جام جم آنلاين: سازمان بهداشت جهاني پيشبيني كرده است تا 20 سال آينده، مردم بيش از هر بيماري به اختلالات رواني و بيماريهاي اضطراب و افسردگي مبتلا خواهند شد و اين بيماريها بزرگترين بار اقتصادي و اجتماعي را براي جوامع مختلف در جهان خواهد داشت.
وقتي گفته ميشود جوامع مختلف، در واقع كشور و جامعه ما را نيز شامل ميشود هر چند كه در حال حاضر نيز به گفته روانشناسان اختلالاتي مانند اضطراب و افسردگي در كشور ما از جمله اختلالات رواني شايع محسوب ميشود كه متاسفانه آمار مشخصي ندارد، چراكه اصولا همه كساني كه دچار اين اختلالات هستند براي درمان اقدام نميكنند و از طرفي از سوي نهادهايي مانند وزارت بهداشت به شكل دقيق، غربالگري در اين خصوص صورت نميگيرد تا تعدادشان ثبت شود.
به هر حال اين اختلالات از نظر درصدي و آماري جزو بالاترين اختلالات در همه جوامع محسوب ميشود. در واقع هر چقدر جوامع از لحاظ امكانات، دسترسيها و ارتباطات پيشرفتهتر ميشوند، به همان نسبت زندگيها نيز پيچيدهتر ميشود. از طرفي انسانها نيز از نظر ذهن و فكر درگير مشكلات ميشوند و اين سبب ميشود تا دچار اضطراب و افسردگي شوند كه ضروري است با آموختن تكنيكهاي حل مشكل و مهارتهاي لازم، بر اين مشكلات غلبه كنند.
در خصوص افسردگي به غير از كساني كه بر اساس زمينه ژنتيكي دچار اين مشكل ميشوند، ساير افراد ممكن است تحت شرايط محيطي دچار افسردگي شوند، البته شرايط محيطي ميتواند بر كساني كه زمينه ژنتيكي ابتلا به افسردگي دارند، تاثير بيشتري داشته باشد.
چه كساني مضطرب و افسرده هستند؟در تعريف علمي به كسي مضطرب ميگويند كه دچار انتظار به ستوه آورنده ميشود، افراد دچار اختلال اضطراب مدام منتظر يك اتفاق و خبر بد هستند و نگرانيها و اضطرابي دارند كه لزوما وجود خارجي ندارد، اين نوع اضطراب غيرحقيقي و دائمي به مرور ميتواند حتي به فرد آسيبهاي جسماني نظير مشكلات گوارشي يا پوستي بزند و سبب ميشود فرد خلق تحريكپذيري پيدا كند.
دكتر سيما فردوسي، روانشناس و عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي به «جامجم» ميگويد: در خصوص افسردگي نيز فرد افسرده كسي است كه خلق ناپايدار و بشدت تحريكپذيري دارد كه نميتواند از هيچ چيزي لذت ببرد. اختلال افسردگي ميتواند در خواب، به شكل بدخوابي يا ديدن كابوسهاي شبانه و در تغذيه فرد با بداشتهايي يا كماشتهايي تاثير منفي داشته و حتي فرد را به تفكرات انتحاري مانند خودكشي وادارد. در حالت حاد اين اختلال، ممكن است حتي فرد دست به خودكشي نيز بزند.
او تاكيد ميكند: البته بايد دقت كنيم كه هر اختلال خواب يا تغذيه كه به شكل گذرا سراغ فرد ميآيد، افسردگي نيست بلكه حالات و علايم گفته شده بايد به مدت يك تا دو سال در فرد ادامه يابد تا فرد به عنوان فردي افسرده تعريف شود.فرد افسرده در عملكرد اجتماعي،شخصي و شغلي خود دچار اختلال ميشود و سطح و كيفيت عملكردش در زندگي به شكل قابل ملاحظهاي پايين ميآيد.
