۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۷۴۲۷۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۶ - ۲۹-۰۲-۱۳۹۲
کد ۲۷۴۲۷۶
انتشار: ۱۱:۲۶ - ۲۹-۰۲-۱۳۹۲

حسین فدایی: می‌خواهند نهضت «دیدید گفتیم» راه بیندازند/ تاکید ما روی آقای زاکانی است

حسین فدایی گفت: جریان معروف به فتنه فرصت را برای خود غنیمت شمرده و مشکلات اقتصادی را محور قرار می‌دهد تا اثبات کند آنچه می‌گفته درست است و به تعبیری نهضت «دیدی گفتیم» را راه بیندازد.

به گزارش فارس، روزنامه جام جم امروز یکشنبه 29/02/92 نوشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام نوروزی، امسال را با عنوان سال «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی» نامگذاری کردند. ایشان برگزاری انتخابات را مظهر حماسه سیاسی و اقتدار نظام اسلامی دانستند و تاکید فرمودند در زمینه امور سیاسی، کار بزرگ سال 92، انتخابات ریاست جمهوری است.

در گفت وگو با حسین فدایی، دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در دوره هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی نظر وی را درباره لوازم تحقق حماسه سیاسی جویا شدیم. وی تاکید می کند ملت ایران رسالت بزرگی در این زمینه به دوش دارد و کسانی که از شرکت نکردن در انتخابات صحبت می کنند به انتهای خط و بن بست رسیده اند.

فدایی حضور همه سلیقه ها و گرایش ها در عرصه انتخابات را از برکات انقلاب اسلامی می داند و رقابت اصلی در این دوره از انتخابات را در درون جریان اصولگرا محدود می کند.

به عقیده دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی نامزدی اصلح است که برنامه ای متناسب با گفتمان انقلاب اسلامی ارائه کرده و تیم و گروهش توان اجرایی آن را داشته و عزمشان برای اجرای آن جزم باشد. مشروح این گفت وگو را در ادامه می خوانید:

علت نامگذاری امسال به نام حماسی سیاسی چیست؟


تصور می کنم در سلسله اقداماتی که دشمنان ملت ایران و نظام سلطه بر ضدانقلاب اسلامی داشته اند، نسبت به این نظام آسیب شناسی کرده و طرح های تکمیلی خود را علیه آن آماده کرده اند؛ به این معنا که آنها دریافته اند با کودتا، ترور فیزیکی مسئولان، تحمیل جنگ و عملیات روانی و رسانه ای علیه جمهوری اسلامی ایران به جایی نمی رسند. حتی تئوری تغییر مبتنی بر کودتای نرم با عنوان انقلاب های مخملی نیز آنها را به نتیجه ای نرساند. بالاتر این که با بهره گیری از ظرفیت های داخلی و ساماندهی فتنه در یک اقدام گسترده علیه ملت ایران نیز به نتیجه ای نرسیدند.

سوال اینجاست، آیا آنها از این اقدامات خود دست برداشته و عقب نشینی کرده اند؟ یا به دنبال تکمیل فرآیند توطئه های خود علیه ملت ایران هستند؟


به اعتقاد من طراحی بحث تحریم که برگرفته از تجارب گذشته نظام سلطه است، مدلی جدید و ترکیبی از همه اقدامات گذشته به شمار می رود ضمن این که به دنبال فلج کردن زندگی اقتصادی مردم ایران است. یعنی سناریوی تحریم برای این طراحی شده است که مردم ایران در زندگی جاری و معیشت روزمره خود با مشکل مواجه شوند و مشکلات اقتصادی و فشارهای اقتصادی باعث شود به نظام و مسئولان فشار آید تا محاسبات خود را در عرصه بین الملل و نوع تعامل با نظام سلطه تغییر دهند.

همچنین این یک سیاست، سناریو و طرح جامعی است که نظام سلطه با استفاده از تجارب گذشته و بهره گیری از آن، طراحی کرده است تا مردم ایران خسته و مایوس شده، عقب نشینی کنند و در اثر خستگی و یأس مردم، بی اعتمادی بین مردم و نظام شکل گیرد و در نتیجه مردم برای پاسداری ارزش ها و نظامشان حضور سیاسی نداشته باشند.

