۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۷۳۶۰۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۷ - ۲۶-۰۲-۱۳۹۲
کد ۲۷۳۶۰۹
انتشار: ۰۹:۰۷ - ۲۶-۰۲-۱۳۹۲
علیرضا علو تبار در گفتگو با عصر ایران:

راست رادیکال این بار حریف هاشمی نمی شود

به نظر من این بار، برخلاف سال 84، انتخابات به دور دوم کشیده نخواهد شد. دور دوم انتخابات در سال 84، محصول بستر خاصی بود. آن بستر دیگر از بین رفته است. آن جریانی که می خواهد در برابر هاشمی بایستد (راست رادیکال)، در هشت سال گذشته امتحان پس داده است و دیگر از آن پشتوانه منسجم و یکپارچه قبلی برخوردار نیست.
عصر ایران؛ هومان دوراندیش - علیرضا علوی‌تبار، معتقد است امتحان‌پس‌دادن جریان راست رادیکال در هشت سال گذشته، دلیل اصلی ناکامی اصولگرایان در برابر هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری آتی خواهد بود.

وی در این گفتگو از منظر یک جامعه‌شناس سیاسی، به بررسی رقابت هاشمی رفسنجانی با اصولگرایان می‌پردازد و بر این نکته تاکید می‌کند که ریاست جمهوری هاشمی چون می تواند به رشد اقتصادی منجر شود، به سود همه طبقات اجتماعی در جامعه ایران است.

متن زیر گفتگوی عصر ایران است با علیرضا علوی تبار درباره چند و چون تقابل هاشمی و اصولگرایان در روز 24 خرداد 1392.


***

* ریاست جمهوری دوباره هاشمی چه پیامدهایی برای جامعه ایران و نظام جمهوری اسلامی می تواند داشته باشد؟

ما باید بین کاندیداتوری و ریاست جمهوری هاشمی تفکیک قائل شویم و تاثیر هر یک از این امور را بر روی جریان دموکراسی خواهی در جامعه ایران و نیز نظام سیاسی کشور بررسی کنیم.  کاندیداتوری هاشمی از دو حیث تاثیر مثبتی بر روی جریان دموکراسی خواهی در ایران بر جای می گذارد.

 اول اینکه، امکان سیاست ورزی اصلاح طلبانه را در ایران فراهم می کند. سیاست وزی اصلاح طلبانه، نیازمند بستر لازم است. وضعیت انتخابات در کشور ما در حال حرکت به سمتی بود که نمی شد شما اصلاح طلب باشید و از طریق انتخابات بر فضای سیاسی تاثیر بگذارید. اما نامزدی هاشمی در انتخابات پیش رو، امکان سیاست وزی اصلاح طلبانه را فراهم می کند. یعنی شما می توانید بدون تنش و درگیری، تلاش کنید تا بر روند امور مملکت تاثیر بگذارید.

دوم اینکه، هاشمی علاوه بر حمایت اصلاح طلبان، ممکن است از حمایت بخشی از محافظه کاران هم برخوردار شود. بنابراین حضور هاشمی در انتخابات، امکان تعامل و گفتگوی اصلاح طلبان با بخشی از محافظه کاران را فراهم می کند. نیروهای دموکراسی خواه قصد ندارند هیچ جریانی را از صفحه روزگار محو کنند. آنها می گویند هر نیرویی، باید به اندازه وزن اجتماعی اش واجد قدرت باشد.

در ایران، به دلایل متعدد، بخشی از نیروهای اجتماعی گرایش های سیاسی محافظه کارانه دارند. نیروهای اصلاح طلب باید با محافظه کاران وارد گفتگو و تعامل شوند تا بتوانند با آنها بر سر چارچوب رقابت سیاسی به توافق برسند. یعنی طرفین در چارچوب مشخصی با یکدیگر رقابت می کنند و مصالحی ملی را مفروض می گیریم که نباید در این رقابت سیاسی مخدوش شود. پس اگر چه اصلاح طلبان ممکن است دو نیروی متفاوت باشند، ولی بستر مشترکی را برای ارتباط و تعامل با یکدیگر، به رسمیت می شناسند. تحقق این وضع با حضور آقای هاشمی در انتخابات، امکان پذیرتر خواهد بود.

