یکشنبهشب گذشته وقتی در باغ تاریخی اقامتگاه سفیر ترکیه در تهران روبهروی آقای جمیل چیچک، رئیس مجلس ترکیه نشستم تا با وی گفتوگو کنم،زمانی که از باریکهای که درختهای تنومند و بزرگچتری برای عابران گسترانیده بودند به سوی ساختمان باغ میرفتم، به رابطه تاریخی ایران و عثمانی(ترکیه) فکر میکردم؛ رابطهای که از جنگ تا صلح مسلح و ثبات و آرامش میان دو پادشاه در اقلیم اسلام که یکی در باب عالی استانبول نشسته بود و دیگری در عالیقاپو اصفهان شروع شد تا انحطاط هر دو در آغاز قرن جدید و فصل جدیدی در رابطه با نوگرایی آمرانه رضاخان و آتاتورک وارد مرحله تازهای شد. ایران و ترکیه با هم به سوی مدرنیته خیز برداشتند چه آنکه دو نظامی که برسریر قدرت نشسته بودند، پشت سرخود ویرانهای از ناکارآمدیهای خانوادههای درباری را میدیدند که چیزی برای کشور باقی نگذاشته بودند. ترکها در دروازه اروپا که توسط سلطان محمد فاتح تسخیر شده بود، منزل گرفته بودند و زودتر به نوسازی درآمدند و ایرانیها بعدها مدل اقتباسی ترکیه نوین از غرب را برای خود برگزیدند. قرار بود دو کشور مهم منطقه با هم به سوی دروازه تمدن بروند اما خیلی زود ثابت شد ایران و ترکیه در این راه هر چند نوسازی آمرانهای را مرتکب شدند، اما از درون نیاز به نوسازی جدی اجتماعی دارند. رابطه این دو اما تا سالهای سال عادی بود و گاهی در پیمانهای منطقهای نظیر سنتو در مقابل پیمان ورشو سدی را در برابر کمونیست تشکیل دادند. هر دو این وظیفه را داشتند که ژاندارم منطقه خود باشند، هر دو از پتانسیلهای حمایتی به دلیل هممرزی با اتحاد جماهیر شوروی توسط آمریکا و غرب برخوردار بودند، اما انقلاب ایران، بازی منطقه را تغییر داد. چه آنکه اگر بگوییم غرب با ایران و ترکیه دو محور اصلی نفوذ کمونیست به منطقه خاورمیانه را در کنترل خود داشت،حالا انقلاب ایران میتوانست نه تنها در جبهه حامیان منطقهای غرب گسست ایجاد کند، بلکه خطری بالقوه برای منافع غرب هم به وجود بیاورد.
در این میان اما ترکیه و ایران رابطه میانهای را پس از انقلاب در پیش گرفتند. ترکیه گرچه بر اصول و سیاستهای خود تاکید میکرد اما اولین شریک تجاری ایران در منطقه با قراردادهای بیشمار اقتصادی شد. ترکیه ترانزیت اروپایی بسیاری از کالاهایی بود که در بحران جنگ ایران و عراق میتوانست از غرب کشور آزادانه وارد ایران شود. این تنها سطح همکاریهای دو کشور نبود؛ چه آنکه دو کشور بعدها با وجود بیاعتمادیهایی در خصوص حضور برخی از گروههای سیاسی مخالف در کشورهای هم، شاید برای کنترل بر بخشی از آن، با یکدیگر پیمان امنیتی بستند. در کنار این منازعه 30 ساله ترکها با کردها، بحران قومیتی را در جنوب این کشور به وجود آورده بود که اتفاقا هم ایران و هم ترکیه و هم عراق و سوریه نیز کموبیش با چنین رخدادی در فواصل مختلف تاریخی خود مواجه بودند. این بحران در ترکیه و عراق به شکل بازدارندهای درآمده بود، به صورتی که حزب کارگران کردستان (پکک)، چریکهای چپگرا و مسلح در کردستان ترکیه، از سال ۱۹۸۴ به صورت مسلحانه علیه دولت ترکیه برای خودمختاری کردستان و حقوق فرهنگی و سیاسی کردها در این کشور مبارزه میکنند. پکک بعدها محلی برای افتراقهای موجود میان دولتهای منطقه شد؛ چه آنکه از سوریه گرفته تا عراق و حتی ایران توسط ترکیه متهم به حمایت از پکک شدند. ترکیه در این میان سوریه را متهم ردیف اول تسلیح گروههای مسلح کرد و چپگرا علیه خود میداند؛ نکته جالب این است که در چنین شرایطی سوریه نیز در شمال خود با نیروی بازدارنده کردی همانند پکک مواجه است که کارت بازی کردی منطقه را بسیار حساس کرده است. این همان چیزی بود که از آقای جمیل چیچک پرسیدم و او سوریه را متهم کرد که بیش از 30 سال است به این گروه شورشی کرد کمک میکند تا شهروندان ترک را بکشند.
