عصر ایران؛ سروش بامداد - شهردار اسبق تهران در گفت و گو با یک مجله اقتصادی به نکات جالبی درباره مصوبه مجلس در الزام دولت به انتقال پایتخت اشاره کرده که به بهانه آن می توان برخی را بازگفت و بعضی دیگر را نیز افزود.
هر چند غلامحسین کرباسچی شهردار دهه 70 نیز مانند بسیاری دیگر پیش بینی کرده این طرح به دلیل بارسنگین مالی در شورای نگهبان تایید نخواهد شد اما تصویب چنین طرحی در مجلس از تفوق نگاهی حکایت می کند که با نگاه و انتظار غالب در جامعه متفاوت است.
همه شهرداران شاخص بعد از انقلاب در قید حیات هستند و در ایران زندگی می کنند( محمد توسلی، محمد نبی حبیبی، غلامحسین کرباسچی، مرتضی الویری و محمد باقر قالیباف) اما از هیچ یک از آنان در تهیه این طرح نظر نخواستند و هیچ یک نیز با چنین طرحی به این شکل موافق نیستند.
نکته بارز در اظهارات شهردار اسبق تهران که انگیزه این نوشته هم هست این است که چرا نمایندگان طرح انتقال پادگان ها و نهادهای نظامی به بیرون شهر را تصویب نمی کنند؟ یا چرا وزارت نفت را به ارایه بنزین استاندارد ملزم نمی سازند؟ به بیان صریحتر چرا سنگ بزرگ برمی دارند که علامت نزدن باشد؟
در سال های پایانی دهه 70 و پس از آن که مرتضی الویری شهردار تهران شد از انتقال پادگان ها به بیرون شهر خبر داد و آمار شگفت آوری را هم اعلام کرد. این که 10 درصد مساحت تهران در اختیار پادگان ها و محیط های نظامی یا سازمان های وابسته است. نسبتی که باور آن دشوار می نمود اما تکذیب نشد. این طرح در اجرا مستلزم همکاری در عالی ترین سطوح بود و به همین خاطر جز پادگان قلعه مرغی که به بوستان بزرگ ولایت تبدیل شده بقیه مانده اند و درون بعضی ساخت و ساز هم صورت می پذیرد.
با تشکیل شورای شهر دوم به ریاست مهدی چمران که سابقه معاونت ستاد کل نیروهای مسلح را داشت و بعدتر انتخاب محمد باقر قالیباف به عنوان شهردار باسابقه فرماندهی در سپاه پاسداران و نیروی انتظامی این امید قوت گرفت که همکاری نهادهای نظامی افزایش یابد اما به جز مورد پیش گفته انتظارها برآورده نشد.
طرح انتقال پایتخت طرحی برای اجرا نشدن است حال آن که انتظار از مجلسیان این است سراغ برنامه های واقعی و عملیاتی بروند. طرفه این که بیشتر این نمایندگان خود در پایان دوران نمایندگی در همین تهران و در سازمان و اداره ای مشغول می شوند و به موطن خود باز نمی گردند اما طرحی را تصویب می کنند که دیگران از پایتخت بروند یا پایتخت را جای دیگری ببرند.
برخی نهادها نه تنها نمی روند که با شهرک سازی زمینه جذب مهاجران جدید را فراهم می آورند و جالب این که برخی از امضا کنندگان یا رای دهندگان خود به همین نهادها منتسب هستند.
مشکل دیگر همین شیوه کسب درآمد و اجازه ساخت و ساز با هدف تامین هزینه های شهرداری است. به موجب آمارهای رسمی قیمت خانه کلنگی طی یک سال گذشته 100 درصد رشد نشان می دهد. خانه کلنگی را برای چه می خرند؟ برای ساخت و ساز و تبدیل یک خانه به 10 خانه و 10 خودرو به جای یک خودرو. اگر بخشی از بودجه شهرداری را دولت تامین کند این شیوه درآمدزایی متوقف یا کاسته خواهد شد. زیرا مادام که دولت بودجه ندهد شهرداری گریز و گزیری جز تراکم فروشی به شیوه های گوناگون ندارد.
نکته قابل توجه در اظهارات شهردار اسبق تهران اما اشاره به یک موضوع است.
ادارات دولتی و پایتخت سیاسی از تهران برود تا مشکل خودشان حل شود یا مشکل مردم تهران؟
اگر قرار است بروند تا مشکل خودشان حل شود و در محیطی دور از هوای آلوده و ترافیک کُند و گرفتاری های عدیده دیگر روزگار بگذرانند آیا به این معنی است که می خواهند مردم تهران را با مشکلات تنها بگذارند و بروند تا خودشان خلاص شوند؟ در این صورت اینان نماینده چه کسی هستند؟ دولتی ها یا مردم؟
اگر قرار است بروند تا مشکل مردم حل شود اولا به این معنی است که مدعیان مشکل گشایی خود به مشکل بدل شده اند و ثانیا چرا همین انتقال را به تدریج شروع نمی کنند؟
هیچ شروعی بهتر از انتقال نهادهای نظامی و متعلقات آنها نیست. چنین طرحی در نهایت با استعلام شورای نگهبان از فرماندهی کل قوا می تواند تایید شود و مقدمه ای برای انتقال دیگر مراکز نامرتبط با مدیریت شهری هم باشد.
هر قدر طرح انتقال پایتخت غیرعملی و مصداق سنگ بزرگ است انتقال مراکز و ساختمان های قابل انتقال عملی و شدنی است. تا نمایندگان چه در نظر داشته باشند. اگر می خواهند مانند بسیاری از همکاران گذشته پس از اتمام نمایندگی نیز در این شهر بمانند به خاطر خودشان هم که شده باید تدبیری بیندیشند. منتها نه از جنس تدبیری که به تازگی اندیشیدند.