دبیرکل جمعیت ایثارگران گفت: من یکی از عوامل رأی نیاوردن اصولگراها را در انتخابات یازدهم، رفتار و کردار آقای احمدینژاد میدانم، مواضع مدیریتی وی در 6 سال آخر فضا را برای رأی نیاوردن مهیا کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس حسین فدایی دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در ابتدای برنامه شناسنامه اظهارداشت: در ایام پیروزی انقلاب ما در زندان بودیم، ظهر روز 22 بهمن درب زندان توسط مردم باز شد و ما آزاد شدیم؛ قبل از باز شدن در زندان خیلی اجمالی و مبهم از وضعیت کشور باخبر بودیم. از 19 بهمن بود که در زندان حس کردیم صدای تیراندازی و رگبار در اطراف زندان قطع نمی شود.
وی گفت: صدای تظاهرات مردم هم از خیابان شنیده می شد. آن شب برخلاف اینکه چند ساعت به چند ساعت نگهبان ها عوض می شدند، تا صبح هیچ شیفتی تغییر نکرد و ما متوجه شدیم که اتفاقاتی افتاده است.
فدایی ادامه داد: صبح هم در سلول ها را باز نکردند تا اینکه با کمک دوستان و استفاده از میلگرد در سلول و بعد در اتاق افسر نگهبان را باز کردیم و دیدیم کسی در اتاق افسر نگهبان نیست، مسائلی که شاهد آن بودیم نشان می داد اتفاقات جدی در حال وقوع است اما نمی دانستیم این اتفاقات در چه موردی است.
این نماینده سابق مجلس در مورد علت زندانی شدنش اظهار داشت: ما گروهی مسلحانه تاسیس کرده بودیم که این گروه لو رفته بود و در نهایت محکوم به زندان شدیم.
وی همچنین گفت: وقتی از زندان آزاد شدیم، از چند منبع مختلف به ما اطلاع دادند حضرت امام(ره)، زمانی که در پاریس بوده اعتقاد داشتند گروههای مسلح مسلمان باید باهم یکی شوند. این خبر که آمد، تحقیق کردیم و دیدم حرف صحت دارد. به همین دلیل دوستانی که به توصیه امام دور هم جمع شده بودند تا بنیان مجاهدین انقلاب اسلامی را بگذارند ما را هم دعوت کردند. ما هم رفتیم و در نهایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تشکیل شد.
فدایی با بیان اینکه سال اول متوجه یک سری مشکلات درون سازمانی شدیم گفت: متوجه شدیم که این سازمان یک دست و یکپارچه نیست. برخی ها امام را رهبر و ولی فقیه خود می دانند اما بعضی دیگر انتخاب امام را سیاسی کردند. از همان جا اختلاف نظرها مشخص شد. اما وجود منافقین و گروه های ضد انقلاب که اوایل پیروزی انقلاب هر گوشه ای از ایران فعالیت های خرابکارانه خود را پیگیری می کردند، فرصت نمی داد که به این مسائل توجه چندانی شود و روح و وجود بچه ها بیشتر متوجه برخورد با فعالیت های خرابکارانه ضد انقلاب و جهاد سازندگی بود.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی همچنین گفت: همه گروه ها اطراف آقای بنی صدر جمع شده بودند و دفتر پناهندگی که ایشان در استان ها تاسیس کرده بودند به کانون اقدامات ضد مردمی تبدیل شده بود. بچه های انقلاب هم با الهام از دیدگاه های امام و روحانیت برای سازندگی کشور و کار کردن بسیج بودند. اما وقتی حادثه 7 تیر و متعاقب آن فرار منافقین و بنی صدر پیش آمد کم کم در بین نیروهای انقلاب وحدتی ایجاد شد و فرصتی به دست آمد که این نیروهای انقلابی به خودشان هم بپردازند.
وی ادامه داد: در درون سازمان مجاهدین هم این اتفاق افتاد و به مسائل درون سازمانی بیشتر پرداخته شد. آقای راستی کاشانی نماینده امام در سازمان مجاهدین بودند که من به قم رفتم و خدمت ایشان اشکالاتی را که در درون سازمان می دیدم مطرح کردم و گفتم من عازم جبهه هستم و وظیفه خودم می دانستم شما به عنوان نماینده امام از اوضاع باخبر باشید.
