فاطمه رجبی در گفت و گو با سایت مشرق توسط این سایت چنین معرفی شده است:
فاطمه رجبی فرزند آیت الله دوانی و همسر دکتر غلامحسین الهام است. خانم رجبی متولد شهر قم است. در این شهر دروس حوزوی را آغاز می کند و در سال 1350 به تهران نقل مکان می کنند. وی در تهران دوره دبیرستان را به صورت متفرقه می خواند و در سال 58 در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته می شود. او سپس همراه با دکتر الهام به عنوان نمایندگان دانشجویان به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه تهران در می آید. وی از سال 70 تدریس در دبیرستان های تهران را شروع می کند و در سال 77 به دلیل عدم تحمل دولت اصلاحات از انتقادهای وی، از تدریس در آموزش ورورش محروم می شود.
خانم رجبی که خود را یک زن خانه دار و صاحب دو فرزند معرفی می کند در حال حاضر مشغول گذراندن دوره دکترای روابط بین الملل است. او که همواره به عنوان یکی از منتقدان جدی دوران توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در نشریات و روزنامه ها قلم زده است صاحب 8 کتاب هم هست که پر سر و صدا ترین آن کتاب" احمدی نژاد؛ معجزه هزاره سوم" می باشد. کتاب دولت دین، اصلاح طلبی و زن در حماسه کربلا از تالیفان مهم ایشان به شمار می آید.
فاطمه رجبی امروز بیشتر از هر زمان دیگر دغدغه فرهنگی دارد و به جریان های سیاسی موجود در کشور هم اعتماد چندانی ندارد. در این گفتگو سعی داریم آخرین نقطه نظرات سیاسی و فرهنگی ایشان را به اطلاع مخاطبان برسانیم.
بخش هایی از این گفت و گو را بخوانید:خواسته عبدالکریم سروش انجام شد اگر با نگاهی واقعی نگاه کنیم مهمترین دغدغه ما خانواده است. بنده به عنوان نسلی که قبل از انقلاب را نیز دیدهام فکر میکنم در هیچ دورهای از عمرم این مقدار خانواده در معرض آسیب نبود.
یکی از دلایل این اتفاق، فضای فرهنگی است. در واقع خواسته عبدالکریم سروش انجام شد و در جامعهای باز! در حال زندگی هستیم. به عنوان مثال ملاعلی کنی جملهای دارد در مخالفت ورود قطار که متأسفانه تاریخنویسان معاصر و حال ما بسیار تحریفگرانه تاریخ را بیان می کنند و مثبتها را منفی جلوه میدهند. ایشان جملهای بسیار عمیق و ماندگار گفتهاند که در هر زمانی میتوان به آن تکیه کرد. ملاعلی کنی فرمودند: " الان که قطار نیست تکتک فرنگی وارد کشور میشود و تأثیر اینچنینی بر روی دین مردم دارد وای به حال زمانی که قطار قطار فرنگی وارد کشور شود!"
وقتی بعد از دفاع مقدس، فضا به روی بیگانگان باز شد و مسائلی مثل بازاریابی و کاریابی برای ایرانیان به وجود آمد، موضوعات فرهنگی دگرگون شد.
موضوع دوم تکنولوژی است. متأسفانه یکی از افتخارات مسئولان جمهوری اسلامی این است که ما به فناوریهای بسیاری دست پیدا کردیم. بنده یک بار در نشریه صبح یک مقاله نوشتم و اعتراض کردم که وزارت فرهنگ و علوم ما چرا به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تغییر نام پیدا کرد؟ وقتی که ما خوشحال هستیم از این مسأله، باید بدانیم فناوری موضوعی است که هماکنون با تأثیرات آن درگیر هستیم. البته برخی بحث میکنند که فناوری تأثیرات مثبت هم دارد ولی یک جامعه بیش از آنکه مثبتها را قبول کند، پذیرای منفیها است.
