عصر ایران؛ هومان دوراندیش - عباس عبدی، شانس چندانی برای ریاست جمهوری ناطق نوری قائل نیست. وی شکست علی اکبر ناطق نوری در انتخابات خرداد76 و نیز لطمه احمدی نژاد به اعتبار ناطق در انتخابات خرداد 88 را دلایل اصلی دور بودن دست ناطق از میوه قدرت می داند. به نظر عبدی، ناطق نوری فقط وقتی می تواند رئیس جمهور شود که "کاندیدای نظام" باشد. متن زیر گفتگوی عصر ایران است با عباس عبدی درباره ناطق نوری و دولت آینده. گفتنی است که این گفتگو در بیست و ششم شهریور ماه انجام شد. هر چند دفتر ناطق، کاندیداتوری او را رد کرده است اما سیب سیاست، تا به زمین برسد ، هزار چرخ می خورد!
***
در هفته های اخیر، زمزمه هایی درباره کاندیداتوری علی اکبر ناطق نوری در انتخابات ریاست جمهوری آینده به گوش می رسید. به نظر شما، ناطق نوری تا چه حد از شانس پیروزی در انتخابات برخوردار است و در چه شرایطی؟ابتدا چند نکته را ذکر کنم. اول اینکه، من الان به عنوان یک تحلیلگر حرف می زنم نه به عنوان یک کنشگر سیاسی. یعنی می خواهم از امر واقع سخن بگویم نه از امر مطلوب. شاید من کسی را دوست داشته باشم اما نظرم این باشد که او رئیس جمهور نمی شود. شاید هم از کسی حتی متنفر باشم اما از منظر تحلیلی معتقد باشم که او رئیس جمهور می شود.
نکته دوم اینکه، ما در مقام تحلیل باید اطلاعات هم داشته باشیم. متاسفانه در هفت هشت سال گذشته، راه اطلاعات گرفتن و نظرسنجی بسته شده است. قبلاً موسساتی وجود داشت که نظرسنجی می کردند و همه ما نتایج آن نظرسنجی ها را می خواندیم و به برداشتی کلی از فضای سیاسی جامعه می رسیدیم و بر اساس آن برداشت، مسائل سیاسی را تحلیل می کردیم.اگر من درک درستی از فلان مساله اجتماعی و سیاسی نداشته باشم، اشتباه من تاثیر محدودی دارد ولی اگر حکومت در اثر بسته شدن باب پژوهش درک درستی از مسائل جامعه نداشته باشد، اشتباهش خسارت های خیلی سنگینی در پی خواهد داشت.
بنابر این در مقام تحلیل پیامدهای کاندیداتوری احتمالی ایشان یا هر کس در انتخابات سال آینده، اطلاعاتم در حدی نیست که بتوانم اظهار نظر قاطعی در این زمینه داشته باشم. فقط بر حسب تجربه علمی خودم چنین برداشت و تحلیلی که در ادامه خواهد آمد را دارم.
نکته سوم اینکه، در این تحلیل هیچ بغضی نسبت به آقای ناطق ندارم چه بسا که نگاهم به ایشان در مقایسه با سایر نامزدهای احتمالی در میان اصولگرایان مثبت باشد.
اما نظرم این است که آقای ناطق نوری شانس چندانی برای پیروزی در یک "انتخابات رقابتی" را ندارد. دلیل اولم در تایید این حرف، شکست آقای ناطق در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 است. شکست در انتخابات ریاست جمهوری، امتیاز مثبتی برای هیچ کاندیدایی محسوب نمی شود آن هم کسی که برای پیروزی آمده بود.
دلیل دوم اینکه حمله احمدی نژاد به ناطق نوری در انتخابات قبلی، بی پاسخ مانده است. سخنان احمدی نژاد درباره ناطق، اگر درست بوده باشد، کماکان به ضرر آقای ناطق عمل میکند و اگر ناروا بوده باشد، ساخت قضایی ما به گونه ای نیست که آقای رئیس جمهور را از این بابت مواخذه کند.
بنابراین در جامعه ما، خیلی راحت به کسی اتهامی زده می شود و تکلیف صحت و سقم آن روشن نمی شود. در یک جامعه سالم اگر به کسی اتهامی زده شود، به آن اتهام رسیدگی می شود. اگر اتهام وارد باشد، فرد متهم و اگر اتهام ناوارد باشد، فرد مفتری مجازات می شود.
