۳۰ شهريور ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۰ شهريور ۱۴۰۳ - ۲۱:۰۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۱۳۳۲۴
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۲ - ۱۶-۱۰-۱۳۹۲
کد ۳۱۳۳۲۴
انتشار: ۰۸:۴۲ - ۱۶-۱۰-۱۳۹۲

هر شهروند يك سفير

 
فرشاد نوروزپور؛ اعتماد - قبل از انجام اين گفت‌وگو آقاي تفرشي تاكيد داشت كه براي بررسي موضوع ديپلماسي عمومي در قالب روزنامه‌يي و براي مخاطبان آن، نبايد درگير تعاريف نظري و تئوري‌ها شد و بايد مسائل را به شكلي شفاف و قابل فهم‌ و البته ملموس طرح كرد. در سراسر صحبت‌هايش از صدور حكم قطعي و كلي پرهيز مي‌كرد كه شايد به خاطر سال‌ها پژوهشگري و فعاليت آكادميك است. از طرفي دقت و وسواسش براي به‌كاربردن واژه‌ها خاصيت سر‌و‌كار داشتن با اسناد و متون مهمي است كه قسمتي از فعاليت‌هاي علمي او را تشكيل مي‌دهد. آقاي تفرشي معتقد است جدي‌ترين نياز دولت در سپهر كنوني جهاني احياي ديپلماسي عمومي با مشاركت و حضور فعال نخبگان جامعه در قالب احزاب، سازمان‌هاي مردم‌نهاد و گروه‌هاي مطالعاتي است. او البته به تبيين مرز بين احترام به راي مردم و پوپوليسم مي‌پردازد و در جايي هم هشدار مي‌دهد كه قبل از هر اقدامي در حوزه سياست خارجي بايد مفهوم منافع ملي را تعريف كنيم. سفر اين كارشناس روابط بين‌الملل مقيم انگليس به تهران براي شركت در چند كنفرانس علمي، فرصتي فراهم آورد تا با او درباره نقش جامعه مدني و به‌ويژه ديپلماسي عمومي در پيشبرد برنامه‌هاي دستگاه ديپلماسي كشور گفت‌وگو كنيم.

بايد ديپلماسي عمومي را از راه‌هاي غيردولتي و از طريق نخبگان ايراني به‌ويژه در خارج از كشور پيش برد. حمايت و حتي سياستگذاري كلي جايز است اما ورود و دخالت دولت به مرحله اجراي ديپلماسي عمومي آفت كار است. در كشورهاي مختلف هر‌ روز جلسات مختلفي در كنفرانس‌هاي دانشگاهي، همايش‌ها، انديشكده‌ها، جلسات رسمي وزارت‌‌خارجه كشورها برگزار مي‌شود كه ايراني‌ها در آن نه تنها هيچ نقش و حضوري ندارد بلكه اساسا آگاهي هم ندارند

در ديپلماسي عمومي (يا به تعبير دقيق‌تر: ديپلماسي مردم محور)، بايد سياستگذاري‌ها را به سه دسته كوتاه‌مدت، ميان‌مدت و بلندمدت تقسيم كرد. مشكل ما در ايران اين است كه دوست‌ داريم برنامه‌هايي بدهيم كه خيلي زود نتيجه‌اش را ببينيم و علاقه‌يي نداريم بذري بپاشيم كه در دوره‌هاي بعد محصول دهد و ديپلماسي عمومي هم معمولا براي به دست آوردن نتيجه به زمان نياز دارد

تاثيرگذاري اعضاي جامعه مدني روي برنامه‌هاي دستگاه ديپلماسي يك كشور چگونه و با چه اهرم‌هايي است؟

