وقتی این یادداشت را بخوانید با خود زمزمه می کنید که «میان وام من تا وام ایشون، تفاوت از زمین تا آسمان است...»
خراسان نوشت: از کجا میگیرند این همه تسهیلات را، ما که برای گرفتن وام دو، سه میلیونی و حتی کمترش هم ماندهایم، چطور وقتی بانک میخواهد یک میلیون وام به ما بدهد، پدرجدمان را در میآورد و اگر اندک تاخیری در بازپرداخت اقساط اندک ما باشد، فورا ریال به ریال حساب از حساب ضامن کسر میکند آن هم بیآن که اطلاع بدهد.
چطور به از ما بهتران آن قدر میدهد که اصل آن را هم نمیتواند پس بگیرد، مگر وثیقه نمیگیرد؟ مگر ضامن نمیگیرد؟ پس چگونه است که گیرندگان تسهیلات که سرمایههاشان به آلاف و الوف رسیده است از پرداخت آن ابا میکنند و خم هم به ابرو نمیآورند و آن قدر پررو هستند که وقتی یک روزنامه، میزان بدهی یکی از آن ها را ۱۸۰میلیارد تومان نوشته بود به آقا برخورد که لااقل مینوشتی هزار و هشتصد میلیارد تومان!
آن یکی هواپیمای اختصاصی دارد و سومی، در بورس کشورهای دیگر سرمایهگذاری میکند و چهارمی بانک و شرکتهای فولاد و هواپیمایی و ... را میبلعد، اما پول گرفته را هنوز پس ندادهاند تا مجلس وزیر اقتصاد را فرا بخواند و با کارت زرد جریمه کند.
انگار زور وزیر کشتیگیر و گوش شکسته اقتصاد هم به اینها نمی رسد، آقای احمدینژاد هم هرازگاهی، از فهرست اسامی میگوید که هفت سال است در جیبش مانده است و به قاعده اگر درست سیاهه کرده باشد باید هر روز بر آمار آن افزوده شده باشد خیلی هم افزوده شده باشد!...
حالا به این ها اضافه کنید، خبرهایی که هر روز به گوش مردم میرسد، از دریافتیهای میلیاردی جماعت فوتبالیست و پاداشهای چند صد میلیونی مدیرانی که در بازار انحصاری یکه تازند!؟!
آن وقت چگونه توقع داریم که خیلی از مردم با متر و معیار ما حرکت کنند و دست از پا خطا نکنند؟ چطور باید آنان را قانع و یا لااقل توجیه کرد که فکر کردن به این مسائل هم ناشایست است؟... لطفا یکی جواب بدهد!