نکته سوم که خانواده را مورد هجوم قرار داده و در گذشته وجود نداشته به هم خوردن حریم دینداری است. در زمان پهلوی حریم میان مردمی که دیندار بودند و مردمی که هیچ چیز را حرام نمیدانستند، همیشه وجود داشت. مثلا رسانهها را دنبال نمیکردند و برای خودشان یک حکومت فرهنگی دیندارانه جدا داشتند و اتفاقا کسانی هم که رسانههای گفتاری و شنیداری را دنبال میکردند در مسائل خانواده تابع دین بودند. اما الان دستگاه صدا و سیمای جمهوری اسلامی حریم شرعی ندارد. این چه فضایی از خانواده است که صدا و سیما نشان میدهد؟
چند شب پیش بخشی از سریال ماه رمضان را نگاه میکردم که مکرر نشان میدهد دختر چادری و مذهبی روی صندلی جلو خودرو با پسری مینشیند. جالب است که این دختر در بین راه چادر خود را به باد میدهد. شما هرچی که میخواهید بگویید به کنار، ولی کجای خانواده مذهبی این مطلب را میپذیرد که با یک مرد نامحرم در صندلی جلوی ماشین بنشیند و حالا هر گفت و گویی بکنید؟ بهم خوردن حریم مرز دینداری و غیردینداری باعث شد خانواده آسیب ببیند.
دولت خاتمی کاری کرد که به دین مداران می گفتند طالبانی! زمانی که طالبان به افغانستان حمله کرده بود دولت خاتمی بیشترین تبلیغات و مانورها را روی این مسأله و بر علیه اسلام آغاز کرد. فضا در کشور طوری شده بود که هرکس در کشور حرف دین میزد به او میگفتند طالبانی. ازجمله مواردی که شبانهروز در تلویزیون تبلیغ میشد جنایات طالبان بود. ازجمله جنایات طلبان این بود که دختران را 15 ساله شوهر میدادند. آیا این خلاف شرع بود؟ بماند که این ازدواجها چطور صورت میگرفت.
یاد دارم که از ابتدای انقلاب دوستان من که در مدرسه تدریس میکردند به من میگفتند؛ باید جلوی مادرانی که فرزندان خود را در دوره راهنمایی شوهر میدهند بگیریم. به آنها گفتم چرا باید جلوی این کار را بگیریم؟ اگر به نافرجامی میرسد بله، وگرنه چرا باید جلوی آن را میگرفتیم؟
اصلاً یک حرکت بدی در جامعه شکل گرفت و عدهای خود را قیم خانوادهها کردند. به عنوان مثال در برخی شهرهای ما این سنت وجود دارد که دختران را زود شوهر میدادند. ولی با بمباران تبلیغاتی، این افراد را نهی کردند. چند وقت پیش در تهران یک دختر دبیرستانی را دیدم که ازدواج موفقی هم داشت. ولی دیگران انگشت به دهان گرفته و خانواده را شماتت میکردند که چرا بچه را زود شوهر دادید. الان نیز جلوی این کار را میگیرند.
آیا زن خلق شد که با مرد برابر باشد و با او رقابت کند؟من بسیار زشت میدانم اینکه برخی آقایان میگویند؛ زن شاغل می خواهیم. یعنی همهچیز جا به جا شده است. الگوسازی کاری فرهنگی است. آخرین بار در یک اردوی آموزشی دانشگاهی سخنرانی داشتم و درباره خانواده و زن گفتم که " باید دید هدف از آفرینش زن چیست؟" اگر حکومت این مسائل را برای جامعه بگوید فطرت انسانها را دوباره به کارآمدی تبدیل میکند.
سرفصلهای آن مفهوم ها این است که آیا زن خلق شد که با مرد برابر باشد و با او رقابت کند؟ آیا زن خلق شد که بگوید هرجا مرد هست من نیز هستم؟ و اگر این بود چرا خداوند اینگونه خلق کرد؟ در آن همایش گفتم " شما فکر میکنید نعوذبالله خداوند ناتوان بود که از جنس مرد نسلها را تکثیر کند؟ معلوم است که میتواند، پس چرا نسل دومی به نام زن را به وجود آورد؟" متأسفانه مسئولان نظام ما بیلان کار میدهند و به ظرفیت بیشتر دختران در دانشگاهها و مشاغل، افتخار می کنند. باید مسائل و فرهنگ سر جای خود برگردد. معنای عدالت نیز همین است که هرچیزی سر جای خودش باشد.
اگر فرهنگ اسلامی مایه شرمندگی شماست لااقل فرهنگ بومی را ترویج دهید!هماکنون عین بیعدالتی را در حاکمیت و مسئولان میبینیم که فرهنگ و آموزهها از جای خود خارج شده است. من میگویم اصلاً فرهنگ دینی هم ندهید بیاید حداقل فرهنگ بومی را به مردم ارائه کنید. فرهنگی دینی اگر مایه شرمندگی شماست بیایید و فرهنگ بومی را بدهید.
