۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۵۹۸۲۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۴۴ - ۰۸-۱۲-۱۳۹۱
کد ۲۵۹۸۲۸
انتشار: ۱۰:۴۴ - ۰۸-۱۲-۱۳۹۱

واکنش فرهادی به اظهارات شمقدری و اسکار آرگو

آرگو فیلم متوسطی است که از نظر سینمایی به‌زودی فراموش خواهد شد اما تصویری که فیلم از مردم ایران می‌دهد در ذهن‌ها می‌ماند و این نکته‌ای است تلخ و تاسف‌انگیز.
روزنامه بهار - اصغر فرهادی پس از مدت‌ها دوری از فضای رسانه‌ای ایران در گفت‌وگویی مقصل دیدگاه‌هایش درباره مراسم اسکار، فیلم آرگو، شرایط سینمای ایران و نیز ادعای شمقدری درباره لابی با آکادمی اسکار برای موفقیت «جدایی نادر از سیمین» صحبت کرد.

پس از برگزاری اسکار 2013، بار دیگر نام اصغرفرهادی و اسکارش در رسانه‌های ایران می‌چرخد. این نخستین گفتگوی فرهادی با رسانه‌ی ایرانی پس از مدت‌هاست. متن کامل این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید:

آیا در مراسم اسکار امسال حضور داشتید؟

برای مراسم دعوت شده بودم که به دلیل همزمانی با مراحل تدوین فیلم جدیدم نتوانستم حضور داشته باشم.

شما اکنون عضوی از اعضای آکادمی اسکار هستید، تجربه‌ای که برای ایرانی‌ها ناشناخته است، آیا امکان دارد درباره روند این اتفاق بگویید؟ از فرستادن فیلم‌ها تا برگه‌های رای خودتان برای اکادمی یا قبل و بعد از آن.

پس از دعوت برای پیوستن به آکادمی، در تمام طول سال در جریان اتفاقات، زمان و مکان اکران فیلم‌ها، گردهمایی مربوطه و هر آنچه به این روند مربوط است قرار می‌گرفتم. فیلم‌هایی را که قصد ورود به این رقابت دارند علاوه بر اکران عمومی در اکران‌های خصوصی که برای اعضای آکادمی ترتیب داده می‌شوند به نمایش درمی‌آیند. معمولا این اکران‌ها توسط پخش‌کننده‌های فیلم‌ها و با تبلیغات گسترده کمپین‌های تبلیغاتی و اغلب با حضور دست‌اندرکاران آن فیلم‌ها فرصت تماشای آثار را برای همه اعضا فراهم می‌آورد. اعضایی که خارج از آمریکا اقامت دارند به طور مرتب دی‌وی‌دی‌های فیلم‌ها را به همراه تبلیغات و اطلاعات کامل از طرف پخش‌کننده‌ها دریافت می‌کنند. این‌گونه نیست که پخش‌کننده هر فیلمی را برای رای‌گیری در همه رشته‌ها به اعضای آکادمی ارسال کند، آن‌ها با گروه‌های مشاور پیش از ارسال و اکران فیلم‌ها تصمیم می‌گیرند که فیلمشان را برای داوری در چه رشته‌هایی به اعضای آکادمی معرفی کنند، این کار تخصصی و پیچیده است.

گاهی فیلمی به دست اعضا می‌رسد که پخش‌کننده درخواست کرده است فقط در رشته‌های بهترین بازیگری یا بهترین فیلمبرداری مورد داوری قرار بگیرند. پس شما به عنوان یک عضو طبق اطلاعات دریافتی مطلعید هر فیلم از سوی صاحبانش در چه رشته‌هایی مایل به داوری شدن است. اعضای آکادمی بسته به این‌که تحت چه عنوانی به عضویت درآمده‌اند می‌توانند رای بدهند. نحوه رای دادن امسال به صورت اینترنتی بود، هر عضو آکادمی صاحب یک شناسه و یک رمز عبور است که با استفاده از آن از طریق اینترنت رای خود را ارسال می‌کند. مهلت رای‌گیری نیز قابل تمدید نیست.

آکادمی اسکار و پخش‌کننده‌ها با خبررسانی خود همه تلاش‌شان این است که همه اعضا به سهولت بتوانند فیلم‌ها را روی پرده سینما تماشا کنند، هرچند دی‌وی‌دی همه فیلم‌ها نیز در دسترس قرار می‌گیرد. در رشته بهترین فیلم خارجی تاکید بر این است که فیلم در سینما دیده شود و نه به صورت دی‌وی‌دی، هرچند ممکن است بعضی اعضا این شرط را رعایت نکنند. در رشته بهترین فیلمنامه هم اعضای رای‌دهنده الزام دارند که فیلمنامه مکتوب را دریافت و مطالعه کنند. تماشای یک فیلم برای داوری در مورد فیلمنامه آن کافی نیست، به همین دلیل برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» شرکت پخش‌کننده فیلمنامه ترجمه شده را به تعداد اعضایی که باید در این رشته داوری می‌کردند ارسال کرد.

