قطعا يكي از تحولات امروز جامعه بشري، سرعت شگرف پيشرفت و توسعه فناوري اطلاعات و ارتباطات (ICT) در بستر رسانههاي ديجيتال است كه نقش و ساختار جامعه را بهطور ويژهاي دچار دگرگوني كرده و در اشكال مختلف به ايجاد ارزشهاي گوناگون فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ميپردازد. سازمانهاي مجازي و ديجيتال مرزها را شكسته و همگان را در برابر عرصهاي جديد قرار دادهاند.
در عين حال سرعت ورود اين ابزارها به زندگي انسان لزوم توجه جدي به شناخت اين حوزه را مضاعف كرده است. صرفنظر از مسائل زيرساختي و فني در حوزه بهرهگيري جوامع مختلف از ظرفيتهاي نوين عصر ديجيتال، بايد دانست كه سواد بهرهمندي از اين فرصت فوقالعاده از اهميت بيشتري برخوردار است. بررسيهاي مختلف نشان ميدهد كه بخش زيادي از طرحهاي مرتبط با فناوري اطلاعات و ارتباطات به شكل شايسته مورد استفاده قرار نميگيرد و عمده دليل آن دارا نبودن مهارت و دانش استفاده از اين فناوريها از سوي مردم است.
لذا ميتوان گفت براي يك زندگي راحت و خوب در جامعه امروزي بايد رابطه بين مولفههاي مختلف از جمله سطح و تنوع سواد مورد نياز در هر جامعه را شناخت. اما منظور از سواد چيست؟ توانايي استفاده از اطلاعات براي كاركرد، موفقيت و به فعليت رساندن دانش و تواناييهاي بالقوه در جامعه، سواد خوانده ميشود. البته هر سوادي مبتني بر نگرشها و مهارت انجام هركار است.
شايد بتوان سواد ديجيتال را در يك تعريف ديگر فهم متكي بر دانش و مهارت براي شناخت و بهرهبرداري از فناوريهاي نوين ارتباطي عنوان كرد. سواد ديجيتال به فراگيرانش ميآموزد چگونه از ظرفيتهاي ديجيتال كمك گرفته و به گونهاي هوشمند و مفيد از آنها بهرهمند شوند.
سواد ديجيتال را بايد نوعي نگرش و بينش دانست كه در كنار فراگيري مجموعهاي متنوع از مهارتهاي مرتبط، براي تعميق آن بايد قابليتهاي شناختي مانند تفكر انتقادي و تحليلي را نيز تقويت كرد.
بحث درباره سواد ديجيتال پاسخ به پرسش چرايي و چگونگي تغييرات ايجاد شده در زندگي افراد در پي استفاده از فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي است. سواد ديجيتال به دنبال يافتن بهترين روش براي درك تحولات و اتخاذ بهترين مسير تعامل در مواجهه با اين تحولات است.
همچنين دسترسي و بهرهمندي يك جامعه از سواد ديجيتال، مقدمه لازم تحقق دولت الكترونيك است. توضيح اينكه وقتي قرار ميشود خدمات عمومي و تجاري به صورت برخط ارائه شود، براي بهرهمندي از اين خدمات، سواد ديجيتال به يك مهارت ضروري براي تعامل تبديل ميشود.
از سوي ديگر، يكي از موانع تحقق كامل خدمات دولت الكترونيك، ناآشنايي با ICT، نداشتن دسترسي، كمبود آموزش و نگراني بابت امنيت و محرمانه بودن اطلاعات است. براي رفع نگراني شهروندان در اين خصوص هم هيچ راهكاري بهتر از فراگيري سواد ديجيتال نميتوان ارائه كرد. درك نياز به سواد ديجيتال و شناخت و تعريف دقيق آن و همچنين توانايي انتقال و ارائه اين سواد به افراد جامعه از طريق قالبها و رسانههاي مناسب از جمله مهمترين اولويتها در مسير فراگير كردن سواد ديجيتال است.
به نظر ميرسد ارتقاي سطح سواد ديجيتال همچنين ميتواند علاوه بر ايجاد بستر مناسب براي سرمايهگذاري داخلي و خارجي در محيطهاي جديد و افزايش رشد فرهنگي و اقتصادي، به فراهمسازي فرصتهاي خلاقانه كمك شاياني كند. توجيه قابل توجه ديگر براي توجه جدي به سواد ديجيتال، سرعت پيشرفت فناوريهاي جديد بهدليل ماهيت آنهاست كه ميتواند باعث شكاف ديجيتالي در جوامع شود. دليل عمده ايجاد اين شكاف، محروميت بعضي گروههاي جامعه از آگاهي و مهارت مورد نياز براي بهرهمندي از فضاي ديجيتال است.
البته يكي از چالشهاي پيشروي فناوريهاي جديد و رسانههاي ديجيتال، مقاومت پيدا و پنهان مديران است. برخي سواد ديجيتال را به عنوان يكي از چالشهاي مديريت در عصر جديد عنوان ميكنند.
سواد ديجيتال داراي دو جزء اصلي و مهم است كه عبارتند از: 1) سواد كار با اطلاعات يعني دانش بهرهگيري و تجزيه و تحليل اطلاعات و ۲) سواد كار با تجهيزات ديجيتال مانند رايانه و اينترنت. ناتواني مديران در اين دو نوع سواد اطلاعاتي كه در كنار هم سواد ديجيتال را شكل ميدهد، دليل اصلي مقاومت آنهاست. لذا قبل از هرچيز به نظر ميرسد ابتدا بايد اين مقاومت شكسته و آموزشهاي لازم براي ارتقاي سواد ديجيتال مديران انديشيده شود.