فدایی همچنین گفت: اختلاف اصلی ما با طیف آقای نبوی بود. زمانی که در جبهه بودیم شهید اخوت به منطقه آمد و از طرف آقای راستی برای ما پیغام آورد. از قرار معلوم حضرت امام فرموده بودند جبهه شما اینجاست، برگردید. ما هم بنا به فرمایش امام از منطقه برگشتیم و در سازمان فعالیت خود را ادامه دادیم تا مسائل داخلی سازمان را به سرانجام برسانیم. در نهایت طیف آقای نبوی مجبور شدند مسیری که ما گفته بودیم را قبول کنند.
وی گفت: آنها در ابتدا اعلام همراهی کردند اما بعد از مدتی به صورت دسته جمعی از سازمان استعفاء دادند و رفتند و سازمان یکدست شد. آن ها (آقای نبوی، آقای الویری، آقای تاج زاده، آقای آرمین و...) از بیرون کارهای تخریبی انجام دادند. نوع نگاه این ها با ما تفاوت داشت. این ها اساساً ولی فقیه و روحانیت و اسلام را طوری که ما می گوییم و قبول داریم، قبول نداشتند. آن ها بر مواضع خود اصرار داشتند و ما نمی توانستیم این مسائل را بپذیریم.
وی افزود: البته این مسائل در ابتدا به بهانه دیدگاه اقتصادی ظهور و بروز داشت. آن ها می گفتند ما طرفدار محرومان و مستضعفین هستیم و به ما اتهام طرفداری از سرمایه داران را می زدند. این در حالی که ما می گفتیم اسلام را باید مد نظر قرار داد، البته مسائل جنبی هم وجود داشت که بعدها بیشتر بروز پیدا کرد. بعضی دیدگاه ها از روزهای اول نسبت به برخی افراد و شاخص آن ها وجود داشت که آیا آن ها سلامت سیاسی دارند یا خیر، از موضع رفتار سیاسی و اعتقادی شان دیدیم که آن ها با دیدگاه های اصیل جنگ فاصله دارند.
حسین فدایی در مورد حضور در ستاد فوریت های جنگ هم گفت: ستاد فوریت های جنگ در منطقه بود که مقر اصلی آن در شهر اهواز بنا شده بود. این ستاد فوریت های مهندس- صنعتی جنگ را فراهم می کرد. مثلاً نصب پل خیبر، سکوهای توپ، سنگرهای بتنی در منطقه، کنترل از راه دور بولدوزرها و... از جمله فعالیت های این ستاد بود. تنوع کار بالا بود و در برخی موارد کارها از سطح فنی بالایی برخوردار بودند و باید کار سنگین مهندسی در جنگ انجام می شد.
وی در مورد مساله ادامه جنگ هم گفت: هیچ چیز برای ما بن بست تلقی نمی شد. سیستم ما طوری بود که باید پول زیادی وارد آن می شد تا بتوانیم برای امور مختلف هزینه کنیم اما بارها اتفاق افتاد که حتی یک ریال هم در حساب من نبود اما هیچ وقت نشده بود که ما گیر کنیم. شرایط سخت بود اما راه باز می شد و به وضوح مشخص بود که خدا راه را باز می کند. ما وسیله بودیم و راه خدایی باز می شد.
فدایی ادامه داد: جبهه ها خالی نشده بود بلکه رفتارهایی کرده بودند که در جبهه ها اثراتی داشت. در مجلس سوم فضا خیلی سیاسی خطی شد. ریشه این جناح بندی های سیاسی وارداتی بود و با برنامه صورت گرفت. به نظر من عده ای تلاش می کردند اختلافات سیاسی در کشور اوج بگیرد تا بر مسائل مختلف از جمله جبهه و جنگ سایه بیاندازد.