این طراحی نظام سلطه است. البته دیگرانی نیز هستند که تلاش دارند از فشارهای اقتصادی به نفع خود سوءاستفاده سیاسی کنند. جریان معروف به فتنه فرصت را برای خود غنیمت می شمارد و برای تطهیر خود، مشکلات اقتصادی را محور قرار می دهد تا اثبات کند آنچه می گفته درست است و به تعبیری نهضت «دیدی گفتیم» را راه بیندازد. جریان دیگری هم در کمین است تا از مشکلات و نواقص اقتصادی بهره سیاسی ببرد که آن جریان انحرافی است. باند و شبکه انحراف با مشی فرار به جلو، فرافکنی و فرار از پاسخگویی، استرات‍ژی مطالبه گری و حتی سمت و سوی اپوزیسیونی به خود می گیرد تا برای استمرار بقا در قدرت به نتیجه برسد.

اگر ما قبول کنیم که نظام سلطه، جریان فتنه و جریان انحراف برای کسب قدرت سیاسی، در جهت اهداف خودشان تلاش می کنند و برای سعادت و پیشرفت ملت ایران برنامه ای نداشته بلکه برعکس عمل می کنند یک رسالت بزرگی برای ما رقم می خورد. رسالت بزرگ این است که ملت ایران باید چون گذشته با بصیرت سیاسی، درک شرایط زمان و با توجه به فرآیند رو به تکامل انقلاب اسلامی و جایگاه و منزلت این انقلاب در بیداری اسلامی در منطقه و در بین مسلمانان، نقش بی بدیل و بی نظیری را ایفا و تمام توطئه ها را نقش بر آب کند. این مسأله با خلق یک حماسه بزرگ و گسترده صورت می گیرد. حضور مردم استمرار نظام را بیمه می کند و آنها با حضور گسترده خود در انتخابات می توانند فردی را انتخاب کنند که در مسیر رشد، پیشرفت و توسعه انقلاب اسلامی گام بردارد. چنین رویدادی را ما ضرورت حماسه در نظر می گیریم و برداشت ما از بیانات مقام معظم رهبری است.

یکی از لازمه های تحقق شعار حماسه سیاسی، حضور تمام سلایق موجود در نظام در انتخابات است. در برخی دوره ها ما شاهدیم که بعضی گروه ها به دلیل انتقادهایی که ممکن است داشته باشند از شرکت نکردن در انتخابات صبحت می کنند. آیا شرکت نکردن در انتخابات می تواند راه قابل توجیهی برای بیان انتقاد باشد؟

باید ببینیم کسی که نمی خواهد در انتخابات شرکت کند چه دلیلی دارد. هر ایرانی که عشق وطن در دل دارد، مسلمان و پایبند به انقلاب اسلامی و به دنبال تحقق آرمان های جمهوری اسلامی است و امام و شهدا را باور دارد در صحنه حاضر می شود و حضور در صحنه را یک رسالت، وظیفه دینی، ملی، اخلاقی و عقلانی می داند. مگر می شود انسانی کشور و مردمش را دوست داشته باشد و در سرنوشت خودش شرکت نکند. به نظر من کسانی که چنین سخنانی را می گویند و این توهم و تبلیغ را ایجاد می کنند که عده ای در انتخابات شرکت نمی کنند، خودشان مشکل دارند و به انتهای خط و بن بست رسیده اند و سعی می کنند این یاس و ناامیدی را به مردم القا کنند. مردم ما این گونه نیستند و حتما در انتخابات شرکت می کنند و ما شاهد شکل گیری حضور گسترده ای خواهیم بود.

فرمایش رهبر معظم انقلاب مبنی بر این که «کسانی که وارد انتخابات می شوند بدانند عرصه مدیریت اجرایی به چه معناست» را چگونه تعبیر می کنید؟