در چهار سال گذشته، به اتهام احمدی نژاد علیه ناطق نوری رسیدگی نشد و من فکر نمی کنم که آقای ناطق در انتخابات ریاست جمهوری بتواند گَرد آن اتهام را از چهره خودش بزداید و خسران سیاسی احتمالی از بابت آن اتهام را رفع کند هر چند تقصیر اصلی در این زمینه متوجه ایشان نیست.
دلیل بعدی اینکه، کسی که می خواهد کاندیدا شود، باید رای سه گروه عمده اجتماعی و سیاسی را جلب کند:
گروه اول طبقه متوسط است. گروه دوم، به گرایش سیاسی حکومت نگاه می کند. یعنی منتظر می ماند که ببیند رای ساخت قدرت چیست و آن گاه به آن کاندیدا رای می دهد. این گروه طرفداران ایدئولوژیک و بی چون و چرای حکومت اند. گروه سوم، طبقات حاشیه نشین شهری و روستاییان هستند. این ها منتظرند تا مطالبات خودشان را در شعارها و رفتارهای یک کاندیدا ببینید تا به او رای بدهند. رای این ها ایدئولوژیک نیست.
حالا باید دید که آقای ناطق کدام گروه را می تواند جذب کند. من گمان نمی کنم ناطق نوری بتواند طبقه متوسط را جذب کند. طبقه متوسط باید از طریق واسطه هایی جذب ناطق شوند و من بعید می دانم که ناطق نوری بتواند گروههای واسطه و رابط این طبقه را جذب کند تا آنها طبقه متوسط را مجاب به رای دادن به او بکنند. البته نمی گویم که ناطق هیچ رایی در طبقه متوسط ندارد. منظورم این است که ناطق نوری باید جریان غالب طبقه متوسط را جذب کند.
ناطق نوری طبقه پایین را هم به سختی می تواند جذب کند. با توجه به اتهام چهار سال پیش احمدی نژاد به ناطق نوری، بعید می دانم که آقای ناطق بتواند این گروه را به سمت خودش بکشاند. علاوه بر این، ناطق نوری طبیعتاً از کاربرد گفتمان مورد استفاده احمدی نژاد پرهیز می کند و همین هم مزید بر علت می شود. او ضمناً نمی تواند گفتمان جدیدی را برای جذب آرای این گروه اجتماعی، جایگزین گفتمان احمدی نژاد کند.
تنها امید ناطق نوری باید به کسانی باشد که رای ایدئولوژیک می دهند. سرازیر شدن آرای این گروه از رای دهندگان به سمت ناطق نوری، مستلزم آن است که آقای ناطق با تایید ساخت قدرت وارد انتخابات شده باشد. این تایید همان چیزی است که احمدی نژاد چهار سال پیش از آن برخوردار بود.
من نمی توانم با اطمینان بگویم که آیا ناطق نوری می تواند این تاییدیه را اخذ کند یا نه. اگر صرفاً بخشی از گروه سوم به ناطق نوری رای دهند، این میزان رای برای ریاست جمهوری ناطق کفایت نمی کند. بنابر این اگر آقای ناطق در انتخاباتی رقابتی شرکت کند، مرتکب اشتباهی فاحش شده است. اما اگر قرار باشد آقای ناطق در انتخاباتی شرکت کند که چندان هم رقابتی نیست، ممکن است بتواند فرد پیروز انتخابات باشد.
آیا اصلاح طلبان حاضرند پشت سر ناطق نوری قرار بگیرند؟ کدام گروههای اصلاح طلب؟
اینکه کدام گروه اصلاح طلب از ناطق نوری حمایت می کند، خیلی اهمیت ندارد. من گمان نمی کنم جریان اصلاحات در هیچ شرایطی در یک انتخابات رقابتی از آقای ناطق حمایت کند زیرا در چنین انتخاباتی نامزد خود را به میان خواهد آورد.
حتی اگر برخی از اشخاص اصلاحات هم از ناطق نوری حمایت کنند، این به معنای فعال شدن جریان اصلاحات در حمایت از آقای ناطق نخواهد بود؛ چرا که جریان اصلاحات باید مطالبات بدنه خودش را در نظر بگیرد. من فکر نمی کنم جریان اصلاحات می تواند بدون داشتن یک نامزد حداقلی در یک انتخابات رقابتی فعال شود.
