۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۱۸۴۳۸
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۰ - ۱۳-۱۱-۱۳۹۲
کد ۳۱۸۴۳۸
انتشار: ۱۴:۳۰ - ۱۳-۱۱-۱۳۹۲

اعتیاد زنان؛ از رنج تنهایی تا بساط مواد در عروسی‌ها

"... در خانواده ام همه از جمله برادرم مواد مصرف می کردند. همیشه در عروسی ها بساط مواد بود و همین باعث شد تا من هم مصرف کنم ..."
نوزده نفر بودند، نوزده زن و نوزده آرزو برای پاک شدن. پیر و جوان فرقی نمی کند؛ مهم همان یک قدم است که به اشتباه برداشته شده و حالا این نوزده نفر قرار است با 28 روز زندگی در یک کمپ ترک اعتیاد در اطراف تهران خماری ها را برای همیشه از روزهایشان تفریق کنند.سم زدایی، آب درمانی ،ورزش و گفتار درمانی از جمله مراحلی است که‌آنها باید در اینجا طی کنند تا دوباره به زندگی ،فرزند و خانواده شان برسند؛خانواده ای که گاهی آنها را طرد کرده و گاهی هم همراه و یارشان شده تا انگیزه پاک شدنشان دو چندان شود.تقریبا همه 19 نفر پس از چندین بار ترک و لغزش تصمیم گرفته اند که برای آخرین بار به اعتیادشان پشت پا بزنند.

ماشین مقابل درب آبی رنگ نگه می دارد. کمی دست و پایم را گم کرده ام. برای یک لحظه تمام تصوراتم از یک کمپ ترک اعتیاد زنان جلوی چشمانم نمایان می شود .مددکار همراه من در می زند و مردی تقریبا میانسال و درشت اندام در را به رویمان باز می کند .نسبتا گشاده روست و ما را به داخل اتاق مدیریت تعارف می کند.

هنوز به ساختمان اصلی مرکز نرسیده ایم،باید از دو در آهنی که در کنار یکی از آنها بخش سم زدایی قرار دارد رد بشویم تا به حیاط و سپس سالن اصلی کمپ برسیم.ساختمان تقریبا وسط یک حیاط نسبتا بزرگ است؛ ساختمانی که اطراف آن را وسایل ورزشی ،یک استخر کوچک سرپوشیده و البته یک اتاق فکر (به گفته مدیر کمپ ؛انفرادی)  قرار گرفته است.

مددکاران مرکز مقابل در ورودی به پیشوازمان می آیند و ما را به سالن سمت راست راهنمایی می کنند. نوزده زن به همراه مشاور و سردبیران دور تا دور سالن نشسته اند.چشم به زمین می دوزند، لبخند می زنند ، مرا بر انداز می کنند و گاه با هم پچ پچ می کنند.نوزده جفت چشم را می بینم که هر کدام دنیایی از حرف هستند. حس میهمان از پیش دعوت شده ای را دارم که همه جا را برایش آب و جارو کرده اند. یکباره همه تصوراتم از کمپ ترک اعتیاد بانوان به هم می ریزد.

به هر حال اینجا همان مرکزی است که سازمان بهزیستی بعد از 4 ماه نامه نگاری و دوندگی برای تهیه گزارش معرفی کرده است و حالا هم با یک مددکار خانم در مقابل سکوت مددجویانش نشسته ام؛سکوت لب ها و غوغای نگاه‌ها...

بی مقدمه می گویم:"یکی این سکوت رو بشکنه و یه چیزی بگه ؟"اما هیچ کس لب از لب باز نمی کند.کنارم پیر زنی 50 ساله با نام فاطمه نشسته است.می گوید :" 29 روز پیش پسرم مرا به اینجا آورد و رفت ." 15 سال پیش برای اولین بار تریاک را  در خانه برادرش مصرف کرده است.حالا هم 6 تا بچه دارد که هر کدام برای خود کسی هستند.

