موضوع مهمي كه در واپسين روزهاي
ماه مبارك رمضان هميشه مورد بحث و جدل قرار ميگيرد، رويت هلال ماه شوال (عيد سعيد
فطر) است. در اين نوشتار سعي بر آن شده است كه اين موضوع، به گونهيي ساده و روان
و دور از هر گونه اصطلاحات فني و پيچيده فقهي كه شايد درك آن براي غيرمتخصصان اين
فن مشكل و غيرقابل فهم باشد، به صورت اختصار بيان شود.
ديدگاه فقهاي شيعه
شيخ در كتاب «مبسوط» رويت در يك شهر را فقط در صورتي براي
شهر ديگر كافي دانسته است كه آن دو شهر كاملا همافق باشند، به گونهيي كه اگر در
شهر ديگر هوا صاف بود و مانعي خارجي وجود نداشت، هلال در آن شهر هم قابل رويت باشد.
(طوسي، مبسوط، 1/268) محقق نيز در كتاب «معتبر» فقط رويت در بلاد متقارب را كافي
دانسته است. (حلي، محقق، 2/689) علامه در مساله 76 كتاب «تذكر\» از احمد حنبل و بعض شافعيه و برخي از علماي شيعه نقل كرده است: «رويت هلال در يك منطقه براي ثبوت حلول ماه
در تمام كره زمين كافي است.» وي سپس استدلال آنان را براي اين نظريه نقل كرده و
پاسخ گفته است. از جمله ادله آنان مسطح بودن كره زمين است كه علامه آن را مردود
دانسته و كرويت زمين را تاييد كرده است. (علامه، تذكر\6/122)
علامه حلي در قول ديگرش در كتاب «منتهي» به نفع اين نظريه
استدلال كرده و دليل مخالفان را پاسخ گفته است. شيخ انصاري در كتاب «صوم» اين نظر
را به كتاب «تحرير» نسبت داده است. (انصاري، 245) شهيد اول در كتاب «دروس» كفايت رويت
در شهرهاي واقع در مشرق را براي شهرهاي واقع در مغرب هر چند از يكديگر دور باشند،
محتمل دانسته است. ايشان يقين به رويتپذير بودن ماه در شهرهاي غربيتر را دليل
اين نظريه دانسته است. (عاملي، محمد، 1/285) بنابراين در هزاره اول فقه شيعه، در اين مساله فقط به دو نظريه برميخوريم:
1- نظريه كفايت رويت براي بلاد متقارب
2- نظريه كفايت رويت در شهرهاي شرقي براي شهرهاي غربي.
به گفته شيخ انصاري نظريه عدم كفايت رويت براي بلاد متقارب
در ميان فقهاي شيعه قائلي ندارد و در مقابل، نظريه كفايت مطلق رويت در يك منطقه
براي همه مناطق كه از سوي فقهاي عامه ابراز شده نيز در ميان قدماي شيعه مورد قبول فقيه
شناختهشدهيي قرار نگرفته است. اما در هزاره دوم نظريه كفايت رويت براي همه مناطق
از سوي جمعي از فقهاي شيعه مانند صاحب حدائق و صاحب جواهر، نراقي، و فيض كاشاني و
آيتالله خويي پذيرفته شده است. علامه در كتاب «منتهي» به دنبال عبارتي كه از وي نقل شد افزوده است: «آري! اگر ثابت شد كه
به خاطر كرويت زمين با وجود طلوع ماه در منطقهيي در منطقه دوردستي هنوز طلوع
نكرده است نميتوان حكم آن دو را يكسان شمرد». (علامه، منتهي،9/255) با اين توضيح معلوم ميشود كه علامه نيز
همان مبناي شيخ طوسي درباره لزوم قابل رويت بودن ماه در شهر ديگر را پذيرفته است،
ولي از آنجا كه از نظر نجومي برايش ثابت نيست كه صرف تباعد شهرها و اختلاف در عرض
جغرافيايي موجب تفاوت شرايط رويت باشد، از اين رو در صورت شك، به ادله نقلي كه در
آنها تفاوتي ميان شهرهاي دور و نزديك گذاشته نشده رجوع كرده است. محقق نراقي در مستند
نيز همانند علامه معتقد است كه صرف اختلاف در طول و عرض جغرافيايي تفاوت افق را
نتيجه نميدهد و با وجود احتمال عدم تفاوت بايد به اطلاق يا عموم اخبار مراجعه
