جام جم آنلاين: پليس هست، قانون هم هست، اما جالب است كه در بسياري از تصادفهاي رانندگي در ايران، شاهد پرخاشگري، فرياد زدن و حتي درگيري فيزيكي بين رانندگان هستيم.
نه تنها در فرهنگ رانندگي، بلكه در بسياري از مراودههاي روزمره بين مردم هم شاهد پرخاشگري در جامعه هستيم.
كارمندي بر سر ارباب رجوع فرياد ميزند، ارباب رجوع از كوره در ميرود، خريداري بر سر قيمتها با فروشنده درگير ميشود و بيشمار از اين گونه صحنههايي كه ديگر برايمان تكراري شده، گواه روشني از گسترش پرخاشگري و نابردباري در جامعه است.
پايين آمدن آستانه تحمل و صبر مردم، جداي از آن كه خشونت را ظاهرا به ابزاري براي رفع بحرانها تبديل ميكند، تبعات بسيار سنگيني را هم به جامعه تحميل خواهد كرد؛ تبعاتي كه هم آرامش رواني و هم فضاي توليد كار و انديشه در جامعه را با اختلال جدي مواجه ميكند.
به گفتوگو عادت نكردهايم
خشونت را شايد بتوان سادهترين و در عين حال سختترين راه براي رفع يك مشكل دانست؛ ساده از آن جهت كه خشونت يك راه حل دمدستي براي رفع تنش است كه انتخابش خيلي هنر و دقت نميخواهد و سخت از آن جهت كه انتخاب خشونت، پيامدهاي سوئي براي انتخابكنندهاش به همراه ميآورد.
محمد ناصحي، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعي در گفتوگو با جامجم تاكيد ميكند كه انتخاب خشونت، با نهادينه نشدن فرهنگ گفتوگو در جامعه رابطه مستقيم دارد.
وي ميگويد: هر چقدر مشكلات جامعه پيچيدهتر ميشود، انتخاب راهحلها براي رفع مشكلات هم سختتر ميشود، اما بشر امروزي با آزمون و خطا دريافته است كه حتي ميتواند سختترين چالشها و تنشهاي بين خودش و ديگران را با گفتوگو حل كند.
ناصحي با بيان اينكه نهادينه شدن فرهنگ گفتوگو فرآيند كوتاه مدتي نيست، عنوان ميكند: بايد بپذيريم كه جامعه ايران با نظامهاي سلطنتي هزاران ساله خو گرفته است و روند حل تنشها هم معمولا به اين شكل بوده كه هر كسي كه قويتر بوده و نفوذ بيشتري داشته، با زور و ارعاب فرد مقابلش را مغلوب كرده است و در واقع با بهرهگيري از خشونت تلاش كرده كه چالشهاي بين خودش و ديگران را حل كرده است.
وي اضافه ميكند: با چنين سابقه تاريخي طولاني، بديهي است كه فرهنگ گفتوگو براي رفع تنشها جايي نداشته و در حقيقت، فن گفتوگو براي رفع سوءتفاهمها، جايگاه اصلي خودش را پيدا نكرده است؛ روندي كه تا امروز هم كم و بيش در بين مردم ديده ميشود.
پرخاشگري را افتخار ميدانيموقتي هنوز هم داستان دعواها و كتككاريهايمان ميتواند تا ساعتها شنوندهها را مجذوب خود كند و حتي گاهي تحسين حضار را هم برانگيزد، به اين معناست كه هنوز هم خشونتورزي و بيتابي، پديدهاي محسوب ميشود كه قبح اجتماعي چنداني به خود نگرفته است.
ناصحي ميگويد: وقتي خشونتورزي در جامعهاي به يك ارزش تبديل ميشود، در آن شرايط است كه زنگ خطر در روابط اجتماعي به صدا در ميآيد؛ حتي در بسياري از فيلمها مشاهده ميكنيد كه قهرمان داستان با خشونت كارهايش را جلو ميبرد و جالب است كه بسياري از بينندگان نيز در پايان فيلم با قهرمان داستان هم ذاتپنداري ميكنند.
وي ميافزايد: خشونت اكتسابي است و نبايد تصور شود كه پرخاشگري در ذات فردي وجود دارد و در ذات فرد ديگري وجود ندارد؛ يعني ميتوان گفت گرچه برخي عوامل هورموني موجب شده كه مثلا خانمها از لحاظ ژنتيكي آرامتر از مردان باشند، اما نقش تربيت خانوادگي، دايره دوستان و محيطهايي كه فرد در آنجا رفت و آمد دارد، بسيار مهمتر از عوامل ژنتيكي بروز خشونت است.