وقتی از او در مورد کمپ می پرسم با لهجه مشهدی اش می گوید:" اینجا خیلی خوبه... یه هفته است که فهمیدم اینجا همه با من همکاری می کنند.حالا هم باید چند روزی بیشتر اینجا بمونم."فاطمه یکی از کسانی است که طی این 29 روز به علت آنچه نامش را شیطنت گذاشته اند اتاق انفرادی کنار ساختمان را در هوای سرد تجربه کرده است.

تسلیم ترک شدم

الهام 28 ساله دومین نفر است،زن قد بلندی است که برای دومین بار به اینجا آمده است .او می گوید:"در سن 15 سالگی حشیش می زدم ، خانواده ام هم متوجه شده بودند اما چون بچه اول بودم کسی به من حرفی نمی زد، در ضمن وقتی حشیش می کشیدم عصبی و پرخاشگر می شدم و خانواده ام نمی توانستند به من چیزی بگویند.

"الهام ادامه می دهد:"شوهر اولم کاسب مواد بود اما همسر دومم باعث شد که من به اینجا بیایم. دفعه قبلی که اومدم نتونستم ترک کنم اما این دفعه تسلیم ترک شدم."الهام تا کلاس اول راهنمایی درس خوانده است ،با همان لحن ساده اش می گوید:"الان فقط دوست دارم برگردم و تمام وقتم را برای همسرم بگذارم."همینطور قصه ها را می شنوم. سئوال می پرسم و در جواب پرسش هایم گاهی اشک می بینم و گاه بغض و شرمندگی.

نگاهم به نفر بعدی که می افتد خود را معرفی می کند؛" فرانک هستم و 38  سالمه." این زن 38 ساله ، 15 سال با شوهرش که راننده ماشین سنگین بوده تفننی مواد مصرف کرده است اما حالا 9 سالی می شود که به تریاک و سپس کراک معتاد شده است.4 تا بچه دارد.در مورد تحصیلاتش می گوید:"با معدل 19 دیپلم گرفتم و همه خانواده ام تحصیل کرده هستند."فرانک قبلا چند باری با متادون ترک کرده اما به قول خودش چون ترک با متادون جواب نداده توسط خواهرش به کمپ معرفی شده است.

به خاطر بیماری مادرم معتاد شدم!

آرزوی 27 ساله مریضی مادرش را پیش می کشد و می گوید:"مادرم سرطان سینه داشت و به خاطر فشاری که بیماری مادرم به من می آورد مواد مصرف کردم تا بتونم تحمل کنم."بزرگترین آرزوی آرزو دیدن پسر 7 ساله اش است.4 سال است که به خاطر اعتیاد همسرش تقاضای طلاق داده است اما به علت اینکه شوهرش شناسنامه ندارد هنوز نتوانسته طلاق بگیرد.

تنهایی مرا به این روز انداخت

به فاطمه ای می رسم که مرگ همسر و احساس تنهایی را دلیل اعتیادش عنوان می کند.23 ساله و با سابقه 3 سال اعتیاد به شیشه .او می گوید:بعد از مرگ همسرم دوباره ازدواج کردم اما شوهر دومم معتاد بود؛حالا هم برای ترک در یک کمپ اعتیاد دیگر بستری است.فاطمه ادامه می دهد :روز اول که به اینجا آمدم ناراحت بودم اما روزهای بعد روحیه ام بهتر شد.نمی تونم 100 درصد بگم که دیگه لغزش نمی کنم و به کمپ برنمی گردم اما اینجا یاد گرفتم که هر روز که از خواب بیدار می شم یک روز پاکی رو از خدا بخوام.

همیشه در عروسی هایمان بساط مواد بود !

مریم 37 ساله 3 فرزند دارد و برای سومین بار است که به کمپ آمده است.او می گوید:خودم خواستم که به این مرکز بیایم و حالا خوب یاد گرفته ام که وقتی از اینجا رفتم چطور زندگی کنم.چند روز دیگراز اینجا می روم و اگر خدا بخواهد دیگه بر نمی گردم.مریم دور هم نشینی در خانواده را دلیل اعتیادش می داند.او می گوید:در خانواده ام همه از جمله برادرم مواد مصرف می کردند. همیشه در عروسی ها بساط مواد بود و همین باعث شد تا من هم مصرف کنم.
همنیطور گفت وگوها ادامه دارد و هر کدام از این زنان قصه خود را در مقابل من بازگو می کنند.

