۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۲۴۵۶۱
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۹ - ۱۴-۱۲-۱۳۹۲
کد ۳۲۴۵۶۱
انتشار: ۱۴:۵۹ - ۱۴-۱۲-۱۳۹۲

صفار هرندی: نظر نظام درباره حصر تغییری نکرده است

متن زیر حاصل گپ و گفت ۹۰د قیقه‌ای "مشرق" با صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است که با توجه به صبغه سیاسی و فرهنگی ایشان، این گفتگو هم رنگ و لعاب سیاسی دارد و هم فرهنگی.

جناب آقای صفارهرندی، شما تمایل دارید در مجامع عمومی به عنوان شخصیت فرهنگی شناخته شوید یا سیاسی؟ از سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای جنابعالی اینگونه به ذهن متبادر می‌شود که شخصیت سیاسی شما بر بعد فرهنگی غلبه دارد، تمایل شخصی خودتان هم اینگونه است؟

واقع مطلب جمله‌ای است که همیشه گفته شده؛ "این انقلاب بن مایه‌اش فرهنگی است"، این لفظ زیاد به کار برده می‌شود ولی از نظر معنایی توجهی به آن نمی‌کنیم، واقعا بضاعت اصلی انقلاب فرهنگ است؛ از حضرت امام خمینی (ره) گرفته تا شخصیت‌هایی که شاگردان ایشان محسوب شده و در خدمت ایشان بودند و سکان‌داران اصلی بخش‌های مختلف نظام پس از پیروزی انقلاب شدند، فرهنگ خسیسه مشترک همه آنها بوده است. حوزه تخصصی بزرگان انقلاب، نه سیاست، نه اقتصاد، نه نظامی‌گری و نه روابط بین‌الملل بوده است، بلکه حوزه فرهنگ بوده است؛ در هر حال من معتقدم سیاست ما عین فرهنگ ما و فرهنگ ما عین سیاست ماست.

با توجه به ساحت‌هاي فرهنگ، ضعف فرهنگي انقلاب از ابتدا تا به حال را در چه حوزه‌اي مي‌دانيد؟
فرهنگ ساحت‌های گوناگون دارد، یک ساحت فرهنگ، بعد آموزشی است مثلا همان چیزی که وزارت‌خانه‌های آموزش و پرورش و وزارت علوم را در برمی‌گیرد. یک ساحت فرهنگ، فرهنگ عمومی است یعنی صداقت داشتن، امانت داری، به عهد و وعده خود وفا کردن و ... در این ساحت قرار می‌گیرد.

مثلا می‌گویند مردم فلان شهر دارای این خصوصیت هستند، انسان‌های راست‌گو و خوش قولی هستند، در صد سال پیش وقتی شما به اسناد شهرستان یزد مراجعه می‌کنید، اسم یزد را نمی‌برند، می‌گویند "دارالعباده"، یعنی با عنوان دارالعباده شناخته می‌شود و مردم اهل بندگی‌اند. در اردبیل دارالولایه مطرح بوده است، در همین تهران محله‌هایي وجود دارد كه به دارالمؤمنین شهرت دارد، یعنی پاتوق اهل ایمان است.

ساحت دیگری از فرهنگ وجود که به صنایع و فرآورده‌های فرهگی مربوط می‌شود، این یکی به واسطه اینکه تجسمی‌تر است و حالت انتزاعی در آن کمتر لحاظ می‌شود، غالبا معادل کل فرهنگ گرفته می‌شود. یعنی تا می‌گویند فرهنگ، شخص یاد کتاب، مطبوعات، سینما و دیگر حوزه‌های مختلف زیرمجموعه فرهنگ و هنر می‌افتد.

آن چیزی که شاید به عنوان یک نقص در عرصه فرهنگ پس از انقلاب می‌توانیم معرفی کنیم، نقص در امثال فرهنگ مطبوعاتی، سینمایی، تئاتری است، در واقع محصولات فرهنگی در این حوزه‌ها فقر و ضعف جدی دارند. پیش از انقلاب مسؤولینی که ما از آنها به عنوان مدیران نظام یاد می‌کنیم، عناصر فرهنگی بودند ولی ساحت فرهنگی آنها ساحت این گونه فرآورده ها نبوده است. مگر در بخش‌هایی، مثل کتاب، شعر و کمی در مطبوعات و نشریات غیر حرفه‌ای و تا حدودی اثرگذار پیش از انقلاب، لذا می‌بینیم در آن حوزه کمتر از جاهای دیگر مشکل وجود دارد، ولی در عرصه‌های دیگر مثل موسیقی و بخشی از هنرهای تجمسی که منطقه ممنوعه بوده است، اصلا ورودی نمی‌کردند، لذا اینجا جایی است که مسئولان فرهنگی ما سابقه و پیشینه‌ای ندارند و خود به خود باید عرصه را به کسانی که تجربه و تخصص دارند، واگذار کنند، همین که شما مجبور می‌شوید عرصه را به دیگران واگذار کنید، یعنی در این نقطه، این عرصه به شما تعلق ندارد، اتفاقی که افتاده است این است.

در یک مقطع طولانی، شما حوزه‌هایی از فرهنگ و فرآورده‌های فرهنگی را برون سپاری کرده بودید، البته سعی شد بهترین کسانی که می توانند متکفلین امر بشوند را انتخاب و در رأس کار قرار دهید، بالاخره وقتی در دولت موقت وزیر فرهنگ و ارشادش می شود مرحوم میناچی، یا در دولت شهید رجایی شخصی مثل آقای دوزدوزانی وزیر می‌شود، انتهای قضیه این است که دست شما در این عرصه خالی است.کاری که باید می شد این بود که کادرهای متناسب با فرهنگ انقلاب، پرورش پیدا کنند، لذا همین ضرورت سبب شد جایی مثل حوزه هنری شکل گرفت که گویا حوزه هنری حتی زودتر از سازمان تبلیغات درست شد.