براساس قانون اساسی، بعد از مقام معظم رهبری، رئیس جمهور بالاترین مقام کشور است. در قانون اساسی وظایف گسترده ای برای رئیس جمهور پیش بینی شده و امکانات گسترده ای در اختیار وی قرار دارد. بودجه کشور عملا در اختیار رئیس جمهور است و او برای ارتقای سطح فرهنگی و کارآمدسازی دستگاه های اجرایی و هم برای ساماندهی وضع اقتصادی، اصلاح و بالا بردن ظرفیت نظام اقتصادی کشور، بالا بردن توان تولید و سهم آن در تجارت خارجی باید تلاش کند. وی باید توان تعامل، تبیین اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی در عرصه بین المللی، به کارگیری ظرفیت های گسترده و نیروی انسانی برای پیشرفت و آبادانی کشور، تعامل با نخبگان، حل مشکلات در عرصه بهداشت و درمان، رفاه و تامین اجتماعی را داشته باشد. در عین حال سامان دادن به زیرساخت ها و بنیان های اقتصادی کشور، کارهای عمرانی مورد نیاز، توانایی برنامه ریزی و اجرایی کردن برنامه ها در راستای سند چشم انداز و تعامل با دیگر قوا جزئی از وظایف گسترده رئیس جمهور است و کسی که وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری می شود باید این ظرفیت ها را در خود ببیند. البته مهم تر از مواردی که بیان شد این است که رئیس جمهور باید نسبت به اصل گفتمان انقلاب اسلامی درک و معرفت داشته باشد و برنامه ای برای استمرار این گفتمان و ظرفیت اجرایی کردن آن را داشته باشد. باید توجه داشته باشیم که تنها پایبندی به گفتمان و قدرت فهم آن کفایت نمی کند بلکه رئیس جمهور باید برای عملیاتی کردن گفتمان انقلاب اسلامی برنامه داشته باشد و آن را اجرا کند. در این صورت برنامه رئیس جمهور تبدیل به یک الگوی اسلامی و ایرانی برای پیشرفت کشور و مسلمانان جهان خواهد شد. این مهم ترین مساله است. اگر یک رئیس جمهور بخواهد هم عرض و در کنار گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمان بسازد یا برنامه ای برای استمرار و اجرای گفتمان انقلاب اسلامی نداشته باشد با مشکل مواجه خواهد شد.

اکنون شما تا چه حد زمینه را برای حضور همه سلیقه ها در انتخابات فراهم می بینید؟

یکی از خیرات و برکات انقلاب اسلامی این بوده که توانسته است برای همه سلیقه ها و گرایش ها فرصت به وجود بیاورد تا اگر می خواهند صادقانه به ملت ایران خدمت کنند، زمینه برای آنها فراهم باشد. این از ویژگی های انقلاب اسلامی است که در دنیا نظیر ندارد. از ابتدای انقلاب، زمینه برای آقای بازرگان، جریان های ملی ـ مذهبی، جریان بنی صدر و دیگر گرایش ها و سلایق مختلف سیاسی فراهم شد. بعد از جنگ کسانی که معتقد به گفتمان توسعه اقتصادی، سیاسی بودند فرصت یافتند و اکنون هم فضا برای کسانی که معتقد به مهرورزی هستند فراهم شده است. در حقیقت برای همه سلایق زمینه فراهم بوده است، اما آیا سلایق مختلف توانستند از این فرصتی که جمهوری اسلامی برای آنها ایجاد کرده استفاده کنند و خدمتگزار صادقی برای ملت باشند؟

به نظر شما آیا بوده اند؟

خود این مطلب نیازمند تحلیل است. اولا ظرفیت عظیم و گسترده انقلاب اسلامی، نظریه های مختلف را باطل کرد؛ یعنی کسانی که معتقد به دیدگاه ها و سلایق غیربومی، من درآوردی و وارداتی بودند اگر منصفانه بخواهند نگاه کنند در صحنه اجرا و عمل دیدند که این دیدگاه و نظریه ها پاسخگوی نیاز ملت ایران نیست و لازم است آنها به اصل گفتمان انقلاب اسلامی بازگردند.

چه جریان هایی را در این دوره از انتخابات جریان شاخص می بینید؟


باید بگویم آنهایی که می خواهند در این دوره از انتخابات ایفای نقش کنند و بازیگر صحنه انتخابات باشند، طیف گسترده ای را در بر می گیرند.

یکی جریان دوم خرداد است که یک سر آن فتنه است و یک سر آن کسانی که می گویند ما فتنه را قبول نداریم ولی همان مشی و مرام را دارند و اسم خودشان را اصلاح طلب گذاشته اند که البته اساسا من این تحلیل و تبیین را قبول ندارم. به این معنا که اساسا اصلاحات از بیرون نظام جمهوری اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی معنا و مفهوم ندارد. جریان فتنه با گفتمان انقلاب اسلامی و نظام اسلامی برخورد کرد پس اصلاحات باید جریان فتنه را نفی و با آن برخورد و از آن اعلام برائت کند. اگر چنین اتفاقی بیفتد به نظر ما این دیگر آن اصلاحات قبلی نیست و چیز دیگری به حساب می آید. در نهایت باید آنها تکلیف خود را در حوزه آرایش سیاسی کشور مشخص کنند.

