بازتاب امروز نوشت:
عجیب بود، در فاصله یک روز ، موفقیت جهانی فیلمی از ایران که مضمون و کارکردی کاملا اخلاق گرایانه داشت و پیام صداقت را برای مخاطب خود به همراه داشت و برهنه شدن یک هنرپیشه ایرانی؛ واکنشها نسبت به این دو اتفاق هم عجیب تر از خود پدیده ها بود.
برخی به دلیل آن که سلیقه سیاسی فرهادی و یا سخنان وی در یک جلسه را برنمی تافتند، به تخریب و نفی اثر ارزشمند و اخلاقی او پرداختند و برخی دیگر حرکت گلشیفته فراهانی را حرکتی آزادی جویانه و در راستای مبارزه با استبداد دانستند.
گروهی حرکت فردی و خصوصی فرهادی در دست دادن با یک بازیگر آمریکایی یا زاویه نگاه وی به سوی بازیگر دیگری را که شکار دوربین عکاسان شده بود، نماد شخصیت و دلیلی بر بی اخلاقی او تلقی کردند و گروهی فیلم و عکس از پیش طراحی شده گلشیفته را که با پیامی کاملا صریح به اجتماع ارائه شده بود را در حوزه خصوصی او ارزیابی کردند.
قبل از آنکه به موضوع گلشیفته فراهانی و اقدام وی بپردازم، بی مناسبت نیست به دیدگاه یکی از بزرگان کشور که چندی قبل به مناسبت فعالیت پژوهشی با وی دیدار داشتم، اشاره کنم. ایشان می گفت:
"قبح گناه و دروغ از بین رفته است. مگر آسان است که اینگونه در سطح برخی مسئولان دروغ گفته شود. دروغ را همه دنیا میفهمد. مسئولی که در خارج از کشور در پاسخ به خبرنگاران خارجی در مورد شرایط کشور و مسائل آشکار مردم مطالب خلاف واقعی را عنوان میکند، دیگر اعتبار سایر حرفهایش را نیز در نزد مردم از دست میدهد. موارد دیگر هم همینطور است. ارقامی که گفته میشود، حرفهایی که زده میشود. دروغگویی اعتماد را از بین میبرد. مخصوصاً وقتی که دروغها یک مقدار با راست مخلوط میشود، حرف راست هم دیگر ارزش خودش را در جامعه از دست میدهد و انسان باور نمیکند. وقتی که اینقدر دروغ میگویند، اخلاق شکست میخورد. فحاشی، تهمت، وعده دروغ، در قرآن چقدر کسانی را که به عهدشان وفا نمیکنند یا دروغ میگویند، مذمت میکند. این همه به مردم وعده داده میشود و معلوم است که محقق نمیشود.
جوانها و بچههایمان الان تحت تأثیر تغذیههای بدفکری هستند، البته این امر فقط در رسانه به چشم نمیخورد، بلکه باعث شده که در مدارس و محافل و تفریحات هم شاهد آن باشیم. به همه جا در حال توسعه است. ما الان واقعاً یک خطر انهدام فرهنگی داریم. اینها یک مقدار روشن شود، آثارش هم برخی بیبندوباریها و تردیدها در جامعه است. خبرهایی که واقعاً وحشتناک است و مردم را خیلی ناراحت میکنند. از خیلی مطالبی که قابل انتشار نیست، ما مطلع میشویم. البته ما هم از همه مسائل مطلع نمیشویم. در مورد فساد اقتصادی توجه زیاد است، اما آثار تخریبی وضع فرهنگی در جامعه خیلی بیشتر از اقتصادی است. مسائل اقتصادی را میتوان جبران کرد، اما آثار سوء فرهنگی به آسانی جبران نمیشود."
خطر انهدام فرهنگی و یا فروپاشی فرهنگی جامعه ، خطری بزرگ است که به مراتب از خطر سقوط نظام و جمهوری اسلامی پیامدهای منفی بیشتری برای اسلام و ایران دارد، چرا که در صورت تداوم انهدام فرهنگی و سست شدن بنیان های اعتقادی باقی مانده جامعه، حتی در صورت تداوم نظام سیاسی، این نظام ایدئولوژیک مانند حکومتهای بلوک شرق جنبه صوری خواهد داشت، اما در صورت پویایی فرهنگی و قوام جامعه، حتی با حمله نظامی بیگانه نیز نمی توان بنیان های اعتقادی مردم را از بین برد.
یکی از پیامدهای حوادث سال 1388، آسیب دیدن نظام ارزشی جامعه بود که پیشتر، این قلم به تفضیل درباره آن نوشته است، و هم اکنون اصغر فرهادی و گلشیفته فراهانی دو نماد متفاوت از این انهدام فرهنگی هستند.