وقتي صحبت از ديپلماسي مي‌شود نظرها به سوي وزارت خارجه يا ساير دستگاه‌هاي مرتبط با سياست خارجي دولت‌ها كشيده مي‌شود. اين درست است كه خروجي پاياني ديپلماسي يك كشور را وزارت امور خارجه به عنوان مسوول رسمي تعيين مي‌كند اما پيش از آن، براي رسيدن به تصميم نهايي دستگاه‌ها، سازمان‌ها، نهادها و گروه‌هاي مختلفي درگير آماده‌سازي تصميم‌ها به عنوان برآيند نهايي ديپلماسي كشور در عرصه جهاني هستند. يكي از اين‌ عوامل تاثير‌گذار نظرات افكار عمومي است. ديپلماسي عرصه‌يي نيست كه مردم كوچه‌ و بازار و افراد غير‌متخصص مدام راجع ‌به آن هر روز نظر بدهند. البته افكار عمومي مهم و محترم است اما نظر مردم از طريق رسانه‌ها و صندوق راي به دولت حاكم منتقل مي‌شود و دولت هم با سنجش طبع و گرايش مردم ديدگاه‌هاي خود را تعديل يا تشديد مي‌كند. به موازات اين مساله، موسساتي مثل گروه‌هاي لابي‌گري، انديشكده‌ها و اتاق‌هاي فكر وجود دارند كه عمدتا موسسات پژوهشي عميقي هستند كه در كشور‌هاي مختلف سياست‌هاي كوتاه‌مدت، ميان مدت و راهبردي را در عرصه‌هاي مختلف به‌ويژه ديپلماسي مورد بررسي قرار مي‌دهند. از آنجا كه اين موسسات، غيردولتي و مردم‌محور هستند طبيعتا با افكار عمومي و رسانه‌ها ارتباط دارند و در نتيجه بر نظرات دولت‌ها چه از نظر چالشي و چه از نظر مشورتي تاثير مي‌گذارند. اين موسسات در كنار آكادمي‌ها و دپارتمان‌هاي دانشگاهي كه در زمينه مطالعات تخصصي منطقه‌يي يا سياست خارجي، دانشجويان و اساتيد دوره‌هاي عالي رشته‌هاي مرتبط مي‌توانند با نظرات انتقادي و پيشنهادي در تدوين برنامه‌هاي راهبردي سياست خارجي و اجراي آن در بازه‌هاي زماني مختلف نقش‌آفريني كنند.

بي‌شك در چنين وضعيتي، علاوه بر نظرات موافق و همدل با دولت، نظرات مخالف و منتقدانه هم ارائه مي‌شود، پذيرش آنها از جانب دولت‌ها به چه صورت است؟


وقتي از مفاهيمي مثل چالش و فرصت حرف مي‌زنيم، بايد مشخص كنيم موضوع بحث چه كشوري است. اگر دولتي باشد كه نظرات موسسات مورد اشاره، افكار عمومي و رسانه برايش مهم و مشروعيتش هم از آراي اكثريت مردم باشد طبيعتا به نظرات‌شان توجه و به صورت واقعي از آنها چه براي تحكيم و چه براي تصحيح مواضع خودش استفاده مي‌كند. اما دولتي كه اين خصوصيات را نداشته باشد، سعي مي‌كند كه تاثيرگذاري اين نهادها را كاهش دهد. البته در دولت‌هاي دموكراتيك هم آراي مخالف و چالشگر هميشه مطلوب شناخته نمي‌شود، اما ساز‌و‌كار جامعه به‌شكلي است كه دولت نمي‌تواند از اين نظرات غافل شود. در ساده‌بينانه‌ترين شكل، بي‌توجهي به اين نظرات موجب از دست رفتن راي مردم براي انتخابات سراسري بعدي خواهد بود. زيرا راي بخشي از مردم تا حدي شكل‌پذير از نظرات همين موسسات و گروه‌هاي لابي و اتاق فكر است. پس دولت‌ها به هر صورت حتي براي دوام خود نياز به آراي مردم دارند و نمي‌توانند آن را ناديده بگيرند.

در چند دهه اخير، چه نهادي براي انجام كاركردي كه از آن صحبت كرديم در ايران وجود داشته است؟


در سال‌هاي قبل از انقلاب و در دانشگاه تهران دانشكده حقوق و علوم سياسي و بخش روابط بين‌الملل داشتيم، موسسات و نشرياتي هم بودند كه به صورت تخصصي در مسائل بين‌المللي كار مي‌كردند اما تاثير چندان مهمي نداشتند. در واقع اين مسائل پس از انقلاب اسلامي 1357 رونق گرفته است. بخشي از اين رشد به دليل رواج پيدا كردن اين مباحث در دنيا در 40-30 سال اخير است كه لزوما به‌طور مستقيم به ايران مربوط نيست و بخشي هم البته محصول شرايط پس از انقلاب و به اصطلاح مردمي شدن سياست خارجي ايران است كه به نوعي از سطح اليت و نخبگان به سوي مردم كشيده شد.