مثلاً آقای خاتمی ممکن است از ناطق نوری حمایت کنند؟
آقای خاتمی هیچ کمکی به رقابت انتخاباتی آقای ناطق نوری نمی تواند بکند.
این بحث دیگری است. سوال من ناظر بر نفس حمایت خاتمی از ناطق بود.
آقای خاتمی طبعا قابل پیش بینی نیست و هیچ کی نمی تواند قاطعیت بگوید ایشان در آخرین لحظه چه کار خواهد کرد.
فرض کنیم خاتمی در آذر ماه امسال حمایت خودش را از ریاست جمهوری ناطق نوری اعلام کند. در این صورت طرفداران خاتمی پنج شش ماه فرصت دارند که مردم حامی خاتمی را به نفع ناطق بسیج کنند. آقای خاتمی و اطرافیانش نمی توانند چنین بسیجی را انجام دهند. اصولگرایانی مثل ناطق نوری نمی توانند آشکارا حمایت اصلاح طلبان را بپذیرند؛ زیرا احتمال می دهند که چنین حمایتی، در ساخت قدرت امتیازی منفی برای آنها محسوب شود.
مشکل دوم آنها این است که آقای خاتمی بدون قانع کردن بدنه طرفدارانش توان بسیج آنان را ندارد. اگر در انتخابات مجلس نهم، خاتمی دو روز قبل از رای گیری، اعلام می کرد که در انتخابات رای می دهد. نه تنها هم حرف او موجب شرکت گسترده مردم حامی او در انتخابات مجلس نمی شد بلکه شاید کاری میکردند که از نظر خود پشیمان شود به همین دلیل بدون اطلاع قبلی چنین افدامی را انجام داد.
اگر سه ماه قبل از انتخابات اعلام می کرد که رای می دهد چه؟
در این صورت، همه به او می گفتند که شما نمی توانی در انتخابات مجلس صرفاً از نامزدهای اصولگرا حمایت کنی؛ بلکه شما در جایگاهی هستی که باید دست کم یک لیست انتخاباتی حداقلی داشته باشی. آقای خاتمی اساساً نمی توانست سه ماه قبل از انتخابات مجلس، اعلام کند که در انتخابات صرفاً به سی کاندیدای اصولگرا رای خواهد داد. به همین دلیل با آن وضع، یعنی به شکل اعلام نشده و در شهر دماوند، رای داد.
اگر خاتمی سه ماه قبل از انتخابات مجلس اعلام می کرد که در روز رای گیری صرفاً به چند کاندیدای اصولگرا رای خواهد داد، با چنان فشار اجتماعی ای مواجه می شد که شاید در نهایت اصلاً نمی توانست رای بدهد. این طور نیست که آقای خاتمی یا هر اصلاح طلب برجسته دیگری، بتواند هر تصمیمی بگیرد و آن را اجرا کند. تصمیم او باید با مطالبات بدنه جریان اصلاحات، ربط حداقلی قابل دفاعی داشته باشد.
اگر خاتمی با ایده تشکیل دولت وحدت ملی از سوی ناطق نوری و بازگشت برخی از اصلاح طلبان به ساختار قدرت، از ناطق نوری حمایت کند، آیا تصمیم او موجب شرکت طرفدارانش در انتخابات خواهد شد؟این امر مشروط به این است که معلوم شود آقای ناطق می خواهد دولت وحدت ملی تشکیل دهد یا حاکمیت؟ اگر حاکمیت چنین تصمیمی گرفته است، بحث دیگری است. یعنی آقای ناطق از طرف کل حکومت وارد انتخابات (که دیگر رقابتی نخواهد بود بلکه "انتخابات اجماعی" است) می شود تا تغییری در سیاست های کنونی اعمال شود، اصلاحطلبان هم می توانند حامیان خود را به نفع ناطق نوری بسیج کنند.
اما اگر ایده تشکیل دولت وحدت ملی، ایده خود آقای ناطق باشد نه ایده حاکمیت، پا گذاشتن در چنین مسیری و با حمایت اصلاحطلبان برای آقای ناطق خطرناک خواهد بود؛ زیرا کسانی از او حمایت خواهند کرد که ناطق نوری را گرفتار مشکلات جدی با حاکمیت خواهند کرد. اما اگر حکومت بخواهد آقای ناطق دولت وحدت ملی تشکیل دهد، در این صورت ناطق نوری نامزد تقریباً منفرد می شود و رقیب جدی ای در برابر او قد علم نمی کند.