باند دیگری نیز که در این دوره در حال فعالیت است که تلاش می کند خود را به عنوان یک جریان جا بیندازد، جریان انحراف است. این جریان با پشتوانه دولت و امکانات گسترده ای که در دولت وجود دارد و متعلق به ملت است می خواهد وارد عرصه انتخابات شده و آن را به نفع خود مصادره کند.

به نظر من هر دوی این جریانات توهم دارند و اشتباه می کنند. جریان و بازیگر اصلی این دوره از انتخابات ملت ایران است، منتها طیفی از نیروهای وفادار به نظام به نام اصولگرا در صحنه هستند و در بین خود سلایق مختلف دارند. باید بگویم اصولگرایی یک حزب یا یک جریان سیاسی مثل فتنه و انحراف نیست. اصولگرایی به آن معناست که آحاد ملت ایران به نظام و اصول انقلاب معتقدند و حالا به یک سلیقه معروف شده است. اصولگرایان افراد مختلفی هستند و دیدگاه های مختلفی دارند و آنچه فصل تمایز آنها و موجب ارزیابی و قضاوت مردم می شود، ارائه برنامه آنهاست و این که چه برنامه ای برای اداره کشور دارند و چه تیم و مجموعه ای به عنوان همکاران و عناصر اصلی اداره کشور انتخاب کرده اند.

یعنی شما رقابت اصلی در این دوره از انتخابات را درون جریان اصولگرا می بینید؟

بله. با توضیحی که نسبت به آرایش سیاسی دادم.

شما معتقدید اگر جریان اصلاح طلب تکلیف خودش را با نظام مشخص کند می تواند به عنوان یکی از جریانات سیاسی کشور مطرح شود. آیا به نظر شما در شرایط فعلی، اصلاح طلبان این ظرفیت را دارند که به عنوان جریان در مقابل جریان اصولگرا مطرح شوند؟

من گفتم که آنها یک طیف هستند. یک گروه از آنها همسو و هماهنگ با نظام سلطه و خارج نشین و به دنبال تحریم انتخابات هستند. بخشی از اینها جریان های انحرافی، افراطی و رادیکال هستند که سران فتنه گر داخلی به دنبال این هستند که آنها نامزد ریاست جمهوری شوند، اما بخشی که با دو طیف قبل فاصله دارند ولی حاضر نیستند به اشتباهات خودشان اقرار و از گذشته اعلام برائت کنند در تلاشند ظرفیت ها را برای رسیدن به موقعیت سیاسی حفظ کنند. گروه دیگری از اصلاح طلبان، وفادار به نظام، امام، رهبری، ملت ایران و ارزش ها هستند و درون گفتمان انقلاب اسلامی و چارچوب نظام آماده رقابت می شوند با وجود این هنوز شفاف سازی و تمایز در ذهن مردم صورت نگرفته است. این گروه رسالت سنگینی دارد تا بتواند ماهیت خود را به اثبات برساند.

جریان طرفدار دولت در این دوره از انتخابات چگونه حضور دارد؟ آیا نامزد این جریان را رقیب سرسختی برای اصولگرایان می دانید؟

طرفدار دولت یک جریان نیست بلکه چند گرایش است. بخشی هستند که همان مسیر دولت را که مثبت و قابل قبول بوده دنبال می کنند که ما با مسامحه آن را حامیان دولت می نامیم. بخشی که بیشتر از همه در حال تلاش هستند جریان انحرافی است. بین انحراف و حامیان دولت تفکیک قائلیم. جریان انحراف می خواهد در کشور بحران سازی و حضور خود را به ملت ایران تحمیل کند. این جریان در پی آن است که اقدامات مثبت را به نام خود مصادره و در عرصه بین المللی خود را قهرمان مذاکره با آمریکا معرفی کند. این جریان در عرصه فرهنگی لاابالی گری فرهنگی را که بدتر از جریان مشارکت است دنبال می کند و در عرصه اقتصادی نظام اقتصادی را اصلاح نمی کند بلکه به بهانه کمک به مردم، پنج برابر کردن هدفمندی یارانه ها را پی می گیرد تا آرای مردم را به خود جلب کند و به معنای دیگر معامله سیاسی کرده و با فریبکاری رای مردم را بخرد. این جریان در عرصه سیاسی نیز دوقطبی سازی جامعه را دنبال می کند و توهمش این است که با این وضع می تواند آرای زیادی از مردم را به خود جذب کند. این جریان معتقد است انتخابات دو مرحله ای خواهد شد و در مرحله دوم رقابت بین جریان انحرافی و فتنه خواهد بود و اصولگرایان در مرحله دوم مجبور می شوند از جریان فتنه حمایت کنند. من فکر می کنم این فکر به نتیجه نمی رسد و مردم بصیرتشان بیش از این است که در این دام بیفتند.

