به خدا اشكم سرازير شد. نميدانم چه بنويسم. خدا مسئولان بي كفايت اين مراسم را لعنت كند. خون اين معصومان هميشه بر دامانشان باشد. اگر مجريان قانون به خونخواهي ايشان بلند نشوند، آنها هم در اين لكه ننگ سهيم خواهند بود.
خدا لعنتشان كند ...
من 4 سال توی اون شهر دوره دانشگاه رو گذروندم.
دوران خوبی بود به اون شهر و مردمش احساس دین میکنم.
خدا به والدین و تمام کسانیکه از این واقعه تلخ متاثر شدن صبر بده.
آمین یا رب العالمین
كار كردن با شبكه هاي اجتماعي در اينترنت را بلد نيستم ولي پيشنهاد ميك نم يك كمپين بزرگ به خونخواهي اين كودكان نازنين و عدالتخواهي و مجازات سنگين مسئولان بي كفايت آن مراسم راه بياندازيم.
آخر تا کی مردم باید جوابگوی بی فکری های یک سری انسان پول پرست نابلد و ناشی رو بدن هر چند وقت یکجا همچین اتفاقاتی می افته و یک مدت افسوس و بعدش فراموشی نه مسئولی میره نه کسی بازخواست میشه
واقعا متاسفم اخه این مسولین کجا هستن جوابگو باشن یعنی اینقدر جان ادما اونم این کودکان براشون بی اهمیته اخه تا کجا میخایم پیش بریم
خدا صبر به پدر و مادرشون بده
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۳:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۵
تو این مورد درسته بلیط زیاد فروختن، کوتاهی کردن، و هزار تا مورد دیگه، اما اینو هم نمی تونم ببخشم که مردم اینجا مثل زندان دریده ها هجوم بردن به سمت در، یعنی اینقدر بچه رو ندیدن که تو سالن ولو هستند ؟ چشم نداشتن؟ همه چیزمون به همه چیزمون میاد. مثل رانندگی مثل تو صف نوبت رو رعایت کردن مثل محکوم کردن دیگران و و و ... از عصبانیت گر گرفتم با دیدن این عکس ها ...
مارا چه شده که کودکانمان را به خاطر چند انسان عادی فدا می کنیم مگر چه هنری از این افراد سر زده که اینقدر بزرگ هستند . ما بزرگان این سرزمین را فراموش و افراد عادی را جایگزین کرده ایم . باید به خودمان بیاییم.
از خداوند منان صبر فراوان برای این خانواده های داغدار طلب دارم.
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۴:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۵
هنرشان شاد كردن كودكانمان است هرچند براي لحظاتي يا دقايقي. همين هم در اين مملكت اندوهناك غنيمت است كه كودكانمان را به طرفشان مي بريم.
اصلا نمیتونم تصور کنم جای پدر مادرشون باشم.
متاسفم که نمیتونیم یه برنامه ساده رو مدیریت کنیم!!!!!!!
خدا ما رو بیامرزه با ندونم کاریمون!
اونا که جاشون تو بهشته.
چرا بیلیط های فروخته شده را به چند روز تقسیم نکردند تا جلوی ازدحام هر روز گرفته شود.پول خوبست ولی نه یکجا ذره ذره بهتر است.مردم شادی میخواهند نه مصیبت.
کسانی که تجربه برگزاری برنامه ای را دارند میدانند که بعضی از عوامل غیر قابل پیش بینی است من نمیخوام از مسئولین امر حمایت کنم چه بسا انها هم مقصر باشند که هستند ولی تقصیر والدینشان هم کمتر از مسئولین نیست من یه دختر بچه سه ساله دارم وقتی میرم پارک اگر خیلی شلوغ باشه برمیگردم چون میدونم نمیشه هیچ کنترلی بر رفتار دیگران کرد
من چیزی به نام نظم اجتماعی ،حق تقدم کودک ف بزرگسال ، اقا ، خانم نمیدونیم
همه مقصریم همه
اگر باور نمیکنید یک سری به پارک محلتون (اگر داره) بزنید ببینید چند بزرگتر به کودک شان یاد میدهند به نوبت و اصولی از اون وسایل استفاده کنند چه بسا حق بعضیها را هم ضایع کنیم
فقط خدا به خانواده این گلها صبر جمیل بده . حدود 100 سال پیش وقتی که کشتی تایتانیک غرق شد دولت انگلیس یک استاندارد برای کلیه سازندگان کشتی تعریف و ویرایش کرد که بعد از 100 سال هنوز احتیاج به باز نگری نکرده اند . ولی در کشور ما وقتی در استادیوم چند نفر زیر دست و پا جانشان را از دست میدهند هنوز هم بعد از چند سال این اتفاقات ناگوار و درد ناک اتفاق می افتد . امیدوارم مسئولیت در هر لباسی که هستند به فکر جان تمامی عزیزانی که در هربرنامه ای اعم از سیاسی فرهنگی هنری ورزشی باشند .