وی گفت:در شرایطی که تلاش و نظر امام روی وحدت و انسجام و یکپارچگی بود عده ای برای رسیدن به قدرت سیاسی تلاش می کردند. چه کسانی فضای جنگ را با همان فضای موجود اداره کردند و چه کسانی فضای جنگ را آلوده کردند؟ خط و نظر امام جنگ، جنگ تا پیروزی و جنگ، جنگ تا دفع فتنه از عالم بود و روحیه بسیجی و مردم هم همین بود اما عده ای از خواص که موثر و تصمیم گیر بودند تلاش کردند جنگ را با تحلیل سیاسی اداره کنند و در نهایت هم به این نتیجه رسیدند که دیگر نمی توانیم بجنگیم و به همین دلیل هم ارز گفتمان امام، شروع به گفتمان سازی کردند. می گفتند ما می جنگیم تا به یک نقطه پیروزی دست پیدا کنیم و از این پیروزی برای پایان دادن به جنگ استفاده کنیم. این حرف امام و مردم و... نبود. مردم پیروی امام بودند و شعارشان هم شعار امام بود.
وی همچنین گفت: آثار این نوع نگاه بر فضای جنگ هم تاثیر گذاشت.
حسین فدایی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود گفت: من اساساً تقسیم بندی چپ و راست را قبول ندارم و این را یک نوع توطئه و وارداتی می دانم. این جناح بندی ها ربطی به جبهه نیروهای امام ندارد.ریشه تقسیم بندی آرایش چپ و راست به معادلات قدرت در جهان باز میگردد که این تقسیم بندی در بین مسلمانان وجود ندارد. من فکر می کنم با تحمیل و فریب این چپ و راست را وارد کشور ما کردند. متاسفانه این تقسیم بندی ها بعداً تئوریزه شد. یکی از مشکلات جدی و اساسی که ما به تیم آقای بهزاد نبوی گرفتیم این بود که اختلافات را تئوریزه می کرد و در کشور صف آرایی بین نیروهای انقلاب درست می کرد که این صف آرایی منجر به فرسایش نیروهای انقلاب و به حاشیه رانده شدن مسائل اصلی انقلاب می شد.
وی افزود: متاسفانه هنوز بقایای این تقسیم بندیها وجود دارد. تمام کسانی که کشور و انقلاب را دوست دارند باید دورهم جمع شوند و ریشه این تقسیم بندی ها را بزنند. البته تفاوت سلیقه وجود دارد و کسی نمی تواند آن را انکار کند.
فدایی در بخش دیگری از «شناسنامه» در مورد تشکیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب هم اظهار داشت: بعد از 18 تیر 78 که عده ای تحت عنوان توسعه سیاسی و جامعه مدنی و... قائله راه انداختند (که به نظرم یک نوع کودتای نرم بود که فتنه 88 ادامه آن است.) مقام معظم رهبری شورای مرکزی گروه های مختلف را احضار کردند و مطالبی را مطرح کردند. آقا مطالبی را مطرح کردند از جمله اینکه مسائل و اختلافات به کشور آسیب می زند، این اختلافات را جمع کنید. تمام کسانی که می گویند ما اسلام، انقلاب، امام و ولی فقیه و... را قبول داریم دور هم جمع شوند و دست از اختلافات بردارید. در این جلسه وقتی فرمایشات آقا به پایان رسید، همانجا با هم پیمان بستیم که حرف آقا را پیگیری کنیم. لذا یک گروه دوازده نفری بودیم که با هم گروه وفاق را تشکیل دادیم.»
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی با بیان اینکه طی دو سال نزدیک به 80 ملاقات با مسولین سیاسی زمان داشتیم، گفت: تمام این افراد به اتفاق حرف ما را تایید کردند و گفتند باید دست به دست هم دهیم و اختلافات را کنار بگذاریم. حتی آقای خاتمی که در آن زمان رئیس جمهور بودند گفتند من باید یک جلسه بگذارم و عقلا را دور هم جمع کنم تا یک کاری انجام دهیم اما متاسفانه بعد از 2 سال هیچ اقدام عملی صورت نگرفت. ما این موضوع را خدمت آقا گزارش دادیم، آقا فرمودند منتظر بقیه نشوید و آن هایی که قبول دارند دور هم جمع شوند. آنجا بود که هسته و ریشه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شکل گرفت.
وی همچنین گفت: آقای ناطق،آقای توکلی، آقای باهنر، آقای عسگراولادی من هسته اصلی این شورا بودیم و دوستان دیگری مثل آقای تقوی، رضایی، لاریجانی و.. هم برحسب مورد اضافه می شدند.