فردوسي در خصوص شيوع اين اختلالات در زنان و مردان ادامه ميدهد: از لحاظ جنس اختلالات اضطراب و افسردگي ناشي از محيط در هر دو گروه زنان و مردان به يك اندازه شايع است اما از نظر ژنتيك از آنجا كه نوسانات هورموني در زنان بيشتر است به همان نسبت گرايش به اين اختلالات در زنان بيشتر از مردان است.
به اعتقاد او البته شرايط اجتماعي نيز بيتاثير نيست، مثلا در جوامعي كه تبعيض عليه زنان بيشتر باشد به همان نسبت شيوع اين اختلالات در زنان بيشتر ميشود.
به گفته اين عضو هيات علمي دانشگاه از طرفي در هر گروه سني امكان شيوع افسردگي يا اضطراب وجود دارد اما ميتوان به طور مشخص به اين مساله اشاره كرد كه اختلالي به نام افسردگي سالمندان وجود دارد.
فردوسي ادامه ميدهد: در دوران سالمندي به دليل كهولت سن و تغييراتي كه در بدن به وجود ميآيد، ممكن است فرد سالمند دچار افسردگي شود يا افسردگي در كودكان نيز اختلال شناختهشدهاي است كه شايد علايم آن با افسردگي در بزرگسالان مشابه نباشد اما كودك را دچار مشكلات خلقي ميكند كه حتي ميتواند آثار سوئي مانند افت تحصيلي يا شب ادراري را در آنها ايجاد كند.
باورهاي غلطبه اعتقاد روانشناسان و روانپزشكان منظور از بيماريهاي رواني فقط انواع حاد و مزمن آن نيست و اغلب افرادي كه به اضطراب و افسردگي مبتلا هستند، نيازمند خدمات روانپزشكي و حتي مصرف قرص هستند.
اين در حالي است كه بسياري از افراد در مواجهه با مشكلات جسمي بلافاصله به پزشك و مراكز درماني مراجعه ميكنند اما اگر داراي احساس افسردگي يا اضطراب مداوم هستند از مراجعه به مشاور و يا روانپزشك خودداري ميكنند. اين در حالي است كه در برخي از اختلالات رواني بيمار ابتدا بايد تحت درمان دارويي قرار بگيرد و سپس اقدام به مشاوره كند. سلامت روان بايد به اندازه سلامت جسم و حتي بيشتر مورد توجه قرار گيرد، چراكه اگر روح ناسالم باشد بلافاصله جسم را نيز درگير خواهد كرد اما باوري غلط سبب شده افراد مراجعهكننده به مشاور يا روانپزشك را انگ محسوب كرده و از مراجعه به اين مراكز سرباز زنند.
درمان؛ دارو يا مشاوره؟اختلالات افسردگي و اضطراب قابل درمان است البته فرد مبتلا بايد تمايل به درمان داشته باشد، روشهاي موجود در روان درماني و رفتار درماني ميتواند كمك موثر و كاملي به فرد دچار اين اختلالات بكند.
عضو هيات علمي دانشگاه در اين خصوص ميگويد: مثلا در حال حاضر روش شناخت رفتاردرماني از روشهاي بسيار موثر براي درمان اين افراد محسوب ميشود كه به روانشناس كمك ميكند تا با تغيير نگاه و نگرش فرد مضطرب يا افسرده به زندگي و اطرافش، بتواند او را از اين حالات درآورد.
فردوسي در خصوص درمان اين اختلالات با دارو ادامه ميدهد: تجويز دارو نيز در بسياري از موارد البته با تشخيص پزشك، ميتواند در درمان تاثير كاملا مثبتي داشته باشد. مثلا براي كساني كه به شكل ژنتيكي دچار اختلالات افسردگي و اضطراب هستند حتما دارو تجويز ميشود و براي كساني كه با زمينههاي محيطي دچار اين اختلالات ميشوند، با مشورت روانشناس باليني در صورت نياز به دارو به روانپزشك معرفي ميشوند. در خيلي از موارد هم تنها با روشهاي مشاوره و بدون استفاده از دارو فرد ميتواند به درمان برسد.