«مایک لی» کارگردان انگلیسی تعریف می‌کرد فیلمی ساخته بود که پخش‌کننده تشخیص داده بود در رشته بهترین فیلمنامه می‌تواند شانس داشته باشد و از او خواسته بود به سرعت فیلمنامه را برای تکثیر و ارسال، به اعضای آکادمی برای او بفرستد. «مایک لی» که فیلمش حاصل تمرین‌های چندماهه با بازیگرانش بود، ناچار شده بود از روی فیلم آماده شده‌اش فیلمنامه‌ای بنویسد، او می‌گفت تجربه عجیبی بود که فیلمنامه فیلم را بعد از ساخته شدنش بنویسد.

طبق گفته‌های شما به نظر می‌آید نقش پخش‌کننده‌ها اهمیت زیادی دارد.

به جز فیلم‌های کوتاه و مستند که خود آکادمی دی‌وی‌دی‌های آن را برای اعضا می‌فرستد، امکان تماشای فیلم‌های بلند را پخش‌کننده‌ها فراهم می‌کنند و اینجاست که نقش پخش‌کننده فیلم‌ها پررنگ می‌شود. در این مرحله آن‌ها دو وظیفه اصلی دارند، اول فراهم آوردن امکان نمایش فیلم‌ها با سهولت هرچه بیشتر برای چندین‌هزار عضو و دوم ترغیب رای‌دهندگان به رای دادن به فیلم مورد نظرشان. این به معنای واقعی یک رقابت تبلیغاتی بزرگ است.

برای مثال برای فیلم «درباره الی...» پخش‌کننده آمریکا به دلیل ورشکستگی توان مالی فراهم کردن امکان نمایش فیلم را نداشت و هیچکدام از اعضای آکادمی موفق به تماشای فیلم نشدند و اساسا وارد چرخه رقابت نشد یا در مراسم بفتا (BAFTA) که به‌نوعی اسکار انگلستان است، پخش‌کننده انگلیسی فیلم «جدایی نادر از سیمین» (فیلم‌ها می‌توانند در کشورهای مختلف پخش‌کننده‌های مختلف داشته باشند) با این‌که فیلم جزو پنج فیلم کاندیدای بهترین فیلم خارجی بود، به تصور این‌که بسیاری از اعضای آکادمی بفتا فیلم را در اکران عمومی یا حضور در جشنواره‌ها دیده‌اند، نمایش اختصاصی برای آن‌ها فراهم نکرد و در فرستادن دی‌وی‌دی هم تعلل کرد و فیلم نتوانست رای لازم را کسب کند. یادم هست همان شب مراسم بفتا «ویم وندرس» اعتراض زیادی در اين رابطه به پخش‌کننده فیلم کرد.

کدام ویژگی‌ مراسم اسکار را در جهان در چنین جایگاه و موقعیتی قرار داده است؟

ویژگی‌های مختلفی در این رقابت وجود دارد که آن را از دیگر رویدادهای رقابتی سینما جدا می‌کند. مهم‌ترین آن گستره چند‌میلیاردی تماشاگران این مراسم است. حضور در مقابل این تماشاگر چند‌میلیاردی که همزمان در نقاط مختلف دنیا در حال تماشای مراسم هستند ویژگی منحصربه‌فردی است که باعث رقابتی متفاوت از دیگر رقابت‌های سینمایی می‌شود. به همین خاطر در بخش بهترین فیلم خارجی کشورها هزینه زیادی را متقبل می‌شوند تا وارد این رقابت شده و شانس خود را برای جلب توجه چند‌میلیارد مخاطب این مراسم نسبت به کشور و فرهنگشان بیازمایند.

ویژگی دیگر این رقابت تعداد داوران و رای‌دهندگان آن است. هر سال چند‌هزار رای‌دهنده به داوری فیلم‌ها می‌پردازند، برخی به اشتباه تصور می‌کنند که اسکار یک فستیوال است. در فستیوال‌ها داوران که توسط مدیر یا تیم برگزار‌کننده فستیوال انتخاب می‌شوند و تعداد محدود و مشخصی هستند در دوره‌ای چند روزه فیلم‌ها را می‌بینند و در انتها نتیجه‌ها، حاصل تبادل نظرات و بحث و گفت‌وگوی بین آن‌هاست. آن‌ها می‌توانند با صحبت‌ها و تحلیل‌هایشان همدیگر را مجاب کرده و به یک نتیجه جمعی برسند. در اسکار هیچ نشست نهایی و تبادل نظری بین اعضا وجود ندارد و تاثیر رای هر رای‌دهنده به اندازه همان یک رای است که ارسال می‌کند.