این به نفع نیروهای مردمسالار است که بتوانند با بخشی از محافظه کاران وارد گفتگو شوند و با آنها به توافق هایی عمومی درباره رقابت در عین حفظ مصالی فراجناحی برسند. این کار به آرامش سیاسی کمک می کند و وحشت جناح محافظه کار را از بین می برد و نمی گذارد که آنها دچار این تصور شوند که اصلاح طلبان در صدد حذف آنها از صفحه روزگارند.

* پس به نظر شما، نفس کاندیداتوری هاشمی به تقویت نهاد انتخابات و امکان گفتگوی معطوف به سازگاری، کمک می کند.  

بله، حداقل به سازگاری بین اصلاح طلبان و بخشی از محافظه کاران کمک می کند. البته بخش های رادیکال جناح محافظه کار، به این گفتگو و سازگاری تن نمی دهند. ولی بخش های عملگراتر آنها را می توان وارد این گفتگو کرد. حضور هاشمی در مجموع به نفع جریان دموکراسی خواه داخل کشور است؛ به شرطی که هاشمی بتواند به خوبی از این فرصت استفاده کند.

* تاثیر کاندیداتوری هاشمی بر نظام سیاسی، ناگفته باقی ماند.  

 حضور هاشمی در انتخابات باعث تقویت منتقدان غیررادیکال وضع موجود می شود. منتقدان وضع موجود همگی از یک طیف نیستند. الان برخی از محافظه کاران غیررادیکال هم منتقد وضع موجودند.

 تجربه کشورهای دیگر نشان داده است که تقویت جریان های غیررادیکال در بین منتقدان وضع موجود، یعنی جریان هایی که اهل انعظاف پذیری اند و از زاویه آرمان های خشک مجرد، از وضع موجود انتقاد نمی کنند، به سود نظام سیاسی است و زمینه تقویت مردمسالاری را در کشورها فراهم می کند. یعنی یک جریان منتقد غیررادیکال در ایران تقویت می شود و این امر، در نهایت، در خدمت تثبیت مردمسالاری در ایران است و طبیعتاً این به سود نظام است.

 به علاوه، حضور هاشمی در خدمت ترسیم چهره ای متکثر از فضای سیاسی داخل کشور است و این تصویر، در عرصه بین المللی هم به سود نظام است. ترسیم چنین چهره ای از داخل کشور در خارج، برخی از خطرات را از ایران دور می کند و مانع از تقویت زمینه های برخورد با ایران در جامعه جهانی می شود. چنین برخوردی نه به سود نظام است نه به سود جریان خواهان مردمسالاری در داخل کشور.

* هاشمی باید از موضع نمایندگی مطالبات سیاسی و اقتصادی طبقه متوسط جدید وارد انتخابات شود یا اینکه باید چتر شعارهایش را گسترده کند تا سایر طبقات را نیز نمایندگی کند؟

مشکلات اقتصادی پدیدآمده در هشت سال گذشته، بیش از طبقه متوسط جدید، طبقات پایین جامعه را متضرر می کند. تمامی طبقات اجتماعی از مجموعه سیاست های موجود ضرر کرده اند. کاهش رونق و رشد، سرمایه داران غیررانتی را متضرر کرده است.

تورم و بیکاری شدید، منجر به خنثی شدن اثر بازتوزیع مختصر درآمدهای نفتی و غیرنفتی در بین طبقات پایین جامعه شد. طبقات پایین، الان نسبت به هشت سال پیش وضع بدتری دارند. طبقه متوسط سنتی هم به دلیل کاهش رونق و کسب و کار در هشت سال گذشته، متضرر شده است. طبقه متوسط جدید هم به دلیل کاهش اهمیت تخصص و فن‌سالاری در اداره امور، به حاشیه رانده شده و ضرر کرده است. یعنی وضعیت فعلی، هیچ یک از طبقات چهارگانه موجود در ایران را منتفع نمی کند.

این وضع فقط یک گروه را منتفع می کند و آن هم بخش اقتصاد زیرزمینی با اقتصاد غیررسمی است. این گروه به دلیل اهمیت پیداکردن قاچاق و ورود بعضی از کالاها و نیز به دلیل خروج فعالیت های اقتصادی از صورت های رسمی و ثبت‌شده به صورت های غیررسمی و ثبت‌نشده، بیشترین نفع را از وضع موجود می برند.

بنابراین، آقای هاشمی اگر شعارهایش برگرداندن انضباط و عقلانیت به دخل و خرج دولت، بازگرداندن رونق اقتصادی به جامعه و نیز تقویت تولید باشد، فقط طبقه متوسط جدید را هدف قرار نداده است بلکه بهروزی همه طبقات را نشانه گرفته است.

