عصرایران - ماهنامه ادبی "شعر" که در ایتالیا منتشر می شود ، اخیراً سفرنامه ای راجع به ایران منتشر کرده که در نوع خود جالب توجه است. ماهنامه "شعر" در سال 1987 فعالیتش را آغاز کرد. این نشریه میزبان بیش از 2700 شاعر از سراسر جهان بوده و سهم مهمی در اشاعه آثار شاعران ایتالیایی و خارجی و همچنین تفسیر اشعارشان در داخل و خارج از ایتالیا داشته است.
این ماهنامه ادبی در مجله فروشیهای سراسر ایتالیا پخش می شود و بدین ترتیب توانسته شعر را در دسترس همگان و حتی در کوچکترین روستاهای کشور، که گاه فاقد کتابفروشی می باشند، قرار دهد.
در این ماهنامه اشعاری از 36 زبان دنیا به چاپ رسیده است و به دلیل نوع کار حرفه ای اش، امروز یکی از برجسته ترین و مهم ترین نشریات ادبی در ایتالیا و در اروپا به شمار می رود.
نیکلا کروچتی بنیانگذار و مدیر این ماهنامه است. وی روزنامه نگار، مفسر ادبی و بزرگترین مترجم زنده شعر نوین یونانی به زبان ایتالیایی می باشد.
گزارش زیر ، سفرنامه "کیارا ریکاراند" از نویسندگان این ماهنامه به ایران است که در ماه جولای امسال دراین نشریه منتشر شده است.
کشوری شعردوست و شعر خوان ما ایتالیایی ها دوست داریم کشورمان را مهد شعر غرب تلقی کنیم و ایتالیا را " سرزمین شاعران" می نامیم. همچنین دوست داریم تعریف کنیم که در کنار مقبره دانته در راونا، نه تنها شاگردان بی حوصله مدارس، بلکه خانواده ها نیز در کنار هم جمع می شوند تا پس از قرائت اشعار کمدی الهی، در سایه درختان استراحت کرده و به تفکر در خصوص تاثیر اشعار در زندگی خود مشغول شوند.
شاید فقط خیالبافی باشد ، اما در گوشه دیگری از جهان، دقیقاً چنین صحنه هایی به صورت روزمره و آنهم بدون تبلیغ و جنجال اتفاق می افتد: آنجا ایران است. کشوری که بیشتر به دلیل رویدادهای سیاسی شناخته شده و همین مسئله افق نگرش و شناخت ما را از ملتی با تمدن، محدود کرده است.
ایرانیها دارای فرهنگی بسیار غنی و زنده و برخوردار از هویت عمیق ملی هستند که زبانشان، پارسی نوین و ادبیات وابسته به آن، نقشی بس ارزنده و مهم در این راستا ایفا کرده است.
شعر در ایران میراثی متعلق به تمامی مردمان، از هر قشر و طبقه، جنس و سن است و در انحصار خواص فرهنگی نمی باشد و اقامتی هر چند کوتاه در ایران برای درک این نکته کافیست.
جالب اینجاست که ایرانیها نیز کشور خود را "سرزمین شاعران" توصیف می کنند. شما می توانید در هر کوچه و خیابان شهرهای بزرگ و کوچک ایران از مردم بپرسید که آیا شعرخوان هستند و اصولاً اهمیت شعر در زندگی آنها چه اندازه است؟
پاسخهای آنها، فارغ از جنس، سن و سطح فرهنگی شان به یکدیگر شباهت دارد و شما را متعجب خواهد کرد.
شعر بیش از دیگر انواع ادبیات، قالبی برای بیان آرزوها، آرمانها، خاطرات تاریخی و فرهنگی ملت ایران بوده است. بنابراین حیرت آور نیست که اشعار حافظ، جلال الدین رومی، سعدی و فردوسی در حافظه یکایک ایرانیها جای گرفته باشد و عناصر بنیادینی در شالوده ملی به شمار بیاید.
هیچ خانواده ایرانی نیست که یک جلد از دیوان حافظ ( که نام او به معنای حفظ کننده آیات قرآن می باشد) را در منزل خود نداشته باشد. یاد اشعار حافظ در خلال قرون به طرز اعجاب انگیزی در قلب ایرانیها زنده مانده و بسیاری از وی به عنوان پترارک شرق یاد می کنند. چرا که وی نیز مانند پترارک در ایتالیا، توانست غزل را به نقطه اوج خود برساند و الهام بخش ادیبان و شاعران اروپایی، به ویژه آلمانی باشد.