به نظر می‌رسد فضای اسکار امسال به آثار سینمای سیاسی معطوف است. بیشتر آثار برتر موضوعات سیاسی دارند. این فضا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


امسال سه فیلم «لینکلن» از استیون اسپیلبرگ، «سی دقیقه بامداد» از کاترین بیگلو و «آرگو» از بن‌ افلک و تا اندازه‌ای «جانگوی رها شده» از تارانتینو داستانشان درباره سیاست است. به‌جای فیلم‌های سیاسی می‌توان گفت فیلم‌هایی درباره سیاست. این فیلم‌ها درباره یک شخصیت سیاسی یا یک ماجرای سیاسی هستند. هیچ کدام از این منظر که ضدیت، نقد یا چالشی با سیستم حاکم داشته باشند، فیلم سیاسی به حساب نمی‌آیند.

حتی فیلم «سی دقیقه بامداد» اگرچه نقد ملایمی به رفتار آمریکایی‌ها در خاورمیانه دارد، اما نهایتا موضوع اصلی‌اش چنین نقدی نیست. به هر حال با حضور این فیلم‌ها که بسیار پرمخاطب و پرحاشیه بوده‌اند، طبیعی است که به نظر بیاید اسکار امسال چنین رنگ و بویی دارد. بد نیست به نکته‌ای اشاره کنم؛ تصور و تحلیلی که عده‌ای از اسکار، هالیوود و سینمای آمریکا دارند، تصوری است برآمده از اطلاعات پراکنده، ناقص و کانالیزه شده.

تصور این‌که همه سینماگران آمریکا چه آن‌ها که در هالیوود و استودیوها مشغولند، چه آن گروه که به‌طور مستقل کار می‌کنند و همین‌طور در مورد چند‌هزار اعضای آکادمی اسکار که بخش اکثریت آن‌ها در ایالت‌های مختلف آمریکا و عده دیگری نیز در نقاط مختلف دنیا ساکنند یک پیکر واحدند و تحت کنترل یک اتاق فکر مخوف که همه هم و غمش برنامه‌ریزی برای تخریب ادیان و فرهنگ‌های ملل دیگر و ترویج یک تفکر یا یک شیوه زندگی است، همان توهمی است که سال‌ها است در بسیاری زمینه‌ها گریبان ما را گرفته. این بدان معنا نیست که همه چندهزار اعضای آکادمی دغدغه‌شان تنهاوتنها هنر و سینماست و بی‌هیچ پیش‌داوری، بی‌واسطه از منظر سینما با فیلم‌ها روبه‌رو می‌شوند.

قطعا بین این چندهزار نفر مثل هرکجای دنیا تعدادی هم هستند که در داوری‌هایشان تعصبات ایدئولوژیک، سلیقه‌های سیاسی یا منافع گروهی خود را دخیل می‌کنند. همچنین تعدادی هم متاثر از کمپین‌های تبلیغاتی فیلم‌ها داوری می‌کنند، اما این‌که همه اعضا چشم‌بسته و گوش به فرمان منتظر دستورالعمل اتاق فکری در پشت پرده هستند تا به آن‌ها در انتخاب‌هایشان سمت و سو بدهند یک شوخی است. یکی از کارگردان‌های آمریکایی درباره این تصور می‌گفت اگر کسانی که این تحلیل را دارند باخبر بودند چه میزان اختلاف سلیقه بین اهالی سینما و کمپانی‌های فیلمسازی وجود دارد، هیچ‌گاه به چنین نتیجه‌ای نمی‌رسند.

«آرگو» فیلمی است که امسال در اسکار و قبل از آن در محافل سینمایی مورد توجه قرار گرفته است که درباره ایران است، نظر شما درباره این فیلم چیست؟


فیلم متوسطی است که از نظر سینمایی به‌زودی فراموش خواهد شد اما تصویری که فیلم از مردم ایران می‌دهد در ذهن‌ها می‌ماند و این نکته‌ای است تلخ و تاسف‌انگیز. علت مورد توجه قرار گرفتنش در بعضی رویدادهای سینمایی پیش از اسکار و همچنین کاندیدا شدندش در برخی رشته‌ها چند دلیل روشن دارد. مهمتر از همه این‌که فیلم بسیار پرفروش بوده و به لحاظ صنعتی یک تولید سودآور و موفق به حساب می‌آید. اغلب در انتخاب بهترین فیلم این ویژگی از سوی رای‌دهندگان که بخش قابل توجهی از آنها تهیه‌کنندگان هستند امتیاز بزرگی به حساب می‌آید و در داوری‌شان تاثیرگذار است.

علت پرفروش بودن آن هم ساده است. روایت قهرمان‌پردازانه، استفاده از کلیشه‌های امتحان پس داده، به کار بستن تعلیق‌های سطحی، ارائه تصویر تک‌بعدی، سایه‌گونه و بدون پیچیدگی از ضدقهرمان‌ها باعث شده تماشاگر ساده‌پسند که حوصله به‌کارانداختن چرخ‌دنده‌های ذهن خود را ندارد فیلم را بپسندد و با آن هیجان‌زده شود. هرچند فیلم در خود آمریکا و اروپا از طرف گروه‌های نخبه‌تر چندان مورد توجه قرار نگرفته است.