اين نهادها چه زماني مي‌توانند تاثيرگذار باشند؟

نكته مهمي است كه نهادهاي مورد اشاره و حتي احزاب مخالف وقتي مي‌توانند در ديپلماسي كشور تاثير بگذارند كه سياست كشور داراي شفافيت و قابليت حسابرسي باشد. يعني اگر شفافيت و اطلاع‌رساني نسبتا كامل در زمينه تحولات ديپلماسي كشور نداشته باشيم و تصميم‌گيري‌هاي مسوولان آن قابل بررسي و ارزيابي دقيق نباشد، نمي‌توان به كاركرد مورد نظر رسيد. اگر بتوانيم اين ساز‌و‌كار را مهيا كنيم كه نهادهاي تاثيرگذار غيردولتي عملكرد ديپلماسي كشور را با شفافيت و رويكرد نقادانه بي‌رحمانه و منصفانه ارزيابي كنند مي‌توانيم به موفقيت دستگاه ديپلماسي اميدوار باشيم. به شرط اينكه يك پيش‌زمينه مهم كه تعريف درست از «منافع ملي»

است را داشته باشيم. يعني منافع شخصي، گروهي و حزبي را به نام منافع ملي ترجيح نداده و غالب و قالب نكنيم! وقتي اين تعريف درست و نسبتا مورد قبول همه را داشته باشيم. آن وقت است كه گروه‌ها مي‌توانند به‌درستي تصميمات را بررسي كنند و دولت‌ها هم مي‌توانند پاسخگو باشند. اين در كشور ما تا حدي جريان دارد اما نهادينه نيست و بعضي اوقات بروز پيدا مي‌كند، به نظر من مجلس شوراي اسلامي در اين زمينه تا حدي فعال است اما بيشتر روي منافع و نيت‌هاي جرياني و حزبي مانور مي‌دهد. اگرچه در شعارها حرف از منافع ملي است اما در عمل همواره چنين نيست.

چه نسخه‌يي براي گذار از شرايط موجود و رسيدن به شرايط مطلوب‌تان تجويز مي‌كنيد؟

نخستين راهكار ارائه تصوير درستي از منافع ملي است. يعني منافع ملي را يك بار براي هميشه براي نمونه طي يك شيوه‌نامه، درس‌نامه يا هر اسم ديگري تعريف كنيم تا بدانيم منافع ملي ايران يعني چه!

دوم اينكه تعبير بيسمارك (صدراعظم آلمان در قرن 19) كه معتقد است «سياست هنر امكانات يا ممكنات است» را در عمل بپذيريم. در ديپلماسي هم به همين شكل است، يعني شما در شرايط خلأ و آرماني و در عصر ايدئولوژي‌ها زندگي نمي‌كنيد. در ديپلماسي با مجموعه‌يي از عوامل و عناصر موجود و آرمان‌هاي مطلوب مواجه هستيد. ايده‌آل رسيدن به آرمان‌هاست اما بايد بدانيم كه در عرصه بين‌المللي رسيدن به همه‌چيزهايي كه ما مي‌خواهيم شدني نيست. هنر يك ديپلمات همين است كه بر اساس منافع ملي و نظام سياسي كشورش بتواند به بيشترين حجم از اهداف مورد‌نظرش با استفاده از سلاح ديپلماسي دست پيدا كند. وگرنه منزوي كردن و تحت محاصره سياسي و اقتصادي و حتي نظامي بردن كشور كار خيلي سختي نيست كه هشت سال گذشته راحت انجام شد! هنر اين است كه گره‌ها را با دست باز كنيم.

روند فعلي چگونه است؟

تصور من اين‌ است كه روندي كه دستگاه سياست خارجي ايران آغاز كرده است اگرچه با نقطه مطلوب فاصله دارد اما همين پايان دادن به رويه هشت سال گذشته در وزارت خارجه مجموعا رو به جلو به نظر مي‌رسد. البته نبايد خيلي كاملا خشنود و دلخوش بود كه همه‌چيز خوب است. زيرا نهاد‌هاي موازي و مجموعه‌هاي بدون دانش و درايت در ديپلماسي همچنان علاقه‌مندند كه روند رو‌ به بهبود ديپلماسي كشور را خراب كنند. رقباي داخلي و دشمنان خارجي دولت فعلي متاسفانه در يك جبهه عليه برنامه ديپلماسي ايران فعاليت‌ مي‌كنند. اگر دولت فعلي بتواند ديپلماسي را از عرصه عوام‌زدگي و پوپوليسم سطحي خارج كند و به نخبگان دلسوز منافع ملي ايران در داخل و خارج كشور بها داده شود، مي‌توان اميدوار به موفقيتش بود.