اين اولين نبود ومتاسفانه آخرين هم نخواهد بود.حادثه ورزشگاه ساري ،استاديوم آزادي، واين مورد آخر كه البته بسياري از تصادفات و حوادث جاده اي و غرق شدن در دريا و همچنين غرق شدن بچه ها در استخر همه و همه به خاطر بي كفايتي عده اي به نام مسئولين ميباشد كه بودجه ها را در ره هاي ديگري به غير از مصالح ملت هزينه ميكنند اينها بايد جوابگوي خون اين معصومان باشند. خداوند با بهترين ها محشورشان كند.
دو خلبان نابینا که هر دو عینکهای تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند، در حالی که یکی از آنها عصایی سفید در دست داشت و دیگری به کمک یک سگ راهنما حرکت میکرد. زمانی که دو خلبان وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس از معرفی خود و خدمه پرواز، اعلام مسیر و ساعت فرود هواپیما، از مسافران خواستند کمربندهای خود را ببندند. در همین حال، زمزمههای توام با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام کند این ماجرا فقط یک شوخی یا چیزی شبیه دوربین مخفی بوده است. اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده میشد چرا که میدیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، میرود. هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه میداد و چرخهای آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند. اما در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد. در همین هنگام در کابین خلبان، یکی از خلبانان به دیگری گفت: «یکی از همین روزها بالاخره مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن میکنند و اونوقت کار همهمون تمومه!»... در این لحظه شما پس از خواندن این داستان کوتاه، با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدهاید... lمتاسفم
دلم شکست.
خدا ما را بیامرزد اگر در این حادثه و موارد مشابه کوتاهی هر چند سهوی کرده باشیم
خدا لعنتشان كند ...
دوران خوبی بود به اون شهر و مردمش احساس دین میکنم.
خدا به والدین و تمام کسانیکه از این واقعه تلخ متاثر شدن صبر بده.
آمین یا رب العالمین
اشکم دراومد
منم دخترم هم سنه ایناست
سپاس از عصر ايران
دلم میسوزد برای فرشته های بعدی که متاسفانه دچار همچین حوادث مشابهی خواهند شد
خدا صبر بده به خانواده ها..ما رو در غم خود شریک بدانید.....
خدا صبر به پدر و مادرشون بده
بنویسید این نوگلان پرپر شدند برای 5 میلیون تومن!!!!!!!!!!!!!!
از خداوند منان صبر فراوان برای این خانواده های داغدار طلب دارم.
متاسفم که نمیتونیم یه برنامه ساده رو مدیریت کنیم!!!!!!!
خدا ما رو بیامرزه با ندونم کاریمون!
اونا که جاشون تو بهشته.
اشکم دراومد ....خدا لعنت کنه مسئولین برگذارکننده را .....
خدا به خانوادهاشون صبر بده .
یک سری رو هم پولدار میکنه!
من چیزی به نام نظم اجتماعی ،حق تقدم کودک ف بزرگسال ، اقا ، خانم نمیدونیم
همه مقصریم همه
اگر باور نمیکنید یک سری به پارک محلتون (اگر داره) بزنید ببینید چند بزرگتر به کودک شان یاد میدهند به نوبت و اصولی از اون وسایل استفاده کنند چه بسا حق بعضیها را هم ضایع کنیم
خدایا اینگونه شادیها رو از این ملت نگیر که چند طفل معصوم باید قربانی نبود امکانات باشند