۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۷۷۷۴۵
تاریخ انتشار: ۲۳:۳۹ - ۲۸-۰۵-۱۳۹۰
کد ۱۷۷۷۴۵
انتشار: ۲۳:۳۹ - ۲۸-۰۵-۱۳۹۰

بلای افراطیون دهه شصتی بر سر علما به بهانه انقلابیگری!

هیچ گاه لحظه لحظه روزهای سخت و آزارنده ماههای آغازین سالِ 1363 را فراموش نمی كنم كه به نام انقلابی گری چه توهین ها و جفاها بر آن پیرِ سفركرده روا داشتند، اما...روزی همراه ایشان به دیدن مرحوم آیت الله شیخ عبدالصمد خویی از عالمان صاحب نام تهران كه آن روزها به اتهام غیرانقلابی بودن توسط عده‌ای جوان نورسیده، از مسجدی كه سالها در آن اقامه جماعت می‌كرد رانده و خانه‌نشین شده بود رفتیم، استاد حق‌شناس از این ضایعه به شدّت متأثر بود خصوصاً آنگاه كه..
 آینده - مرور برخی خاطرات و شرح حال بزرگان نشان می دهد، برخورد با چهره های برجسته و به ویژه علما توسط عناصر افراطی و در پوشش انقلابیگری مربوط به امروز نیست؛ بلكه شاید برخی كه اكنون منتقد این اقداماتند، در گذشته خود سابقه چنین برخوردهایی را داشته اند.

در بخشی از شرح حال آیت الله حق شناس و بیان روابط آن مرحوم با امام خمینی(ره)، به دو نمونه از این برخوردها در دهه 60 اشاره شده است؛ مواردی كه هر دو به نام دفاع از امام  و انقلاب بوده و از قضا امام خمینی با هر دو مخالف بوده اند.

شیخ عبدالكریم حق‌شناس كه در تهران ، دورادور  به « حاج آقا روح الله خمینی » ارادت و علاقت  پیدا كرده بود، در همان آغاز ورود به قم ، در پی وی برآمد و در درس منظومه ایشان شركت جست. امام خمینی كه با توجه به شرایط آن روز حوزه ، درس فلسفه را غیرعمومی و خاصّ می‌دانست ، جهت ارزیابی استعداد فلسفی طالبان ، هر تازه وارد به درس را می‌آزمود و پس از احراز صلاحیّت ، اجازه شركت به او می‌داد. استاد حق شناس نیز مشمول همین قاعده قرار گرفت و با پرسشی پیرامون وجود و ماهیّت و ارایه پاسخ‌های دقیق و درست ، استعداد خود را نمایاند و توجه «حاج آقا روح الله» را برانگیخت. به گونه‌ایكه از وی سؤال كرد:« شما فلسفه را نزد چه كسی خوانده‌اید؟ » و آنگاه كه نام «آیت الله شاه‌آبادی» را از میرزا عبدالكریم شنید، با ادای احترام به آقای شاه‌آبادی گفت: «شاگرد آقای شاه‌آبادی امتحان نمی‌خواهد!»...

...آیت الله حق‌شناس در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های خود با امام(ره) مشورت می‌كرد چنانكه پس از رحلت آقاشیخ محمدحسین زاهد ، اهالی محلّ و متدینان و نمازگزاران مسجد امین الدوله از آیت الله بروجردی درخواست نمودند تا آیت الله حق‌شناس را به تهران اعزام نماید. ایشان كه عزم جدّی بر تداوم حضور در حوزه علمیه داشت برای رهایی از تردیدِ تصمیم ، با امام مشورت نمود و آنگاه كه امام ( ره ) اجابت درخواست مؤمنین را تكلیف دانست ، صمیمیّت پدر و فرزندی این اجازه را به استاد حق شناس داد كه اینگونه با ایشان محاجّه كند:«پس چرا خود شما نمی‌روید؟» و امام نیز بزرگوارانه پاسخ می‌دهد: «مردم گفته‌اند عبدالكریم، اگر گفته بودند «روح الله»، والله دعوت آنها را می‌پذیرفتم.»

استاد هماره پس از نقل این خاطره،‌ می‌افزود: «در آن زمان امام ، مدّرس درجه یك حوزه و در آستانه مرجعیّت بود امّا آنچنان بی‌هوی و در قید انجام وظیفه وبی‌توجه به مناصب ظاهری بود كه نگفت شرایط من با شما تفاوت می‌كند. بلكه به عدم درخواست مردم استناد و قَسَم یاد كرد كه اگر وظیفه باشد برای امام جماعتی ، حوزه را ترك می كنم.»