عدم حضور این فیلم بین نامزدهای بهترین کارگردانی معنا‌دار است؛ پیداست کسانی که در بخش بهترین کارگردان رای می‌دهند (که رای‌دهندگان اغلب کارگردان هستند) اقبال مخاطب عام و پرفروش بودن آن یک امتیاز موثر در رای‌هایشان نبوده است. اما نکته دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد، اگر از دید برخی تماشاگران غیرایرانی فیلم جذاب و سرگرم‌کننده به نظر می‌آید نه به‌خاطر ویژگی‌های سینمایی آن، بلکه به خاطر ایده جالبی است که فیلم براساس آن ساخته شده؛ ایده فراری دادن چند کارمند سفارت آمریکا در بحبوحه آن روزگار در پوشش یک گروه فیلمسازی.

آنها که فیلم مورد توجهشان قرار گرفته، بیش از آن‌که خود اثر برایشان جذاب باشد، طراحی این‌گونه نقشه فرار برایشان تازه و هیجان‌انگیز است، در واقع رای‌ها را به همان طراح نقشه فرار باید بدهند تا سازنده این اثر و نکته آخر این‌که از کمپین تبلیغاتی بی‌سابقه‌ای که کمپانی سازنده برای این فیلم شکل داده هم نمی‌توان گذشت. رقابت تبلیغاتی که بین کمپین این فیلم و فیلم «لینکلن» به راه افتاده در تاریخ اسکار بی‌سابقه است. به‌نظر می‌آید یک جنگ تبلیغاتی پرهزینه بین دو کمپانی رقیب شکل گرفته، خوش‌شانسی این فیلم در آن است که سازنده فیلم رقیبش به دفعات در این رقابت حضور داشته و موفقیت کسب کرده است.

حضور اسپیلبرگ روی صحنه و دریافت جایزه بهترین فیلم برای برخی رای‌دهندگان اتفاقی تکراری است و به اندازه حضور یک ستاره به‌عنوان تهیه‌کننده بهترین فیلم روی صحنه هیجان‌انگیز نیست. با این همه امیدوارم وقتی که این مصاحبه خوانده می‌شود، فیلم برجسته «لینکلن» جایزه بهترین فیلم را دریافت کرده باشد.

دریافت جایزه اسکار چه تاثیری بر فیلم‌هایی که همگی پیش از مراسم اکران شده‌اند و تکلیف فروش‌شان روشن است می‌گذارد که بابت آن پخش‌کننده‌ها حاضر به هزینه چند‌میلیون دلاری برای برنده شدن در این رقابتند؟

در سه رشته بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر مرد کسب موفقیت تاثیر چشمگیری در سودآوری فیلم‌ها دارد. این هزینه‌ها در برابر درآمدی که فیلم‌های صاحب اسکار در این سه رشته در فروش‌های دی‌وی‌دی و اکران‌های مجدد دارند ناچیز است. فیلم «The Artist» که سال گذشته به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد، در اکران عمومی‌اش یک‌میلیون و 500هزار تماشاگر در فرانسه داشت، تهیه‌کننده پس از کاندیدا شدن در رشته‌های مختلف در اسکار فیلم را دوباره در فرانسه اکران کرد. این فیلم در اکران مجدد توانست یک‌میلیون و 500 ‌هزار تماشاگر دیگر را به سینماها بکشاند.

حضور یک جمع شش هزار و 500 نفره و یک رای از این تعداد چقدر تاثیرگذار است؟ شاید در یک نگاه کمی و عددی چندان تاثیرگذار به نظر نمی‌رسد، اما شاید از جنبه‌های دیگر موضوع فرق کند. نظر خودتان در این‌باره چیست؟

البته همه این چندهزار نفر برای همه کاندیداها در رشته‌های مختلف رای نمی‌دهند، در هر رشته هم یک رای به اندازه یک رای تاثیرگذار است. اما مجموع این یک رای‌ها می‌تواند نتیجه را منصفانه‌تر کند، من رشته بهترین کارگردانی را برای رای دادن به کاندیداها انتخاب کردم چون به نظرم آمد سلیقه‌ام با کسانی که برای بهترین کارگردانی رای می‌دهند نزدیک‌تر است و رای تاثیرگذارتری می‌توانم داشته باشم.

فیلم‌های منتخب شما در اسکار چه فیلم‌هایی بودند؟ آیا میان نامزدهای اسکار فیلمی هست که شما به آن رای داده باشید؟ شانس آن در برنده شدن چقدر است؟

انتخاب من در رشته بهترین کارگردانی فیلم «لینکلن» است و نظرم درباره بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم خارجی، فیلم «عشق» از هانکه است.

شاید برای شما سخن از برخی نکته‌ها سخت به نظر برسد ولی همه اتفاقاتی که آن شب به شما و گروه «جدایی نادر از سیمین» گذشت برای بسیاری جای سوال دارد، مردم دوست دارند جزییاتی را که این خاطره مشترک را تکمیل می‌کند بدانند.

