۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۹۳۳۴۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۸ - ۲۴-۰۹-۱۳۹۰
کد ۱۹۳۳۴۳
انتشار: ۱۰:۰۸ - ۲۴-۰۹-۱۳۹۰

امرار معاش به وسیله «مشکلات مردم»!

خيابان پاستور هر روز شاهد مردمي است که براي بيان دردها و مشکلا تشان به دولت و اميد براي حل آنها به اين خيابان مي آيند.

روزنامه مردمسالاری نوشت:

هنگامي که آدمي به اشکال مختلف اسير مشکلات متعدد و گوناگون باشد به دنبال راهکاري مي گردد تا آن را از بين برده يا حداقل تعديل کند. و از آنجا که باور عمومي آن است که همه راهها به دولت و کمک هاي دولتي ختم مي شود، در اولين فرصت راه، نهاد رياست جمهوري را در پيش مي گيرد تا شايد گوش شنوايي بيابد و دردش را درمان کند.

اينجا ميدان پاستور تهران است و از ساعت هاي اوليه روز پذيراي مردم دردمندي است که راه به جايي نبرده اند و اکنون با هزاران اميد به نهاد رياست جمهوري آمده اند. اما براي آنکه بتوانند حرف هايشان را به گوش مسوولان برسانند  بايد کلامشان را مکتوب کنند زيرا ديدن مسوولان غير ممکن است . اما چند اشکال وجود دارد. اول اينکه زبان نامه نگاري را نمي دانند. دوم اينکه از قبل کاغذ و خودکار با خود نياورده اند. سوم اينکه نمي دانند بايد نامه را خطاب به چه کسي بنويسند. چهارم اينکه چگونه بنويسند که باعث رنجش مسوولان نشود و از همه مهمتر اينکه چه جملاتي به کار گيرند که نتيجه بخش شود مراجعه کنندگان نگران اين هستند که چگونه همه مشکلاتشان را با هم حل کنند که يک باره فردي که کنار خيابان ايستاده و چند برگ کاغذ و يک خودکار به دست دارد، مي گويد" نامه براي رييس جمهور"؟ همه چيز از همين جا شروع مي شود. يک گوش شنوا مي پرسد از رييس جمهور چه مي خواهيد؟ و مراجعه کننده تمام مشکلاتش را بر زبان ميآورد. از اين به بعد همه چيز به قدرت نويسنده بستگي دارد که چگونه همه اين دردها را در يک صفحه جاي بدهد تا دل مسوولان ريش شود و کار مردم نيز به سرانجام برسد. عريضه نويسان بابت نوشتن يک برگ نامه مبلغ 2 هزار تومان درخواست مي کنند اما بتوانند اين مبلغ را بگيرند به کرم مراجعه کننده بستگي دارد. عريضه نويسان مي گويند عمده درخواست مردمي که به نهاد رياست جمهوري مراجعه مي کنند، دريافت تسهيلات است و اگر نهادي باشد که به اين مردم وام بدهد، مراجعه به رياست جمهوري پايان خواهد يافت.

يکي از اين نويسنده ها که کنار خيابان ايستاده در پاسخ به اينکه اولين بار چگونه به فکر انجام چنين شغلي افتاده است مي گويد: مدتها بود که با مدرک فوق ديپلم حسابداري، بيکار بودم و به هر کسي که فکر کنيد، مراجعه مي کردم. تا اينکه يک روز بنابر پيشنهاد يکي از دوستان، براي پيدا کردن کار به نهاد رياست جمهوري آمدم و نامه بلند بالايي نوشتم اما نتيجه اي نگرفتم تا اينکه پس از چندين بار رفت و آمد بيهوده، به اين نتيجه رسيدم که براي مردم عريضه بنويسم و از آن پس عريضه نويس مراجعان به نهاد رياست جمهوري شدم.

وي با اعلام اينکه 2 فرزند پسر دارد مي گويد: يکي از آنها سرباز و ديگري دانشجو است و در حال حاضر تنها راه تامين هزينه هاي آنان، همين نامه نويسي است.