سفر من در شعر ایرانی از تهران آغاز می شود. در صبحگاه نیم گرم یکی از روزهای آوریل وارد فرودگاه بین المللی امام خمینی می شوم. می خواهم به بهترین نحو از ساعات اندکی که در اختیار دارم استفاده کنم و به خیابان انقلاب، مرکز معروف کتابفروشیها که در مقابل دانشگاه تهران قرار دارد، می روم.
با سرعت سری به کتابفروشی ها می زنم و کتابهای مختلف و متعددی را ورق می زنم. کتابفروشی ها معمولأ به صورت موضوعی کتاب می فروشند و بنابراین یافتن مغازه هایی که فروشنده کتابهای ادبی هستند، دشوار نیست.
در کتابفروشی ها با قفسه هایی مملو از کتابهای مختلف ادبی، شعر و نثر قدیم و جدید در قطع ها و با قیمتهای مختلف روبرو می شوم. چند کتاب شعر از شاعران معاصر ایرانی و چند مجله ادبی خریداری می کنم و اصلاً تصور نمی کنم که متعاقباً چندین جلد کتاب از مرضیه هدیه خواهم گرفت.
مرضیه روزنامه نگاری جوان و مهربان و دوستدار کتاب و ادبیات است که در این سفر همراه من بود و الهام بخش ارزشمندی برای من به شمار آمد. چند ساعت بعد با یک پرواز کوتاه داخلی به یزد می روم که شهری بسیار با قدمت و دارای گذشته ای زرتشتی است که در حاشیه کویر ایران بنا شده است.
در هتل صفویه اقامت دارم که زمانی کاروانسرای بزرگی بوده و به رغم تعمیرات، ساختار اصلی و ترکیب اتاقها و سالنهای داخلی آن حفظ شده است.
بر روی یکی از دیوارهای بلند سالن ورودی هتل ، توجه بازدید کنندگان به سوی تابلوی عظیمی جلب می شود که حاصل کار استادان صنایع دستی ایرانی است. این تابلو به تصویر پرنده ای در حین پرواز و دو بیت از اشعار جلال الدین رومی، منقوش شده است.
در طبقات دیگر هتل بر روی دیوارهای مشابه، ابیات دیگر همان شعر نقش بسته است. مشاهده چنین صحنه هایی در ایران طبیعی است. شعر همواره عنصر اصلی فرهنگ ایران بوده و امروزه نیز کماکان یک هنر مردمی به شمار می رود که به سهولت در دسترس عموم مردم قرار دارد.
برای مدتهای مدیدی در این کشور، از مثنوی به عنوان ابزار آموزشی و تدریس مذهبی استفاده می شد. مثنوی نوعی از شعر پارسی است که در آن هر بیت دارای قافیه ای جداگانه است و برای سرودن مطالب عرفانی یا داستان سرایی مورد استفاده قرار می گیرد.
فردوسی در نخستین سالهای تسلط اعراب بر ایران با سرودن شاهنامه، سبک نوین و کاملأ ایرانی حماسه سرایی اسلامی را بنا نهاد. ایرانیها به لطف این اثر حماسی توانستند با داستانهای اساطیری ایران زمین آشنا شوند.
در دوران گذشته اشعار شاهنامه در قالب نمایش قرائت و اجرا می شد. امروز نیز کم نیستند ایرانیانی که اشعار کلاسیک و نوین را در ذهن خود انباشته و آنها را از حفظ می خوانند.
در ایران امروز نیز شاهنامه با شخصیتها و ماجراهای اساطیری خود میراث تمامی ایرانیان به شمار می رود.
زبان فارسی پس از حمله اعراب نیز به حیات خود ادامه داد و به دلیل آثار ادبی خلق شده به فارسی، به صورت زبان غالب منطقه درآمد. فارسی، زبان میانجی راه ابریشم بود و در دربارهای قرون وسطایی مناطق وسیعی از آسیا، از امپراتوری مغول گرفته تا هندوستان و امپراتوری عثمانی و بوسنی هرزگوین، به فارسی تکلم می شد.