حسین فدایی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود گفت: وقتی شورای هماهنگی شکل گرفت، در سطح کشور گسترش پیدا کرد. این یک نیاز گمشده بود که به وسیله آن بچه های انقلاب یکدیگر را پیدا کردند و دور هم جمع شدند. واقعاً بنا نداشتیم که رفتار حزبی داشته باشیم به همین دلیل فضای بازی را تشکیل دادیم که افراد وفادار به نظام بتوانند دور هم جمع شوند. بنای ما این بود که که کار فکری و گفتمانی انجام بدیم و تصمیمی برای انجام کارهای سیاسی نداشتیم. اما جریان دوم خرداد آنقدر بد عمل کرد و در اصول و ارزش ها ساختار شکنی کرد که ما مجبور شدیم وارد صحنه شویم.
وی افزود: ما در شورای هماهنگی یکسری سیاست داشتیم. مثلاً اینکه تصمیم داشتیم چهره های سیاسی معروف شده ای که تعلق سیاسی پیدا کرده بودند را به صحنه سیاسی نیاوریم و چهره های جدیدی را معرفی کنیم. ما به این اعتقاد داشتیم که نباید حزبی عمل کرد و باید جوانگرایی کرد. این اصول و سیاست ها مورد توافق همه بود و روی آن اجماع وجود داشت. البته برخی از آقایان که حتی بعدها به شورای مرکزی و هماهنگی ما هم آمدند، از این موضوع نا امید بودند و می گفتند با آمدن دوم خرداد دیگر کسی به فکر ارزش ها و دین نیست و باید فاتحه انقلاب را خواند.
فدایی ادامه داد: آرام آرام مشخص شد که اینطوری نیست و تحلیل ها اشتباه بوده، عملکرد بد افراد باعث شده بود رغبت مردم کاهش پیدا کند. مردم دین دار هستند و اسلام و رهبری و شهدا را می خواهند اما شمای مسئول که بد عمل کردی را نمی خواهند! این که تو را نمی خواهند معنایش این نیست که اسلام را نمی خواهند، اتفاقاً اینکه مردم تو را نمی خواهند یعنی اسلام را می خواهند چون رفتار تو با اسلام تنظیم نیست. این مباحث فکری بود که باید بازسازی می شد.
وی اظهار داشت: باهمین دیدگاه وارد بحث شوراها شدیم. در ابتدا برخی از دوستان تلاش کردند افراد حزبی را وارد کنند. اما در نهایت با صحبت هایی که انجام شد فکر می کنم شورای خوبی انتخاب و تشکیل شد. شورای دوم نسبت به شورای اول اصلاً قابل قیاس نبود و بچه هایی وارد شدند که واقعاً می خواستند کار کنند و آدم های اجرایی بودند. در مورد انتخاب شهردار هم باید با همان فکر شهردار انتخاب می شد. در آن زمان لیست بلند بالایی برای شهرداری تهران وجود داشت و افرادی مثل آقای رضایی، توکلی، ولایتی، لاریجانی، قالیباف، احمدی نژاد و... در این لیست وجود داشتند. اما چون آقای احمدی نژاد در انتخابات شوراها مسئول شورای هماهنگی تهران بود دوستان ایشان را می شناختند.
فدایی ادامه داد: شورای هماهنگی نیروهای انقلاب دستاوردهای خوبی داشت اما نتوانست روی اصول و مواضع طراحی شده بایستد و چون برخی از این اصول و مواضع عدول کردند، ناخودآگاه آسیب هایی وارد شد.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد انتخابات نهم ریاست جمهوری گفت: ابتدا که می خواستیم برای معرفی کاندیدا، بررسیهای خود را آغاز کنیم به یک لیست 14 نفره رسیدیم. البته قبل از آن فرآیندی را طراحی کردیم که برای رسیدن به نامزد نهایی باید چه مراحلی را طی کنیم و چه زمانی نامزد مورد نظر خودمان را معرفی کنیم. در بررسی های اولیه از بین آن 14 نفر به 7 نفر رسیدیم. یکی از آن 14 نفر هم آقای هاشمی بود که به اجماع به این جمع بندی رسیدیم که مصلحت نیست ایشان باشد.
