۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۸۵۳۶۵
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۲ - ۲۳-۰۷-۱۳۹۰
کد ۱۸۵۳۶۵
انتشار: ۱۷:۳۲ - ۲۳-۰۷-۱۳۹۰
كپی برداری ناشیانه و خنده دار از تریلرهای پلیسی آلمانی

وقتی بهداد و پورسرخ روی آرنولد و رمبو را در خالی بندی كم می كنند! (+عکس)

در صحنه فینال سریال در مجتمع تجاری میلاد نور در شهرك غرب دو قهرمان فیلم پوریاپورسرخ و حامد بهداد در عملیاتی محیرالعقول موفق به كم كردن روی آرنولد و رمبو و مامور دوصفرهفت شده و در هرشلیك دقیقا بین دو ابروی تروریستها زده و در بیت المال صرفه جویی می كنند
در هفته نیروی انتظامی شاهد نمایش یك سریال پلیسی در شبكه اول سیما بودیم كه می توانست یك تلاش موفق برای نزدیك شدن استانداردهای سینمای پلیسی و تریلرهای ایرانی به تریلرهای موفق اروپایی و آمریكایی باشد، اما متاسفانه برخی مسایل از جمله افراط در تصویرپردازی مثبت از پلیس ایرانی و اشتباهات فاحش و پیاپی در جای جای این سریال، باعث شد تمام هزینه ها و امكانات صرف شده برای چنین اثری تنها منجر به پرشدن كنداكاتور سیما شود و این مجموعه كوتاه نتواند برای مخاطب داخلی باورپذیری لازم را به همراه داشته باشد و همچنین موفق نشود چهره متفاوت و باورپذیری از پلیس ایران نیز نمایش دهد.

به گزارش آینده، در چند سال اخیر تلاش شده با ساخت تله فیلم هایی، چهره مقتدر و هوشمندی از پلیس كشور به نمایش درآید و با همین رویكرد، تعداد قابل توجهی از این فیلم های تلویزیونی ساخته شد. اما ساختار قریب به اتفاق این فیلم ها یا ضعیف بود و یا چیز تازه ای نداشت، اما در هر صورت در عمده موارد باورپذیر می نمود و كاراكترهای تعریف شده در سناریوها با پلیس ایران تا حدودی تطابق داشت و بنابر این انتظار این بود كه با حفظ همین باورپذیری مخاطب، كیفیت آثار با بهره برداری از سخت افزار و امكانات پلیس افزایش یابد و البته پلیس ایران، نیروی رویین تن معرفی نشود.



به نظر می رسید با چنین رویكردی، سریال كوتاه «سقوط آزاد» ساخته شد و برای افزایش كیفیت چنین آثاری با هدف نمایش پلیس ایران به عنوان پلیسی هوشمند و مقتدر، سعی شد تیمی حرفه ای به دست حبیب الله كاسه ساز گرد هم آید كه البته به نظر می رسید پلیس می توانست تهیه كننده های توانمندتری را انتخاب كند تا در نهایت اثر با كیفیت تری ساخته شود. كاسه ساز علیرضا امینی را كه یك ملودرام ساز بود، برای كارگردانی این مجموعه در نظر گرفت و امینی بر روی طرحی كه توسط نیروی انتظامی برای ساخت این سریال سفارش داده بود، سناریویی ناقص نوشت كه هرچند تلاش شد در بالاترین سطح باشد، اما به عنوان یك نقطه ضعف در لیست كارگردانی دارنده دیپلم افتخار جشنواره فجر ثبت شد و جالب آنكه كارگردان در برنامه پارك ملت با انداختن ضعف ها به گردن فیلمنامه نویس و طراح فیلم، درپی شانه خالی كردن از ضعف ها برآمد.