نقش خانواده در درماننقش خانواده در درمان اختلالات افسردگي و اضطراب آنقدر زياد است كه حتي مبحثي به نام خانوادهدرماني وجود دارد. ابتلا به اين اختلالات چه از خانواده به فرد باشد و چه از فرد به خانواده، ميتواند مورد خانوادهدرماني قرار گيرد. حتي در خيلي موارد لازم است ساير اعضاي خانواده براي اينكه بدانند چطور با فرد مبتلا به اين اختلالات برخورد كنند، مورد مشاوره قرار بگيرند.
ناگفته نماند كه بسياري از روانشناسان تاكيد ميكنند كه اعتقاد درست و واقعي به خدا و استفاده از فاكتور ايمان بشدت ميتواند مانع ابتلا به اين اختلالات باشد، معمولا كساني كه ارتباط معنوي درستي دارند و به شكل بالغانهاي مذهبي هستند كمتر دچار اين اختلالات ميشوند. اين افراد معمولا انتقامجو نيستند؛ آرامش دارند، بخشنده هستند و با سجاياي اخلاقي نام برده كمتر دچار افسردگي يا اضطراب ميشوند.
علاوه بر اين موارد توصيه ميشود كه هر نوع تحرك بدني منظم ميتواند در درمان اختلالات افسردگي و اضطراب تاثير مبثت داشته باشد اما بايد توجه كرد كه به شكل منظم انجام شود. ورزشهاي ايروبيك (هوازي) مثل قدم زدن، آهسته دويدن يا شنا از جمله فعاليتهاي بدني موثر محسوب ميشود. حتي توصيه ميشود انجام اين فعاليتهاي بدني به همراه يكي از اعضاي خانواده يا يك دوست باشد.
آموزش مهارتهاي زندگيپيشگيري از اختلالات رواني به اندازه مباحثي نظير شيوع و درمان آنها اهميت دارد. در همين خصوص كارشناسان معتقدند كه آموزش مهارتهاي زندگي نقش به سزايي در كنترل و پيشگيري از ابتلا به اختلالات رواني دارند.
بر اين اساس اگر افراد در سن طلايي آموزش يعني از سنين كودكي و در مراكزي مانند مهدكودكها يا مدارس ابتدايي در معرض آموزش مهارتهاي زندگي قرار گيرند در واقع ميتوانند مصونيت بيشتري نسبت به مشكلات اختلالاتي مانند افسردگي يا اضطراب داشته باشند.
از طرفي ضروري است كه والدين نيز تحت آموزش مهارتهاي زندگي قرار بگيرند و در همين زمينه نسبت به مهارتهاي فرزندپروري نيز آگاه شوند.
مديركل اداره سلامت رواني، اجتماعي و اعتياد وزارت بهداشت در اين خصوص به ايرنا ميگويد: آموزش مهارتهاي فرزندپروري و مهارتهاي زندگي به والدين و سرپرستان كودك در پيشگيري از ابتلا به اختلالات روان در دوران كودكي نقش بسزايي دارد.
عباسعلي ناصحي ادامه ميدهد: كودكاني كه به شيوه تربيتي سازنده پرورش مييابند احتمال رشد مهارتها و ايجاد احساس خوب به خود در آنها بيشتر است و همچنين احتمال بروز مشكلات رفتاري در آنان كمتر ديده ميشود.
مديركل اداره سلامت رواني، اجتماعي و اعتياد وزارت بهداشت تاكيد ميكند: يادگيري مهارتهاي فرزندپروري نقش مهمي در تحكيم بنيان خانواده و تامين امنيت اجتماعي ايفا ميكند.
بر اين اساس لازم است همه نهادهاي مربوط به موضوع از بخش دولتي شامل وزارت بهداشت و شهرداريها گرفته تا انجمنهاي روانپزشكي و مراكز مشاوره نسبت به آموزش خانوادهها و كودكان در خصوص مهارتهاي زندگي و كنترل خشم، پرخاشگري، استرس و اضطراب اقدام كنند تا جامعه به سلامت روان و روح پيش برود.