در انتخابات ریاست جمهوری سال 80 هم خاتمی فاقد رقیب جدی ای بود.
بله، دقیقا. در چنین وضعی، سایر کاندیداها اهمیتی ندارند و رای به آقای ناطق، رای به ایده و اراده وحدت جویانه پشت سر اوست. اگر چنین شود، در واقع انتخابات رقابتی نخواهیم داشت بلکه نقطه عطفی خواهیم داشت دال بر ورود ما به مرحله ای جدید.
اگر حکومت از ایده دولت وحدت ملی حمایت نکند، آیا حمایت احتمالی چهره هایی مثل خاتمی و هاشمی و سید حسن خمینی از ناطق نوری، به تکرار ماجرای انتخابات سال 88 منجر خواهد شد؟ الان همه چهره های منتقد برجسته، یعنی آقای ناطق و خاتمی و سایر کسانی که شما از آنها نام بردید، معتقدند که وقایع سال 88 نفعی برای جامعه ما نداشت؛ بنابراین این افراد به گونه ای رقابتی وارد میدان انتخابات نمی شوند تا وقایع سال 88 تکرار شود زیرا گمان نمیکنم ظرفیت انجام انتخابات رقابتی آن طور که مد نظر شماست وجود داشته باشد.
ما باید امیدوار باشیم که حکومت هم این نکته را لحاظ کند که اگر این افراد به گونه ای رفتار نمی کنند که ماجرای سال 88 تکرار شود، این امر نه از ناتوانی آنها در انجام چنین کاری، بلکه ناشی از این است که این افراد حوادث سال 88 را برای جامعه ایران مفید نمی دانند.
اگر اکثریت تشکل های اصلاح طلب از ریاست جمهوری ناطق نوری حمایت کنند، آیا می توانند طبقه متوسط را به نفع ناطق هم به پای صندوق های رای بکشانند؟این نیروها می توانند طبقه متوسط را به نفع آقای ناطق به پای صندوق های رای بیاورند. البته به نفع ایده ای که پشت سر ریاست جمهوری ناطق نوری قرار دارد نه به نفع شخص آقای ناطق. اما این نیروها ابتدا خودشان باید دلیل موجهی برای کار وجود دارد.
دلیلش می تواند همان دولت وحدت ملی باشد.
این دلیل قابل توجهی است و اگر چنین دلیلی در کار باشد، تشکل های سیاسی اصلاح طلب می توانند فرایند بسیج نیرو را به نفع نامزد این ایده انجام دهند.
اصلاح طلبان یکبار در سال 84 خواستند چنین کاری را برای هاشمی رفسنجانی انجام دهند ولی ناکام ماندند. دلیل آن ناکامی این بود که طرف مقابل آرای ایدئولوژیک و آرای طبقات پایین را داشت. اما علاوه بر این، آقای هاشمی در آن موقع اساساً نمی توانست رئیس جمهوری رایآور شود. اما الان تجربه هفت هشت سال اخیر پیش روی مردم است و شانس ناطق از این حیث بیشتر از هاشمی سال 84 است.
ضمناً از دور اول تا دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال 84، فرصتی چندروزه در اختیار اصلاح طلبان بود. به علاوه اینکه، آقای هاشمی هم مثل همیشه در برج عاج خودش نشسته بود و می گفت بله دیگه! همه به ما رای می دهند. اما جدا از این ها، باید تکرار کنم اگر آقای ناطق از جانب آن ایدهای که مورد حمایت حاکمیت باشد وارد کارزار انتخابات نشود، نمی تواند رئیس جمهور شود.
ناطق نوری به عنوان یک کنشگر سیاسی منفعل در چند سال گذشته، آیا مستعد ورود به انتخابات از موضع تقابل با کانون های قدرت است؟
نه، اصلاً. آقای ناطق اگر از جایگاه فعلی اش در جناح راست خارج شود و به اصلاح طلبان بپیوندد، چیزی به اصلاح طلبان اضافه نمی کند. اهمیت آقای ناطق در این است که در آن سو قرار دارد نه در این سو! ناطق نوری اگر به این سو بیاید، جایگاهش را در آن سو از دست می دهد.