كرد. (نراقي، 10/421) صاحب
حدائق هم با انكار كرويت زمين مشكل اختلاف مطلع را حل كرده (بحراني،13/266) و
مانند نراقي و فيض كاشاني (كاشاني،11/121) و صاحب جواهر (نجفي،13/361) اطلاق و
عموم اخباري را كه ميگويد، اگر در يك شهر ديده شده است، بايد ساكنان شهر ديگر كه
ماه را نديده بودند و روزه نگرفتهاند، قضاي روزه از دست رفته را بگيرند، مرجع دانسته
است. از مطالب فوق اين نتيجه به دست ميآيد كه تمام فقهاي شيعه بر اين نكته متفقالقول
هستند كه با وجود رويت ماه در يك شهر، مسلما حكم شهر ديگري كه در نقطهيي قرار
دارد كه به لحاظ طبيعي امكان رويت هلال براي ساكنانش در زمان غروب خورشيد منتفي
است با آن شهر يكسان نيست. آنچه در اين مقاله مورد پيگيري و مداقه قرار خواهد
گرفت، نظريه فقها و مراجع عظام تقليد حال حاضر بوده و بيان نظريات فقهاي گذشته
صرفا براي آشنايي مخاطبان عزيز، بيان و طرح شده است. ماه به پنج راه ثابت ميشود؛
اول آنكه خود انسان ماه را ببيند. دوم، عدهيي كه از گفته آنان يقين پيدا شود
بگويند ماه را ديدهايم و همچنين است هر چيزي كه به واسطه آن يقين پيدا شود. سوم،
دو مرد عادل بگويند كه ماه را ديدهايم. (البته به اين شرط كه صفت ماه را برخلاف
يكديگر نگويند و شهادتشان خلاف واقع نباشد چهارم، 30 روز از اول ماه شعبان بگذرد
كه به واسطه آن، اول ماه رمضان ثابت ميشود و 30 روز از اول رمضان بگذرد كه به
واسطه آن اول ماه شوال ثابت ميشود. پنجم حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است. چرايي
اختلاف بر سر اثبات اول ماه به علت وجود تفاوت در مبنا و فتاوي مراجع عظام تقليد
است كه در ذيل به شرح آن ميپردازم:
1- يكي از اين اختلافات، به خاطر تفاوت مبنا و ديدگاه فقهي
بين مراجع عظام تقليد در رابطه با روش رويت هلال ماه است. به اين معنا كه عدهيي
از فقهاي عظام رويت هلال ماه را با چشم مسلح (دوربين يا تلسكوپ) جايز نميدانند و
آن را رويت به حساب نميآورند، بلكه قائل هستند كه حتما رويت بايد با چشم غيرمسلح
و به طور عادي انجام پذيرد. در مقابل عدهيي ديگر از مراجع عظام رويت هلال را با
چشم مسلح (دوربين يا تلسكوپ) داراي وجاهت شرعي قلمداد كرده و براي آن ترتيب اثر
قائل هستند.
2- مطلب ديگر كه باعث ميشود اثبات اول ماه دچار اختلاف شود
باز هم برگشت به نوع مبنا و ديدگاه فقهي مراجع عظام تقليد در رابطه با مكان رويت
هلال ماه است.
عدهيي از مراجع عظام تقليد قائل هستند كه رويت هلال بايد در
افقي واقع شود كه محل زندگي ما باشد، مثلا اگر ساكن شهر تهران هستيم بايد يا در
افق تهران ديده شود يا مثلا در افق شهر شهركرد هلال ماه رويت شود. زيرا اين دو شهر
اتحاد در افق دارند، ولي در مقابل اين مبنا و ديدگاه فقهي، ديدگاهي مخالف وجود
دارد كه بر اساس آن، هر كجا از عالم كه با محل زندگي ما در مقداري از شب مشترك
بودند، هلال ماه رويت شود، براي تمام ساكنين اين اماكن، اول ماه به حساب ميآيد و
اينگونه مبنا وحدت افق را شرط نميدانند. مثلا اگر در انگلستان چون در مقداري از
شب با ما كه در ايران هستيم مشترك هستند با اينكه از لحاظ افق با هم متفاوت است،
هلال ماه رويت شود براي ما هم كه در ايران زندگي ميكنيم، اول ماه اثبات خواهد شد.