همه گروه می‌دانستند که ایرانیان بی‌شماری داخل و خارج از کشور تماشاگر این مراسم خواهند بود و انتظاری را که برای کسب این موفقیت از سوی مردم وجود داشت احساس می‌کردند. گروه ساعت سه بعدازظهر به سمت مراسم حرکت کردند، پیش از آن‌که وارد سالن بشویم و مراسم آغاز شود، تبریک‌ها شروع شده بود، در اسکار به هیچ‌عنوان کسی از نتایج تا قبل از اعلام خبردار نمی‌شود، ولی وقتی دیگر رقبای این بخش پیش آمدند و تبریک گفتند برای گروه ما عجیب بود.

از خانم «انیشکا هلند» که برای فیلم «in darkness» کاندیدا شده بود پرسیدم علت این تبریک چیست، او گفت وقتی خود من به عنوان رقیب تو، رأیم را به فیلم «جدایی نادر از سیمین» داده‌ام معلوم است که این فیلم منتخب خواهد بود، بعدها شنیده‌ام او در گردهمایی‌اي که برای تبلیغات فیلمش شکل گرفته بود هم این جمله را که به فیلم «جدایی...» رای خواهد داد، عنوان کرده بود.

همان شب مایکل مور به پخش‌کننده فیلم گفته بود وقتی نام «یک جدایی» را اعلام کردند و همه رقبا در کنار هم از جا بلند شدند، زیباترین تصویر مراسم برایش شکل گرفته است، تصویر احترام همه ملت‌ها به همدیگر.

جایزه اسکار شما از معدود موفقیت‌های این سال‌ها بود که شکل ملی یافت و همه مردم خود را در این شادی شریک می‌دانستند و در واقع هر ایرانی آن را متعلق به خود می‌داند. اما بر شما به‌عنوان کسی که دریافت‌کننده آن بودید در این یک سال چه گذشت؟ چه تغییری در مسیر فیلمسازی شما رخ داده است؟ آیا خوش‌بینانه است که بگوییم روند فیلمسازیتان از نظر حرفه‌ای تضمین شده است؟ شاید شما از دور بتوانید بیشتر در این زمینه بگویید که آیا دریافت اسکار شما توانست تاثیری بر سینمای ایران بگذارد؟


شادی جمعی مردم ایران با طرز فکرهای مختلف و سلایق متفاوت که وجه مشترکشان مهر به وطن و اهمیت آبرو و اعتبار سرزمینشان بود رنگ دیگری به این جایزه داد، این اتفاق مرا صاحب اندوخته‌ای والا و باارزش کرد که همان مهر و محبت مردم بود، اندوخته‌ای که تا پایان عمر قدردان آن خواهم بود. در مسیر فیلمسازی‌ام تغییری ایجاد نشده است.

من فیلمنامه جدیدم را پیش از این اتفاق شروع کرده بودم، با همان سبک و سیاقی که همیشه کارکرده‌ام. احساس نمی‌کنم که چیزی تغییر کرده یا باید تغییر کند، شاید این اتفاق باعث شود که به لحاظ امکانات با دست بازتری بتوانم کار کنم اما این به معنای تغییر در جنس فیلم‌هایی نیست که خواهم ساخت، من در اینجا هم با وجود همه امکانات وسیعی که در اختیار فیلم قرار گرفت همان نوع فیلمی را ساختم که در ایران می‌ساختم. در رابطه با تاثیر این جایزه بر مسیر سینمای ایران برآورد شفافی ندارم، اما معتقدم باعث انگیزه بیشتر در فیلمسازهای جوان و خودباوری در آن‌ها می‌شود.

دریافت جایزه اسکار ترمیم‌بخشی از غرور از دست‌رفته ایرانیان در روزهایی بود که به‌عنوان طالبان جنگ در جهان شناخته شده‌اند، نکته‌ای که شما به آن در مراسم اشاره داشتید و در آن به تغییر فضا کمک کردید. برای نوشتن متن اسکار به این مسئله فکر کرده بودید؟

متاسفانه تصویری که امروز از ایران و ایرانی در افکار عامه مردم کشورهای دیگر شکل گرفته تصویر خوشایندی نیست، هرچند بخشی از نخبگان و اندیشمندان نگاهی واقعی‌تر دارند اما قضاوت غالب همان تصویر عبوس و تک‌بعدی است، در این‌که چه میزان عوامل داخلی و چه مقدار رسانه‌های خارجی در شکل گرفتن این تصویر از مردم ایران سهم داشته‌اند و چه کسانی با رفتارها و کردارهای ناشایست خود زمینه را برای چنین پیش‌داوری‌هایی نزد افکار عمومی دنیا فراهم آوردند، ساعت‌ها می‌توان صحبت کرد، اما به هرحال ایرانی‌ها چه داخل و چه خارج از این‌که با چنین پیش‌داوری‌هایی مورد قضاوت قرار می‌گیرند همواره رنج برده‌اند.