حامد بهداد به عنوان نقش اول در جایگاه یك سرگرد پلیس با بازی اش كه تقریباً در تمامی آثار به جز شبانه روز یك دست بوده و چهره ای عصبی را به نمایش می گذارد، نخستین انتخاب اشتباه بود و بازی ضعیف بهداد در نقش پلیس حتی مورد اعتراف بسیاری از هواداران این بازیگر نیز قرار گرفت و متاسفانه بهداد نتوانست از عهده نمایش یك پلیس برآید و آنچنان تصنعی مقابل دوربین ظاهر شد كه یك پلیس مقتدر را طوری نمایش گذاشت كه حتی در منزل با دخترش نیز با تحكم و دستوری همچون یك سرباز صفر برخورد می كند و یا پس از مرگ همكارش (پورسرخ)، با عصبانیت بالای سر پیكرش دستور می دهد بلند شود كه اصلاً تداعی كننده ناباوری پیرامون مرگ یك همكار نیست. از آن بدتر لهجه بهداد بود كه برخی اوقات به كلی فراموش می شد و برخی اوقات به اوج می رسید و بیننده در می ماند كه بالاخره جناب سرگرد لهجه دارد یا ندارد.



پوریا پورسرخ به عنوان بازیگر نقش مكمل مرد نیز همچون دیگر نقش آفرینی هایش كه بیشتر متوجه چهره و اندامش است، توانست در حد و اندازه نقش آفرینی های پیشینش ظاهر شود و بیش از این از پورسرخ انتظار نمی رفت و همین طور روناك یونسی به عنوان نقش بد داستان نیز در سطح پورسرخ بود و درباره الهام حمیدی نیز صحبت نكنیم بهتر است. دیگر بازیگران نیز كه در حاشیه این چهار تن بودند اصلاً جای طرح ندارند. بازیهای تصنعی این بازیگران تا حدی بود كه حتی مجرم (روناك یونسی) كه به نظر می رسید چهره و فیزیكش بی تاثیر در انتخابش برای نقش آفرینی نبوده، نتوانست این باور را به وجود آورد كه چنین زن خطرناك و تروریستی وجود داشته باشد، چرا كه چنین اشخاصی عمدتاً به دوران منافقین بازمی گشتند كه خوشبختانه ریشه آن تیپ اشخاص از داخل ایران كنده شده است. با این حساب نه پلیس با موهای ژل زده قابل هضم بود و نه خانم مجرم جان سخت كه پس از انفجار قایقش در خلیج فارس، با شنا به ساحل می رسد و جنگ با پلیس را ادامه می دهد و پس از مرگ با نارنجك جنگی، تنها از بینی اش خون آمده است!



نكته دیگر این بود كه بیننده عام با مشاهده رفتارهای تروریستی این گروه، برایش این پرسش مطرح بود كه چگونه چنین رفتارهایی در سطح فعالیت یك سرگرد پلیس طبقه بندی می شود، در صورتی كه اصلاً چنین سطح فعالیت های تروریستی در سطح رده های پلیس نیست و قطعاً در رده نهادهای امنیتی طبقه بندی می شود و چنین سطح اتفاقاتی همچون برنامه ریزی برای عملیات های تروریستی در یك اجلاس توسط نهادهای امنیتی مربوطه مورد پیگیری قرار می گیرد؛ نه یك واحد و دو افسر پلیس كه قرار است نقش دو پلیس  سریال آلمانی «هشدار برای كبری یازده» را با نسخه ایرانی به نمایش بگذارند و بیننده شاخ در می آورد كه چگونه همه دست روی دست گذاشته اند و امور سپرده شده به دو افسر كه با شلیك 4 یا 5 تیر، كل یك تیم تروریستی را می كشند و البته این پرسش طرح می شود كه اگر كشتن تروریست ها به همین راحتی است، پس این همه تیم عملیات پلیس برای چه راهی لوكیشن ها می شوند.



با این اوصاف، شباهت هشدار برای كبری یازده با سقوط آزاد در باورناپذیری هر دو پلیس است كه سوپرمن بوده و هیچ گاه قابل توقف نبوده و هیچ مجرمی نمی تواند از دستشان بگریزد. اما تفاوت این دو سریال آلمانی و ایرانی، جلوه های ویژه خنده دارش است. وقتی تهیه كننده حاضر نیست چند میلیون تومان هزینه كند و اجازه دهد در درگیری ها درهای چند ماشین شاسی بلند پلیس له شود و در درگیری های سنگین تنها شیشه یك خودرو خرد می شود و كلوزآپ گرفته می شود تا مشخص نشود كه این همه تیراندازی خسارتی جز یك شیشه جلو نداشته و یا در صحنه ای دیگر یك خودرو اسقاطی آتش زده می شود، چگونه می توان ادعا كرد شبیه هشدار برای كبری یازده كه در هر قسمت آن ده ها دستگاه از گران ترین خودروها له شده و یا منهدم می گردد، ساخته شده است.



