فردا سيزدهم فروردينماه خورشيدي برابر با اول آوريل 2012 ميلادي، سالروز تولد «ميلان كوندرا» نويسندهي معروف چك است.
به گزارش ايسنا، ميلان کوندرا زادهي اول آوريل 1929 است که از سال 1975 در فرانسه زندگي ميکند و از سال 1981 يک شهروند فرانسوي شده است.
پدر کوندرا نوازندهي پيانو و شاگرد «لئوش ياناچک» بود. علاقهي او به موسيقي در بسياري از آثار او، به ويژه رمان «شوخي» پيداست. ميلان شاعري را از 14 سالگي آغاز کرد و در 17 سالگي، پس از شکست آلمان، به حزب کمونيست پيوست. وي در سال 1948 وارد دانشکده سينماي پراگ شد، اما در سال 1950 از حزب اخراج شد.
نخستين مجموعه شعر او با نام «انسان؛ بوستان پهناور» که خوشبيني موجود و ادبيات دولتي را مورد انتقاد قرار ميداد در 1953 و دومين و آخرين مجموعه شعر او با نام «تکگويي» که در آن رفتارها و کردارهاي انساني و روابط عاشقانه بيپرده بازنمايي ميشد، در سال 1975 منتشر شدند.
او در 1960 گزيده اشعار «گيوم آپولينر» و تحليلي از آنها را چاپ کرد و در همين سال آموزش ادبيات در دانشکده سينما به عهدهي او گذاشته شد. نخستين نمايشنامهي او با نام «مالکان کليدها» که به دوران ترس و خشونت هنگام استيلاي آلمان ميپرداخت، در 1961 به چاپ رسيد.
کوندرا در سالهاي 1958 تا 1968، 10 داستان با عنوان «عشقهاي مضحک» مينويسد، که در آنها به رابطهي فرد با اجتماع توجه شده و مضمون بسياري از رمانهاي آيندهاش طرح ميشوند.
نويسندهي «بار هستي» به همراه بسياري از هنرمندان و نويسندگان چکسلواکي سابق به حمايت از جنبش اصلاحطلبانه حزب کمونيست چکسلواکي سابق در سال 1968 پرداخت. پس از اشغال اين کشور توسط ارتش شوروي در آگوست 1968 نامش در ليست سياه قرار گرفت و انتشار کتابهايش و عرضه آنها در کتابخانهها ممنوع شد. او يک سال بعد از دانشکده سينما هم اخراج ميشود. در اين مدت کوندرا خرج خودش را با نوشتن طالعبينيهايي درميآورد که با نام او چاپ نميشدند اما پس از مدتي بسيار محبوب شدند. خود کوندرا در کتاب «خنده و فراموشي» به سرنوشتي که اين چنين دچارش شده بود، اشاره و شرح آن را بيان ميکند. او در همين دوران رمان «زندگي جاي ديگر است» را نيز به زبان فرانسوي مينويسد، که در سال 1973 در فرانسه چاپ ميشود.
کوندرا اولين رماناش به نام «شوخي» را در سال 1967 نوشت. «شوخي» از زبان چندين داستانگو روايت ميشود و تنها کتاب کوندرا است که در آن خود نويسنده راوي داستان نيست. به اقتباس از رمان «شوخي» فيلمي در چک ساخته شده است.
در سال 1975، کوندرا به همراه همسرش «ورا» به دعوت دانشگاه رن به فرانسه رفت و در آنجا کتاب «خنده و فراموشي» را نوشت. در اين کتاب او از اعتراضات متعددي که مردم چکسلواکي به اتحاد شوروي داشتند ميگويد. کتاب «خنده و فراموشي» ترکيب عجيبي از يک رمان، مجموعهاي داستان کوتاه و تفکرات نويسنده است.
در سال 1984 کتاب «سبکي تحمل ناپذير هستي» - كه به زبان فارسي «بار هستي» ترجمه شده است را نوشت. اين رمان محبوبترين کتاب کوندرا به حساب ميآيد كه به مشکلات يک زوج چک با يکديگر و دشواري سازگاري با زندگي در چکسلواکي ميپردازد. در سال 1988، کارگردان آمريکايي «فيليپ کوفمان»، فيلمي از روي اين کتاب به همين نام ساخت. با وجود اينکه کوندرا معتقد است که رمانهايش براي ساخت فيلم مناسب نيستند، ولي در ساخت اين فيلم، به عنوان مشاور همکاري داشت.
در 1990 کوندرا کتاب «جاودانگي» را به بازار داد. در مقايسه با ساير آثار وي - که بيشتر تفکرات سياسي را مطرح ميکنند - اين کتاب از درونمايهي فلسفي بيشتر و عميقتري برخوردار است و مفاهيم جهانيتري را در خود ميگنجاند. کوندرا هميشه اصرار داشته است که او يک رماننويس است، نه يک نويسندهي سياسي يا مخالف.
وي در سال 1987 جايزهي ملي اتريش براي ادبيات اروپا را دريافت كرد. همچنين در سال 2000 برندهي جايزهي بينالمللي «هاردر» شد. در سال 2007 هم جايزهي ملي ادبيات جمهوري چك به اين نويسنده تعلق گرفت.
از آثار معروف او - كه در ژانرهاي ادبي رمان، داستان كوتاه، شعر، مقاله و نمايشنامه نوشته شدهاند - ميتوان به «شوخي»، «عشقهاي خندهدار»، «دون ژوان»، «زندگي جاي ديگريست»، «مهماني خداحافظي»، «والس خداحافظي»، «صاحب كليدها»، «ژاك و اربابش»، «هيچكس نميخندد»، «آخرين مي»، «کلاه کلمنتيس»، «خنده و فراموشي»، «بار هستي»، «هنر رمان»، «جاودانگي»، «آهستگي»، «وصاياي تحريفشده»، «هويت» و «جهالت» اشاره كرد.