عصر ایران - از ابتدای شکل گیری جوامع انسانی روی زمین، جنگ و درگیری بخشی انکار ناپذیر از روابط انسانی بر پهنه گیتی بوده است؛ انسان های نخستین به دلیل عدم شناخت یکدیگر و بی اعتمادی و ترس در مواجهه با هم زبان مشترکی برای بیان خواست ها و اندیشه های خود نداشتند و اولین واکنش به هنگام مواجهه انسان ها با یکدیگر یا "فرار" بوده است یا "قرار و جنگیدن"!
اما به مدد رشد سرعت روند جهانی شدن و تسهیل ارتباطات انسانی، جنگ ها و درگیری های انسانی شکل دیگری به خود گرفتند و محدود تر و در عین حال عظیم و خسارت بارتر شدند . جنگ های دولت ها و ملت ها با یکدیگر بخش بزرگی از تاریخ روابط بین الملل را تشکیل داده است.
ده ها میلیون انسان در این جنگ ها کشته شده اند در حالی که تنها صدها یا هزاران نفر طراح و تصمیم گیر و فرمان دهنده و در واقع منتفع اصلی جنگ بوده اند.
جنگ های جهانی اول و دوم که پس از موج انقلاب صنعتی نخست در بریتانیا (اواخر قرن هجدهم) و انقلابات صنعتی موج دوم در آمریکا (اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم) رخ داد ، به دلیل شمول کشورهای درگیر و خسارات انسانی و مالی مهیب ترین جنگ های بشر بوده اند.
تنها در جنگ دوم جهانی قریب به 100 میلیون انسان کشته شدند و صدها میلیون انسان به طور مستقیم و غیر مستقیم تحت تاثیر این جنگ قرار گرفتند.جنگ های جهانی بیشتر به جنگ هایی گفته می شود که همه ساکنان کره زمین کما بیش به طور مستقیم یا غیر مستقیم از دامنه تاثیرات آن در امان نباشند.
از زمان انعقاد معاهده وستفالیا (1648) در اروپا و پیدایش دولت – ملت های مدرن، "خاک و زیست بوم" در کنار "خاندان های پادشاهی" به یکی از اضلاع تقدس حاکمیت ها تبدیل شد و پدیده ای به نام "سرزمین" نیز در ادبیات سیاسی جهان معنا و مفهوم جدید پیدا کرد.
از آن زمان تا کنون به موازات تکوین مفهوم سرزمین، دست درازی و انضمام خاک دیگر کشورها بسیار سخت تر شده است و دولت – ملت ها با سرزمین ، محدوده ها و مرزهای جغرافیایی مشخص تعریف شده اند.
از این زمان به بعد بوده است که کم کم دولت ها برای حفاظت از سرزمین دست به تشکیل ارتش های مدرن و همیشگی زده اند و برای تهییج مردم به دفاع از سرزمین و حتی تجاوز به سرزمین های دیگر هزاران سرود و داستان حماسی تعریف و تبلیغ شده است و کشته شدن در جنگ – که از نظر همه کشورها در دفاع از کشور تعریف می شود – یک ارزش محسوب شده است.
ولی نکته ای که وجود دارد و به طور مشترک می توان در مورد همه جنگ ها آن را صادق دانست این است که جنگ ها عمدتاً پشت میز مذاکره و با امضا در پای یک قرار داد کاغذی به پایان می رسند.
به عبارت بهتر خشن ترین جنگ های بشری هم در نهایت به راه "میز مذاکره" ختم شده اند و جنگ ها غالبا تنها برای ایجاد فضای بهتر برای چانه زنی دیپلمات های کشورهای درگیر بوده است.
در حال حاضر وجود اختلاف بین ملل امری اجتناب ناپذیر شده است و برای برون رفت از این اختلافات دو راه وجود دارد:
"جنگ" و "گفت و گو".
گروهی ابتدا راه نخست را می آزمایند و می جنگند و سپس با تغییر شرایط اولیه (یا کامروا از تغییر دادن شرایط یا ناکام از آن ) وارد راه دوم می شوند اما گروهی از همان نخست راه منطقی گفت و گو را طی می کنند تا بدون آنکه آسیبی به کسی وارد شود به صورت متمدنانه مسایل از همان نخست نه با خونریزی که با منطق و گفت و گو حل و فصل شود.
اگر تصمیم گیران در دو طرف معادله و رابطه عاقل باشند و به جای
زیاده خواهی و انکار منافع طرف مقابل؛ قادر و مایل باشند حوزه های مشترکی برای
همکاری و بهره گیری متقابل دو طرف تعریف کنند، می توان از جنگ دوری جست و به جای
اینکه پس از یک سرشاخ شدن پر هزینه و با تنی زخمی پشت میز مذاکره رفت؛ از همان
نخست بدون آسیب دیدن و با لباسی اتو کشیده پشت میز مذاکره نشست.
کسانی که از مذاکره فرار می کنند، بدانند که حتی در صورت بروز جنگ نیز ،اگر نیست و نابود نشوند ، نهایتاً به ایستگاه مذاکره خواهند رسید. پس برای همه ابنای بشر ، عاقلانه ترین گزینه این است: "مذاکره برای اجتناب از جنگ" نه " مذاکره بعد از جنگ".