علت تعدد نامزدهای انتخاباتی در این دوره از انتخابات چیست؟

به نظر من یک رشد و بلوغ سیاسی فراهم شده است که سلایق مختلف احساس می کنند می توانند در این زمینه اظهار وجود و بنابر مشی خود کشور را اداره کنند. این امر را باید یک فرصت تلقی کرد منتها همان طور که پیشتر اشاره شد این سلایق باید برنامه ارائه دهند. باید تیم، گروه و مجموعه همکار خود را معرفی کنند تا کارآمدی و امکان عملیاتی شدن برنامه آنها معلوم شود و مردم بتوانند درباره آنها قضاوت کنند.

دوره بیان مفاهیم کلی و جهتگیری های کلی گذشته است و ما از آن عبور کرده ایم. به تعبیر دیگر گفتمان انقلاب اسلامی ظرفیت دارد که سلایق و گرایش های مختلف را مدیریت کند. این موضوع یک پیشرفت است. در گذشته کسانی که می خواستند رای بیاورند تلاش می کردند اصل گفتمان انقلاب اسلامی را به چالش بکشند و به نظرم حالا ما از این مرحله عبور کرده ایم. عده ای هم شاخص های اصلی گفتمان را به چالش می کشیدند که از این مرحله نیز گذشته ایم. در حال حاضر به مرحله ای رسیده ایم که درون گفتمان انقلاب اسلامی ظرفیت های مختلف باید اظهار وجود کنند و تمایزهای خود را با دیگران نشان دهند. در واقع توان مدیریتی، برنامه ای و کیفیت تیم همراه را ارائه دهند. در حال حاضر رقابت در مسیر اصلی خود هدایت می شود و این رقابت مقدس، محترم و درست است.

نظر شما درمورد حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در این دوره از انتخابات چیست؟


بالاخره آقای هاشمی دو دوره آمده و در اوج توانایی خود ظرفیتش را به نمایش گذاشته است. به لحاظ زمانی، جسمی و برنامه ای اگر ایشان برنامه جدیدی دارد که می تواند با توجه به سن و سالشان مسیر جدیدی را برای کشور باز کند و موجب گشایش تازه ای شود این یک مطلب است. به اعتقاد من کلا ملت ایران از کسانی که به صحنه آمده، کار کرده و ظرفیت خود را به نمایش گذاشته اند عبور کرده است و ظرفیت ها و مطالبات جدید را جستجو می کند.

آیا افرادی را که فقط نمایندگی مجلس را در کارنامه خود دارند مصداق رجل سیاسی می دانید؟

افراد یکنواخت نیستند و متفاوتند. هر نماینده ای رجل سیاسی نیست. بسیاری از افراد هستند که رجل سیاسی محسوب می شوند، اما نماینده نیستند. کسی صرف نمایندگی رجل سیاسی محسوب نمی شود. رجل سیاسی کسی است که در صحنه های مختلف و متفاوت سیاسی کشور، در عرصه های مختلف و گردنه های صعب العبور انقلاب، حضور فعال داشته، موضعگیری و تعیین مسیر برای خود و دیگران کرده و خنثی و بی تفاوت نبوده باشد. چنین فردی شرایط و اقتضائات آن زمان را خوب می شناسد و به صورت مستمر درست و خطی موضعگیری می کند. چنین فردی رجل سیاسی است حالا نماینده مجلس باشد یا نباشد. کسی که معادلات سیاسی در جهان و منطقه را بشناسد، موقعیت بیداری اسلامی را درک کند، پیچ تاریخی انقلاب اسلامی را بشناسد، خط و خطوط مختلف داخلی را بشناسد، در کوران حوادث و بحران های سیاسی گیج نشود و با شاخص و معیار درست حرکت کند، مرعوب تشر دشمن نشود، در میدان بازی دشمن بازی نکند، پیشتاز و خط شکن باشد، مجاهدت سیاسی کند، در عرصه سیاسی به عنوان یک تکلیف دینی و مجاهدت وارد شود، هدف برایش مقدس باشد و دنبال نیرنگ و فریب افکار عمومی نباشد و برای رسیدن به قدرت به هر کاری دست نزند و وقتی در قدرت قرار می گیرد، تحقق ارزش ها و اصول برایش اصل باشد و دنبال رانت خواری و باندبازی و دنیاطلبی و قدرت طلبی نباشد، رجل سیاسی است و معیارهای زیادی می توان برای رجال سیاسی در تراز انقلاب اسلامی مطرح کرد.

