لوكس تك سرنشین در شهر چرخ می‌زنند، بیشتر خودروهای قدیمی پرسرنشین از داشتن حداقل‌های ایمنی نظیر ترمز ای بی اس، كیسه هوا و یا بدنه‌های محكم و ایمن بی‌بهره هستند.

این‌ها تنها بخش كوچكی از موارد بسیاری است كه شكاف طبقاتی را در كشور نمایان می‌سازد. كارشناسان می‌گویند وجود این‌گونه شكاف‌ها سبب می‌شود كه جوانان و یا حتی افراد میان‌سال از تلاش و كار ناامید شوند و برای رسیدن به زندگی رویایی، راه دیگری برگزینند. بر اساس گزارشات، امروزه بیشتر جوانان پیشرفت قدم به قدم را باور ندارند و می‌خواهند یك شبه ره صدساله طی كنند؛ این جوانان معمولاً افرادی را الگو می‌كنند كه بر همین منوال جلو رفته و موفق نیز بوده‌اند؛ همان كسانی كه پول نفت را بر سر سفره‌های خود دارند.
ارسال به دوستان