هرکسی میخواهد ازدواج کند، باید به یک حداقلهایی در زمینههای مختلف شخصیتی رسیده باشد. ازدواج بچه بازی نیست و اگر به اندازه کافی در این زمینهها به بلوغ نرسیده باشیم، حتما یک جای کارمان میلنگد. رسیدن به این بلوغهای شش گانه همان درست بزرگ شدن است. با توجه به شرایط اجتماعی و خانوادگی، پسرهای ایرانی معمولا تا 28،27 سالگی به این بلوغهای شش گانه نمیرسند، پس خانمها باید حواسشان به سن و سال همسر آینده هم باشد.
بلوغ جنسی :
آمار بالای طلاق به دلیل مشکلات جنسی، میزان اهمیت این بلوغ را نشان میدهد اما هرطور شده باید رودربایستی را با خودتان بگذارید کنار و رک و رو راست نیازهای جسمیتان را بشناسید. سلیقههای خودتان را پیدا کنید و موقع انتخاب همسر حواستان به این چیزها هم باشد. قبل از ازدواج باید تکلیفتان را با نیازهای روحی و جسمیتان مشخص کرده باشید.سواد و کفایت مدیریت روابط جنسی از قبل ازدواج شروع میشود.
بلوغ شخصیتی :
بلوغ شخصیتی ابعاد مختلفی دارد. قبل از ازدواج حتما باید یک سری اختلالات شخصیتی را در خودتان و طرف مقابل بررسی کنید. اختلالاتی مثل خود کمبینی، تاییدطلبی، کمال گرایی، شکاکیت (پارانویا)، توجه طلبی، مهرطلبی، بیماری دوقطبی، اعتیادها و وسواس. افرادی که به این اختلالات مبتلا هستند تا وقتی که درمان نشدهاند، به درد ازدواج نمیخورند.
بلوغ عاطفی :
بعضیها با اینکه ازدواج هم کردهاند، هنوز درست نمیدانند که از چه تیپ و شخصیتی خوششان میآید. اینها هنوز به بلوغ عاطفی نرسیدهاند و با احساسات و عواطف خودشان آشنا نیستند. باید سهم رابطههای قبلیتان را در دوست داشتن فعلی مشخص کنید و همینطور اینکه تا چه میزان هنوز تحت تاثیر آنها هستید.
متوجه باشید که چقدر آگاهانه دوست دارید و چقدر نا آگاهانه. باید این واقعیت را قبول کنیم که بعد از ازدواج هم ممکن است از کسی خوشمان بیاید اما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشیم میتوانیم از این مساله بگذریم و تمام زندگیمان را خراب نکنیم.
بلوغ اجتماعی :
سوال « شما مشغول چه کاری هستید؟ »، یکی از اولین سوالهایی است که در هر مراسم خواستگاری تکرار میشود. شغل و موقعیت اجتماعی هر کس، تقریبا میزان بلوغ اجتماعی او را مشخص میکند؛ مثلا خانمها باید بدانند که خواستگار حول و حوش آینده کاری خودش را در کجا میبیند و چقدر میتواند با شرایط تطابق پیدا کند.
قطعا کسی که هنوز سربازی نرفته و مرتب شغل عوض کرده، هنوز به بلوغ اجتماعی نرسیده. البته شغل عوض کردن اگر همراه با پیشرفت باشد، مطمئنا خوب است. مثلا اگر پسری اول جایی شاگرد بوده و بعد رفته یک جای دیگر صاحب کار شده و ترقی کرده، موقعیتش فرق میکند. پسر ها هم باید برنامه همسر آیندهشان را بپرسند. باید ببینند که زن زندگیشان چقدر بلوغ اجتماعی دارد.
بلوغ مالی :
کسی که هنوز حساب دخل و خرجش را ندارد، نمیتواند همسر قابل اعتمادی هم باشد. قبل از ازدواج باید توقعات و خواستههای مالی طرفین معلوم باشد. یکی به فکر زندگی در کاخ نباشد و دیگری به یک زندگی متوسط قانع. برآوردی از هزینههایتان داشته باشید، راجع به چیزهایی که برایشان پول خرج میکنید با هم حرف بزنید.