 افزایش فرصت های اشتغال، بالارفتن سطح کلی درآمد ملی و کنترل تورم، به طبقات پایین کمک ویژه ای می کند. افزایش رشد و رونق اقتصادی نیز به طور طبیعی به سود طبقات بالا و طبقه متوسط سنتی است. اهمیت دادن مجدد به تخصص نیز به سود طبقه متوسط جدید است.

در واقع نفی سیاست های اقتصادی موجود و بازگرداندن عقلانیت به اقصاد کشور و تصمیم گیری در حوزه اقتصاد با منطق اقتصادی نه با منطق گروهی، همه اقشار جامعه را بهره مند می کند. بنابراین شعارهای اقتصادی هاشمی لزوماً نباید معطوف به یک طبقه خاص باشد بلکه می تواند همه طبقات را در بر بگیرد.

* شعارهایی که از منافع اقتصادی اقشار و طبقات بعضاً متعارض حمایت کند، در صورت پیروزی هاشمی در انتخابات، برای دولت او مشکل‌ساز نمی شود؟

در جامعه ایران، منافع اقتصادی طبقات فرادست و متوسط سنتی رو به بالا، با رشد و رونق اقتصادی تامین می‌شود و اقشار فرودست و رو به پایین هم خواستار بازتوزیع مجدد درآمدها هستند.  شانس تاریخی ما این است که در ایران رشد سریعتر به توزیع بهتر منجر می شود. مطالعاتی که در ایران انجام شده و مطالعه اقتصادسنجی هم این مطالعات را تایید می کند، نشان می دهند که نابرابری در ایران تابع سه متغیر است: نرخ تورم، نرخ بیکاری و کاهش رشد اقتصادی.

 رشد اقتصادی تاثیر کاهنده بر روی نابرابری در توزیع درآمد دارد. یعنی اگر شما سیاستی را در پیش بگیرید که در خدمت رشد و رونق اقتصادی باشد - که قاعدتاً اشتغال را هم افزایش خواهد داد – و تاثیر این سیاست در اثر تورم بالا خنثی نشود، هم رشد اقتصادی را تامین کرده اید و هم برابری بیشتر را بدست آورده اید.

اگر آقای هاشمی سیاست اقتصادی اش معطوف به رشد و رونق اقتصادی باشد و این رشد و رونق در اثر تورم خنثی نشود، توامان منافع طبقات بالا را از طریق افزایش رشد و رونق اقتصادی و منافع طبقات پایین را که خواستاربرابری بیشتر در توزیع درآمدها هستند، تامین می کند. این یک فرصت تاریخی است که ظاهراً خاص جامعه ایران است. یعنی در بسیاری از کشورهای دیگر، چنین رابطه ای بین رشد اقتصادی و برابری در توزیع درآمدها وجود ندارد.

* اگر رقیب اصلی هاشمی سعید جلیلی باشد، به نظر می رسد شرایط رقابت سال 84 بازتولید می شود. اگر این طور شود، فکر می کنید هاشمی چه سرنوشتی پیدا می کند؟

انتخابات سال 84 در مرحله اول، گره های جدی داشت ...

* حتی اگر این طور هم بوده باشد، اختلاف هاشمی و کروبی با احمدی نژاد در مرحله اول، حدود پانصدهزار رای بود.  یعنی پتانسیل ایجاد تقابل "کاندیدای فقرا – کاندیدای اغنیا" در جامعه ایران وجود داشت.

بله، ولی در آن زمان مردم احساس می کردند جریانی که آقای احمدی نژاد نماینده اش بود، هنوز امتحان خودش را پس نداده است.

* منظورتان راست رادیکال است؟

بله، راست رادیکال تا آن موقع هیچ وقت در راس قوه مجریه قرار نگرفته بود.

* یعنی مدلول تحلیل شما این است که به دلیل امتحان پس دادن راست رادیکال در هشت سال گذشته، جلیلی نمی تواند بخت و اقبال احمدی نژاد را داشته باشد؟

بله، این جریان عملکردش پیش روی مردم است. اما علاوه بر این، هیچ معلوم نیست  نیروهایی که آن روز پشت سر احمدی نژاد قرار گرفتند، امروز هم پشت سر جلیلی بایستند. آن نیروها، امروز تجزیه شده اند و گرایش های مختلفی دارند. خیلی از آنها در سال 84 فکر می کردند راست رادیکال با پرچمداری احمدی نژاد، فقط قرار است اصلاح طلبان را از عرصه سیاسی اخراج کند ولی در این هشت سال دیدند وضع به گونه دیگری است! راست رادیکال چون تمامیت خواه است، وقتی که به قدرت می رسد، یک جناح را اخراج نمی کند بلکه همه جریان های متفاوت از خودش را از صحنه سیاسی اخراج می کند.