بعضی ها تعدد نامزدها را باعث سردرگمی مردم می دانند و برخی نیز آن را مایه گرم شدن انتخابات قلمداد می کنند. نظر شما چیست؟


نه تعدد نمایندگان شور و شوق در انتخابات می آورد و نه قلت آنها. مهم برنامه، تیم و مسیر آنهاست. مردم می خواهند بدانند فردی که در صحنه انتخابات حاضر می شود چه نقشی را برای پیشرفت کشور ایفا می کند. اگر افراد برنامه و تیم داشته باشند و مسیر پیشرفت را خوب تنظیم کنند و عزمشان برای خدمت به مردم جزم باشد، رغبت مردم به سمت آنها بیشتر می شود. حالا اگر تعداد چنین افرادی بیشتر باشد، رغبت ها و شور و شوق ها نیز بیشتر می شود. این برنامه و عزم جزم فرد نامزد و همکاران وی است که موجب می شود مردم نسبت به آینده احساس تحول داشته باشند. مردم اگر احساس کنند یک نامزد مشکلات اقتصادی آنها و گرفتاری ها را بر طرف می کند و در کشور تعالی فرهنگی ایجاد کرده و موجب ارتقا و منزلت کشور در عرصه بین الملل می شود و در نهایت تحولی در زندگی جامعه به وجود می آورد، رغبت آنها نسبت به آن فرد بیشتر می شود. حالا اگر تعداد این افراد زیاد باشد منتها سلایق متفاوت باشد، قطعا به میزان افراد ، شور و شوق ها و مشارکت بیشتر می شود.

ارزیابی شما از تلاش هایی که بعضا در جریان اصولگرا برای وحدت در حال انجام است چیست و چه پیش بینی ای از روزهای آینده دارید. به نظرتان اصولگرایان با چه تعداد نامزد در انتخابات حاضر می شوند؟


اگر تلاش برای وحدت در چارچوب گفتمانی صورت بگیرد که افراد گفتمان واحدی را دنبال کنند و به نتیجه برسانند و به لحاظ سازمانی تجهیز و دست به دست هم بدهند تا وحدت اتفاق بیفتد، این کار پسندیده و خوبی است. ولی اگر تلاش برای سهمیه بندی و قدرت طلبی باشد حتی اگر اسم آن اصولگرایی باشد به نظرم به جایی نمی رسد و نتیجه ای نخواهد داشت.

آیا اصولگرایان به وحدت می رسند یا خیر؟

گفتم مبنای آن مهم است. اگر مبنای این کار گفتمانی باشد که بسیار مفید و موثر است، امکان حصول آن زیاد است، اما اگر مبنای آن قدرت طلبی و سهمیه بندی باشد به نتیجه ای نمی رسد و اگر به نتیجه هم برسد سرانجام خوبی نخواهد داشت چراکه مبنای این مساله قدرت طلبی و نه گفتمانی است. در عین حال هر تلاشی برای این همگرایی صورت بگیرد ما از آن استقبال و به آن کمک می کنیم.

ارزیابی شما از آینده چیست؟


قبل از این که بخواهم ارزیابی کنم، انتظارم این است که نامزدها برنامه هایشان را ارائه دهند تا ببینیم اصل تمایز در چیست. یعنی این که کسی هوس کرده است رئیس جمهور بشود، یا این که واقعا مطالعه کرده، برنامه و حساب و کتاب دارد. باید این موضوع روشن شود تا انسان بتواند قضاوت کند. قضاوت درباره نامزدها پس از دریافت تصویری از برنامه آنها و تیمی که می خواهند از آن در اداره کشور استفاده کنند صورت می گیرد، البته نباید این برنامه به شکل کلی گویی و مبهم گویی باشد.