البته اینها در مقابل ضعف های داستانی این كپی برداری خنده دار و نه چندان حرفه ای از تریلرهای پلیسی آلمانی، هیچ بود. هیچ كس متوجه نشد، وقتی 43 ثانیه مانده به انفجار مركز همایش های كیش، سرگرد به عنوان سوپرمن داستان متوجه این بمب كه علی الظاهر دو عدد پیك نیك(!) است می شود، چگونه پس از شلیك چند تیر میان چهار مرد غول پیكر و دو نیروی پلیس، بمب خنثی می شود و یا اصلاً سر چهار تروریست چه می آید و علی الظاهر كلاً یكباره فیلم قطع شده و با صحنه ای ادامه پیدا می كند كه بهداد از ساختمان بمب گذاری شده خارج می شود و به كرات از این اتفاقات رخ می دهد كه شاید به پای سفارشی بودن كار و عدم سمبل كاری گروه كارگردانی نوشته شود.



نكته جالب توجه در صحنه فینال سریال كه در مجتمع تجاری میلاد نور در شهرك غرب ساخته شده بود، تیراندازی های دو قهرمان فیلم پوریا پورسرخ و حامد بهداد است كه در عملیاتی محیرالعقول موفق به كم كردن روی آرنولد و رمبو و مامور دوصفرهفت شده و با هر شلیكی با زدن دقیقا بین دو ابروی تروریستها در گلوله بیت المال صرفه جویی می كنند؛ بویژه در صحنه ای كه پلیس قهرمان با استفاده از آیینه بدون آنكه طرف مقابل خود را بیند، آن هم در فضای دشوار مثل راه پله و از پایین به بالا، تنها با یك تیر وسط پیشانی طرف را نشانه رفته و وی را می كشد. برخی معتقدند این هنرنمایی بی سابقه در هیچ فیلم و سریال اكشن و اغراق آمیز دیگری تاكنون استفاده نشده بوده و باید در كتابهای ركورهای گینس ثبت شود.

یكی از باورپذیرترین سریال چند سال اخیر تلویزیون، سریال ایتالیایی «گروه پلیس» است كه هم پلیس می مرد، هم خطا مرتكب می شود و هم مجرم فرار می كند، اما در عین حال یك پلیس مقتدر و با احساس نمایش داده می شود و پیش از آن نیز «ناوارو» با آنكه یك تریلر نبود، اما با همان رویكرد «گروه پلیس»، چهره خوبی از پلیس فرانسه به نمایش گذاشته بود؛ رویكردی كه كاش مورد توجه قرار می گرفت و با این اوصاف در صورتی كه پلیس به سمت بهره گیری از كارگردان هایی باشد كه استعداد ساخت تریلرهای جدی تر و خوش ساخت تر داشته باشند، می توان امیدوار بود در آینده آثاری در رسانه ملی و حتی در سطح سینما به نمایش درآید كه هم نظر پلیس تامین شود و هم بیننده از تماشایش احساس رضایت همراه با باور را داشته باشد و پلیسی را مشاهده نكند كه در خیابان ما به ازایش را نمی تواند ببیند.

با این اوصاف نمایش پلیس متخلف و مجرم در چنین فیلم هایی و قدسی و شكست ناپذیر جلوه دادن پلیس اقدامی است كه باید در چنین محصولات سفارشی، نیروی انتظامی بر آن اصرار نداشته باشد و نمایشش را نیز وهن پلیس تلقی نكند، چرا كه وقتی فرمانده نیروی انتظامی از اخراج 1500 نیروی متخلف پلیس سخن می گوید، یعنی تخلف پلیس همچون دیگر اشخاص و مشاغل كه معصوم نیستند، ممكن و صادق است و فوق العاده محدود نیز نیست و از این حیث نباید نمایشش را وهن پلیس شمرد و مقابل رویكردی كه یك یا چند نیروی پلیس یا ضابط را عاشق یك متهم یا متخلف به هر نحو و یا دارای رفتار نه چندان مناسب است، هم باید ایستاد، چرا كه آن هم تصویر باورناپذیری از آب در می آید.

ارسال به دوستان