ممکن است طرف مقابلتان اهل خرید مجله و کتاب باشد و شما این خریدها را پول هدر دادن بدانید. در مورد سطح رفاه زندگی آیندهتان هم باید به تفاهم برسید تا بعدا سر برنامههای بلند مدت زندگی به مشکل برنخورید.
بلوغ معنوی :
سوالهای کلی موقع خواستگاری و ملاقاتهای اولیه همیشه میتواند دردسرساز باشد. در خصوص مسائل اعتقادی و دینی هم این ابهامات بیشتر میشود. مثلا یک نفر دینداری را فقط در اعتقاد به خدا میداند و همین قدر برایش کفایت میکند. دیگری اما برایش مهم است که همسرش به تمام احکام دین مومن و معتقد باشد. در یک کلام باید جنس دین داریتان با هم یکی باشد و هر دو قرائت مشابهی از دین داشته باشید.
افرادی که شدیدا تحت تاثیر نوسانات فلسفی و عرفانی هستند برای ازدواج مناسب نیستند. چون هر آن ممکن است همسرتان برای پیدا کردن خودش سر به کوه و بیابان بگذارد! به طور کلی فردی به بلوغ معنوی رسیده که تا حدی جایگاه خود را در هستی پیدا کرده باشد و درگیر مسائل فلسفی پیچیده نباشد.
ازدواجهای ممنوع به درد نمیخورند!
اگر این نشانهها را در رفتار طرف مقابلتان دیدید،به ازدواج با او فکر نکنید چون بعدا دچار مشکل میشوید.
خودکم بینی :
آدمهای خود کم بین و تایید طلب به درد زندگی نمیخورند، دائم نیاز به تایید و توجه دیگران دارند و شما هم باید مدام در حال تعریف و تمجید باشید. این افراد معمولا زود رنجند و اعتماد به نفس ندارند.
کمال گرایی :
اما کمال طلبها با کمال گرایی افراطیشان میخواهند در هر زمینهای بهترین باشند و همین مساله نهایتا به بیعملی منجر میشود.چون این افراد فقط سراغ کاری میروند که مطمئن باشند در آن موفقند.
مهرطلبی :
زود خودشان را لو میدهند. همیشه در زندگیشان به دنبال راضی کردن همه هستند و همین کار آزارشان میدهد.هر تغییر برای این افراد یک تهدید است و مدام باید بهشان سرویس عاطفی بدهید.
پارانویا (شکاکیت) :
شکاکها با لحن بازجویانه با شما صحبت میکنند و همیشه در حال چک کردنتان هستند. شکاکها به صورت پیش فرض شما را مجرم میدانند، منتها مجرمی که هنوز جرمش ثابت نشده.
توجه طلبی :
توجه طلبها معمولا دخترند و در آن واحد چند ارتباط دارند. اینها در دوران کودکی از طرف پدر و مادر توجه نداشتند و برای همین از شما توجه زیادی میخواهند.
خودشیفته :
خود شیفتهها از یک چیزی در وجود خودشان خیلی راضی هستند؛ مثلا اگر صدای خوبی داشته باشند، آنقدر صدای خودشان در ذهنشان بلند است که صدای بقیه را اصلا نمیشنوند.
اعتیاد :
غیر از اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد اینترنتی و هیجانی هم دو موردی است که باید حواستان بهشان باشد.
دو قطبی :
تغییرات شدید خلقی دارند. مثلا یک دوره دو هفتهای خیلی پرحرف، ولخرج و اهل برنامهریزیهای دور و دراز هستند و در دو هفته بعدی ناگهان افسرده و منزوی میشوند.
وسواس :
اختلال وسواس یک زمینه شخصیتی است که فرد در آن بیش از حد دقیق است. زندگی با وسواسیها بعد از چند وقت خیلی سخت میشود.