اين پژوهشگر مسائل اجتماعي با بيان اينكه نبايد يك ضدارزش به يك ارزش در جامعه تبديل شود، خاطرنشان ميكند: خشونت يك ضدارزش است كه ميتواند بنيان خانواده و جامعه را متزلزل كند، اما سوءتفاهمي كه در جامعه رواج پيدا كرده اين است كه گاهي مردم نميتوانند بين شجاعت و خشونت تفاوت قائل شوند، زيرا هرگونه خشونتي به معناي شجاعت نيست و اصلا خيلي اوقات شجاعت نيازي به خشونت ندارد.
تاثير اوضاع مالي در كاهش پرخاشگريچه بخواهيم و چه نخواهيم، اوضاع مالي ما نقش بسيار پررنگي در كنترل عواطفمان دارد؛ طوري كه معمولا با داشتن يك بدهي مالي غمگين ميشويم و با كسب يك جايزه مالي ويژه، خوشحال ميشويم.
ناصحي معتقد است كه بين سطح خشونت و پرخاشگري افراد و اوضاع مالي آنان نسبت معناداري وجود دارد.
وي توضيح ميدهد: البته رابطه بين پرخاشگري و سطح مالي به اين معنا نيست كه هر فردي كه وضع مالي خوبي نداشت، پرخاشگر ميشود، بلكه بدين معناست كه هرچقدر سطح مالي افراد پايين باشد و توان اداره كردن زندگي برايشان سخت شود، به همان ميزان نيز مستعد بروز اعمال پرخاشگرانه ميشوند.
اين جامعهشناس، وظيفه دولت در كنترل پرخاشگري را بسيار مهم ارزيابي ميكند و ميگويد: اين يك مكانيسم طبيعي است كه هر فردي در برابر مشكلات زندگي، عكسالعملي واكنشي داشته باشد و سعي كند كه مشكلش را به هر طريق ممكن حل كند، اما بسياري از افراد كمبضاعت، با انجام اعمال پرخاشگرانه، درواقع به دنبال راه حلي براي تخليه ناراحتيهاي مالي خود هستند كه در چنين وضعي مطمئن باشيد حمايت مالي دولت از اين افراد، در كاهش سطح خشونتها موثر خواهد بود.
مجازات پرخاشگران؛ آخرين گام كنترل خشونتبديهي است كه براي كنترل پديدههاي اجتماعي مثل خشونت، راه حلهاي قهري جواب نميدهد و مجازات پرخاشگراني كه به منافع عمومي صدمه ميزنند، بايد به عنوان راهحلي پاياني شناخته شود.
اما ناصحي بر اين عقيده است كه ما معمولا در حوزه برخورد با پرخاشگران، راهحل پاياني را به عنوان اولين راهحل انتخاب ميكنيم و در اين باره توضيح ميدهد: فرهنگسازي و آموزش از طريق نهادهاي فرهنگسازي همچون رسانهها بايد در اولويت رفع بحران گسترش پرخاشگري در جامعه باشد، اما در جامعه ما روند مقابله با اين پديده مذموم، انسجام و مديريت خاصي ندارد.
اين پژوهشگر علوم اجتماعي عنوان ميكند: براي مقابله با گسترش پرخاشگري در جامعه بايد ابتدا از خانوادهها شروع كنيم و در صورتي كه بتوانيم با آموزش عمومي، پرخاشگري در كانون خانوادهها را كنترل كنيم، آنگاه در آن شرايط ميتوانيم براي افرادي كه با پرخاشگري به منافع مردم آسيب ميزنند، تنبيههاي معقولي در نظر بگيريم، اما تا وقتي به اين مرحله نرسيده ايم، نبايد راه حل پاياني را همان ابتداي كار اجرا كنيم.
اگرچه گسترش پرخاشگري و ناشكيبايي مردم با سبك زندگيهاي پراسترس در شهرهاي بزرگ هم رابطه دارد، اما حتي عواملي همچون گسترش ناوگان حمل و نقل عمومي، مديريت ترافيك معابر، ايجاد فضاي سبز و زيباسازي محيطهاي شهري هم ميتواند به عنوان فاكتورهايي آرامبخش در كنترل مساله پرخاشگري نقش موثر داشته باشد.