مثلا خانم کارشناس میآید در تلویزیون آسیبشناسی کند. شما نحوه حجاب، خندهها و حتی کلماتی که از دهان او خارج میشود را در رسانهای که 70 میلیون جمعیت دارد، ببینید. حرفهایی به عنوان حرفهای اسلامی میزند که هیچ فرقی با حرفهای غربی ندارد.
به عنوان مثال برنامهای است که آخر شبها با نام این شب ها پخش میشود. گاهی این برنامه تا یک نیمه شب طول میکشید. یک خانمی در این برنامه حاضر شد که درباره اسلام حرف میزد. برای من سؤال است که چرا یک خانم باید تا ساعت 1 بعد از نصفه شب در بیرون خانه بماند، آنهم برای برنامه تلویزیونی؟ شما فکر میکنید این موضوع در ذهن بسیاری از زنان ما رسوخ نمیکند؟ یا حتی الگو نمیگیرند که معنی فداکاری برای اسلام این است که تا این وقت شب، زن میتواند بیرون باشد! شاید من خیلی بد فکر میکنم ولی وقتی به دانشگاه میروم و این حرفها را میزنم میبینم که از طرف نسل سوم مورد استقبال قرار میگیرد.
یا مثلاً خانم میآید از اسلام حرف میزند و مجری مرد است و یا فرد روحانی میآید و مجری خانمی که در مقابل او است چهرهای تغییر داده و آرایش شده دارد. بنده حتی خانمی که کارشناس اسلامی هم هست را در برنامهای دیدم و خدا میداند کلماتی به عنوان کارشناسی رد و بدل میشد که آقای مجری از شرم سر خود را پائین انداخت.
اولاً آن خانم فهم اینکه در یک جمع عمومی چه کلامی را به کار ببرد نداشت، و دوماً چه ضرورتی دارد که یک خانم این حرفها را بزند؟ متأسفانه در کشور ما کارشناس یعنی کسی که پارتی داشته باشد و گل کند. شما این افراد را برای جامعه الگو میکنید. برخی از خانمهای هم سن بنده میگویند که " چرا میگویی زن نباید در برخی مجامع حاضر شود؟ و مثلاً فلان خانم رفت و در مجمعی جهانی سخنرانی کرد. آیا این تبلیغ اسلام نیست؟ " بنده گفتم: خیر این تبلیغ اسلام نیست. در مجلس هفتم کاندیداهای اصولگرای مجلس هفتم عکسی انداختند که بسیار زننده بود. خانمهای محجبه بسیار بدشکل بودند. یکی از همان خانمهایی که در بیرون حجاب خوبی دارد در تصویری که با رئیس مجلس در سفری خارجی حاضر بود متاسفانه حجاب متفاوتی داشت. خوب مردم از کدام ظاهر این خانم الگو بگیرند؟ بله، زنی که وزیر و وکیل مجلس است برای مردم ما الگو شده است.
چرا خانم انصاری را که فقط پول داشت و به فضا رفت، الگو کردیم؟ آمریکا که نمیآید امثال من را الگو کنداگر صلاحیتها بررسی شود متوجه میشوید که خیلی از این افراد صلاحیت ندارند. صلاحیت عملی وجود نداشت. چطور شد بعد از انقلاب دختران و پسران این افراد ناگهان دارای مدارک دانشگاهی شدند؟ الان ما چطور میتوانیم به جامعه بگوییم که این خانم نه گفتهها و نه نوشتههایش نباید برای شما الگو باشد؟
اگر بگوییم از خود انقلاب حریمشکنی کردهایم و اگر نگوییم این رفتار برای مردم الگو میشود. یا در نمونه ای دیگر، خانمی در آستانه 60 سالگی عکس 14 سالگی خود را منتشر می کند. در کجای عرف و دین این را میگویند؟ این چه نوع خاطرهگویی است. خانم یکی از مسئولان که دختر او نیز به حریمشکنی مشهور است در مصاحبهای عکس 50 سال پیش خود را با صورت کاملاً باز انداخته بود. چه ضرورتی دارد؟ ما به جای اینکه الگوی صحیح بدهیم الگوسازی غلط میکنیم. در همین تلویزیون ما چند خانم را میبینید که باحجاب بیایند و حرفهاشان نیز برای دفاع از همان حجاب باشد؟ فقط میآیند حرفهای فمنیستی میزنند و از ورزش و قهرمانی زنان دفاع میکنند.
