عصر ایران؛ پرناز صدیق - به قدرترسیدن محمود احمدینژاد در سال 1384، محصول دو اشتباه نیروهای دموکراسیخواه کشور بود:
1- عدم اجماع اصلاحطلبان بر روی یک کاندیدا
2- رایندادن بخش قابل توجهی از نیروهای اجتماعی دموکراسیخواه در انتخابات.
اگر در سال 84 اصلاحطلبان با یک کاندیدا به میدان انتخابات میآمدند و مردمی که نارضایتیهای خاص خودشان را از دولت خاتمی داشتند، با اکثریت بیشتری در انتخابات شرکت میکردند، محمود احمدینژاد به دور دوم انتخابات راه نمی یافت و جریان راست رادیکال در هشت سال گذشته نمیتوانست چنین سیاستهای اقتصادی و فرهنگیای را در مقام زمامدار قوه مجریه طراحی و اجرا کند.
در سال 84، اصلاحطلبان و مردمِ حامی آنها، مطالبات حداکثری داشتند. اصلاحطلبان به کروبی و هاشمی هم قانع نبودند و حاضر نبودند یکی از این دو نفر را به عنوان نامزد مورد اجماع جبهه اصلاحات معرفی کنند. بسیاری از مردمِ حامی آنها نیز حاضر نبودند به چهرههایی رای بدهند که خاتمی موافق ریاست جمهوری آنها بود. آنها از خاتمی ناراضی بودند و با بیعملیِ ناشی از خشم خود، دولت را به کسی دادند که در قیاس با خاتمی، صدهافرسنگ دورتر از مطالبات دموکراتیک جامعه ایران بود.
رویکردهای غیرعقلانیِ نیروهای سیاسی و اجتماعی دموکراسیخواه جامعه ایران در سال 84، نتیجهای جز شکست و ناکامی و تضعیف سیستماتیک اصلاحطلبان و طبقه متوسط جدید (و سایر نیروهای اجتماعی مدرن و آزادیخواه) در بر نداشت.
در انتخابات ریاست جمهوری امسال، جامعه ایران دوباره بر سر دوراهی هشت سال قبل قرار گرفته است: دوراهی انتخاب یا انفعال. انتخاب گزینه حداقلی (در قیاس با خاتمی و هاشمی) به زیان جریان راست رادیکال است. انفعال و رایندادن در اثر نارضایتیهای موجود نیز به سود راستگرایان افراطی است.
اصلاحطلبان با جلسههایی که دیروز و پریروز برگزار کردند و محمدرضا عارف را مجاب کردند که از نامزدی ریاست جمهوری کنارهگیری کند تا همه نیروهای سیاسی دموکراسیخواه کشور پشت سر یک کاندیدا باشند، نشان دادند که از تجربه سال 84 درس گرفتهاند و دیگر نمیخواهند با تکیه بر دو یا چند کاندیدا، آتش در خرمن آرای خود بیفکنند.
اما بخش دوم ماجرا، به شهروندانی بازمیگردد که خواستار تحول در وضع موجود هستند. آیا نیروهای اجتماعی دموکراسیخواه جامعه ایران هم از تجربه سال 84 درس گرفتهاند؟ کسانی که از فضای سیاسی – اقتصادی – فرهنگی ناشی از عملکرد دولت احمدینژاد ناراضیاند و مجموعهی سیاستهای این دولت را در خدمت دور شدن جامعه ایران از ارزشهای دموکراتیک میدانند، آیا حاضرند این بار علیه راستگرایان رادیکال به پای صندوقهای رای بیایند؟
حضرت علی (ع)، میفرماید "العقل حفظ التجارب." باری، عقل جمع تجربیات آدمیزاد است. هر چه تجربه ما بیشتر شود، گویی عقلمان هم بیشتر شده. اگر روزگار بر آدمی بگذرد و او چنان رفتار کند که گویی تجربهای را پشت سر نگذاشته، در حقیقت عقل او بیشتر نشده است.
تلاش موفق محمد خاتمی و نزدیکترین یارانش برای مجابکردن عارف به انصراف از کاندیداتوری، نشانه افزایش عقل سیاسی اصلاحطلبان در هشت سال اخیر بود. اما آیا عقل سیاسی کسانی که در سال 76 به خاتمی رای دادند و در سال 84 انتخابات را تحریم کردند نیز بیشتر شده است؟
تکرار بازی اشتباه سال 84 از سوی مردمِ خواستار آزادیهای سیاسی فرهنگی بیشتر، فقط به سود نیروهای افراطگراییست که خودشان مسبب کاستهشدن آزادیهای مذکور در دوران زمامداری احمدینژاد (در قیاس با دوران خاتمی) بودهاند.
علاوه بر این، جریان راست رادیکال با دیدگاههای عملیاتی شدهی خودش در هشت سال گذشته، نقش بسیار مهمی در پیدایش وضع اقتصادی فعلی کشور داشته است. خالیکردن میدان انتخابات از سوی نیروهای اجتماعی آزادیخواهِ معترض به وضع اقتصادی موجود، عملاً به تداوم نسبی وضع اقتصادی کنونی منجر میشود.
جان کلام این است که اصلاحطلبان در سال 92، اشتباه سال 84 را تکرار نکردند؛ چرا که از آن اشتباه عبرت گرفتهاند. آیا مردمی که در سال 84 از دولت خاتمی نارضایتیهایی داشتند و الان از دولت احمدینژاد به جد ناراضیاند، باز هم با رایندادن در انتخابات، همان اشتباه سال 84 خود را تکرار میکنند یا اینکه آنها هم از اشتباه هشت سال قبل خود عبرت گرفتهاند؟ پاسخ این سوال روز شنبه 25 خرداد روشن خواهد شد.