وی گفت: قبل از اینکه این بررسی ها را آغاز کنیم به عنوان شورای مرکزی جمعیت ایثارگران به دیدار آقای هاشمی رفتیم و تحلیل یک ساعته ای را خدمت ایشان ارائه دادیم و گفتیم به نظر ما با حضور نسل اول انقلاب باید کادرسازی کنیم. نیروهای جوان را بیاوریم تا تجربه کنند و از این طریق برای آینده کشور سرمایه گذاری کنیم تا چرخش نخبگان و قدرت صورت بگیرد؛ آقای هاشمی در آن جلسه گفت تمام تحلیل شما را قبول دارم. معنای حرف ما هم این بود که امثال شما باید فضا را برای دیگران آماده کنید و این یعنی ما فردا برای انتخابات ریاست جمهوری از شما حمایت نخواهیم کرد.
فدایی همچنین گفت: افرادی نامشان در لیست باقی ماند، آقای حداد عادل، آقای رضایی، آقای ولایتی، آقای توکلی، آقای لاریجانی، آقای احمدی نژاد و آقای قالیباف بودند. ما جدولی را طراحی کردیم که سه مولفه اصلی داشت. مقبولیت مردم، ویژگی ها و صلاحیت های فردی، کارآمدی و امکان رای آوری این سه مولفه اصلی بود. بخش کارآمدی به برنامه و تیم فرد برمی گشت که قرار شد این افراد بیایند و برنامه خود را در شورا ارائه دهند و در نهایت با بحث و جمع بندی به تصمیم نهایی برسیم.
وی ادامه داد: در روزها اول یکی از آقایان تلاش کرد یکی از نامزدها را به عنوان نامزد خود معرفی کند و تاکید داشت نام او به عنوان نامزد نهایی در بیاید. از طرف دیگر آقای ولایتی موضع گیری کرد که اگر آقای هاشمی بیاید من نمی آیم. این موضع گیری باعث شد موقعیتش در شورا تضعیف شود.در مورد آقای حداد هم که رئیس مجلس بودند در شورا این بحث مطرح شد که چون ریاست مجلس به عهده ایشان است، مصلحت نیست که نامزد شوند و بهتر است مجلس را اداره کنند که این موضوع هم مورد توافق قرار گرفت. پس از بین آن 7 نفر، 5 نفر باقی ماندند. قرار شد این دوستان به جلسه دعوت شوند تا برنامه های خود را مطرح کنند و در ادامه همان مسیر از پیش طراحی شده را طی کنیم. جلسه ای هم در تاریخ 27 آذر برگزار کردیم که در آن نامزدها نظرات خود را برای اعضای شورای هماهنگی استان ها بیان کردند تا دوستان دیگر هم با این نامزدها آشنا شوند.
فدایی افزود: یک خباثتی در این جلسه صورت گرفت. ما فیلمبردار و خبرنگار به این جلسه دعوت نکردیم و فقط عکاسی و فیلمبرداری داخلی داشتیم اما یکی از آدم های سیاسی که در فتنه نقش زیادی داشت و مدت ها در انگلیس بود و به ایران برگشت، عکس جلسه را از یکی از این بچه ها 7 میلیون تومان خریده بود و به روزنامه شرق داده بود تا از این طریق شورای هماهنگی را به عنوان جناح راست معرفی کنند.
وی ادامه داد: تعجیل برخی از دوستان باعث شد داخل تشکیلات و شورا با اختلاف و چالش ایجاد شود. متاسفانه علی رغم اینکه رویکرد عمومی مردم نسبت به اصولگراها مثبت بود اما در نهایت تفاهم روی یک فرد صورت نگرفت و چهار نامزد بیرون آمد.
فدایی در بخش دیگری از «شناسنامه» گفت: اختلاف آقای ناطق و آقای احمدی نژاد از همین جا آغاز شد و ما هم از دست احمدی نژاد ناراحت شدیم. قرار این بود که همه دست به دست هم دهیم که یک نفر معرفی شود و همه به نفع یک نفر کنار روند و کمک کنند. باز هم قرار شد از بین چهار نفر یک نفر انتخاب شود اما بازهم این اتفاق نیفتاد.