آقای ناطق باید در آن سو خوب بازی کند. البته من تا حالا نشنیده ام که آقای ناطق چیزی درباره وحدت ملی گفته باشد ولی به نظر من، آقای ناطق تا وقتی که موافقت حاکمیت با ایده "دولت وحدت ملی" و یا لااقل عدم مخالفت حاکمیت با این ایده را کسب نکرده است، نباید چنین شعاری را مطرح کند. اگر آقای ناطق توافق یا عدم مخالفت حاکمیت با شعار دولت وحدت ملی را کسب کند، ممکن است همه برای تحقق این شعار بسیج شوند.
با توجه به تحریم ها و خطر جنگ، آیا ممکن است که نظام به ریاست جمهوری ناطق رضایت دهد؟
احتمالش وجود دارد؛ ولی این امر مستلزم لابی قوی آقای ناطق بین اضلاع یک مثلث است؛ یعنی اصولگرایان، اصلاح طلبان و آقای هاشمی. دو ضلع اصلی اصولگرایان حاکم و اصلاح طلبان اند. آقای هاشمی مخالفتی با ریاست جمهوری آقای ناطق نخواهد کرد و قاعدتاً از این امر استقبال می کند. اگر ناطق نوری بتواند این لابی قوی را برقرار کند، انتخابات غیررقابتی می شود و به احتمال فراوان او به قدرت می رسد و این با توجه به شرایط امروز جامعه ایران، لزوما چیز بدی نیست.
به نظر من، اگر اقای ناطق بتواند به اصلاح طلبان ضمانت کافی در تحقق این هدف بدهد، میتواند روی حمایت آنها حساب کند.
ضمانت کافی یعنی چه؟یعنی اینکه قبل از ریاست جمهوری ناطق، اصلاح طلبان امکان فعالیت پیدا کنند، محدودیت ها کمتر شود و ناطق نوری بتواند نقش رابط حاکمیت و اصلاح طلبان را برای تامین حداقلهای ضروری بازی کند. اگر تا اواسط زمستان چنین شرایطی ایجاد شود، فکر می کنم که اصلاح طلبان هم از ناطق حمایت می کنند.
شما خودتان شخصاً ریاست جمهوری ناطق نوری را برای جامعه کنونی ایران مفید می دانید. به نظر من هر کسی که بتواند فضای دوقطبی موجود را کمرنگ کند، فضا را برای فعالیت بیشتر همه نیروها باز کند، حدی از عقلانیت سیاسی و اقتصادی را به دولت بازگرداند و اوضاع کلافه کننده و یاس آور کنونی را بهبود بخشد، گزینه مناسبی است و باید از او حمایت کرد.
در بین اصولگرایان شاید اقای ناطق تنها کسی باشد که شانس انجام چنین نقش مهمی را داشته باشد. یعنی شاید ایشان تنها کسی باشد که بتواند مطالبات هر دو جناح را تا حدی محقق کند. در این صورت همه باید از نامزدی که چنین برنامهای را میخواهد اجرا کند حمایت کنند.
در غیاب کاندیدای اصلاح طلبان، فکر می کنید مهمترین رقبای اصولگرای ناطق نوری چه کسانی خواهند بود؟با فرض فعال نبودن اصلاح طلبان در انتخابات سال آینده، اگر دولت بتواند کسی را کاندیدا کند و کاملاً هم از او حمایت کند، کاندیدای دولت، ناطق نوری و سایرین را شکست می دهد. بدون برو و برگرد و با فاصله زیاد. مگر اینکه کاندیداهای اصلی دولت رد صلاحیت شوند. در این صورت قضیه متفاوت خواهد شد. اگر اصلح طلبان نباشند و دولت هم کاندیدا نداشته باشد، رقابت بین اصولگرایان جدی نخواهد شد؛ چون انتخابات با مشارکت پایین طبقه متوسط و طبقات پایین جامعه برگزار خواهد شد.
در واقع اصولگرایان در این صورت حضور اقشار این دو طبقه را که در انتخابات سال 88 رای داده بودند، تقریباً از دست می دهند. دولت اگر بخواهد از موضع تقابل با حکومت وارد انتخابات شود، کاندیدایش رد صلاحیت می شود.