ایران به رغم گرویدن به اسلام و با وجود ورود عناصر فراوان عربی به زبان فارسی، ایرانی ماند و عربی نشد. به همین دلیل هویت این کشور در طول تاریخ پا بر جا مانده و این موضوع در جنبه های فرهنگی، تبلور خاصی دارد.
در پایان روز سوم سفر، یزد را از مسیر زمینی به مقصد پاسارگاد و پرسپولیس ترک می کنم. در کتابفروشی واقع در مجموعه جهانگردی نزدیک به این اماکن باستانی، کتابهای راهنمای جهانگردی، لوح فشرده موسیقی پاپ و سنتی و سوغاتی های مختلف به فروش می رسد.
در بیرون مغازه، مجموعه ای از کتابهای شعر در قطع جیبی، آثار برخی از شعرای بزرگ را به زبان انگلیسی ارائه می کند. اما در کنار آن کتابهای شعرای جوان ایرانی نیز در چاپهای نفیسی مشاهده می شود که چیزی از آثار مشاهیر کم ندارد.
دیگر از مشاهده کتابهای شعر در هر گوشه و کنار تعجب نمی کنم. از جوانی که مانند من سرگرم مشاهده کتابهاست راهنمایی می خواهم و او بدون درنگ چندین کتاب را با مهارت و سرعتی که ویژه کتابخوانان است ورق می زند تا نهایتأ چهارجلد کتاب از یک مجموعه واحد از شاعران معاصر ایرانی را به من پیشنهاد کند : سهراب سپهری، فریدون مشیری، قیصر امین پور، نادر نادرپور و بیژن جلالی.
تعدد چاپ و تیراژ فروش کتابهای شعر در ایران در بسیاری از موارد در سطحی باورنکردنی و دست نیافتنی در اروپا صورت می گیرد و کم نیستند مجموعه اشعاری که حتی به چاپ پانزدهم می رسند.
در شبی مطبوع با آسمانی صاف و نسیمی خنک و دلپذیر وارد شیراز "شهر شعرا" می شوم. این شهر میزبان آرامگاه برخی از محبوبترین و معروفترین مشاهیر شعر ایران است که عملأ مورد زیارت مردم قرار می گیرد.
خانواده ها، دانش آموزان، ایران گردان و زوجهای جوان، شاعران و ادب دوستان با تجمع در کنار مقبره حافظ در این محیط سرسبز و دلگشا، ساعاتی چند از هیاهوی شهر دور می شوند و وقت خود را به قرائت شعر و تفکر می گذرانند.
سنگ مقبره حافظ از مرمر صورتی رنگی ساخته شده و در زیر سقفی گنبدی شکل قرار دارد که پوشیده از کاشیهای سبز و آبی رنگ و بر روی هشت ستون واقع شده است. کجا بهتر از این آرامگاه می توان با خلوص نیت دیوان حافظ را گشود و به آن تفأل زد؟
افراد بسیاری در اطراف من مشغول تفأل به حافظ هستند که رسمی دیرینه در ایران به شمار می رود و من نیز بالاخره تصمیم می گیرم چنین کنم. حافظ با اشعار خود پاسخی بسیار دقیق به سؤال من می دهد. آیا آنچه در خصوص تفال زدن به حافظ گفته می شود حقیقت دارد؟ آیا حافظ با زبانی جهانشمول و حکیمانه مشابه با کلام پیامبران و حکیمان، با همگان سخن میگوید و در عین حال کلمات وی برای یکایک ما متفاوت و متناسب با احوال ماست؟
زیارت آرامگاه حافظ و سعدی را نباید به هیچ وجه سنتی خرافی یا سطحی تلقی کرد. بلکه می بایست به آن در چارچوبی عمیق و پیچیده نگریست که با ژرف ترین زوایای جان فرد درهم می آمیزد و او را به غور و کنکاش وامی دارد.
حضور مردم در این مکان به معنای شاعرپرستی نیست، بلکه نشانی از اعتقاد آنها به کلام شاعر و به عبارت دیگر به میراث زنده فرهنگ خود است. برای ایرانیان دیروز و امروز شاعر فردی است که به دلیل ظرافت روح و توانایی هنری، می تواند راحت تر از دیگران حقایق زندگی را به زبان شعر بیان کند. بخش بزرگی از ضرب المثلهای فارسی که مورد استفاده روزمره مردم قرار دارد، برگرفته از ابیات شاعران بزرگ این سرزمین است. از نظر تاریخی و سنتی، شعر به دلیل ویژگی های خود، مانند استفاده از استعاره و نماد، ابزار مهمی برای گریز از سانسور و محدودیتهای اعمال شده از سوی زورگویان به شمار می آمد.