اين عريضه نويس که در کرج مستاجر است مي گويد: ماهيانه 100 هزار تومان اجاره مي دهم و اگر روزي به اينجا نيايم توان تامين هزينه هاي زندگي ام را ندارم.

وي با اعلام اينکه 50 ماه سابقه حضور در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل را دارد و 60 درصد جانبازي دارد، مي گويد: تمام بدنم پر از ترکش هاي دوران دفاع مقدس است. تاکنون 3 بار مجروح جنگي شده ام که در عمليات هاي والفجر5 و10 با ترکش خمپاره مجروح شدم اما در عمليات کربلاي 5 در اثر بمباران شيميايي مجروح شده ام. که در اثر شدت جراحات شيميايي، يک سال و نيم در بيمارستان هاي آلمان تحت درمان بودم.

وي در پاسخ به اينکه چرا دنبال کار ديگري نمي رود، با نشان دادن بخش هايي از بدنش مي گويد: چندين بار شکمم را جراحي کرده اند و اکنون ريه و روده ام را در يک بسته پلاستيکي داخل شکم قرار داده اند. بنابر اين امکان اينکه بتوانم کارهاي بدني انجام بدهم، ندارم .

اين عريضه نويس خيابان پاستور، در پاسخ به اينکه چرا از بنياد جانبازان و امور ايثارگران کمک هزينه دريافت نمي کند مي گويد: اول اينکه ما براي مال دنيا به جبهه نرفتيم. اما آن زمان که امام خميني(ره) زنده بود، به همراه تعدادي از رزمندگان به ديدار امام رفتيم و جانبازي مان را بخشيديم. به عبارت بهتر چنين شد که انگار مجروح جنگي نيستيم . اکنون نيز که به ناچار به بنياد شهيد و امور ايثارگران مراجعه مي کنم پاسخ مي دهند " مي خواستيد جانبازي تان را هديه نکنيد" !؟

 وي با اعلام اينکه در اثر فشار اقوام و دوستان و ناتواني از انجام کارهاي عادي به بنياد شهيد و امور ايثارگران  مراجعه کرده است تاکيد مي کند: اگر چاره داشتم همان يک بار را نيز مراجعه نمي کردم تا آقايان چنين جوابي به من ندهند.

اين جانباز 60 درصد عريضه نويس در پاسخ به اينکه آيا تاکنون براي خودش نامه اي نوشته تا از طريق رياست جمهوري پيگيري کند مي کويد: اگر پاسخگو بودند که من عريضه نويس نمي شدم. اکنون نامه هاي من در رياست جمهوري خاک مي خورد!

در اين بين مردي براي عريضه نويسي مراجعه مي کند و با نشان دادن پايش که بادکرده و کبود شده است مي گويد: مدت 3 سال است که يک موتورسوار با من تصادف و فرار کرد که در اثر آن پايم دچار مشکل شد وعفونت کرد. خانه ام را براي درمان فروخته ام که درمان نشدم تا اينکه به ناچار به رياست جمهوري مراجعه کردم.

وي که خود را احمد حسنوند معرفي مي کند، با اعلام اينکه در مراجعه به کميته امداد مبلغ 20 هزار تومان به او داده اند مي  گويد: من که خانه ام را فروخته ام 20 هزار تومان به چه درد من مي خورد؟ مگر براي گدايي به کميته امداد رفته بودم
وي که ساکن بندر عباس است و تاکنون 5 بار به نهاد رياست جمهوري به تهران آمده است مي گويد: سواد پنجم ابتدايي دارم اما جوشکار ماهر آرگون، ايزوگام، آسفالتکار و متخصص جدول بندي خيابان هستم اما نمي توانم کار کنم و مدتهاست بيکار هستم. به تهران هم که مي آيم ناچارم علاوه بر هزينه سفر، هر بار 2 هزار تومان بابت عريضه نويسي بدهم.