به پوپوليسم اشاره كرديد، فكر نمي‌كنيد اگر دخالت مردم در ديپلماسي درست فهم نشود، در مواقع مهم موجب مخدوش شدن تصميم‌گيري‌ها شود؟ نمونه تاريخي از چنين چالش‌هايي كم نداريم در ايران!

اتفاقا يكي از فاكتور‌هاي تعريف نخبگان و روشنفكران حركت كردن جلوتر از نظر عوام است. يعني اگر چيزي كه عوام با احساسات و برآوردن رگ گردن امروز طالبش هستند را خلاف مصالح كشور ديدند با آن مخالفت كنند و شجاعانه جلويش بايستند تا در آينده تاريخ قضاوت شود و اگر كار درست بوده باشد، آنها را تاييد و تبرئه كند. در واقع هيچ دولتي در هيچ‌جاي دنيا نمي‌تواند به راي مردم عادي بي‌اعتنا باشد، اما ميزان تاثير‌پذيري مهم است. يك نظر اين است كه راي مردم يك‌بار در صندوق راي به دولت داده شده است. اما نه به اين معني كه دولت رها و آزاد در انجام هر‌ كاري است. راي مردم بعد از صندوق راي از طريق رسانه‌ها و نخبگان در انديشكده‌ها انعكاس پيدا مي‌كند و بازتاب آن را دولت‌ها در تدوين برنامه‌هايشان استفاده مي‌كنند. بنابراين كشاندن هر روزه مردم به خيابان‌ها له يا عليه يك برنامه ديپلماسي و گرفتن شعار و نظر از آنها كارساز نيست. هرچند كه راي اكثريت مردم به‌طور كلي تاثيرگذار و مهم است. اما خطري كه گفتيد كاملا وجود دارد كه احزاب و گروه‌ها با احساسات زودگذر و روزمره بتوانند با عوام‌زدگي مانع سياست‌هاي راهبردي دولت شوند.

در چارچوب نظام سياسي ايران، آيا احزاب فقط از طريق ورود به قدرت مي‌توانند در سياست‌خارجي تاثير بگذارند؟

مي‌دانيم كه در ايران تجربه تاريخي احزاب جدي را به ندرت داريم به همين دليل هم احزاب تاثيرگذار نيستند. اما چرا تاثيرگذار نيستند؟ زيرا معمولا نخبگان و افراد سياست‌ورز حزبي را تاسيس كرده‌اند و چندان مردمي نبوده‌اند. در كشورهايي كه احزاب مقتدر دارد، مردم عادي از سطوح پايين مثل محلات و اصناف و موسسات آموزشي شروع كردند و بعد از گذشت مدتي حتي طولاني به قدرت محلي و پارلمان و نهايتا دولت رسيدند. مثل حزب كارگري، مجمع زارعان و... اما در ايران ما فرآيند معكوس را داشته‌ايم و احزاب هم ديرپا و تاثيرگذار نبودند و فقط در پارلمان و كابينه و حداكثر روزنامه‌ها حضور داشتند. اما اگر مجال احزاب واقعي و ريشه‌دار داشته باشيم، يكي از وظايف ريشه‌يي احزاب كار آموزشي و تاثيرگذاري بر افكار عمومي داخلي است. يعني همان بحث راهبردي فتح قلوب و اذهان از طريق آموزش و تامين دغدغه‌ها و نهايتا جلب راي مردم كه البته در ايران به ندرت انجام شده است. از اينجاست كه افكار عمومي احزاب را بالا مي‌آورند و از طريق طرح نظرات‌شان نقش‌آفريني مي‌كنند. ولي در ايران اغلب افراد پس از كسب قدرت يا در آستانه كسب قدرت حزب تشكيل مي‌دهند و نتيجه موفقيت‌آميز اين فرآيند را هم خيلي تند و سريع طلب مي‌كنند.