همین قرائتهای مختلف و در سطوح گوناگون از شعر، آن را به عاملی در اتصال هر چه بیشتر اقشار مختلف مردم تبدیل کرده است. شعر به رغم ظرافت و پیچیدگیهای ادبی خود، برای عامه مردم نیز قابل دسترسی بوده و آهنگ و قافیه اش، آن را حفظ کردنی و به خاطر سپردنی ساخته است.
در حالیکه در ایتالیا شعر خوانی به عده قلیلی از عاشقان شعر و ادبیات اختصاص دارد، در ایران از دیرباز مراسم و مسابقات شعر خوانی وجود داشته است. اکثراً هنگامی که دوستان و اقوام به دور هم جمع می شوند، مسابقه شعرخوانی بین خود ترتیب می دهند. این بازی به این صورت است که آخرین حرف از مصراع دوم باید آغاز کننده مصراع اول بیت نفر بعدی باشد. این بدان معناست که ذهنیت و خاطره شعری افراد این جامعه، اعم از پیر و جوان، به اندازه ای غنی است که به راحتی به آنها اجازه برگزاری چنین سرگرمی ادیبانه ای را می دهد.
شاید جالب ترین وجه این پدیده، ارتباط ساده و مستقیم ایرانیان با شعر باشد که بی نیاز از منتقد و مفسر، به راحتی و بدون تکلف به شعر نزدیک شده و با آن ارتباطی حسی، فراتر از منطقی، برقرار می کنند.
چنین رویکردی می بایست در ایتالیا نیز در قبال شعر اتخاذ گردد و مردم بدون هراس از " نفهمیدن معنای شعر" به این میراث فرهنگی نزدیک شوند.
شیرین دانشجوی سال آخر رشته کشاورزی است و به من می گوید " شعر را نباید فهمید و پی نبردن به تمامی زوایای یک شعر، طبیعی است. هر بار که یک شعر را می خوانی، به معناهای دیگری از آن پی می بری و از آنچه به دست آورده ای لذت می بری. شعر فقط یک موضوع نیست، بلکه صدا، آهنگ و موسیقی نیز هست. یعنی کلماتی را می شنوی و تصاویری را تجسم می کنی تا به یک حس برسی. اینها درک کردنی نیست."
پاسخ به این سؤال که آیا امروز نسبت به گذشته، از علاقه مردم به ویژه جوانان به شعر کاسته شده، همیشه منفی است. سوسن، دانشجوی رشته اقتصاد، می گوید :" روح ایرانیان با شعر درهم آمیخته است. این نکته در استان من یعنی فارس که ادیبان بزرگی را به ایران اهدا کرده، بیش از همه جا صادق است. پیوند بین مردم و شعر بسیار قوی است و در تمامی خانه ها، کتابهای شعر وجود دارد. ما از شعر نیرو می گیریم. تفاوت چندانی بین شعر نو و کهنه قائل نیستم و بسته به حال و هوا و احساساتم، شعر را انتخاب میکنم."
حمید 55 ساله و کارمند بازنشسته دولت است. او می گوید " شعر و موسیقی عناصری جداناپذیر هستند و در فرهنگ ما در یک قالب واحد، روان می باشند. از قرن دوازدهم و به ویژه در سه قرن بعد از آن، در ایران موسیقی و شعر به صورت متقابل الهام بخش و تاثیرگذار و تاثیر پذیر از یکدیگر بوده اند و از میراث مشترکی که در آن ریشه دارند، جان گرفته اند."
اشعار شاعران معروف، با رنگها و مضامین و آهنگ خود، حیات بخش قطعات موسیقی لطیف و جذاب بوده اند. در ایران باستان، موسیقی از ریتم بسیار ظریفی برخوردار بود و ارتباط بسیار نزدیکی با اوزان شعری داشت.