شما این تعدد نامزدها را ناشی از اختلاف در جریان اصولگرایی نمی دانید؟

ما باید گفتمان اصولگرایی و شاخص های آن را تبیین کنیم. ببینیم آیا نامزدهایی که وارد عرصه می شوند با این گفتمان زاویه دارند یا ندارند. من حمل بر صحت می کنم که ندارند. همچنین باید ببینیم افرادی که به صحنه می آیند ظرفیت استمرار و عمق بخشیدن به این گفتمان و شاخص ها را دارند یا نه؟ در اینجا من می گویم انسان ها متفاوتند. از سوی دیگر آیا این افراد در مقام برنامه ریزی برای تحقق این گفتمان ظرفیت برنامه ریزی دارند یا ندارند؟ که باز هم در این باره من معتقدم افراد متفاوتند و در آخر آیا عزم آنها برای عملیاتی کردن این برنامه جزم است تا ظهور و بروز بیرونی پیدا کند یا خیر؟ که معتقدم افراد متفاوتند.

پس تفاوت ها عبارتند از: 1) در توان و ظرفیت استمرار گفتمان، 2) برنامه ریزی برای تحقق گفتمان، 3) عملیاتی کردن و عزم و اراده برای اجرای برنامه، اما تمام این سلایق در چارچوب گفتمان ادامه دارد.

من اعتقاد دارم درون اصولگرایی ظرفیت های متعدد و زیادی وجود دارد و شما داخل این جریان، سلیقه های مختلفی را می توانید بیابید و نیازی نیست آدم هایی را خارج از گفتمان اصولگرایی پیدا کنید، ولی موضوع مهم این است که این جریانات باید وحدت داشته باشند.

با این تعاریف آیا رقیب قدرتمندی برای اصولگرایان وجود دارد؟


با تعبیر، تعریف و توصیفی که من کردم، اصلا نامزدها نمی توانند غیراصولگرا باشند و نامزد غیراصولگرا معنایی ندارد. مگر کسی می تواند بگوید که من اصول انقلاب را قبول ندارم، اما می خواهم نامزد شوم. در هر نظامی وقتی فردی می خواهد رئیس جمهور شود، باید اصول آن نظام را اجرایی و عملیاتی کند. بنابراین نامزدها باید وفادار به گفتمان انقلاب بوده و حداکثر اصولگرایی را داشته باشند. حالا بعد از این که نامزدها اصولگرا، پایبند به اصول قانون اساسی، ارزش های نظام، امام و رهبری بودند به رقابت می پردازند. پس نامزدها اصولگرا هستند، جریانات حامی نامزدها قاعدتا باید این ویژگی را داشته باشند، ولی متاسفانه ما آسیبی در آرایش سیاسی کشورمان داریم و اتفاقاتی مخصوصا بعد از انتخابات 22 خرداد 88 روی داده که برای ملت ایران تلخ بوده است. اگر بخواهیم جریانات سیاسی را در کشور تحلیل کنیم از چه منظری تحلیل می کنیم. ما جریانات درون گفتمان انقلاب اسلامی را تحلیل می کنیم یا جریانات بیرون را؟ اگر منظورمان جریانات درون گفتمان انقلاب اسلامی است که همه عملا اصولگرا می شوند، بنابراین فصل تمایز در استمرار گفتمان، داشتن برنامه و عزم جدی برای اجرای آن است. این تمایز درست و منطقی است و برای ملت ایران هم قابل قبول است. من چون آرایش سیاسی کشور را ناقص و غیرمنطقی و به ارث رسیده از گذشته می دانم آن را قبول ندارم.

نامزد مورد نظر جمعیت ایثارگران چه کسی است؟


هنوز جمعیت فرد خاصی را به عنوان نامزد قطعی مشخص نکرده است. ما سه نفر را ترجیح می دهیم که عبارتند از آقایان حداد عادل، جلیلی و زاکانی. البته تاکید روی آقای زاکانی است.