كمپين‌ها چه نقشي در شكل‌دهي به سياست‌خارجي دولت‌ها دارند؟ از آنجايي كه اين كمپين‌ها غيردولتي هستند و عمدتا هم قصد ورود به قدرت را ندارند، آيا دولت‌ها ملزم به تامين دغدغه‌هايشان هستند؟

كمپين‌هاي بين‌المللي يا توسط نخبگان ايجاد و مورد حمايت افكار عمومي قرار مي‌گيرد يا منويات مردم نخبگان را ترغيب به ايجاد كمپين‌ها مي‌كند. عمدتا هم درباره مسائل اقتصادي، مقابله با تعرضات نظامي... است. براي نمونه در بريتانيا بعد از 11 سپتامبر 2001 كمپين «جنگ را متوقف كنيد» راه افتاد كه ائتلافي از سازمان‌هاي حقوق بشري مخالف مشاركت كشور‌هاي غربي در حمله نظامي به كشورهاي ديگر است. يا كمپين‌هاي حقوق بشري در دهه 60 و 70 ميلادي كه اكنون به سازمان عفو بين‌الملل تبديل شده است. كمپيني هم از حدود هشت سال پيش براي مخالفت با هرگونه تعرض نظامي به ايران فعال بود كه تا چهارسال پيش هم به‌شدت در فضاي بين‌المللي تاثيرگذار بود كه متاسفانه بعد از انتخابات سال 88 و تبعات ناگوار آن، به دلايل مختلف كه تا حدي ريشه در سياست داخلي داشت بسيار تضعيف شد اما در چند ماه گذشته مجددا احيا شده است. نمي‌توان كمپين‌ها را ناشنيده گرفت و پنهان كرد. دولت‌ها معمولا به حرف‌ آنها گوش مي‌كنند اما ملزم به تامين همه خواسته‌هاي آنان نيستند. در واقع اين مساله بستگي زيادي به قدرت و ميزان حمايت افكار عمومي و رسانه‌ها از آنها و ضريب نفوذ اجتماعي وسياسي كمپين‌ها هم دارد.

كمپين نه به تحريم در ايران را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

كمپين نه به تحريم به صورت كلي در بسياري از كشورهاي دنيا مطرح بود و ايرانيان چه داخل و چه خارج از كشور از آن حمايت مي‌كردند. حرفش هم اين بود كه مي‌توان با دولت ايران مخالف يا موافق بود اما تحريم‌ها عمدتا ملت ايران را هدف گرفته است. تعداد زيادي از ايرانيان خارج از كشور و ايران‌دوستان خارجي كه در عرصه‌هاي اقتصادي، فعالان آكادميك، اهالي رسانه، حقوقدان‌ها و به‌طور كلي نخبگان و چهره‌هاي موفق و بانفوذ در جوامع ميزبان، جزو كساني بودند كه براي جلب افكار عمومي به ناكارآمدي و غيرانساني بودن تحريم‌ها تلاش كردند. در دوران هشت ساله رياست‌جمهوري آقاي خاتمي اين كمپين بسيار قوي، پرقدرت، پرصدا و پرنفوذ بود. متاسفانه در دولت آقاي احمدي‌نژاد، به‌ويژه دوردوم رياست‌جمهوري او، صداي اين گروه‌ها كوتاه و ضعيف شده بود زيرا سياست خارجي نادرست و ناكارآمد دولت دنيا را عليه ايران متحد كرده بود و اتفاقي افتاد كه پيش از آن براي كشورهاي غربي ممكن نبود. دولت احمدي‌نژاد موفق شد تا آرزوي ديرينه گروه‌هاي تندرو و ضدايراني در غرب در سال‌هاي پس از انقلاب را محقق ساخته و براي نخستين‌بار اروپا و امريكا را براي تحريم و انزواي شديد ايران با هم كاملا متحد كند. خوشبختانه در دولت جديد و همزمان با آغاز نسبتا موفق مذاكرات ديپلماتيك ايران و 1+5 اين كمپين‌ها دوباره قد علم كرده‌اند.