در ماه‌های باقی مانده تا مراسم اسکار کمتر مصاحبه‌ای بود که در آن درباره جنگ پیش رو سوالی به میان نیاید، پیش‌بینی وقوع جنگ بیرون از ایران جدی‌تر بود تا داخل. پاسخم به این سوال مکرر همواره این بود که جنگ خود یک مسئله است نه یک راه‌حل، احساس می‌کردم تصویری که از ایران و ایرانی شکل گرفته زمینه روانی برای وقوع جنگ را در نزد افکار عمومی در بسیاری از کشورها فراهم کرده، تاثیرگذارترین راه شکستن این پیش‌داوری و نگاه به مردم ایران بود. صحبت‌هایی که در مراسم داشتم در این جهت بود.

سال پیش در همین موقع هیجان زیادی همراه ایرانیانی بود که دوستدار فیلم شما بودند، فیلمی که در همین روزها جوایز زیادی را دریافت کرده بود، شما دور از ایران بودید، داخل همان فضایی که زمانی برای سینمای ایران بسیار دور از دسترس به‌نظر می‌رسید. خیلی دوست داشتیم همان زمان‌ها حس و حال شما را بدانیم، الان این امکان فراهم شده است، می‌توانید به نکته‌هایی در این زمینه اشاره کنید؟

طبیعتا خوشحال بودم، مخصوصا وقتی می‌دیدم واکنش‌ها به فیلم در خارج از ایران کم و بیش شبیه همان واکنش‌هایی است که مردم در داخل ایران داشتند، نزدیکی نگاه مردم، منتقدان و فیلمسازان در کشورهای مختلف برایم باارزش بود.

در تمام این سال‌ها سینمای ایران افتخارات خود را بیشتر از جشنواره‌های اروپایی کسب کرده است، اما جایی که تجارت و هنر پیوند خورده است، یعنی اسکار روی خوشش را به سینمای ایران با فیلم «یک جدایی» نشان داد، فکر می‌کنید این مسیر می‌تواند برای سینمای ایران ادامه پیدا کند؟

قطعا، رسیدن فیلم «جدایی نادر از سیمین» به اسکار در ادامه همان مسیری بود که فیلمسازان پیشرو، از قبل از انقلاب آغاز کردند و آرام‌آرام پیش آمدند و راه را تا امروز نسل به نسل با همه فراز و فرودهایش هموار کردند. این مسیر ادامه پیدا خواهد کرد.

شما این‌بار فیلم خود «گذشته» را اتفاقا در جشنواره کن برای نخستین‌بار نشان خواهید داد. به‌عنوان محصولی ایرانی- فرانسوی، - این اتفاق به دلیل کشور سازنده اثر شما رخ داده است یا در واقع برگشت سینمای ایران است به روندی که در طول این سال‌ها شما و کارگردانان دیگر دنبال کرده‌اید؟

حضور «گذشته» در جشنواره کن قطعی نیست. فیلم در مرحله تدوین است و اگر طبق برنامه پیش برود در زمان مقرر آماده شود مثل هر فیلم دیگری حضورش در این فستیوال منوط به انتخاب هیات انتخاب خواهد بود. تصمیم تهیه‌کننده فیلم اکران هرچه زودتر آن است و در صورت حضور در فستیوال کن فرصت تبلیغاتی مناسبی برای اکران فیلم فراهم می‌شود. سینمای ایران هم مانند دیگر کشورها حضورش در رویدادهای بین‌المللی سینمایی با فراز و فرود همراه بوده که کاملا طبیعی است و بسته به فیلم‌هایی است که ساخته می‌شوند. معتقدم سینمای ایران به اندازه کافی از فستیوال‌ها جایزه و تقدیر دریافت کرده و باید از این مرحله گذر کند و وارد مرحله بعدی بشود که جلب مخاطب گسترده‌تر است.

شما جمله مشهوری داشتید که بعد از فیلم «درباره الی» گفته بودید، برای فراموش کردن موفقیت‌ها به سراغ ساخت فیلم بعدی می‌روم و بعد از «جدایی نادر از سیمین» هم این اتفاق افتاد. با توجه به تجربه اسکار و این‌که دریافت اسکار تقریبا سقف آرزوهای یک سینماگر ایرانی می‌تواند باشد، آیا درباره فیلم «گذشته» و واکنش مخاطبان نگران نیستید؟

این سوالی است که بعد از «چهارشنبه سوری» و «درباره الی» هم پرسیده می‌شد. آن موقع هم نگرانی‌هایی وجود داشت و به من هم منتقل می‌شد، اما مایل نیستم به خاطر این نگرانی‌ها از لذت نوشتن و ساختن فیلم و حضور در کنار دوربین صرف نظر کنم، همیشه بلافاصله بعد از چنین اتفاقاتی بی‌معطلی کار بعدی را شروع کرده‌ام این‌بار خوشبختانه و ناخواسته کار بعدی پیش از دریافت این جوایز آغاز شد، من شهریور ماه سال پیش نوشتن «گذشته» را شروع کردم و درست در هیاهوی این اتفاقات نسخه اول این فیلمنامه آماده شد.

