مادري كه در جنايتي خاموش 2 كودك بيگناه را كشته است ادعا دارد ناراحتي روحي و رواني دارد.
به گزارش ایران، تجسسهاي پليسي نيز نشان ميدهد وي پيش از جنايت به تكاپو افتاده بود تا بچههايش را به سازمان بسپارد و بستري شود. ساعت 3 عصر دوشنبه 23 مردادماه سال جاري مأموران كلانتري 160 خزانه در جريان قتل هولناك دو كودك بيگناه در خيابان سمندر منطقه خزانه پايتخت قرار گرفتند.
دقايقي بعد تيمي از مأموران خود را به محل جنايت رساندند و با جسد بيجان دو كودك روبهرو شدند و ديدند مادر اين دو كودك در حالي كه حالتي غيرطبيعي داشت در گوشهاي ايستاده و گريه ميكند. سهيلا دو كودك خود به نامهاي محمدجواد 2 ساله و فاطمه 4 ساله را به طرز هولناكي به قتل رسانده بود. وقتي اين مادر دستگير شد با دستور بازپرس درودگر در اختيار تيم جنايي اداره 10 پليس آگاهي تهران قرار گرفت.
«سهيلا» در اين مرحله تحت بازجويي قرار گرفت و گفت: نميدانم كه چه اتفاقي افتاد اما زماني به خود آمدم كه بچههايم ديگر نفس نميكشيدند.
در بررسيهاي پليسي مشخص شد كه سهيلا 32 ساله از مدتهاي پيش به خاطر زايمان دوم و سقط بچه سومش دچار افسردگي شديد شده بود و حتي رفتارهاي غيرعادي در خود ميديد از همسرش درخواست كرده بود تا قبل از هر حادثهاي وي را براي درمان نزد روانپزشك ببرد. آنان پس از مراجعه به روانپزشك و به خاطر وخامت حال روحي سهيلا پزشكش بلافاصله دستور بستري وي را صادر كرده بود اما سهيلا كه هيچكسي را براي نگهداري از بچههايش نداشت زمان بستري را به تعويق ميانداخت، اما روز به روز حال و روزش وخيمتر ميشد و افسردگياش به توهمهاي شديدي تبديل شده بود.
سهيلا، حتي با احساس خطر از شرايط خود و در حاليكه شرايط روحي خود را وخيم ميديد با اورژانس اجتماعي و بهزيستي تماس گرفت و خواست در زمان بستري شدن وي و تا بهبودي نسبياش بچههايش را به اين سازمان بسپارد و بعد در بيمارستان بستري شود اما اين درخواست پذيرفته نشد.
سهيلا در بازجوييها گفت: روز حادثه به يكباره دچار حمله عصبي شدم و ناگهان به دو بچهام كه با هم در حال بازي بودند حمله كردم و هر دو را خفه كردم. تا دقايقي متوجه نبودم كه چه اتفاقي براي آنها پيش آمده است اما هر دو كبود بودند و نفس نميكشيدند.
بلافاصله به يكي از دوستانم زنگ زدم و از وي كمك خواستم، دوستم در ابتدا تصور ميكرد دچار توهم شدهام و گفتههايم نيز شوخي است اما وقتي به او گفتم كه بچههايم كبود شدهاند و ديگر نفس نميكشند به سرعت تلفن را قطع كرد و خود را به خانهمان رساند. من انگار در اين دنيا نبودم حتي با خونسردي خيار ميخوردم وقتي دوستم به من فهماند چه كاري انجام دادهام تازه متوجه شدم كه چه جنايتي را مرتكب شدهام در گوشهاي از اتاق نشستم و به يك نقطه خيره شدم و ديگر هيچ كاري از دستم ساخته نبود تا اين كه دوستم با اورژانس و پليس تماس گرفت. وقتي بازداشت شدم تازه باورم شد كه من قاتل بچههايم هستم.
با دستور بازپرس ويژه قتل اين مادر 32 ساله براي تست رواني به پزشكي قانوني فرستاده شد تا انگيزه وي از اين قتلهاي تلخ فاش شود.