ديگر بازوي جامعه مدني، رسانه‌ها هستند. آنها چطور مي‌توانند در جريان سياست‌خارجي و فضاي افكار عمومي بين‌المللي ايفاي نقش كنند؟


شما به عنوان يك روزنامه‌نگار بهتر مي‌دانيد كه هر چقدر فضاي سياسي كشور بازتر باشد و رسانه‌ها و روزنامه‌ها براي طرح مسائل البته با حفظ خطوط قرمز مشخص و محدود مربوط به منافع ملي، آزاد باشند ميزان علاقه و اعتماد افكار عمومي و مردم به آنها بيشتر مي‌شود و در نتيجه تاثيرگذاري رسانه‌ها هم بيشتر و دولت‌ها مجبور به شنيدن صداي آنها مي‌شوند و برعكس. در فضاي سياسي خارج از كشور تاثيرگذاري روزنامه‌هاي داخلي به دليل مساله زبان محدودتر است. البته روزنامه‌هايي كه در سايت‌هاي خود اخبار را به زبان‌هاي خارجي ارائه مي‌دهند يا روزنامه‌ها و خبرنگاراني كه مطالب‌شان در سايت‌هاي خارجي نقل‌قول و باز‌نشر مي‌شود، مي‌توانند عقايد و نظرات رسانه‌هاي مستقل را به گوش مردم دنيا برسانند. برخي انديشكده‌ها و رسانه‌هاي بين‌المللي بخشي دارند كه روزنامه‌ها را چه براي استفاده تجاري و چه براي استفاده دولت‌ها و موسسات آموزشي و ترجمه مي‌كنند. در واقع اينها وسيله‌يي براي سنجش افكار عمومي و رفتارهاي ميان مردم، دولت و احزاب رقيب هستند.

دستگاه ديپلماسي چه تاثيري بر فضاي رسانه‌يي بين‌المللي دارد؟

اين مساله مربوط به بحث ديپلماسي عمومي است كه البته محدود و منحصر به ايران نيست. دولت قبلي برداشت نادرست و غلطي از ديپلماسي عمومي داشت. همه حرف ديپلماسي عمومي ارتباط داشتن با افكار عمومي بين‌المللي از راه‌هاي نا‌محسوس و غير‌دولتي است اما دولت قبلي سعي داشت همه‌چيز را در اختيار و تحت مديريت دولت و وزارت خارجه قرار‌ دهد كه عملا تجربه‌يي ناكارآمد بود. تغيير عنوان رايزن مطبوعاتي به رايزن ديپلماسي عمومي سفارت ايران در خارج از كشور مشكلي را حل نمي‌كند! شناخت ساز‌و‌كار و اجراي درست راهكارها و تغيير رويه موجود مي‌تواند به ما كمك كند. الان در كشور‌هاي مختلف دنيا، در 50 سال گذشته بعد از جنگ جهاني دوم نقش رسانه‌ها در ديپلماسي عمومي بسيار جدي شده است و كشورها اقدامات زيادي براي تاثير‌گذاري بر افكار عمومي مردم جهان انجام داده‌اند. مشكل اين است كه افكار عمومي و رسانه‌هاي جهاني علاقه و اطميناني به خبرنگار داخل سفارت ايران نشان نمي‌دهند! هنر ما اين است كه خبرنگار و محقق مستقلي داشته باشيم كه هرچند با سفارت ارتباط دارد اما با تقويت رابطه با رسانه‌هاي بين‌المللي مورد وثوق و اعتماد افكار عمومي ايراني و خارجي‌ و حتي دولت‌ها به عنوان يك ناظر صادق و مستقل قرار مي‌گيرد.

حال برسيم به ديپلماسي عمومي در دولت جديد. نگاه تيم جديد ديپلماسي به اين امر را چطور مي‌بينيد؟


در ديپلماسي عمومي (يا به تعبير دقيق‌تر: ديپلماسي مردم محور)، بايد سياستگذاري‌ها را به سه دسته كوتاه‌مدت، ميان‌مدت و بلندمدت تقسيم كرد. مشكل ما در ايران اين است كه دوست‌ داريم برنامه‌هايي بدهيم كه خيلي زود نتيجه‌اش را ببينيم و علاقه‌يي نداريم بذري بپاشيم كه در دوره‌هاي بعد محصول دهد و ديپلماسي عمومي هم معمولا براي به دست آوردن نتيجه به زمان نياز دارد. در واقع كل نگرش و روش دولت آقاي احمدي‌نژاد مبتني بر سر و صداي تبليغاتي و همانند برنامه بنگاه‌هاي زود‌بازده در اقتصاد بود.