جامعهای که الگوی آن میشود یک خانم تنیسور یا ورزشکار چه نتیجهای دارد؟ در زمان خاتمی ( الان نیز وضع بهتر نشده) چقدر تبلیغ شد که یک خانم ورزشکار دور دنیا را با دوچرخه طی کرده است؟ آخر چطور یک دختر جوان دور دنیا را به تنهایی میگردد. شرع و عرف و رفتار او چگونه است. یا مثلاً خانم انصاری که بالاترین هنر او این بود که پول زیادی داشت و اولین گردشگر فضایی زن در دنیا شد. در آنجا پول اصل بود ولی آمدند این را به عنوان زن الگو شبانهروز در رسانه ما نشان دادند.آمریکاییها نشان دادند که یک زن ایرانی میتواند حجاب نداشته باشد و با مردها اختلاط کند. آمریکا که نمیآید امثال من را الگو کند.
دوره نهم اگر می دانستم احمدی نژاد این طور است رأی نمی دادمفکر میکردم احمدی نژادحداقل به این توجه دارد که حکومت و تفکر امام زمان (عج) باید در این مملکت حاکمیت داشته و ترویج شود و حقیقتاً هم شد. حالا بخشی کار خود رئیس جمهور بود و بخش دیگری از بین ظرفیت سرکوب شده مردم منتشر شد. عشق به امام زمان(عج) سالها بود از حاکمیت رخت بربسته بود. ولی در زمان دولت نهم مردم از این تفکر استقبال شدیدی کردند.
شاید خندهآور باشد ولی همین شعارهای درباره امام زمان(عج) که پشت ماشینها نوشته میشود اگر مورد بررسی قرار دهید میبینید که از زمان آقای احمدینژاد اوج گرفت، نه اینکه اعتقادات مردم مربوط به وی باشد ولی جو سیاسی نیز به مردم اجازه داد که وارد این وادی شود. این دلیل دفاع بنده بود.
زمانی که موضوع حضور بانوان در ورزشگاه پیش آمد با مسألهای غیرمنتظره روبرو شدم. برای اولین بار اینجا عرض میکنم که به یکی از دستاندرکار رسانهای که با یکدیگر همکاری داشتیم، گفتم: " من نمیدانستم نگاه احمدینژاد به مسأله زنان اینگونه است." آن فرد به من گفت که ما در زمان شهرداری نیز میدانستیم که نگاه رئیس جمهور به زنان این است. من هم گفتم "اگر میدانستم، به ایشان رأی نمیدادم. چون من از رؤسای جمهور مطالبه مشخصی داشتم وگرنه بنده به شخصه که یک زندگی اقتصادی محدود دارم و رفت و آمدن دولتها نیز تأثیری روی آن ندارد."
دوره دهم هم نمی خواستم به احمدی نژاد رای بدهم مطالبه فرهنگی بنده دینداری بود، یعنی همان خواسته انقلاب. من با این فکر دنبال امام (ره) و انقلاب آمدم. موضوع ورزشگاه برای من یک تلنگر بزرگی بود و آقایان در قم شاهد هستند که بنده چندین بار با علما تماس گرفتم تا چارهای پیدا شود و این موضوع عملی نشود که به صورت فردی نیز به نتایج خوبی رسیدم.
این روند بود تا به دولت دهم رسیدیم. حقیقتاً با این دیدی که داشتم دیگر نمیخواستم به آقای احمدینژاد رأی بدهم. یعنی فکر میکردم اگر میخواهند مسائل فرهنگی و زنان را اینطور پیگیری کنند مشکلآفرین خواهد بود ولی با جوی که پیش آمد و کاندیداهایی که در دوره دهم، حاضر شدند نهتنها احمدینژاد مطلوب بود بلکه ناجی کشور نیز محسوب میشد.
ما دیگر به این رسیده بودیم که «نه به احمدینژاد» اسرائیل و فتنهگران داخلی را باید با «بله به احمدینژاد» اصلاح کنیم. رأی دادم و دلم میخواست که ضعف دولت نهم در زمینه فرهنگ در دولت دهم نباشد. ولی اولین تصمیم ایشان درباره انتخاب وزیر زن نهتنها امید ما را ناامید کرد، بلکه فهمیدیم این راهی است که انتهای آن نامعلوم خواهد بود.
