شرق: خانواده جواني كه در يك درگيري به قتل رسيده بود، از قصاص قاتل او به شرط ساخت يك حسينيه به نام فرزندشان گذشت كردند.
درگيري بين غلامرضا -مقتول- و مهدي-متهم به قتل- روز 29 مرداد سال 88 زماني رخ داد كه مهدي به غلامرضا كه سوار بر خودرو بود، اجازه عبور نداد. اين اتفاق سبب شد دو راننده با هم به زد و خورد بپردازند.با زخمي شدن غلامرضا و انتقال او به بيمارستان اين مرد جوان به برادرش گفت: «كسي كه من را زد، مردي با موهاي قرمز بود. البته من او را نميشناختم.»
غلامرضا ساعاتي بعد از گفتن اين جمله جانش را از دست داد و به اين ترتيب پرونده درگيري منجر به قتل به ماموران اداره آگاهي تهران سپرده شد. ماموران در ابتدا برادر مقتول را مورد بازجويي قرار دادند.
اين مرد گفت: ما داشتيم در جاده ميرفتيم كه يك ماشين پرايد جلويمان پيچيد. بوق و چراغ زديم اما كنار نرفت، من يكي از آنها را شناختم. با اينكه آشنا بوديم اما آنها با ما درگير شدند. من و همراهانم را كتك زدند و غرق خون كردند. كبوديهاي زيادي روي بدنمان ايجاد شده بود. بعد از پايان يافتن درگيري به خانه رفتيم و من موضوع را براي پدرم گفتم، چون زخمي شده بوديم، پدرم به من گفت بهتر است شكايت كنيم.
در راه كلانتري بوديم كه مهدي و برادرش سيروس و دو فاميلشان كه قاسم و بهداد بودند به ما حمله كردند. آنها زنجير و چوب داشتند و پشت سر هم به ما ضربه ميزدند. طوري كه برادرم بدحال شد و او را به بيمارستان برديم. برادرم در بيمارستان به من گفت مردي با موهاي قرمز او را زده است.
زماني كه ماموران براي بازداشت متهمان رفتند، متوجه شدند آنها با شنيدن خبر مرگ غلامرضا از خانههاي خود گريختهاند. كارآگاهان در نهايت بعد از چندين روز تحقيق موفق شدند، هر چهار متهم را شناسايي و بازداشت كنند. آنها اعتراف كردند در نزاع حضور داشتند اما هيچكدام حاضر نبودند مسووليت مرگ مقتول را قبول كنند تا اينكه ماموران متوجه شدند ضارب اصلي مهدي است.
مهدي متهم رديف اول اين پرونده كه در ابتدا تناقضگويي داشت، لب به اعتراف گشود و گفت: من راننده تاكسي هستم، آن روز هم داشتم مسافر سوار و پياده ميكردم كه با غلامرضا، پدر و برادرش روبهرو شدم. آنها با زنجير و چوب به سمت ما حمله كردند و من هم مجبور به مقاومت شدم. با صدور كيفرخواست و ارسال پرونده به دادگاه كيفري هر چهار متهم در شعبه 74 دادگاه كيفرياستان تهران محاكمه شدند.
مهدي در جلسه دادگاه جزييات قتل را شرح داد و از اوليايدم درخواست بخشش كرد اما با درخواست اوليايدم راي بر قصاص او صادر شد. همچنين مهدي و ساير متهمان به دليل ايجاد درگيري خياباني به حبس هم محكوم شدند. سپس پرونده به ديوانعالي كشور فرستاده شد و راي صادره در ديوان هم مورد تاييد قرار گرفت.
با ارسال پرونده به شعبه اجراي احكام دادسراي جنايي تهران قاضي اين شعبه جلسات صلح و سازش برگزار كرد و در نهايت اوليايدم اعلام كردند در صورتي كه قاتل حاضر باشد حسينيهاي به نام فرزندشان بسازد از قصاص گذشت ميكنند. بعد از گذشت چند ماه و عملي شدن اين تعهدات سرانجام اوليايدم رضايت محضري خود را اعلام كردند و مهدي از قصاص رهايي يافت.