و به‌نظر شما مهم‌ترين مشكل اصلي ما در اين عرصه چيست؟

واضح بگويم آفت ديپلماسي عمومي دولتي شدن آن است البته حمايت و تامين آن مهم است اما اگر خود دولت‌ها بخواهند اجراي ديپلماسي عمومي را برعهده بگيرند ناكارآمد و اساسا نقض غرض است. بنابراين بايد ديپلماسي عمومي را از راه‌هاي غيردولتي و از طريق نخبگان ايراني به‌ويژه در خارج از كشور پيش برد. حمايت و حتي سياستگذاري كلي جايز است اما ورود و دخالت دولت به مرحله اجراي ديپلماسي عمومي آفت كار است. در كشورهاي مختلف هر‌ روز جلسات مختلفي در كنفرانس‌هاي دانشگاهي، همايش‌ها، انديشكده‌ها، جلسات رسمي وزارت‌‌خارجه كشورها برگزار مي‌شود كه ايراني‌ها در آن نه تنها هيچ نقش و حضوري ندارد بلكه اساسا آگاهي هم ندارند و مرتبا نخبگان غربي پشت درهاي بسته تصميم‌گيري‌هايي مي‌كنند كه روي مناسبات ايران و دنيا تاثير مستقيم مي‌گذارد. براي نمونه يكي از راه‌هاي ديپلماسي عمومي حضور در همين جلسات رسمي و غير‌رسمي عمومي يا دعوتي است. مساله ديگر اين است كه تاكنون كار جدي و مفيد براي جذب ايرانيان خارج از كشور نشده است. شوراي‌عالي ايرانيان خارج از كشور كه آقاي احمدي‌نژاد تاسيس كردند مجموعه‌يي بود كه براي انتقال سرمايه‌هاي مالي و اقتصادي ايرانيان خارج از كشور به داخل كار مي‌كرد و عمدتا محملي بود براي پيشبرد پروژه‌هاي گروهي و فرقه‌يي دولت او. در ديپلماسي عمومي (يا به تعبير دقيق‌تر: ديپلماسي مردم محور)، بايد سياستگذاري‌ها را به سه دسته كوتاه‌مدت، ميان‌مدت و بلندمدت تقسيم كرد. مشكل ما در ايران اين است كه دوست‌ داريم برنامه‌هايي بدهيم كه خيلي زود نتيجه‌اش را ببينيم و علاقه‌يي نداريم بذري بپاشيم كه در دوره‌هاي بعد محصول دهد و ديپلماسي عمومي هم معمولا براي به دست آوردن نتيجه به زمان نياز دارد. در واقع كل نگرش و روش دولت آقاي احمدي‌نژاد مبتني بر سر و صداي تبليغاتي و همانند برنامه بنگاه‌هاي زود‌بازده در اقتصاد بود.

راه‌حل‌هاي شما براي افزايش قدرت ديپلماسي عمومي چيست؟


تاسيس انديشكده‌هاي قوي و مستقل مناسبات ايران و كشورهاي مختلف، جذب ايرانيان نخبه و متخصص خارج از كشور و همكاري با ايران‌دوستان خارجي با حمايت دستگاه ديپلماسي ايران. البته بگويم كه متاسفانه تا چنين نهادي در ايران راه مي‌افتد سريعا تبديل به بنگاه كار‌آفريني دوستان و اقوام مي‌شود! و هيچ‌وقت به‌طور جدي پيگيري نمي‌شود. تا زماني كه با نگاه تخصصي، جدي و اصولي به مساله نگاه نشود صرفا در حد يك ساختار دولتي باقي مي‌ماند. اين‌ كاري است كه بايد با كمك نخبگان ايراني تاثيرگذار در خارج از كشور انجام شود تا به كمك چنين موسساتي ارتباطات منطقه‌يي و جهاني خود را تقويت كنيم. البته در حال حاضر در ايران چند موسسه‌يي فعاليت مي‌كنند مثل دانشكده تازه تاسيس مطالعات جهان در دانشگاه تهران كه فعلا در حال رشد است و ضمن توفيق جدي تا همين مرحله، هنوز راه درازي براي تاثيرگذاري گسترده و عميق دارد.