بنده نامه اعتراضی و سرگشادهای هم به رئیس جمهور نوشتم. اما ایشان در تلویزیون مصاحبهای کردند و به قول دوستان جواب من را دادند. بنده پنج مقاله و نامه در مخالفت با وزیر زن نوشتم. بعد هم که مسائل فرهنگی دولت احمدینژاد نشان داد که ادامه راه اصلاحات است یعنی چیز جدیدی را احمدینژاد در حوزه فرهنگی نیاورد. البته من هنوز هم طرفدار و حامی احمدینژاد هستم.
سادهزیستی، سلطهستیزی، عدالتمحوری و بسیاری نکات مثبت دیگر را ایشان دارد که نهتنها قابل مقایسه را رؤسای جمهور قبلی و حتی کاندیداها و افرادی که خود را آماده کردهاند برای دور بعد، نیست بلکه بسیار جلوتر هستند. اما درباره مسائل فرهنگی همان راه دولت اصلاحات را میروند. دولت اصلاحات و توسعه هم همان فرهنگ ارتجاعی دوران شاه بود. باستانگرایی چه مفهومی دارد؟ که ما بیاییم بگوییم اسلام ما اسلام ایرانی است. اینها حرفهای زمان شاه است. مثل گفت و گوی تمدن های خاتمی که فرح نیز گفت این همان گفت و گوی ادیان من است که درست هم میگفت. اهداف بیگانه نیز در آن بود. حالا نیز مکتب ایرانی مطرح است.
همینجا میگویم این آقایی که در نشریه خاتون درباره چادر نظر داد و (البته جملاتی که از او نقل میشد دروغ بود) کلاً رنگ مشکی چادر مورد حمله قرار گرفت. من میگویم مگر الان این افراد مکتب ایرانی را ترویج نمیکنند و ایرانیت را اگر نگوییم غلبه دادهاند در کنار اسلام قرار ندادند؟ خوب چادر زن ایرانی یک پوشش ملی است. بنده به سفرهای خارجی زیارتی و کشورهایی مانند عراق و سوریه رفتهام انواع حجابها را شما میبینید که برخی از آنها بین ملیتها مشترک است ولی چادر زن ایرانی تک است. اگر عرق ملی دارید به این چادر به عنوان پوشش ملی افتخار کنید. بنده به مجلس هفتم هم اعتراض دارم. آمدند چادر را کردند چادر ملی! چیزی را درآوردید که مد روز شد. حجابی که مد روز شود حجاب نیست.
*من همسر و دختر ایشان را دیدم. حجابهایی دارند که بنده در کمتر مسوولی در جمهوری اسلامی دیدهام.
*هاشمی خود را مجتهد میدانست و بحث تعدیل حجاب را در خطبههای نماز جمعه مطرح کرد. در حالی که حق این کار را نداشت. آقای خاتمی هم نمیگفت ولی تا جایی که توانست عمل کرد. رئیس جمهور حق ندارد بگوید بیحجابهای ما چهار دستهاند! احمدینژاد مجری قانون اساسی است و قانون میگوید اسلام باید حاکم باشد. مجتهدین باید حدود حجاب را مشخص کنند ولی ایشان متاسفانه وارد این مسائل میشود.
*الان نیز به این نتیجه رسیدم که آقای احمدینژاد یکی از روشنفکران به اصطلاح دینی (که البته بنده این واژه را اصلاً قبول ندارم چون معتقدم روشنفکر بیدین است) و تحصیل کرده مذهبی است. ولی دنبال یک اجتهاد نبوده است. البته اشکالی هم ندارد به هر حال رئیس جمهور که نباید کامل باشد.
دموکراسی با دین سازگار نیست دموکراسی با دین سازگار نیست. متأسفانه در این سی سال این مفهوم را گسترش دادند. امام (ره) نیز از دموکراسی نام نمیبردند. ما یک مکانیزمی به عنوان رأیگیری گذاشتیم که نظام پا بگیرد. ولی کسانی که حاکمیت تئوری و عملی داشتند دموکراسی را اصل نظام قرار دادند.
