1. از اظهار دلتنگى پرهیز کنید.
هیچ یک از ما نمىتواند ادعا کند که عوامل دلتنگى آور پیرامون او وجود ندارد. دلتنگىگاه علت آشکار دارد و زمانى ناآشکار. با علتهاى آشکارش مىتوان مبارزه کرد ولى عوامل ناآشکار، شناخته نمىشود تا برطرفشان کرد. دلتنگى از یک نظر عامل اندیشه در کارها، یقین به بىارزشى دنیا و فریفته نشدن به آن است؛ اما زمانى که از حالت زود گذر به شکل پایدار در آید، پدیدهاى ویرانگر است. سفارش به انجام دعا و تعقیب نمازها یکى بدان سبب است که معانى آن دعاها، مانع از پایدارى دلتنگىهاى ویرانگر است. نمازگزارى که در پى عبادت خود چنین زمزمه کند، با دلتنگى انسى نمىیابد: خدایا به درستى که آمرزش تو امیدبخشتر از کردار من است و رحمتت وسیعتر از گناه من. بار خدایا، اگر من اهل و شایسته براى دریافت رحمت و مواهب تو نیستم، رحمت تو بسى اهل و شایسته است که مرا فرا گیرد. اى پوشنده عیبها و اى شنونده شکوهها! اى آن که درگاهش براى جویندگان گشاده است! اى مهربان، روزى بخش، دادرس، یکتاى بىهمتا، رفیق همراه و...!
آن دلتنگى که از حالت زود گذر به شکل پایدار چهره تغییر مىدهد، نوعى است که فرد خود آغازگر و تقویت کننده آن است. بدین شیوه که پیوسته از درون به خردهگیرى از خویش مىپردازد و یکایک قوایش را به محاکمه مىگیرد؛ خود را براى هر کار ناموفقش ملامت مىکند و نارسایى و ناکامىاش را بزرگ جلوه مىدهد. به همین سبب همیشه پیرامونش را تار و سرانجام کارهایش را تباه و بىنتیجه مىپندارد.
بدانید که آغاز بیشتر افسردگىهاى مرموز، دلتنگىهاى ساده بوده است. پس تصمیم بگیرید تا آن جا که ممکن است ذهن و اعصاب خود را در اختیار دلتنگى قرار ندهید که پس از مدتى در اعماق جانتان لانه مىکند و آنگاه دیگر به سادگى شما را ترک نمىکند تا آرام آرام یکایک نیروهایتان را مرموزانه فرسوده کند.
گرفتارىها و مشکلات را ورزشگاه پرورش نیروهاى نهفته خود قرار دهید نه سببى براى تعطیل کردن فعالیتها. تا شما در مسیر خود با موانع و مشکلات روبه رو نشوید، بخش عمده قدرت تجزیه و تحلیل مغزتان به کار نمىافتد و درون مایه شکیبایى و دوراندیشىتان هویدا نمىگردد. زمانى که شما در هر گفتوگوى دوستانه یا خانوادگى از مشکلات و کاستىها و ناکامىهایتان سخن مىگویید، افزون بر این که دیگران را دلسرد و دلتنگ مىکنید، از درون به جنگ سلولهاى مغز و اعصابتان رفتهاید و آنها راخسته و فرسوده کرده و توان انجام کار را، با رفتار خود، از دست دادهاید.
2. رویدادها را خود رقم زنید.
آیا شما فکر مىکنید زندگى سراسر تحمل دشوارى است؟ آیا هیچ کس شما را دوست ندارد؟ آیا شما در کارهایتان پیوسته دچار بد اقبالى مىشوید؟ آیا گمان مىکنید به سبب نوعى ناتوانى جسمى یا ذهنى پیشرفتى نخواهید کرد؟
پاسخ این پرسشها را جز شما کسى تعیین نمىکند. تصمیم با شما است که براى این پرسشها چه پاسخى آماده کرده باشید. گزاف نیست اگر بگوییم ما هر طور مىاندیشیم، برایمان رخ خواهد داد. هر چند هیچ نمىتوان سهم عوامل جانبى تأثیر گذار بر زندگى ما را نادیده گرفت، مهمترین سهم را ذهن خود ما رقم مىزند. همه رفتارهاى ما از ذهن فرمان مىگیرد. کسى که از درون ذهن خویش، براى خود موفقیتى را روا نمىداند، عوامل بیرون از وجودش براى نیل او به موفقیت کمکى به وى نمىکند. اگر زمینهاى نیز براى او فراهم شود، ناپایدار است. گویا همه عوامل بیرونى منتظر خود مایند که به آنها چه فرمانى مىدهیم. اگر کسى زندگى را «سراسر تحمل دشوارى» تعریف کند یا بپندارد که همیشه دچار بد اقبالى است، گویا همه پدیدهها همین گونه که او مىپندارد تنظیم مىشود؛ درست همانند ساعتى که آن را براى زنگ زدن در ساعت معین، تنظیم مىکنند.