این دغدغه که هر فیلم بتواند کامل‌تر و پخته‌تر از فیلم قبلی باشد، برای خیلی از فیلمسازها وجود دارد اما چاره‌ای نیست، نمی‌توان متوقف ماند، باید جلو رفت و وقت کوتاهی که در اختیار است را تلف نکرد.

آیا امروز به عنوان یک سینماگر جهانی همچنان سینمای ایران را با معیارهای آن در نظر دارید؟

در این فیلم هم به همان شیوه فیلم‌های قبلی‌ام کار کرده‌ام، همیشه این‌گونه نوشته‌ام و این‌گونه ساخته‌ام. مایل نیستم به بهانه تغییر فضا، فیلمساز دیگری شوم.

پس «گذشته» در ایران اکران خواهد شد؟


تلاشم این است که فیلم همزمان با کشورهای دیگر در ایران هم اکران شود.

فیلم بعدی‌تان را در ایران خواهید ساخت یا خارج از ایران؟

ترجیحم این است که فیلم بعدی را در ایران بسازم، داستان اولیه آن هم آماده است که در صورت مهیا شدن شرایط، آن را شروع خواهم کرد، در غیر این صورت مشغول داستان دیگری که بیرون از ایران اتفاق می‌افتد، خواهم شد.

به نظر بسیاری از جوانان ما ایرانی بودن سد راه است، آیا این اتفاق در مقیاسی دیگر برای شما می‌افتد یا نه؟

به هیچ عنوان. ملیت و فرهنگ مانع و سد راه کسی نمی‌تواند باشد. ممکن است شرایط سیاسی، اجتماعی راه را دشوار کند اما این ارتباطی به هویت ملی و فرهنگی ندارد، ما در برخورد با هویت ایرانی خود همواره در یک حرکت پاندولی بین خودشیفتگی و خودباختگی در نوسانیم. گاهی چنان خود را برتر و بزرگ‌تر می‌بینیم که گویی سرنخ همه پیشرفت‌های جهان به گوشه‌ای از تاریخ ما متصل است و جهانیان وامدار تمدن ایرانی ما هستند و هم زمان آنچنان خود را حسرت‌مندانه مرعوب دیگران می‌بینیم که گویی مردمانی هستیم بی‌هیچ گذشته و اندوخته ملی.

انگار دیگران بری از نقص و اشتباه بوده و هستند و هر آنچه پیش از این در این سرزمین رخ داده و رخ می‌دهد غلط بوده و بی‌ثمر، این‌ها دو روی یک سکه‌اند. تحقیر دیگران از سر خودبزرگ‌بینی و ابهت‌بخشی به آن‌ها از سر خود کوچک‌پنداری. استعدادها و توانایی‌های فردی خود را در مقایسه با مردم دیگر کشورها دست‌کم می‌گیریم یا اگر بر آن آگاهی داریم به بهانه شرایط سخت به کار نمی‌بندیم ما مدام در حال مقایسه خودمان با دیگران هستیم. گویی که آن‌ها میزان و مقیاسی هستند بر سنجیدن مقدار موفقیت‌ها و شکست‌هایمان.

محصولی که این خودشیفتگی و خودباختگی سال‌ها است در دامان ما گذاشته، توهم است؛ توهم نسبت به مردمان سرزمین‌های دیگر. شناخت غرب، نه بر مبنای استنتاج‌های رسانه‌های داخلی و بیرونی و پیش‌داوری‌های توهم‌آلود و تعصبات سیاسی، راهی است که دیر یا زود باید طی شود، تا نه با دهان‌های باز مقهور و مسحور آنان بود و نه برای طول تاریخ کینه کپک زده آنان را بر دل خود کشید.

برای کارگردان ایرانی برنده اسکار چه درهایی باز می‌شود که قبلا گشوده نبوده است؟

بستگی دارد که کارگردان منتظر گشایش چه درهایی باشد. اتفاقی که به‌طور معمول برای فیلمسازان در چنین موقعیتی می‌افتد مهیا شدن امکانات موثرتر برای فیلم‌های بعدی، پیشنهاد ساخت فیلم از سوی تهیه‌کنندگان کشورهای مختلف و افزایش تعداد تماشاگران فیلم‌های بعدی‌شان در جهان است.

در این مدت آیا سینمای ایران را دنبال کرده‌اید؟ وضعیت کنونی سینمای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ افق پیش‌روی سینمای ایران را چگونه می‌بینید؟


در این یک‌سال‌ونیم که به دلیل نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم جدیدم کمتر در ایران بوده‌ام و خیلی از فیلم‌ها را ندیده‌ام. آخرین فیلمی که دیدم «پله آخر» از علی مصفاست که آن را دوست داشتم. در سینمای ایران هرگاه نسیمی از آزادی، هرچند خرد و اندک وزیده است، یکی‌دو سال پس از آن فیلم‌های شاخص و ماندگاری را شاهد بوده‌ایم. متاسفانه با وجود همه استعدادها و توانایی‌ها و خلاقیت‌هایی که بی‌هیچ تعصب و اغراقی از سطح توانایی و داشته‌های سینماگران بسیاری از کشورها برتر است امروز به سختی شاهد فیلم‌های به یادماندنی هستیم. برای قدم برداشتن به سمت ساخت یک اثر درخور و شایسته بیش از هر چیز به «شور» نیاز است.