 * ولی راست محافظه کار در این هشت سال، برخلاف اصلاح طلبان، از عرصه سیاسی اخراج نشد بلکه عمدتاً در چهار سال اول زمامداری احمدی نژاد، فقط به حاشیه رفت.

بله، من هم نمی گویم همه چیز را از دست داده است. ولی نکته مهم این است که راست رادیکال در سال 84، سرکردگی جناح راست یا اصولگرایان را بر عهده داشت اما الان این طور نیست. در چند سال گذشته، جریان راست محافظه کار خودش را پیدا کرده و دیگر دنباله روی محض راست رادیکال نیست و هژمونی این جریان را نمی پذیرد. همین الان چه کسی می تواند بگوید جلیلی بیشتر از قالیباف رای دارد؟

* بله، ولی اگر جلیلی کاندیدای اصلی اصولگرایان باشد، ظاهراً قالیباف باید کنار بکشد.

این اتفاق به شکل طبیعی رخ نخواهد داد. وقتی کسی می تواند قدرت را در اختیار داشته باشد و یا حدسش این است که بیشترین رای را دارد، دلیلی ندارد به نفع کس دیگری کنار برود. مگر اینکه آقای قالیباف را به شکل هدایت شده، مجبور به کناررفتن به نفع جلیلی بکنند.

* البته قالیباف نماینده راست رادیکال و راست محافظه کار نیست.

بله، ولی تفکیک راست رادیکال و راست محافظه کار، تفکیک تام و تمامی نیست. یعنی این مرزبندی کاملاً روشنی نیست. مثلا آقای حداد عادل الان هر دو گرایش رادیکال و محافظه کار را دارد. در واقع بین این دو جریان همپوشانی هایی وجود دارد که موجب حفظ پیوندهای آنها با یکدیگر می شود. ولی، چنانکه گفتم، راست محافظه کار برخلاف راست رادیکال در موضع انفعال نیست. انفعال راست محافظه کار در سال 84، محصول توانمندی بیشتر راست رادیکال در مقابله با اصلاح طلبان بود. اما راست محافظه کار الان مستقل تصمیم می گیرد و دلیلی ندارد وارد قماری شود که پایانش نامعلوم است.

اگر احمدی نژاد در دو سال اخیر تضعیف نشده بود و هنوز همان قدرت سال های اول را در اختیار داشت، به هیچ وجه برای راست محافظه کار جایی در عرصه های تصمیم گیری قائل نمی شد. اینکه احمدی نژاد الان به این کار رضایت می دهد، دلیلش موقعیت تضعیف شده خودش است.  

* اگر راست محافظه کار در رقابت با هاشمی نخواهد به نفع راست رادیکال کنار برود، در بین کاندیداهای موجود چه کسی می تواند کاندیدای راست محافظه کار باشد؟

جریان راست در ایران، یک گرایش عملگرای قدرتمند دارد که این ها حتماً پشت سر هاشمی قرار می گیرند. البته راست عملگرا در حال حاضر پرچم مشخصی ندارد.

* ولی قالیباف که بیش از سایر راستگرایان می تواند مصداق راست عملگرا باشد.

منظور من از راست عملگرا، لااقل در این مقطع بیشتر تیپ‌هایی مثل آقای ناطق نوری است. می خواهم بگویم در جریان راست محافظه کار، گرایشی به سمت عملگرایی وجود دارد و واجدان این گرایش، الان به شدت از تنش زایی و انحصارطلبی راست رادیکال هراسانند. در واقع راست محافظه کار در این انتخابات به دو گروه تقسیم می شود.

 گروه اول سعی می کند با راست رادیکال به وحدت برسد و بر سر اینکه چه کسی رئیس جمهور باشد و چه کسی معاون اول رئیس جمهور، چانه‌زنی می‌کند.