کسانی که اغلب اعتیادشان به شیشه و کراک بوده است اما خودشان در روی آوردن به اعتیاد کمترین تقصیر را داشته اند.البته اکنون بیشتر این افراد برای ترک کردن انگیزه دارند اما همچنان معلوم نیست پس از رفتن از کمپ ،آیا می توانند همینگونه بمانند یا نه ؟! البته جهانبخش فارسی ،مدیر کمپ ترک اعتیاد در خصوص آمار بازگشت به این کمپ می گوید: طبق آمار پروتکل جهانی اگر 5 درصد از افراد پاک بمانند آمار خوبی است،اما ما در اینجا 20 تا 23 درصد پاکی؛داریم تا کنون بیشتر از سه هزار پذیرش در کمپ داشتیم.

20 تا 23 درصد پاکی داریم

نفر بعدی ،نفر بعدی  تا نوزدهمین نفر هم اعتیادشان به شیشه و کراک بوده و تقریبا همه از حشیش شروع کرده اند و حالا که اینجا هستند به جز فاطمه 18 ساله با قبول اعتیادشان برای ترک انگیزه دارند و نمی خواهند به اعتیاد برگردند.البته جهانبخش فارسی ،مدیر کمپ ترک اعتیاد در خصوص آمار بازگشت به این کمپ می گوید: طبق آمار پروتکل جهانی اگر 5 درصد از افراد پاک بمانند آمار خوبی است،اما ما در اینجا 20 تا 23 درصد پاکی داریم.

او در مورد انگیزه های خود برای اداره یک کمپ اعتیاد می گوید: افرادی که کمپ ترک داشتند اولین مشوق‌های ما بودند؛می دانید !راستش وقتی مردی اعتیاد داشته باشد به سمت خرابه ها می رود و خانواده را رها می کند .ولی اگر خانم و یا دختری معتاد شود اثرات نامناسب زیادی دارد ، ممکن است در جامعه رها شود و منشا بسیاری از بیماریها باشد.شاید یکی از دلایلی که منجر شد تا به تاسیس کمپ اعتیاد زنان فکر کنم همین باشد.

مدیر این کمپ اعتیاد در مورد نحوه ترک  این افراد می گوید: سم زدایی ،آب درمانی ،ورزش و گفتار درمانی از مراحلی است که این زنان را کمک می کند تا با اعتیاد خود مبارزه کنند.همچنین با برگزاری جلسات جاذبه هفتگی سعی می کنیم کسانی را که‌ لغزش نداشتند تشویق کنیم .

همچنین درماه یکبار هم آموزش خانواده ها را داریم.برخی از خانواده ها رفتار قطع مصرف را نمی دانند، به همین دلیل ما مشاوران مرکز با توجه به  5 ،6 سال پاکی و تجربه ای که داشته اند می توانند آنها را راهنمایی کنند.در این حال ممکن است بعضی ها تمدید دوره شوند که این به تشخیص مشاور و مسئول داخل گزارش می شود که اگر یک دوره کفاف ترک اعتیاد را نداشته باشد در صورت رضایت خانواده یک دوره دیگر در کمپ می مانند تا درمان آنها تکمیل شود.

در مورد مشاوران می پرسم ،او می گوید:اغلب معتادانی که بیش از 5 یا 6 سال پاکی داشته اند در همین مرکز به عنوان مشاور مشغول می شوند تا بتوانند با توجه به تجربه خود مددجویان و خانواده های آنان را راهنمایی کنند.

ساعت نزدیک به 2 ظهر است و مددکار بهزیستی که همراه من آمده از پایان وقت اداری کار خود سخن می گوید و من به رغم میل باطنی ام به سمت پایان این قصه رهسپار می شوم ؛کمپ را ترک می کنیم و درب آبی رنگِ آهنی نیز پشت سر ما بسته می شود.

*روزنامه روزان، نیره خادمی

برچسب ها: اعتیاد زنان
ارسال به دوستان