محمدرضا شيرازي کارمند بازنشسته ميراث فرهنگي است که حاضر نشده خانه نشين شود او به عنوان نگهبان 24 ساعته در يکي از دانشگاه ها کار مي کند و روزهايي که نگهباني نمي رود براي عريضه نويسي به خيابان پاستور مي آيد.

وي که از سال 81 بازنشسته شده است مي گويد: در گذشته که به عنوان مامور ميراث فرهنگي به ساختمان رياست جمهوري و ساختمان هاي آن مي آمدم، عريضه نويسان را مي  ديدم و از همان موقع اين کار را مي کردم تا اينکه بازنشست شدم و اکنون آن را به صورت مستمر انجام مي دهم.

شيرازي با اعلام اينکه خانه اش در شهرجديد هشتگرد است مي گويد: بيش از 60 کيلومتر راه ميآيم تا به اينجا برسم.

وي با اعلام اينکه اکنون براي خودش تقاضاي وام مسکن کرده است مي گويد: يکي از درخواستها را نيز به نام خودم نوشتم و به جريان انداختم که اکنون همه کار آن انجام شده و در نوبت دريافت وام هستم.

شيرازي با اعلام اينکه نامه هايي که براي مردم مي نويسد در مورد وام وديعه مسکن، مسکن مهر، وام خريد خودرو، وام کشاورزي و دامپروري و خلاصه اينکه دريافت کمک هاي نقدي از دولت است مي گويد: واقعا مردم مشکل دارند و تنها اميدشان نهاد رياست جمهوري است و ما نيز در حد توان آنها را راهنمايي مي کنيم تا مشکلاتشان را حل کنند.

وي خواهان نوشتن نامش در روزنامه مي شود و مي گويد: کار کردن که عار نيست. دزدي هم که نمي کنم. همين که مي توانم به اين خوبي نامه اداري بنويسم و کار مردم را راه بيندازم و از همه مهمتر اينکه خانه نشين نيستم براي من افتخار است.
در اين بين مرد ميانسالي به شيرازي نزديک مي شود و مي گويد: مدتي است که دخترم در بيمارستان بستري شده و چون مدت آن طولاني شده، ديگر توان پرداخت هزينه هاي درماني اش را ندارم. در بيمارستان به من گفتند که  رياست جمهوري کمک مي کند و من به اينجا آمده ام، اما نمي دانم از کجا شروع کنم؟

شيرازي قلم به دست مي گيرد و دو نامه براي اين مرد مي نويسد يکي براي رياست جمهوري و ديگري براي نمايندگان مجلس و مي گويد: اين نامه را اکنون به رياست جمهوري ببر و تقاضاي کمک کن. زيرا در صورت ارايه مدارک پزشکي 80 درصد هزينه هاي درماني ات را مي دهند. آن نامه را نيز به مجلس ببر و از نماينده مجلس براي تخفيف از بيمارستان نامه بگير. مرد ميانسال نامه را مي گيرد و دعاکنان دور مي شود و آقاي شيرازي مي گويد: انشا»الله که کارت درست مي شود، اگر کارت درست شد، براي پدر و مادر من فاتحه بفرست.

قدري آن طرف تر مرد ديگري ايستاده که او نيز چند برگ کاغذ به دست دارد و عريضه مي نويسد. يدالله محمدي يکي ديگر از عريضه نويسان خيابان پاستور است . او اهل اصفهان است و در سالهاي گذشته به کار کشاورزي در اصفهان مشغول بوده و خرج زندگي اش را تامين مي کرده است. اما در سالي که سيب زميني کاشته، به دليل واردات بي رويه سيب زميني و کاهش شديد قيمت، ورشکست شده و تمام نقدينگي اش را از دست داده است.

وي با اعلام اينکه بر روي زمين هاي اجاره اي کشاورزي مي کرده مي گويد: مقداري زمين نيز خودم داشتم که با کشاورزي روي آن اموراتم را مي گذراندم.

