مارگارت تاچر، حالا از«قريب الموت هاي» امروز دنياست، اين روزها سخت گرفتار آلزايمر و فراموشي است و حتي فرزندانش را هم به ياد نميآورد، برايش جشن تولد هشتاد و شش سالگي را جلوي دوربينها ترتيب دادهاند.
زن آهنين دهه هشتاد را همه به ياد دارند، با آن دماغ نوک تيز سربالا و چشمهاي روشن و موهاي پرحجم. بازخواني يک خاطره تاريخي از بانوي آهنين وقتي از ايران، بازديد ميکرد،- به نقل از
کتاب «سيسال نفت ايران- خاطرات مهندس قباد فخيمي، از مديران نفتي دوران سابق» - خالي از لطف نيست:
در چند روز اقامت خانم تاچر در ايران كه در محل سفارت انگلستان از ايشان پذيرايي ميشد، تاچر علاوه بر ديدار با شاه؛ با تمام مقامات ترازاول ايران واز جمله هوشنگ انصاري مديرعامل شركت نفت ايران ملاقات نمود، اين ملاقات در اداره مركزي شركت ملي نفت در خيابان تخت جمشيد سابق (طالقاني) تهران انجام شد.
با وجود اينکه در جلسات ملاقاتهاي تشريفاتي از اين قبيل مطالب كلي مورد مذاكره قرار ميگيرد و پروتكل اين قبيل جلسات حكم ميكند كه طرفين شركت كننده احترام يكديگر را مراعات نموده و اگر ادعاهايي بيضرر در بيانات كلي طرفين وجود داشته باشد با سكوت، احترام هم را محفوظ ميدارند.
از همان ابتداي جلسه، انصاري تمام هوش و ذكاوت خود را به كار گرفت و نهايت سعي را به عمل آورد تا از دهان مارگارت تاچر حداقل براي يكي از مواردي كه شرح ميدهد پاسخي مثبت و آفريني بشنود؛ ولي توفيق يارش نشد.
تاچر صريح گفت: شما كشوري نه كشاورزي و نه صنعتي هستيد از يك طرف و از شركتهاي خارجي براي سرمايهگذاري در ايران و انتقال تكنولوژي دعوت ميكنيد و از طرف ديگر با قانون واگذاري 49 درصد سهام كارخانجات به كارگران همه آنها را فراري ميدهيد. شما نه كاپيتاليست هستيد و نه سوسياليست، شما در حقيقت نميدانيد چه ميخواهيد.
تاچر اين حرفها را با لبخند ميگفت كه كدورتي از خود به جاي نگذارد!
*تهران امروز