اصغر فرهادی می کوشد با به نقد کشیدن ناهنجاریها و نمایش هوشمندانه آنان ابعاد و اهمیت خطر نابودی صداقت را به مخاطب خود منتقل نماید و گلشیفته فراهانی نماد بخشی از جوانان این کشور است که نه تنها اعتقاد و باور خود به ارزشهای ملی و دینی جامعه شان را متزلزل می بینند، بلکه در حال عبور از مرزهای اخلاق هستند.
امروزه رشد بی سابقه فرقه های عرفانی که قصد دارند جایگزین دین و اخلاق شوند و گرایش به اظهار بی مذهبی و شریعت گریزی را به صورتی روزافزون در جامعه شاهد هستیم.
این روند به معنای سلب مسئولیت از نخبگان و فعالان عرصه فرهنگی نیست، پس از برهنگی گلیشفته فراهانی کم نبودند نخبگانی که با حمله به منتقدین اقدام این بازیگر، عنوان می کردند که در مقایسه با مفاسد اقتصادی، معضلات سیاسی و برخوردهای امنیتی، برهنگی یک بازیگر قابل توجه و نقد نیست و نباید در برابر آن موضع گرفت.
اما در حقیقت، کوتاهی و قصور و تقصیر یک یا چند مسئول نمی تواند مهر تایید بر رفتار ناشایسته نخبگان بزند. تمامی افراد در برابر عملکرد خود مسئولند، مدیر اقتصادی که دست به اختلاس می زند یا زمینه آن را فراهم می کند، در مقام خود خطا می کند و هنرمندی که ارزشهای اجتماعی را برای شهرت و پول زیرپا می گذارد در جایگاه خود.
با این تفاوت که برخورد با آن فساد اقتصادی علاوه بر نقد اجتماعی و رسانه ای بایست توسط حکومت و دستگاه قضایی نیز دنبال شده و حقوق مادی متعلق به جامعه بازگشته و متخلفین مجازات شوند، اما خطا در عرصه فرهنگ و هنر را تنها می توان با نقد و روشنگری جبران کرد و برخوردهای فیزیکی و حکومتی نوعا نتیجه عکس بر جا می گذارد و از این رو رسالت روشنفکران در نقد فرهنگی مضاعف می گردد.
استدلال دیگر مدافعان حرکت گلشیفته فراهانی در خارج شدن وی از خاک ایران و قطع ارتباط هویتی و فرهنگی او با جامعه ایران است. از این رو آنها معتقدند نمی توان حرکت گلشیفته را با معیارهای فرهنگی جامعه ایران نقد کرد. در حالی که این حقیقت که اهمیت و تاثیر گلشیفته فراهانی حتی در سینمای غرب نیز ناشی از ایرانی بودن اوست و انتساب به یک جامعه و فرهنگ نیز با فاصله گرفتن فیزیکی نابود نمی شود، حقایقی است که نیازمند اثبات نیست.
تابوشکنی "برهنگی" که گلشیفته در فیلم کوتاهش به آن دست می زند، برای جوامع شرقی و بالاخص ایران معنا می یابد. وگرنه در غرب برهنگی دهها سال است که تابو محسوب نمی گردد. هرچند با معیارهای اخلاقی و فرهنگی جامعه غرب نیز سازگاری ندارد.
تفسیر رسانه های غربی از این اقدام نیز دقیقا به هویت ایرانی گلشیفته فراهانی بازمی گشت.
استدلال دیگر مدافعان فراهانی بحث حریم خصوصی و مالکیت وی برتن خویش است. در حالی که رفتار او نظیر انتشار عکس تبلیغاتی در یک رسانه عمومی و یا ساخت فیلم برای یک جشنواره سینمایی اقدامی در حوزه عمومی است و دیگر نمی توان سخن از حریم شخصی و خصوصی فرد در این حوزه گفت.
با این وجود به نظر می رسد گلشیفته فراهانی نماد یکی از هزاران جوانی است که اکنون، اعتقاد و پایبندی خود به هویت، ریشه ها و هنجارهای فرهنگی جامعه را از دست داده اند و هرچند در این میان خود نیز بی تقصیر نیستند، اما نمی توان از مسئولیت جامعه در برابر آنان نیز گذشت.
به نظر می رسد همان گونه که نقل شد، انسداد و تک صدایی سیاسی، فساد اقتصادی و بی اعتمادی از معضلات بزرگ جامعه ما هستند که با هم افزایی با یکدیگر، جامعه ایران را به سوی خطری بزرگتر یعنی انهدام فرهنگی پیش می برند. اثر اصغر فرهادی و برهنگی گلشیفته فراهانی نمادهایی متفاوت از یک پدیده هستند، پدیده ای که ریشه در وضعیت فرهنگی جامعه ما دارد و متاثر از حوادث سالهای اخیر است.