در ایام تابستان، امام خمینی گاه به محلات و گاه به امام‌زاده قاسم شمیرانات و گاه به مشهد مقدس سفر می‌كرد و در بسیاری از این سفرها، آیت الله حق‌شناس نیز ایشان را همراهی می‌كرد و از هر كدام خاطرات فراوانی در حافظه داشت.

همراهی با انقلاب و نفی افراطی گری

آیت الله حق‌شناس را با در نظر گرفتن معیارهای خاصّ ، نمی‌توان یك « انقلابی » دانست. امّا گذشته از وظیفه‌ای كه بر اساس شناخت و توان ، خود را بدان متعهّد می‌دید ، با شناخت عمیق و باوری كه به شخصیت اخلاقی و دینی امام خمینی داشت ، ایشان را به جدّ به عنوان یك " معیار " و" محك " پذیرفته بود و ازاین رو متناسب با امكان و شرایط خود ، در تحقّق اهداف وی می‌كوشید و در درستی آنها تردید نداشت. این را هر كس كه كمترین نزدیكی با ایشان داشت آشكارا می‌توانست دریابد. هیئت‌های مؤتلفه كه هسته مركزی آن متشكل از جمعی از جوانان مسجد امین‌الدوله بود ، عشق و ارادت خود به امام و آشنایی با شخصیّت‌هایی چون آیت الله مطهری و آیت الله دكتر بهشتی را بی‌تردید مرهون آیت الله حق‌شناس می‌باشند.

چنانكه در طول 15 ساله نهضت اسلامی ، این مسجد شاهد حضور شخصیت‌های مبارز فراوانی همچون آقایان مطهری، بهشتی، انواری ، هاشمی رفسنجانی ، شیخ حسن لاهوتی و... بود.

آیت الله حق‌شناس امّا ، ضمن آنكه وظیفه هر كس را متناسب با توانایی و كاركرد‌های خاص خود می‌دانست و عمل یكسان و شبیه به یكدیگر را نفی می‌كرد ، با هرگونه افراط‌ گرایی و تندروی خصوصاً آن گاه كه به نام «دین» و « انقلابی‌‌گری » صورت می‌گرفت به شدّت مخالف بود و در این كمترین تردیدی نداشت كه «امام» كه خود رهبر و موسس انقلاب است نیز دقیقاً همین نظر را دارد. به یاد دارم روزی همراه ایشان به دیدن مرحوم آیت الله شیخ عبدالصمد خویی از عالمان صاحب نام و محترم تهران كه آن روزها به اتهام غیرانقلابی بودن توسط عده‌ای جوان نورسیده ، از مسجدی كه سالها در آن اقامه جماعت می‌كرد رانده و خانه‌نشین شده بود رفتیم ، استاد حق‌شناس از این ضایعه به شدّت متأثر بود خصوصاً آنگاه كه از زبان مرحوم خویی شنیدیم كه:

«آقای خمینی سه بار توسط آسید محمدصادق لواسانی پیغام داده كه خویی باید برگردد. امّا این كاتولیك‌تر از پاپ‌ها نظر ایشان را تمكین نكرده‌اند.»

از این دردآورتر اینكه حق‌شناس كه  درونش مملوّ از عشق به امام بود به اتهام غیرانقلابی بودن و اینكه طلبه‌های تربیت شده ایشان به درد انقلاب و نظام نمی‌خورند، به گونه‌ای شرم‌آور از مدرسه‌ای كه  شرعاً تولیت آن را بر عهده داشت رانده شد. و این در حالی بود كه از همان جمع محدود اطرافیان استاد ، دهها شهید و جانباز و دهها شخصیّت علمی و اجتماعی برخاست كه همگی با افتخار خود را مرهون تربیت و تعلیم آن بزرگوار می‌دانستند و می‌دانند و برای او حقّ حیات معنوی قایل‌اند. هیچ گاه لحظه لحظه آن روزهای سخت و بس آزارنده ماههای آغازین سالِ 1363 را فراموش نمی كنم كه به نام انقلابی گری چه توهین ها و جفاها بر آن پیرِ سفركرده روا داشتند . اما روحِ توحیدی اورا حتا اندكی تحت تأثیر قرار نداد و باور او بر عرفان و معنویت امام و حقّانیت هدف اش را مخدوش نساخت.

... در اوایل جنگ تحمیلی، ایشان به همراه برخی از دوستان و یاران قدیمی همچون شهید آیت الله صدوقی (ره) به دیدار امام خمینی رفت و در آن دیدار نسبت به مسؤولیت خود در مسأله جنگ و حتّا رفتن به جبهه كسب تكلیف نمود ، و امام نیز به طنز پاسخ می‌دهد:« مگر شما تیراندازی بلدید؟ » و آنگاه مهربانانه می‌افزاید:« وظیفه شما ادامه همین فعالیتهای اخلاقی و علمی است كه هم اكنون به آن اشتغال دارید.»
ارسال به دوستان