گروه دوم هم به سمت هاشمی گرایش پیدا می کند. این گروه، نگران تنش زایی رفتار راست رادیکال است. این گرایش راست محافظه کار، تاجرمسلک است و از ارتباط با جهان سود می برد و نمی خواهد تحت سلطه نظامی و امنیتی باشد. به هر حال راست محافظه کار، برخلاف سال 84، به صورت یکپارچه پشت سر کاندیدای راست رادیکال نمی ایستد.

* مطابق این تحلیل شما، به غیر از چهره هایی چون ناطق نوری و علی مطهری، حزب موتلفه هم باید مایل به حمایت از هاشمی باشد ولی ظاهراً این طور نیست.

 حداقل در درون این حزب، گرایش قدرتمندی، ولو غیررسمی، به حمایت از هاشمی وجود دارد. چنین گرایشی نه تنها در حزب موتلفه، بلکه در جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم هم وجود دارد.

 ما در سال های اخیر شاهد تغییر موضع برخی از چهره های جریان راست از رادیکالیسم به محافظه کاری بوده ایم. یعنی مواضعی متفاوتی را از چهره های جناح راست یا اصولگرا در دوره های گوناگون دیده ایم. به هر حال می خواهم بگویم گرایش به هاشمی رفسنجانی در جناح راست، خیلی هم کمرنگ نیست. این گرایش بویژه در راستگرایانی مشاهده می شود که در سال های اخیر لطمه خورده و به حاشیه رانده شده است.

 راست محافظه کار در مجموع دنبال نوعی الیگارشی یا اندک‌سالاری است نه یکه‌سالاری. به قدرت رسیدن هاشمی، مانع تحقق یکه‌سالاری است و همین موجب استقبال برخی از راستگرایان محافظه کار از ریاست جمهوری هاشمی می شود.

* ولی قبول دارید که جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین رسماً نمی توانند از هاشمی حمایت کنند؟

بله، ممکن است رودربایستی ها و مرزهای وجود داشته باشد؛ چون بالاخره به آقای هاشمی در چهار سال اخیر انگ‌هایی چسبیده است که کار این تشکل ها را در حمایت از هاشمی سخت می کند.
این نکته را هم نباید فراموش کرد که هسته های سخت قدرت از تجربه احمدی نژاد این درس را گرفته اند که همه تخم مرغ هایشان را نباید در یک سبد بگذارند. من بعید می دانم این دوره چنین شود. بویژه اینکه آقای جلیلی هم در چند سال اخیر امتحان پس داده است. تقویت برخی از اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته ای، مثل علی باقری، در کنار سعید جلیلی طی این چند وقت اخیر، واقعه معناداری است. قبلاً آقای جلیلی تنها چهره شاخص تیم مذاکره‌کننده ایران بود ولی اخیراً، چهره های دیگری هم در تیم مذاکره‌کننده ایران برجسته شدند. حتی این بحث هم مطرح شد علی باقری جانشین سعید جلیلی شود. به نظر من، این‌ امر دال بر این است که از عملکرد جلیلی در مذاکرات هسته ای، رضایت تام و تمامی وجود ندارد.

 به علاوه، آقای جلیلی دستاورد چشمگیری هم ندارد. احمدی نژاد وقتی شهردار تهران بود، با همکاری نیروهای مقتدر موفق شده بود در تهران اثرگذاری داشته باشد. مثلاً نیروهای نظامی به شهرداری وام می دادند و نیز اجازه می دادند برخی از خیابان ها و بزرگراههای به بن‌بست‌رسیده، از میان پادگان ها عبور کند. اما به شهردار قبل از احمدی نژاد چنین اجازه ای نمی دادند. یعنی آقای احمدی نژاد در سال 84 با یک دستاورد کاندیدا شد ولی آقای جلیلی دستاورد خاصی نداشته است.

* ولی می توان گفت سعید جلیلی در چند سال گذشته، با حفظ روند مذاکرات، مانع از حمله نظامی به ایران شده است.

مگر اینکه همین را دستاورد ایشان بدانیم. ولی معلوم نیست که عدم حمله نظامی به ایران، محصول مذاکرات آقای جلیلی بوده باشد. آمریکایی ها باید از مشکلاتشان در عراق و افغانستان فارغ می شدند. آنها آمادگی حمله به ایران را نداشتند.  