اگر اصلاح طلبان و دولت کاندیدایی نداشته باشند، ناطق در رقابت با کسانی چون قالیباف و سعید جلیلی، می تواند رئیس جمهور شود؟به نظر من آقای ناطق به طور کلی در رقابت با غیر روحانیان شانس چندانی برای پیروزی ندارد. اما در بین این سه گزینه و در غیاب اصلاحطلبان و دولتیها، در نهایت کسی پیروز انتخابات خواهد بود که حکومت از او دفاع کند. وقتی که دیگران از فرایند رقابت حذف شوند، تتمه فرایند انتخابات هم بر اساس اراده حکومت شکل خواهد گرفت.
دموکراسی خواهان جامعه ایران در سال 76 تلاش کردند تا ناطق نوری رئیس جمهور نشود. حالا اگر در انتخابات سال آینده، به نفع ناطق نوری بسیج شوند، این وضع دال بر فلاکت و تیره روزی آنها نیست؟نه، آقای ناطق فعلی با ناطق نوری سال 76 خیلی فرق کرده است ؛ شرایط هم فرق کرده است. شما حرفهای ناطق نوری در سال 76 را بخوانید و ببینید ایشان در آن زمان دنبال تحقق چه چیزهایی بوده و الان دنبال تحقق چیست.
به علاوه سیاست که فقط صعود نیست. سیاست فراز و فرود دارد. دیروز اوضاع به گونه ای بود که می شد بهتر از ناطق نوری را رئیس جمهور کنیم، اما امروز اوضاع به شکلی است که باید به ناطق نوری رضایت دهیم تا گزینه نامطلوبی سرکار نیاید. حتی اگر این وضع نشانه فلاکت باشد، باید آن را پذیرفت و سعی کرد در این شرایط بهترین بازی ممکن را انجام داد.
تازه این نکته را هم نباید فراموش کرد که اگر دموکراسی خواهان ایرانی در سال 76 توانستند با حمایت از خاتمی مانع ریاست جمهوری ناطق نوری شوند، این کار آنها محصول اشتباه محاسبه حکومت در تایید صلاحیت آقای خاتمی بود. اگر آن اشتباه اساسی رخ نمی داد، اقشار مدرن و آزادیخواه جامعه ایران دیگر گزینه ای برای ممانعت از ریاست جمهوری آقای ناطق در اختیار نداشتند.
مشکلات و موانع پیش روی ناطق نوری برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری، در واقع مشکلات راست محافظه کار برای اعتلای موقعیتش در ساختار قدرت در ایران است. موافقید؟
شما مسابقات تنیس را پیگیری می کنید؟ در چند سال اخیر، در دنیای تنیس همیشه این سوال مطرح بوده که چرا اندی ماری برنده گرنداسلم نمی شود. یکی می گفت اندی ماری برای قهرمانی در گرنداسلم سه تا مشکل کوچک دارد: فدرر، ژوکوویچ و نادال! و بالاخره هم ماری بر این سه مانع فائق آمد و قهرمان گراند اسلم اخیر شد.
حالا آقای ناطق هم برای رئیس جمهور شدن دو سه تا از این مشکلات کوچک دارد که قبلا توضیح دادم. اما این به معنا نیست که ناطق نوری هیچ وقت گرنداسلم را نمی برد! چرا، می تواند گرنداسلم را هم ببرد به شرط اینکه شرایطش هم فراهم شود! که شدنش غیر ممکن نیست.
پس از به قدرت رسیدن احمدی نژاد، راست محافظه کار به حاشیه قدرت رانده شد. اما الان که عملکرد احمدی نژاد از نظر حامیان قدرتمند دیروزش رضایت بخش نیست، انگار این تردید برای آنها وجود دارد که راست محافظه کار را جایگزین راست رادیکال در قوه مجریه بکنند یا نه.
این ها ترجیح می دهند کسانی چون سعید جلیلی رئیس جمهور شوند. اما اگر حکومت به این نتیجه برسد که اجماعی ملی در شرایط کنونی ضرورت دارد، ترجیح می دهد ناطق نوری رئیس جمهور شود تا بلکه این اجماع محقق شود.
در چنین حالتی، شخص ناطق وارد هسته قدرت نمی شود بلکه از طریق ناطق نوری، آن اجماع ملی به هسته قدرت تزریق می شود تا این هسته قدرتمندتر شود. اگر هدف این باشد، امکان سرمایه گذاری بر روی ناطق نوری زیاد است زیرا آنها کس دیگری به غیر از ناطق نوری را ندارند که بتواند این کار را انجام دهد.
میدونم شهامتشو نداری منتشر کنی
بی تفاوتی هنر نیست.