«شور» همان نیرو و انگیزه است که از امید به بهبود شرایط فردا نسبت به امروز بر می‌آید، خاموش شدن شعله امید، هیجان و شور فیلمسازی را آرام‌آرام راکد و خموده می‌کند. تا زمانی که نگاه به هنر نگاهی ابزاری و کاربردی است در بر همین پاشنه خواهد چرخید. نگاهی که استقلال هنر را باور ندارد و همواره آن را ابزاری در خدمت تبلیغ یا تخریب مقوله‌ای دیگر می‌پندارد، همه پسوندها و پیشوندهایی که در کنار واژه «هنر» قرار می‌گیرند حکایت از این نگاه دارند.

شما در تمام این مدت که از ایران دور بودید اما همواره به اتفاقاتی که در ایران می‌افتاد توجه داشتید چه زلزله آذربایجان، چه بحث‌های قومیتی افغان‌ها در برخی شهرهای ایران و چه برخی از رویدادهای سیاسی. این وجه فعالیت و نگاه شما به جامعه برای ایرانیان کمتر دیده و شنیده شده بود. آیا دوری از وطن این نیاز به همراهی را به وجود می‌آورد یا این دغدغه‌ها برگرفته از نگاه اجتماعی شما بود که در فیلم‌هایتان هم منعکس می‌شد یا دلیل دیگری دارد؟ و ناخودآگاه این مسئولیت را برگردن خود احساس می‌کردید؟

من هم مثل بسیاری از مردم نسبت به سرنوشت کشورم حساسم و برای این حساسیت یک دلیل بیشتر وجود ندارد و آن هم ایرانی بودن است.

مهاجرت که دغدغه‌های این روزهای بسیاری از طبقه متوسط ایرانی است، نکته‌ای که شما در «جدایی نادر از سیمین» هم به آن اشاره کردید و این بار هم به شکل پیشرفته‌تری به آن پرداخته‌اید، چقدر نیازهای جامعه در انتخاب موضوعات شما تاثیر دارد؟


البته فیلم درباره مهاجرت یا مهاجران ایرانی نیست، موضوع کاملا متفاوتی دارد. اما در مورد سوال شما، طبیعتا در محیطی که رشد می‌کنید منبع تغذیه‌تان شرایط پیرامونی شماست و قطعا نیازها، بحران‌ها و رنج‌های اجتماعی که در آن زندگی می‌کنید، شما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند و همواره با شما خواهند بود.

از فضای پشت صحنه فیلم «گذشته» بگویید و همکاری گروه ایرانی و فرانسوی.

فضای بسیار آرام و محترمانه‌ای بود. از همان روزهای اول فیلمبرداری احساس این‌که تعدادی گروه ایرانی و تعدادی دیگر فرانسوی‌ هستند از بین رفت، همه یک گروه بودند، بسیار صمیمی و پر انگیزه. برای من هم مانند همه گروه خاطره زیبایی از آن دوران باقی ماند.

و شاید یک سوال کلیشه‌ای که در ‌‌نهایت آرزوی ما نیز هست فکر می‌کنید با فیلم «گذشته» و داستان تکان‌دهنده‌اش سال دیگر نماینده ایران در اسکار باشید؟

صحبت درباره این موضوع خیلی زود است اما اگر قصد حضور در این رقابت باشد، برای من دلپذیرتر است که فیلم به عنوان نماینده ایران معرفی شود، تهیه‌کننده فیلم هم متعهد شده است. اگرچه هیچ سرمایه‌گذار ایرانی در این فیلم سهیم نیست، اما به درخواست من به عنوان محصول مشترک دو کشور معرفی خواهد شد و تهیه‌کننده متعهد شده در صورت تصمیم معرفی فیلم به اسکار از طرف هر دو کشور اولویت با کشور ایران باشد.

به عنوان آخرین سوال با این‌که می‌دانم شما با حاشیه‌ها میانه‌ای ندارید، با این حال این روز‌ها بحث اسکار بسیار داغ است. پیش‌بینی‌ها در حال انجام است و محافل سینمایی در تب و تاب پیش‌بینی، در ایران هم این فضا وجود دارد. اما به شکلی دیگر سخنان آقای شمقدری در زمینه لابی برای اسکار فیلم «یک جدایی» بسیاری را به واکنش واداشته است. خودتان این حرف‌ها را شنیده‌اید؟ آیا نکته‌ای در این‌باره ندارید؟

قابل پیش‌بینی بود که بعد از آن میزان شادی که مردم، اندیشمندان، سینماگران و فعالان اجتماعی در واکنش به این اتفاق داشتند، حاشیه‌هایی هم ساخته و پرداخته خواهد شد. مشغول فیلم بعدی شدن بهانه خوبی بود برای دور ماندن از این‌گونه حواشی بی‌ارزش.
ارسال به دوستان