 * به نظر شما، نیروهای اجتماعی دموکراسی خواه این بار به شکل حداکثری از هاشمی حمایت می کنند یا باز مثل سال 84 منفعلانه عمل می کنند؟

فکر می کنم این بار از هاشمی حمایت حداکثری می کنند. نیروهای دموکراسی خواه می دانند که برای پیشبرد فرایند دموکراتیزاسیون در ایران، فقط جنبش اجتماعی کافی نیست. بهترین راه این است که جنبش اجتماعی در کنار بهبودخواهی حکومتی قرار بگیرد. بنابراین وجود جریان تحول‌خواه در درون حکومت را به نفع دموکراسی در ایران تلقی می کنند.

 این نکته را هم نباید فراموش کرد که جنبش های برآمده از نارضایتی های اقتصادی به سود دموکراسی نیستند. آقای هاشمی با توجه به توان مدیریتی و تیم قدرتمندش، تا حد زیادی می تواند مشکلات اقتصادی کشور را حل کند و این امر، رافع نگرانی از اعتراض هایی است که می توانند نتایج غیردموکراتیکی در بر داشته باشند.

باید افزود که طی سال های اخیر، نیروهای دموکراسی خواه از جانب خود قوه مجریه هم تحت فشار بوده اند. بخش عمده فشاری که به نیروهای دانشگاهی وارد شده است، بیشتر از جانب خود قوه مجریه اعمال شده است.

* نارضایتی های ناشی از حوادث سال 88 موجب تقویت تحریمی ها و کاهش شانس هاشمی نمی شود؟

تحریم چیزی بیش از عدم شرکت است. تحریم یعنی شما در انتخابات شرکت نکنید و دیگران را هم به عدم شرکت در انتخابات دعوت کنید.  تجربه سال های گذشته نشان داده است که تحریم در ایران، به دلایل گوناگون، بویژه در انتخابات ریاست جمهوری، خیلی کارساز نیست. بنابراین تنها راهی که باقی می ماند، عدم شرکت منفعلانه است. عدم شرکت مشکلی از مشکلات کسی حل نمی کند. جنبش دموکراسی خواه باید از هر فرصتی برای حضور اجتماعی و تقویت ارتباطات و امکاناتش استفاده کند. فرصت انتخابات فرصتی نیست که دائماً تکرار شود.

* در شکست هاشمی در سال 84، تحریم موثر بود یا عدم شرکت؟

به نظر می آید که عدم شرکت بود.

* و به نظر شما، این بار همان عدم شرکت را هم نخواهیم داشت؟

فکر می کنم درصد عدم شرکت هم کاهش پیدا می کند. ما در یک مقطعی یادمان رفت که قوه مجریه چقدر می تواند اهمیت داشته باشد. ولی دوران زمامداری احمدی نژاد به ما نشان داد که قوه مجریه ای که مخالف جنبش های دموکراسی خواه باشد تا چه حد می تواند در انفعال آنها موثر باشد. این واقعیت را در این مدت جنبش دانشجویی بیش از همه درک کرد.   

* فکر می کنید هاشمی این بار رئیس جمهور می شود؟

به نظر من این بار، برخلاف سال 84، انتخابات به دور دوم کشیده نخواهد شد. دور دوم انتخابات در سال 84، محصول بستر خاصی بود. آن بستر دیگر از بین رفته است. آن جریانی که می خواهد در برابر هاشمی بایستد (راست رادیکال)، در هشت سال گذشته امتحان پس داده است و دیگر از آن پشتوانه منسجم و یکپارچه قبلی برخوردار نیست.

ضمناً من فکر می کنم تجربه سال 84 به هسته سخت حکومت و نیروهای نظامی و شبه نظامی هم نشان داده است که خیلی هم نباید خودشان را خرج انتخابات کنند.

به علاوه، ورود هاشمی این بار، برخلاف سال 84، با برخورد فعال اصلاح طلبان توام بوده است. پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را نمی توان نادیده گرفت.

همچنین من فکر می کنم این بار کسانی هم که نگران برخی از امور ملی‌اند مثلاً نگران خطر حمله نظامی به ایرانند ، در سال 84 تا این حد نگران منافع ملی نبودند.
به نظر من، این بار افرادی به نفع هاشمی وارد انتخابات شوند که در سال 84 وارد نشده بودند.

مجموع این عوامل اجازه تکرار داستان سال 84 را نخواهد داد. در مجموع تصور من این است که هیچ یک از این کاندیداهای موجود نمی توانند بر هاشمی غلبه کنند و هاشمی برنده انتخابات می شود.  
برچسب ها: هاشمی ، علوی تبار
ارسال به دوستان