فرورتیش رضوانیه در وبلاگ شخصی خود نوشت:
برای چند درصد از جامعه مهم است که دیگران درباره شخصیت آنها چه فکری میکنند؟ اصلا آیا میدانند که شخصیت چیست؟ وقتی رانندههای تاکسی در ایستگاهها حوصلهشان که سر میرود جلوی چشم مردم با هم شوخی مدل شیث و نصرتی میکنند، شخصیت معنایی دارد؟
کسی که سپر اتومبیلش به سپر اتوبوس مالیده شده و وسط خیابان توقف میکند و مسیر خیابان را میبندد و ترافیک سنگین ایجاد میکند تا منتظر رسیدن افسر بماند و وقت آن همه مسافر و دیگر شهروندان را میکشد، شخصیت دارد؟
چرا برخی تصور میکنند که کراوات شخصیت به ارمغان میآورد؟ از صبح تا شب میلیونها مرد با کت و شلوار در خیابانهای شهر تردد میکنند. آیا آنها از روی نردههای خط ویژه اتوبوس نمیپرند؟ روی زمین تف نمیاندازند؟ آدامس خود را به دیوار نمیچسبانند؟
وقتی در ایستگاههای مبدا قطار مترو توقف میکند، آیا مسافران ناگهان برای تصاحب صندلی به سمت درهای واگنها هجوم نمیبرند و به یکدیگر تنه نمیزنند؟ آیا کارمندی که در محل کار خود با پیراهن چرک و چروک و دمپایی راه میرود، شخصیت دارد؟ آیا سوار بودن اتومبیلهای مدل بالا یا داشتن گوشیهای موبایل گرانقیمت، گویای بالا بودن شخصیت افراد است؟
کسانی هستند که وقتی در شرکت هستند مودب سخن میگویند، مرتب و معطر هستند، هنگام صرف غذا دستمال روی پایشان پهن میکنند، همیشه مسواک و خمیردندان و نخ دندان در کیفشان دارند، کشوی میزشان پر از شکلاتهای خارجی است، آرایشگر و پیرایشگر حرفهای ثابت دارند، بهترین نوع چای و نسکافهها را مصرف میکنند و فقط از ماگ شخصی خوشگل خودشان مینوشند، همیشه یک اسکناس 100 دلاری داخل جیبشان است، میگویند هرگز عادت ندارند از توالتهای بیرون از خانه استفاده کنند، فقط فیلمهای سهبعدی تماشا میکنند، در خانههایشان آنتن صداوسیما را ندارند و درباره برنامههای «abc» و «CNN» و «ESPN» با دیگران حرف میزنند، کیف و کفش لباسشان از برترین برندهاست، تا به حال از ونک به پایین ساندویچ نخوردهاند و مسیرهای اتوبوس را بلند نیستند...
اما غروب وقتی به خانه میرسند لنگههای جورابشان را به سمتی پرتاب میکنند و قابلمه غذا را مقابل تلویزیون میآورند و با یک قاشق مشغول خوردن میشوند و سیدی فیلم «شاخه گلی برای عروس» را میگذراند و تماشا میکنند و وقتی تشنه شدند به آشپزخانه میروند و کلهشان را داخل سینک میبرند و دهانشان را زیر شیر آب میگیرند و تماشای فیلم را با تخمه ژاپنی ادامه میدهند و به بخش خبری ساعت 22 شبکه سوم سیما زل میزنند و سپس پای یکی از سریالهای «iFilm» دراز میکشند تا چشمشان سنگین شود و سپس تا صبح همانجا میخوابند.
اگر همه ما شخصیت داشتیم، هنگام رانندگی با موبایل حرف نمیزدیم و SMS تایپ نمیکردیم، ویراژ نمیدادیم، هی دستمان روی بوق نبود، پشت خط عابر پیاده ایست کامل میکردیم، پشت آمبولانس حرکت نمیکردیم تا بتوانیم از چراغهای قرمز تقاطعها عبور کنیم، لامپ چراغ زنون روی اتومبیلمان نصب نمیکردیم، داخل ایستگاه اتوبوس توقف نمیکردیم، دوبله پارک نمیکردیم، با کم کردن سرعت برای تماشای صحنه تصادف راه را مسدود نمیکردیم و با فریاد به افسر پلیس نمیگفتیم: «جریمه میکنی که بکن، به جهنم! اونقدر بنویس تا جونت در بیاد!».
شخصیت این نیست که وقتی میشنویم قرار است در گوشهای از شهر گالری یا کافهای افتتاح شود، خودمان را به آنجا برسانیم و عکسهایی که گرفتهایم و در همه آنها سیگار و ایستک روی میز است را روی پروفایلمان بگذاریم و بقیه را هم تگ کنیم. شخصیت این نیست که در شهر همیشه فقط به یک کافیشاپ برویم و آنجا پاتوقمان باشد.
... اگر همه ما درک کرده بودیم که شخصیت چیست، در صف نانوایی امدادگر آتشنشان را به خاطر این که میخواهد خارج از نوبت و برای همکارانش در ایستگاه 10 عدد نان بخرد، کتک نمیزدیم.
ما اگر میدانستیم شخصیت چیست، مسیر جویهای شهر به خاطر بطریهای آبمعدنی و رانی و ظرف غذا مسدود نمیشد.
اگر شخصیت داشتیم، سگهایمان را رها نمیکردیم تا یک گربهسان از گونهای نادر را از درخت پایین بکشند و خرخرهاش را بجوند تا با موبایل از آن فیلم بگیریم.
اگر ما دارای شخصیت بودیم، تصاویر خصوصی یک هنرپیشه فروش میلیاردی نداشت.
اگر اندکی شخصیت را درک کرده بودیم، زمانی که پشت پیشخوان مغازهمان ایستادهایم، به مشتری لبخند میزدیم و از او طلبکار نبودیم. اگر شخصیت داشتیم، وقتی مشتری رستوران از کیفیت غذا ناراضی بود، برای دلجویی او را به صرف غذایی دیگر یا سالاد یا نوشیدنی مجانی مهمان میکردیم، نه این که بگوییم: «همینی که هست... کوفت نمیکنی، گمشو برو بیرون!».
... اگر همه ما مفهوم شخصیت را فهمیده بودیم، در صدها صفحه بیارزش در فیسبوک که حقوق دیگر کاربران را نقض میکنند، عضو نبودیم. ما اگر شخصیت داشتیم، برای ازدواج پشت مامان و بابا قایم نمیشدیم تا با دروغ و صحنهسازی هم شده، برایمان کسی را پیدا کنند.
...شخصیت آن چیزی نیست که سالها روی بدنه اتوبوسها نوشتند. شخصیت دقیقن همان چیزی است که بیشتر ما نداریم.