وقتى شما به سبب نوعى ناتوانى جسمى یا ذهنى راه بسیارى از موفقیتها را بر خود بسته بدانید، گویا همه چیز همان طور خواهد شد که شما احساس مىکنید. روان شناسان این پدیده را «جادوى ذهن» مىخوانند. آن خوشبینى که در گفتار پیشوایان آسمانى مورد سفارش جدى قرار گرفته است تنها ویژه «خوشبینى به رفتار دیگران» نیست. همه ما باید به استعدادهاى درونى خویش خوشبین باشیم. خود راناتوان از به دست آوردن هیچ موفقیتى نپنداریم. با تخیّلات منفى، سد راه موفقیت خود نباشیم و بىسبب عوامل بیرونى تأثیرگذار بر موفقیتهاى خود را، با افکار اشتباه و مأیوسانه، بر ضد خود بسیج نکنیم.
پس تصمیم با خود شما است که چگونه آینده را رقم زنید.
3. در هر موقعیت که قرار گرفتید قدرشناس آن باشید.
به درستى معلوم نیست چرا گروه بىشمارى از مردم همیشه در جستوجوى لذتهایى هستند که قرار است به احتمال در آینده بدان دست یابند. آنها خود را مسافرِ مقصدى مىدانند که لذت هایش را فقط در مقصد به مهمانانش هدیه مىکند. غافل از آن که لذت سفر، در طول سفر است نه فقط هنگام رسیدن به مقصد؛ به ویژه آن که در خیلى از سفرها در مقصد لذتى نهفته نیست و شادکامىهاى بین راه است که مسافرت را لذتبخش مىکند.
پس بیایید در هر موقعیت که قرار گرفتهاید قدرشناس آن باشید. همه شادىها در آینده موهوم جاى ندارد. امروز نیز آینده دیروز است که باید سپاسگزار نعمتهایش بود. اگر در کنار پدر و مادر زندگى مىکنید یا میان دوستان، در سالهاى آغاز تحصیل هستید یا پایان آن، موقعیت اقتصادى متوسطى دارید یا ندارید، همه را آن گونه که انتظار مىرود قدر بدانید. اگر قدرشناسى بخشى از جهانبینى شما قرار گیرد، خواهید دید که همه چیز برایتان دلچسب و شادى آور مىشود. مطمئن باشید، با وجود این خصیصه، عوامل ناخوشایند زندگى بر شما پیروز نمىشود و به تدریج خواهید دید که در همه زمینهها تحولات چشمگیرى برایتان پدید خواهد آمد.
هرگز این قانون طبیعت را از یاد نبرید که «در زندگى سپاس هر نعمت را که به جاى آورید، بیشتر در خدمتتان قرار مىگیرد و آنگاه با نیروى آن بهتر مىتوانید با ناملایمات مبارزه کنید یا دست کم با آنها به سازگارى برسید.» از وضع خود و خانواده و محیط و استاد گلهمند نباشید. کوشش براى بهتر سازى این امور به مفهوم گلهمندى از آنها نیست. پدیدههاى پیرامون ما نیز، همانند اشخاص، خوب در مىیابند که شما سپاسگزار وجود آنهایید یا ناسپاس. به فرموده خداى متعال: اگر شیوه سپاسگزارى پیش گیرید، بر [نعمتهاى] شما افزوده مىگردد و اگر ناسپاس باشید، عذاب الاهى شدید است.
بیشتر افراد از احسان و محبت به کسى که قدرشناس محبت نیست، دریغ دارند؛ هر چند وى از دیگر امتیازات اخلاقى برخوردار باشد. به عکس به فردى که از میان همه امتیازات فقط قدرشناسى را پیشه خود کرده است، خرسندترند و از هر گونه احسان و محبت به وى دریغ نمى ورزند.