در این میان اما اسلامگرایان در ترکیه فصلی تازه را رقم زدند که در تاریخ این کشور بیشک یک نقطهعطف است. پس از بیش از چند دهه تغییر دولتهای متعدد که در مقاطعی از سوی نظامیان با کودتا همراه میشده است، حزب اسلامگرای رفاه به رهبری اربکان در سال 1996، توانست به دولتسازی برسد اما ماه عسل اسلامگرایان ترکیه خیلی زود با مخالفت گسترده احزاب لائیک، ملیگرا و چپگرا و از همه مهمتر نظامیان با سقوط زود هنگام دولت اربکان تمام شد. کودتای سفید دقیقا همان کودتایی بود که در مصر بر سر محمد مرسی آمد و شاید به همین دلیل است که امروز اردوغان با آن به شدت مخالفت میکند و البته جمیل چیچک نیز در گفتوگو با مثلث از برکناری مرسی انتقاد کرد و آن را غیردموکراتیک دانست. دادگاه قانوناساسی ترکیه حزب رفاه را منحل کرد، نجمالدین اربکان و رجبطیب اردوغان بهعنوان رئیس و معاون حزب رفاه زندانی شدند. اسلامگرایان اما راه را یافته بودند، هر چند تلاش آنها با غیرقانونی دانسته شدن فعالیت حزب بعدیشان (فضلیت) توسط دادگاه قانون اساسی از بین رفت. اما دو تن از رهبران حزب رفاه در میانه گفتوگوهای انتقادی اسلامگرایان با هم بر سر نوع برنامه سیاسی حزب،حزب عدالت و توسعه را تشکیل دادند. حزب عدالت و توسعه با گرایش اصلاحطلبانه به رهبری اردوغان و عبدالله گل وارد کارزار سیاست شد، به صورتی که در انتخابات سال 2002 برنده اصلی انتخابات شد و البته دولت را بدون ائتلاف تشکیل داد و تا کنون بیش از 12 سال است که با فرازونشیبهای زیاد دولت را در اختیار گرفته است.
در این میان پیروزی اسلامگرایان در ترکیه، در تهران با استقبال زیادی روبهرو شد. اردوغان هر چند بهدنبال روابط خوب و گسترده با آمریکا، اروپا و ناتو بود اما نگاه خود را معطوف به شرق و مخصوصا کشورهای اسلامی کرد، به صورتی که از شرق اسلامی مالزی، اندونزی و مسلمانان چین گرفته تا آفریقای عربی و اسلامی و خاورمیانه، سیاست فعالی را در پیش گرفت. اوج این سیاست با حضور احمد داووداغلو بهعنوان وزیر امورخارجه که تئوری «عمق استراتژیک » را در سپهر سیاست خارجی ترکیه پیش گرفت، همراه شد؛ جایی که اولویت اصلی ترکیه بازگشت معنوی به سرزمینهای عثمانی و استفاده از ظرفیتها و پتانسیلهای موجود فرهنگی و اقتصادی برای اهداف و برنامههای ترکیه بود. ایران و روسیه اما در عمق استراتژیک ترکیه جایگاهی والا داشتند و حمایت از برخی از گروههای مقاومت در منطقه در برابر اسرائیل نیز یکی دیگر از راهبردهای رهبران عدالت و توسعه بود؛ چه آنکه بعد از رویارویی اردوغان با شیمونپرز در اجلاس داووس، حضور ترکیه در محور مقاومت هرچند در ظاهر مطرح شد.
انقلابهای عربی اما پیچ تاریخی ترکیه در تغییر مسیر خود بود و عاملی برای جدایی از دو همسایه بزرگ یعنی ایران و روسیه. ایران و ترکیه در برکناری دیکتاتوری شمال آفریقا با یکدیگر توافق داشتند، اما وقتی بحران به سوی سوریه تغییر مسیر داد، عمق راهبردی ترکیه نیز نشانههایی از همراهی با گروههای مخالف رژیم سوریه داد. چه آنکه از نظر سنتی گروهی از مخالفان دولت علوی اسد از گروههای اخوانی بودند که در عقیده و مسلک با حزب عدالت و توسعه به نقطهای مشترک میرسیدند. در این میان اما در تبدیل بحران سوریه از حالت غیرنظامی به نظامی این ترکیه بود که امکانات خود را در اختیار مخالفان اسد گذاشت و حتی در نوار مرزی دو کشور تحرکات نظامی نیز صورت گرفت. ترکیه با تناقضات بیشماری در این خصوص مواجه بود چه آنکه ساختار قومیکشور در برابر ساختار قومی سوریه تناقضاتی را در نحوه عمل به وجود میآورد؛ جایی که جمعیت بیشمار علویان در ترکیه با محدودیتهایی روبهرو هستند و از سوی دیگر دولت سوریه علویمسلک است یا سنیان در ترکیه در اکثریتند و در سوریه در اقلیت و مساله کردها که بیش از سوریه، مشکل 30 ساله ترکیه است. ترکیه بدون در نظر گرفتن واقعیتهای منطقهای که خود در آنجاست، وارد کارزاری شد که امروز به نظر میرسد در حل بسیاری از مسائل آن با مشکل مواجه شده است.