در وضع موجود مخاطب ديپلماسي عمومي ما بايد چه كساني باشند؟

طبيعتا ديپلماسي عمومي روي همه كشورهاي داراي ارتباط يا حتي بدون ارتباط با ايران كار مي‌كند اما فعلا در كوتاه‌مدت اولويت ما بايد روي كشور‌هاي اروپاي غربي و امريكا باشد زيرا چالش اصلي كنوني ما با اين كشورهاست.

در وضع موجود مخاطب ديپلماسي عمومي ما بايد چه كساني باشند؟

طبيعتا ديپلماسي عمومي روي همه كشورهاي داراي ارتباط يا حتي بدون ارتباط با ايران كار مي‌كند اما فعلا در كوتاه‌مدت اولويت ما بايد روي كشور‌هاي اروپاي غربي و امريكا باشد زيرا چالش اصلي كنوني ما با اين كشورهاست. ببينيد واقعيت اين است كه در دنياي امروز ديگر نمي‌توان احساسات قابل درك راديكال منفي ناشي از رفتار خصمانه و حتي استعماري قدرت‌هاي بزرگ را از طريق اقدامات خشونت‌باري از قبيل اشغال و حمله به مراكز ديپلماتيك خارجي نشان داد. تجربه دو، سه سده گذشته نشان مي‌دهد كه بهترين روش خود قدرت‌هاي بزرگ در قبال ديگر كشورهاست: شناخت بهتر، نفوذ بيشتر، تاثيرگذاري كاراتر در تصميم‌گيري‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي آنان در قبال ايران. بدون برنامه‌ريزي درازمدت، عميق و فراگير در اين موضوع نتيجه يا وابستگي و تعلق به بيگانگان مي‌شود يا بروز احساسات راديكال و مخرب. اين قبيل واكنش‌ها كه نمونه‌اش را در نوامبر 2011 در جريان حمله به سفارت بريتانيا در تهران ديديم عده‌يي را خشنود خواهد كرد، ولي چنان كه به وضوح ديديم، مسلما لطمات و صدماتش بيشتر از طرف مقابل دعوا به ايران خواهد خورد. درس تجربه و سيلي روزگار در چند سده برخورد با قدرت‌هاي بزرگ بايد به ما آموخته باشد كه به جاي برخورد فيزيكي و سر دادن شعار و ناسزا، بايد طرف مقابل دعوا را شناخت، تحليل كرد، ارزيابي درستي از توانايي‌هاي بالقوه و بالفعل دو طرف داشت و براي برنامه‌هاي نظري، پژوهشي و مختلف كوتاه‌مدت، ميان مدت و راهبردي در جهت منافع ملي كشورمان تصميم گرفت.

و دست آخر پيش‌بيني شما از عملكرد دولت آقاي روحاني چطور است؟

قضاوت درباره سياست خارجي و برنامه ديپلماسي عمومي دولت آقاي روحاني فعلا زود است. اما نشانه‌هاي علاقه‌مندي به تغييرات جدي وجود دارد. انتخاب آقاي دكتر محمد جواد ظريف و همراهان او براي هدايت و مديريت دستگاه ديپلماسي كشور خيلي به جا و مهم بود. انتخاب خانم مرضيه افخم كه يك بانوي متخصص و كارآمد و برخاسته از بدنه وزارت خارجه هستند به عنوان سخنگوي دستگاه ديپلماسي ايران، به دليل تجربه و دانش او و نه صرفا به جهت نمايش تبليغاتي جهت به كار گرفتن يك زن، كاري مهم و ستودني است ولي بايد پذيرفت كه دست دولت روحاني در سياست خارجي تا حد زيادي بسته و محدود است. هنوز همه نهادهاي تاثيرگذار در سياست خارجي و ديپلماسي عمومي يكدست نيستند و وضعيت تامين مالي جهت پيشبرد برنامه‌ها نيز مساعد نيست اما نيت و علاقه‌مندي از سوي دولت و وزارت خارجه براي اصلاح و تغيير در همين چند ماه هم به وضوح ديده مي‌شود. كشورهاي مختلف غربي و حتي در منطقه خودمان در خاورميانه، آسياي مركزي و خليج فارس، سال‌هاست كه در عرصه ديپلماسي مردم محور و ايجاد اتاق فكرها، انديشكده‌ها و لابي‌هاي قوي ملي، منطقه‌يي و جهاني فعالند ولي ما در اين زمينه نسبتا تازه كار هستيم و راه درازي در پيش داريم.
برچسب ها: تفرشی
ارسال به دوستان