در موسیقی سنتی ایران، واژه های شعر از اهمیت خاصی برخوردار است و معنای آن همراه با قافیه ها، باید به خوبی درک شود. آثار ارزشمند برخی موسیقی دانان و رهبران ارکستر ایرانی که در ایران و خارج مورد تحسین قرار دارند، بر اساس استفاده از ادوات مدرن و قرائتی جدید از مفاهیم سنتی قرار گرفته است.
شاعر کیست؟ شعر چیست؟ دانشجویان دانشگاه مرودشت، در نزدیکی شیراز، پاسخهای شتابزده اما قابل تاملی به این سؤالات می دهند. لیلا، دانشجوی رشته باستانشناسی، می گوید " در ایران ارتباط نزدیکی بین شاعر و زادگاهش وجود دارد. ارتباط با طبیعت و مناظر آن، بر روی شاعر تاثیر می گذارد. برای درک واقعی شاعر، باید اشعار او را در زادگاهش خواند."
رضا، دانشجوی رشته کشاورزی می گوید " شعر یک وسیله ارتباط است و می تواند مانند تلویزیون بر روی افراد و احساساتشان اثر بگذارد. شعر به قلب افراد راه پیدا می کند."
حمید میگوید "شاعر فردی است که می تواند عواطف و احساسات خود را به صورت روان و موزون بیان کند تا دیگران آن را درک کرده و از آن لذت ببرند. اگر شعری، محصول برهه ای از رشد درونی یا آگاهی بیشتر باشد بدون تردید قادر خواهد بود این مفاهیم را به خواننده منتقل کند. البته معلوم نیست این انتقال در چه زمان و در قبال چه افرادی صورت خواهد گرفت، چون احساسات بشری فارغ از زمان و مکان هستند."
شهاب می گوید "شعر مانند معنویت است، یعنی محدود به زمان خاصی نیست. شاید آنچه شاعران امروز می سرایند، در آینده بهتر فهمیده شود. هنر در تمامی اشکال آن بیانگر زیبایی است و هنرمند فردی است که با حساسیت خود قادر است فراتر از واقعیت را مشاهده کند و آن را به راحتی در اختیار دیگران قرار دهد."
حیاط آفتابی دانشگاه را پشت سر می گذارم و به سوی اصفهان " نصف جهان" با گنبدهای فیروزه ای درخشنده در زیر آسمان آبی روانه می شوم. چند روز بعد با یک پرواز داخلی به تهران بازمی گردم و در فرودگاه مهرآباد، که دیگر شلوغی سابق را ندارد، پیاده می شوم. نسبت به این فرودگاه نوعی حس نزدیکی دارم، درست مانند وقتی که در بزرگسالی به مکانی آشنا در کودکی بازمیگردیم و آنجا را کوچکتر ازگذشته می یابیم.
به کتابهایی که در ویترین روزنامه فروشی قرار داده شده نگاه می کنم و به آثار شاعران غربی، که به فارسی برگردانده شده، برخورد می کنم. در اینجا اکثریت با آثار شعرای معاصر ایران است که برخی از آنها در سالهای اخیر درگذشته اند.
به نشانه بزرگداشت ، مجموعه آثارشان همراه با تصاویر مختلف در سالمرگشان منتشر و اکثراً به زبانهای زنده دنیا برگردانده می شود. ایران امروز کشوری پیچیده و گاه دچار تناقضات است که واقعیات متفاوت آن در تحول مستمر، با یکدیگر همزیستی دارند.
درک عمیق چنین کشوری به جز توسل به کنجکاوی بیطرفانه و اشتیاق به شناختن روح هزار لایه آن، امکان پذیر نیست. در چنین کشور مدرنی با جامعه ای چنین جوان و فرهیخته و رو به سوی آینده، که اشتراکات زیادی با جوامع مدرن جهان دارد، هنوز می توان جوانانی را پیدا کرد که با یک بیت شعر، صادقانه دگرگون می شوند.
مرضیه، همسفر من، نمونه ای از این جوانان است. اما دقیقأ همین ویژگی دوست داشتنی نسل جوان ایرانی است که آنان را قادر می سازد در مسیر آینده گام بردارند و از گذشته و آداب و رسوم خود نیز چشم برندارند.
جوانان این سرزمین با برخورداری از همین ویژگی فوق العاده به ریشه هویت خود می رسند و به یگانه بودن آن پی می برند. یگانگی که تاریخ این سرزمین، دامنه هنری و ادبی آن و به ویژه شعر پارسی را رقم زده است.