3- مطلب ديگري كه باعث ميشود اثبات اول ماه دچار اختلاف
شود، اين است كه آيا رويت هلال براي اثبات اول ماه جديد قمري، طريقت دارد يا
موضوعيت؟ و اينكه آيا «رويت هلال» به عنوان يك فعل انساني، بالاصاله موضوع وجوب
برخي احكام شرعي مانند روزه قرار گرفته و شارع مقدس بر اساس يك تعبد شرعي، حكم خود
را به عمل رويت منوط كرده است يا اينكه رويت هلال ماه، خود اصالت و استقلال ندارد
و فقط به عنوان يك راه براي كشف پديده حلول ماه جديد مطرح است؟ از احتمال اول به
عنوان «موضوعيت» و از فرض دوم به مبناي «طريقيت» تعبير ميشود. در صورت انتخاب مبناي «موضوعيت رويت» جاي سخن درباره راههاي
ديگر ثبوت حلول ماه باقي نميماند و فقط ميتوان درباره اينكه آيا ملاك، رويت شخصي
است يا رويت نوعي بحث كرد زيرا موضوعيت داشتن يك عنوان در حكم شرعي به اين معناست
كه شارع، ذات آن عنوان را بدون توجه به هيچ عامل ديگري مورد توجه قرار داده است.
بديهي است چنين نگاهي به رويت، با نگاه طريقي به رويت ناسازگار است. اما در «نظريه
طريقيت» جاي اين بحث وجود دارد كه آيا رويت، طريق انحصاري براي اثبات حلول ماه نو
است يا راههاي ديگر هم در كنار رويت براي اثبات حلول ماه نو پذيرفته ميشود كه در
اين صورت رويت هلال ماه براي اثبات اول ماه ملاك و اساس قرار نخواهد گرفت و آنچه
مهم است، اين است كه ماه قابل رويت باشد نه اينكه رويت حتما توسط انسان انجام
بپذيرد. پس ميبينيم كه اختلاف ديدگاه مراجع عظام تقليد در رابطه با رويت هلال و
اثبات اول ماه داراي مباني كاملا متفاوت است پس در نتيجه اثبات اول ماه با وجود اختلاف
مبنا به وحدت نخواهد رسيد.
نظريه «تولد ماه»
البته در اين ميان دو تن از فقهاي عظام فارغ از تمام مباحثي
كه تا الان مطرح شده است، قائل به نظريه «تولد ماه» هستند كه اين نوع فتوا و مبناي
شرعي و فقهي ميتواند راهگشاي اين اختلاف باشد. علم نجوم از قديمالايام ثابت كرده
است كه ماه در حركت انتقالي خود به دور زمين كه از غرب به سوي شرق جريان دارد و 30
روز يكبار بين زمين و خورشيد قرار ميگيرد و در اين حال آن نيمهاش كه رو به زمين
و پشت به خورشيد دارد، تاريك و ناپيداست و اصطلاحا در محاق قرار دارد، و با خروج
از حالت مقارنه و محاذات با خورشيد به سمت شرق قابل رويت ميشود. دانژون، ستارهشناس
فرانسوي، در سال 1940 ميلادي براي نخستينبار ثابت كرد كه سايه ماه كه از ارتفاعات
بلند واقع در قسمت غربي بر قسمت شرقياش مياندازد، موجب ميشود كه رويت ماه را در
آغاز خروجش از محاذات و مقارنه با خورشيد تا حد رسيدن بر 7درجه غيرممكن شود و پس از
اينكه بيش از 7 درجه از حالت مقارنه به سوي شرق حركت كرد، براي ساكنان زمين قابل
رويت خواهد بود. بنابراين نظريه تولد ماه نو به معناي نجومي و تكويني آنكه خروج
از حال مقارنه و محاذات با خورشيد است، ساعاتي قبل از آنكه با چشم انسان قابل رويت
شود صورت ميگيرد. بنابراين ميتوانيم ملاك حلول ماه نو و تشكيل هلال كه همزمان با
خروج ماه از حال مقارنه با خورشيد اتفاق ميافتد، دانسته و به اين نتيجه برسيم كه
چون زمان خروج ماه از حال مقارنه كه توسط منجمين اعلام ميشود براي همه مناطق كره
زمين در يك زمان رخ ميدهد و اين عمل به وسيله دستگاههاي پيشرفته امروزي بسيار
آسان قابل محاسبه است كه ماه در چه ساعت و چه دقيقه و چه ثانيهيي متولد خواهد شد،
يعني قسمت نوراني ماه از چه لحظهيي پديد ميآيد و ماه از محاق خارج ميشود كه
البته در اين مبنا ديگر رويت ماه ملاك و اساس نخواهد بود بلكه آنچه مبنا قرار ميگيرد،
فقط تولد ماه است كه به صورت تكويني رخ ميدهد و براي مناطقي از كره زمين كه لحظه
تولد ماه كه قبل از ظهر رخ داده است، اول ماه به حساب ميآيد و براي بقيه مناطق
كره كه تولد بعدازظهر رخ داده است، فردا اول ماه محسوب ميشود.