بنده کتاب «دولت دین» را در اختیار شما گذاشتهام. در آنجا میگوید که " مشروعیت نظام با رأی مردم نیست که بگویند هر کسی رأی آورد بگوید من بر این مردم حاکم هستم. مشروعیت در چارچوب اسلام است " ولی این فراموش شده است. بر همین اساس صحبت آنها با حساب دموکراسی درست است. تأکید میکنم که احمدینژاد با رأیآوری خود خدمتهای بزرگی به انقلاب کرد و مردم نیز این رأی را دادند که همینطور بشود. ولی اشتباه نشود که شما به هر شکلی باید رأی بیاوری. اگر فرد به هر شکل رأی بیاورد دیگر این خدمتها وجود ندارد. اما برخی میخواهند به هر شکلی رأی بیاورند.
مردم به جبهه پایداری اقبال دارند!بنده از تأسیس جبهه پایداری خبر نداشتم ولی بعداً شعارها و افکار آنها را دیدم و همچنین با افکار همسر خود نیز آشنایی دارم. این افراد فکر میکنند که شعارها و خواسته های نیروهای وفادار به انقلاب را گرفتهاند و اعلام کردهاند. در واقع همان تودههایی که سوم تیر به احمدینژاد رأی دادند. امیدوارم این حرف بنده را منتشر کنید؛ به نظرم سوم تیر را احمدینژاد خلق کرد. اگر کس دیگری بود سوم تیری به وجود نمیآمد و به گفته آیتالله خزعلی اگر احمدینژاد نبود موسوی روی کار میآمد چون هیچکس توان رقابت با او را نداشت.
این گروه گفتمان تودههای وفادار را مطرح کرده است. بنده فکر میکنم افرادی که معرفی شدهاند را مردم میشناسند و الان هم مورد اعتماد هستند و رویکرد بسیاری را به خود جلب میکنند. همان روزی که اعلام حضور این جبهه شده بود، تلفنهای زیادی به من شد و افراد اظهار شادمانی کردند. متأسفانه فکر میکنم درگیری دیگر گروههای اصولگرا با این جبهه بر سر همین است که احساس میکنند رویکرد مردم به سمت این جبهه میرود. امید دارم اگر این جبهه در مسأله رأیگیری موفق شد و رویکرد مردم را دید، از شعارهای خود فاصله نگیرد.
آقای کلهر چرا رضاخان را لعنت نمی کند؟ (با اشاره به نشریه خاتون) آیا آقای کلهر نمیداند که امیرالمؤمنین میفرماید سه خصلت برای مردان بد و برای زنان خوب است یکی ترس، تکبر و سخاوت. یعنی تکبر همان وقار زنان است که برای مرد بد بوده و برای زنان نیک. اگر رنگ مشکی رنگ تکبر است پس این برای زن یک زینت محسوب میشود.
چطور آقای کلهر چند بار تا به حال مصاحبه کرده و این حرف را میزند؟ بنده از گردانندگان خاتون و آقای کلهر سؤال دارم که اگر قرار است ناصرالدین شاه ملعون لعنتی، به گفته آقای کلهر آتش به قبرش ببارد پس چرا نمیگوید خدا رضاخان را لعنت کند که با سر نیزه چادر را از سر زنان کشید؟ چرا دلشان نمیآید؟ اصل کار را مسئولان 30 ساله نظام انجام دادهاند. هماکنون در همه نوشتهها، فیلمها و تصاویر قاجار به شدت و تحقیر میشود ولی پهلویها مصون ماندهاند. این خیلی جالب است. شما به جملات حضرت امام نگاه کنید وقتی که شاهان را میکوبیدند میگفتند " همه خبیث بودند به ویژه این پدر و پسر و بعد میفرمودند به پسر از پدر بدتر بود. من نمیفهمیدم ولی بعداً دیدم که رضاخان با سرنیزه دینستیزی کرد و پسر با جنگ نرم.
مصاحبه بنده را نیز قبلاً گرفته بودند و اعلام کردم که اگر قرار بود در کنار این حرفها قرار گیرد اجازه نمیدادم چاپ شود، چون اصلاً تیپ حرفهای من فرق دارد. آن اواخر نشریه که عکس دختران قهرمان را زدند الگوهایی است که مسئولان جمهوری اسلامی دادهاند. وقتی دهه فجر میشود صدا و سیما میآید با هنرپیشهها مصاحبه میکند.