با توجه به فرمایشات رهبر معظم انقلاب که بر صلاحیت تشخیص شورای نگهبان تاکید کردند به نظر شما اگر نامزدی تائید صلاحیت نشد چه وظیفه ای دارد؟

تنها راه، تمکین از قانون است. اگر کسی می گوید من نظام را قبول دارم و برای نظام اعلام حضور می کند، اما ساز و کارهای قانونی درون نظام تشخیص می دهد که این شخص در جایی دیگر می تواند خدمت کند نباید مشکلی برای وی وجود داشته باشد و بار مسئولیت از دوش وی برداشته می شود، اما کسی که فکرش به دنبال خدمت نبوده و به دنبال آبادی دنیای خود است خیلی ناراحت می شود و ممکن است در قالب های متفاوت مخالفت خود را تئوریزه کرده و شرایط را برای اختلاف فراهم آورد. اگر ما به دنبال تحقق قانون اساسی و ارزش های نظام باشیم، نباید دعوایی وجود داشته باشد. نگاه باید نگاه انجام وظیفه باشد و این فرهنگ باید احیا شود. اگر مردم چه در داخل و چه در خارج از مسئولی استقبال می کنند به دلیل ارزش ذاتی وی نیست، بلکه به دلیل این است که او مسئول نظام جمهوری اسلامی ایران است. متاسفانه برخی دچار توهم هستند و فکر می کنند ذاتا ویژگی هایی دارند که مردم به این دلیل از آنها استقبال می کنند. این طور نیست، مردم به جایگاه مسئولان در جمهوری اسلامی احترام می گذارند. این دیدگاه باید تقویت شود و مسئولان نیز خود را با این دیدگاه تنظیم کنند و ارزش های ذاتی افراد با ارزش های نظام هماهنگ شود و اگر کسی حساب مستقلی برای خود باز کند، جدا در اشتباه است. مشکل این است که برخی از مسئولان دچار توهم هستند و فکر می کنند رای هایی که به آنها داده شده است یک ارزش ذاتی برای آنهاست. این اشتباه بزرگی است و هرکسی دچار آن شود دچار دیکتاتوری شده است.

به نظر شما چه تضمینی وجود دارد که رئیس جمهور آینده در مسیر گفتمان انقلاب حرکت کند و از این مسیر زاویه نگیرد؟

چند مطلب می تواند در این زمینه کمک کند. باید ببینیم در مرحله اول چقدر نامزدها به اصل گفتمان پایبند هستند و آن را باور دارند. همچنین در مرحله بعد مشخص شود که آیا ظرفیت و توان استمرار این گفتمان را نیز دارند؟ اگر ظرفیت این استمرار را دارند، برای عملیاتی کردن آن برنامه دارند و عزمشان جزم است یا باز در نظر دارند الگوهای وارداتی را به اجرا درآورند؟ تمام این مسائل را باید با هم دید و اگر به میزانی که رئیس جمهور بحث گفتمان انقلاب اسلامی را باور داشته، توان استمرار آن را داشته و عزمش را برای اجرای گفتمان با همه ظرفیت جزم کند، حتما این شخص در مسیر رو به جلو و پیشرفت گام برداشته است، ولی آیا هستند انسان هایی که تا پایان راه از این معیارها، اصول و ارزش ها عدول نکنند؟ پاسخ به این سوال بسیار سخت است و به ظرفیت آدم ها برمی گردد. انسان ها تا کجا روی ارزش ها می ایستند. براساس جهان بینی و انسان شناسی ما، حتی انبیا آزمایش می شوند حالا اگر کسی بتواند در آزمایش ها موفق و پیروز شود حتما در ردیف بندگان خوب خدا و صالحان قرار دارد و بر مواضع خود می ایستد، اما اگر کوچک ترین ضعف نفس، دنیا طلبی، قدرت طلبی، باند بازی، رانت خواری و بهره برداری از امکانات عمومی نظام برای منافع شخصی وجود داشته باشد، همه لغزشگاه هایی است که هر کسی به آن ورود پیدا کند، زانو خواهد زد. پس انسان باید به مرحله ای از تزکیه نفس، خودسازی، ایثار و فداکاری برسد که بتواند تا پایان خط روی مواضع خود بماند. این مساله به نظام جمهوری اسلامی اختصاص ندارد، بلکه در تمام دیدگاه ها و مکاتب به این ترتیب است. منتها در دیدگاه ها و مکاتب دیگر که غیر الهی هستند، به چشم نمی آید، اما در ایران چون ارزش ها محور هستند این موضوع خود را سریع نشان می دهد. ما در تاریخ انقلاب اسلامی می بینیم افرادی که یار امام(ره) و مجتهد بودند و دوره طاغوت زندان رفته و شکنجه شده بودند اما با غلبه ضعف نفس حتی حاضر شدند مقابل امام بایستند.
ارسال به دوستان