وی ادامه داد: نقطه اختلافی آقای احمدی نژاد و آقای لاریجانی هم از سال 84 کلید خورد و این شکاف ها به وجود آمد. البته تلاش های زیادی برای کم کردن این شکاف ها انجام شد. شاید بخش زیادی از انرژی ما در مجلس هفتم برای ایجاد وحدت و وفاق بین نیروها گرفته شد. ما هشت سال به صورت شبانه روزی تلاش می کردیم اختلافات به حداقل برسد و به وحدت و وفاق برسیم. نقش افراد مختلف در این شکاف ها متفاوت است. آقای احمدی نژاد رئیس قوه بود و 95 درصد کشور دست وی بود و امکانات زیادی داشت و بیشتر می توانست موثر باشد. مثلاً در انتخابات مجلس هشتم ما با نظر ایشان جلسه ای را تشکیل دادیم و گروه 5+6 شکل گرفت اما ایشان خودشان لیست جداگانه ای دادند! خب این موضوع بی اعتمادی و آسیب زیادی ایجاد کرد.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در مورد تعامل گروه های مختلف اصولگرا در هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد گفت: یکی از کسانی که آقای احمدی نژاد از لیست تحت حمایتشان برای مجلس هشتم درآوردند نام من بود اما ما هیچ وقت این موضوعات را به روی ایشان نیاوردیم و حتی در افکار عمومی اینطور جا افتاده بود که ما هر دو، یکی هستیم. ما برای خدا و مصلحت کشور این کار را انجام می دادیم اما ببینید با ما و امثال ما چطور رفتار شد.
فدایی در بخش دیگری از «شناسنامه»گفت: من یکی از عوامل رای نیاوردن اصولگراها را در انتخابات یازدهم، رفتار و کردار آقای احمدی نژاد می دانم. مواضع مدیریتی ایشان در یکی دو سال آخر فضا را برای نیاوردن مهیا کرد. ایشان تصویر خوبی از اصولگرایی ارائه ندادند.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در مورد اتفاقات سال 88 هم گفت: آیا می توان بحث از امامت کرد و سقیفه و غدیر و عاشورا را مطرح نکرد؟ یک واقعیتی اتفاق افتاده و طی آن ظلم بزرگی به ملت ما شده و جایگاه و اعتبار نظام و انقلاب آسیب دید. فتنه 88 بین مردم تفرقه ایجاد کرد، برای کشور مشکلات اقتصادی ایجاد کرد و دشمن را علیه ما جری کرد. خب ما بیایم و بگوییم چون به دنبال وحدت هستیم این اتفاقات نیفتاده است؟ اتفاقاً ما می گوییم اگر می خواهیم وحدت اتفاق بیفتد، نباید کاری کنیم که وحدت بهم بخورد. چه چیزی وحدت را بهم زد؟ تبعیت نکردن از قانون.
وی ادامه داد: فتنه مدیریت شده و برنامه ریزی شده بود. از داخل یک عده ای فکر می کردند میتوانند ظرفیت نظام سلطه را برعهده بگیرند و آن را مدیریت کنند. اما در نهایت این نظام سلطه بود که آن ها را مدیریت کرد. حالا کسانی که در این ماجرا نقش داشتند، به جای توبه از مردم طلبکار شده اند؟
فدایی در پایان برنامه هم گفت: من به عنوان خادم نیروهای خدمتگزار نظام و مردم میگویم باید به این سوالات جواب داد که اگر در این سی و چند ساله پیشرفت داشته ایم به خاطر دعواها و اختلافات بوده یا همبستگی؟ در این چند سال هرجا اختلاف کرده ایم ضعیف شده ایم یا قوی؟ دشمن از این اختلافات استفاده کرده یا مونین؟ این انقلاب به برکت خون شهدا و عنایت الهی درست شده و ما باید تقوای الهی را پیشه کنیم نه اینکه به دنبال قدرت باشیم.
وی ادامه داد: قدرت ابزاری است برای انجام وظیفه و تکلیف. اگر قدرت باعث شود من از اصول و ارزش ها دست بردارم که با اهداف ما در تضاد است. اگر ما معیارهای دینی و ارزشی را در نظر بگیریم اختلافی به وجود نمی آید. اگر ما به ارزش های دینی و تبعیت از دین و عمل کردن در مسیر ولایت گام برداریم مشکلی پیش نمی آید. مشکل فاصله گرفتن از این ارزش هاست. وقتی فاصله گرفتیم اختلاف پیش می آید، البته بین دنیاگرایان تفاهم می شود که این تفاهم و توافق مانا نیست.