قابل ذكر است كه مبناي «تولد ماه» را هيچ يك از مراجع عظام
تقليد قبول ندارند و بنابراين اين نوع نگاه در حال حاضر قابل اجرا نيست زيرا
اكثريت قريب به اتفاق مراجع عظام تقليد رويت هلال ماه را ملاك و معيار اثبات اول ماه
ميدانند و براي آن موضوعيت قائل هستند. موضوعيت داشتن يك عنوان در حكم شرعي به
اين معناست كه شارع ذات آن عنوان را بدون توجه به هيچ عامل ديگري مورد توجه قرار
داده است. لذا در جواب كساني كه ميگويند چرا با وجود دستگاههاي پيشرفته امروزي،
به حرف منجمان اعتماد نميشود بايد گفت اولا تولد ماه را هيچ يك از مراجع عظام
تقليد به عنوان راهي براي اثبات اول ماه قبول ندارند و ثانيا اينكه بنا به نظريه و
فتاوي اكثر مراجع عظام تقليد رويت هلال ماه، براي اثبات اول ماه، موضوعيت دارد،
زيرا در روايت صحيح از معصوم (عليهالسلام) آمده است: «صم لرويه و افطر لرويه»
يعني با رويت هلال ماه رمضان روزه را شروع كنيد و با رويت هلال ماه در اول ماه
شوال روزه خود را افطار كنيد كه همان عيد سعيد فطر است. اما آنچه از فتواي احاديث
در رابطه با آغاز ماه قمري به نظر ميرسد، آن است كه «شرط رويت» در اثبات اول ماه
قمري موضوعيت نداشته، بلكه طريقي است براي كشف اول ماه. و لحظه آغاز اول ماه نو
قمري، خروج ماه از محاق است؛ البته به همراه قابليت رويت هلال، زيرا در روايت «صم
لرويه و افطر لرويه» رويت فعلي مد نظر نيست، بلكه رويت شأني مورد توجه قرار گرفته
است و در تاييد اين نظريه با كمي دقت و تامل در صحيحه «محمدبن قيس» كه از حضرت (ع)
سوال ميكند و حضرت ميفرمايند كه «اگر شما هلال را قبل از ظهر ديدي آن روز اول
شوال است و اگر بعد از ظهر ديدي فردا اول شوال است» به نكته بسيار مهمي دست خواهيم
يافت كه عادتا ماه، در ظهر روز اول هر ماه قمري به علت بسيار نازك بودن و كمنور
بودن رويتپذير نيست. پس
چگونه است كه امام اين مطلب را بيان داشتهاند؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت درست
است كه ماه قابل رويت نيست، ولي قابليت رويت را داراست و لذا رويت فعلي ملاك امام
(ع) در اين حديث نبوده بلكه رويت شأني مد نظر حضرت بوده است، پس از هر طريق كه كشف
شود ماه قابليت رويت را داراست، ميتوان حكم به حلول ماه جديد قمري داد؛ خواه هلال
ماه توسط مرصدين رويت شود، خواه به هر دليل خارجي و طبيعي و عوامل گوناگون توسط
مرصدين رويت نشود. البته براي اثبات اين نظريه قرائن و دلايل متقن ديگري نيز وجود
دارد كه فعلا مجال پرداختن به آن در اين نوشتار نيست. با توجه به اين مطالب، براي
اثبات اول ماه قمري، اگر قابليت رويت هلال ماه در شب مخصوص، توسط منجمان به طور
قطع و يقين و بدون اختلاف نظر بين آنها اعلام شود، ديگر نيازي به رويت هلال ماه
نيست زيرا به طور حتمي ماه از محاق خارج شده و قابليت رويت را داراست.
استاد حوزه علميه و نوه امام خميني(س)
مقاله تحقیی جالبی بود