اين عريضه نويس خيابان پاستور با اعلام اينکه 42 ماه سابقه حضور در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل را دارد مي گويد: آن زمان که احساس از خودگذشتگي براي حفظ آب و خاک کشور را داشتم هيچ چيز برايم اهميت نداشت و تنها وطن مهم بود به همين دليل در فکر ديگري نبودم. در نتيجه امروز هيچ نفعي از سابقه جبهه ام نبرده ام.

وي از مراجعات مکرري که براي پيدا کردن کار به همه جا داشته است، خبر مي دهد و مي گويد: فوق ديپلم تربيت معلم دارم اما آموزش پرورش که ما را استخدام نمي کند، ادارات ديگر نيز به ما کار نمي دهند چون پارتي نداريم. تنها راه همين است که بيايم اينجا و عريضه نويس شوم.

محمدي با اعلام اينکه خانواده اش در اصفهان ساکن هستند مي گويد: مدتهاست کار من اين شده که صبح شنبه به تهران ميآيم و تا بعد از ظهر چهارشنبه به کار عريضه نويسي مي پردازم و دوباره به اصفهان باز مي گردم.

وي با اعلام اينکه دو فرزند دارد مي گويد: دختر بزرگم دانشجوي فوق ليسانس مديريت دولتي است و پسرم نيز دانشجوي حقوق است و در دانشگاه تحصيل مي کند بنابراين مي بينيد که ناچار هستم براي تامين هزينه هاي خانواده ام، به هر دري بزنم.
وي در پاسخ به اينکه چطور شد به کار عريضه نويسي روي آورديد مي گويد: مدتها بود دنبال کار مي گشتم و به هرجايي مراجعه مي کردم تا اينکه يک نفر با نشان دادن اين آقايان عريضه نويس، به من گفت تو از اينها هم کمتر هستي؟  من هم يک خودکار و کاغذ به دست گرفتم و عريضه نويسي کردم.

وي در پاسخ به اينکه روزانه چقدر درآمد دارد مي گويد: نشان نمي دهد. يک روز مي بيني که براي هر فردي نامه مي نويسم همان دو هزار تومان را مي دهد و تازه پس از آنکه کارش انجام شد باز مي گردد و مي گويد دستم خوب بوده و 5 هزار تومان ديگر هم مي دهد يک روز هم مي بينم که هر کس ميآيد شروع مي کند به ناليدن که ندارم و يک چيزي هم از من کمک مي خواهد. خلاصه اينکه بايد بسازيم.

وي در پاسخ به اينکه با داشتن مدرک فوق ديپلم تربيت معلم، چگونه کار کشاورزي کرده است مي گويد: من در يک خانواده کشاورز به دنيا آمده ام و به کار کشاورزي هم افتخار مي کنم اما چه کار کنيم که بر سر کشاورز بلايي آورده اند که به اين روز بيفتد.

وي از نوشتن نامه هاي متعدد به رياست جمهوري خبر داده و مي گويد: بارها به فکر خودم افتاده که عريضه اي بنويسم و به نهاد رياست جمهوري بدهم اما با وجود نوشتن نامه هاي متعدد هنوز هيچ نتيجه اي نگرفته ام.

اين عريضه نويس نيز يک مشتري دارد که از خراسان آمده است و مي گويد: زمين هاي من را يکي از سازمان ها گرفته و براي باز پس گرفتن آن به نتيجه نرسيده ام. اکنون به تهران آمده ام تا از رياست جمهوري نامه بگيرم شايد به کارم رسيدگي شود.
اين فرد پس از آنکه مشکلاتش را مطرح مي کند و نامه اش را مي گيرد، مبلغ 1350 تومان مي دهد و مي گويد: بيشتر از اين نداشتم. دعا کن کارم درست بشود آن وقت برمي گردم و تلافي مي کنم.

از دور به عريضه نويسان و مردمي که براي انجام کارهاي نشدني و حل مشکلاتشان به تهران مراجعه کرده اند نگاه مي کنيم. به نظر مي رسد خيابان پاستور محلي است تا عده اي مراجعه کنند. اينکه کارشان حل بشود يا نشود، با خداست. اما محل کاري براي عريضه نويسان شده است.

 

ارسال به دوستان