شاید سفر جمیل چیچک به تهران برای برونرفت بخشی از این مشکلات باشد. ضمن اینکه دولت اعتدلگرا و بهشدت باانگیزه حسن روحانی برای حل مشکلات بینالمللی ایران، میتواند ابتکار عمل را از ترکیه برباید. در اولین اقدام وقتی آمریکا در تدارک حمله نظامی به سوریه بود، مکاتبات و تماسهایی در این خصوص میان آمریکا و ایران برقرار شد که به گمان بسیاری از کارشناسان نقش بازدارنده دولت روحانی در مهار حمله به سوریه، جان دوبارهای به دیپلماسی ایران داده است.
از سوی دیگر دولت اردوغان پس از مساله سوریه، از سوی تهران بهعنوان میانجی امینی برای پروندههای مرتبط با ایران مثل پرونده هستهای نمیتواند مطرح باشد. ترکیه روزی میزبان امضای توافقنامه سوخت هستهای بود. ترکیه روزی میزبان اجلاس میان ایران و طرفهای غربی خود در مساله هستهای بود. روزی اردوغان برای رهبران ایران، پیام رهبران غربی را میآورد و حالا... به نظر میرسد که با روی کار آمدن دولت روحانی ابتکار عمل از آنکارا در تماس با ایران برای حل مناقشات بینالمللیاش، گرفته شده و فصل جدیدی از روابط تهران با غرب، تهران با آنکارا و تهران با منطقه آغاز شده؛ جایی که در پایان گفتوگویم با آقای چیچک، رئیس مجلس ترکیه او از من پرسید چرا ایران و آمریکا در حال ردوبدل کردن پیام هستند؟ البته صحبت او در مورد استراتژیهای کشورش در موضوع نپیوستن به اتحادیه اروپا بود که این مثال را زد.چرا او باید چنین مثالی بزند؟ آیا ترکیه از کم شدن تنش میان واشنگتن و تهران نگران است و نقش خود را در منطقه محدودکننده خواهد دید؟ البته عربستان و اسرائیل نیز با نگرانی به رویکردهای دیپلماسی برنده دولت روحانی مینگرند.
مساله دیگری که در گفتوگو با آقای چیچک فهمیدم تغییر راهبرد ترکیه در سوریه است؛ جایی که دولت ترکیه با درک خطر کردهای شمال سوریه و احتمال ائتلاف و حداقل نقش آنها در فعالسازی کردهای جنوب شرقی ترکیه در روشن شدن دوباره شعله جنگهای اوایل دهه 80 میلادی میان دولت مرکزی و کردهای جنوب، سخن از حفظ تمامیتارضی همه کشورهای منطقه – که شامل سوریه هم میشود - میکند. معنی این حرف دقیقا یعنی درک پتانسیل کردها در کشورهای همسایه ترکیه که البته همانند چاقویی دولبه برای همه این بازیگران منطقهای میتواند عمل کند که البته ترکیه بیش از هر کشور دیگری در معرض خطر است.
از سوی دیگر میتوان در تغییر لحن ترکیه، برائت آنها از گروههای تفکیری در سوریه را نیز دید؛ جایی که آقای چیچک در گفتوگو با مثلث از کسانی که اقدامات تروریستی میکنند انتقاد میکند و در پاسخ به من که از عکس یادگاری گفتم که یکی از مقامات دولت ترکیه با تکفیریها انداخته میگوید که ما مخالف ترور هستیم و بسیاری از آنها در زندانهای ما هستند. از سوی دیگر درگیریهای اخیر میان گروه ملی مخالفان اسد که مقرشان در ترکیه است با گروههای تکفیری و بهدنبال آن کنارهگیری تروریستی القاعده از آنها را میتوان در این تغییر مسیر دید.
به هر حال ترکیه امروز در یک پیچ تاریخی قرار دارد، از سویی بعد از ماجرای میدان تقسیم استانبول، چهره مثبتی که ترکیه در 12 سال اخیر کسب کرده بود دچار خدشه شد. میتوان در رای نیاوردن شهر استانبول در المپیک 2020 این مساله را دید و از سوی دیگر این کشور بیشتر کارتهای بازی خود را در سوریه باخته. در کنار این میتوان به چالشهای داخلی دولتمردان حزب عدالت و توسعه در برنامه موسوم به «پاکت دموکراتیک» که راهبردی برای تغییرات قانونی در زمینههای اجتماعی (حجاب )، حضور نظامیان در ساختار قدرت و... است هم اشاره کرد. باید به انتظار آینده نشست.