اگر بخواهیم دستاوردهای خود در این سی و چند سال انقلاب مقایسه کنیم، باید مقایسه را از ابتدای انقلاب تا به حال انجام دهیم زیرا قبل از انقلاب هیچ دستاورد و تجربه‌ای نداشتیم.

مأموریت بعضی از وزرات‌خانه‌ها مثل وزارت نیرو، هیچ تفاوتی با قبلش نکرده است، یعنی وظیفه آب‌ و برق‌رسانی هیچ تغییری نکرده است، آن زمان وظیفه‌اش تولید برق بود، در مقطع فعلی هم همین است، اما در حوزه فرهنگ و فراورده‌های فرهنگی، بین انقلاب و پیش از انقلاب، زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد زیرا از بدیهیات دوره طاغوت این است که "هرچیزی بتواند کام جویی و لذت فراوان‌تری را برآورده کند، فراورده فرهنگی است" در حالی که شما می گویید ما اساسا در نگاه الهی، حق نداریم کام جویی‌ و لذت طلبی‌ها را به گونه‌ای بپروریم که انسان را از هویت واقعی خودش دور کند و در ساحت بی‌خبری، رها شدگی و هپروتی قرار دهد، پس مبناهای دو طرف متفاوت است.

وقتی این مسائل را در نظر می‌گیریم، می بینیم که ما مشکلات زیادی در حوزه فرهنگ داریم و هر شخصی هم که می‌آید رأس وزارت خانه قرار می گیرد، اولین موضوعاتی که رخ می نماید، همین مسائل است، یعنی دو جور کشش و سائقه وجود دارد، کشش به سمت برآوردن خواسته‌های سطحی و کشش به سمت نگاه متعالی، الهی و ارزش مدار. اینها دو مقوله جدا از هم هستند. آن یکی تامینش آسان است برای اینکه دنباله ۲۰۰ سال جریان فرهنگی وارداتی از سوی غرب است و به طور مشخص۵۰ سال فرهنگ سازی در دوره پهلوی است، بنابراین مدل و الگو دارد و شخص می رود اقتباس می کند از آن الگو، اما فرهگ متعالی با توجه به صنایع نوین فرهنگی و هنر، باید برایش کار تاسیسی شود.

زمانی که جنابعالی وارد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شدید، مهم‌ترین و جدی ترین دغدغه و نگرانی فرهنگی شما چه بود؟
با توجه به حوزه کاری من قبل از وزارت، نسبت به این مجموعه و فعالان عرصه فرهنگ که مرتبط با وزارت‌خانه بود، شناختی داشتم، بالأخره سابقه مطبوعاتی نزدیک بیست و چند سالی را با خودمان به همراه داشتیم.

بالطبع من نگاه آسیب شناسانه و یک برآورد از کار مناسب در این عرصه داشتم که اگر بخواهد کار خوب و مناسبی صورت بگیرد، تکیه گاهش کجاها باید باشد و کجاها باید مانور کند و در کنار آن، یک سری رهنمودها به خصوص از فرهنگی‌ترین مدیر جامعه که شخص رهبر معظم انقلاب بودند، همراه بنده بود، اینها را به عنوان سرمایه و بضاعت در مسیر هدایت برنامه‌های فرهنگی تلقی می‌کردم.

به تدریج وقتی کار را شروع کردیم، متوجه شدیم ما در حوزه‌های مختلف مشکل داریم به این معنا که هم در فهم مسائل فرهنگی فاصله ها بین افراد مختلف زیاد است، هم در بضاعت نیروی انسانی که می خواهیم این بار را بر دوشش بگذاریم،.

به دلیل همان برآوردهای مختلف، هر شخصی آمده، از کادری که در وازرت خانه بوده، خواسته و توقع متفاوتی داشته است و نوعی حیرت در این افراد بوجود آمده است که بالأخره کدام یک از این خواسته‌ها را باید اجابت کنند که از قضا به همین دلیل، باید فکری کرد تا حوزه فرهنگ دست خوش تبعات آمد و شدهای فراوان قرار نگیرد، این حوزه باید روی ثبات و استقرار را به خودش ببیند.

پیشنهادی برای این حوزه دارید؟
پیشنهاد آماده خیر، ولی به طور کلی می‌شود در قانون به گونه‌ای جایگاه وزارت‌خانه و یا دستگاه های فرهنگی پیش‌بینی کنند که با آمد و شد مکرر دولت‌ها، متأثر از سیاست‌های سیال نشود، عرصه فرهنگ ثبات می‌طلبد، مثل وزارت اطلاعات که نباید دستخوش تغییرات بشود، این وزارت‌خانه‌ها نباید تحت تأثیر سلایق مدیران دولت‌های ۴ ساله یا ۸ ساله قرار بگیرند، بلکه باید در مدیریت این نهادها، ثبات وجود داشته باشد.


در حال حاضر شاهد حجم گسترده‌ای از تکنولوژی‌های جدید هستیم که دارای بعد فرهنگی برای قشر جوان کشور است، مثل انواع شبکه‌های اجتماعی و غیره، برخی می‌گویند باید برخورد سلبی داشته باشیم و برخی می‌گویند برخورد ایجابی لازم است، هر کدام نیز مخالفین و موافقینی دارد، نظر جنابعالی چیست؟

هیچ کدام از اینها حکم قطعی نمی‌تواند باشد، وقتی می‌گوییم برخورد ایجابی باشد، همه آنهایی که تمرکز در برخوردهای ایجابی دارند در عمل با جایی مواجه می‌شوند که می‌بینند بالاخره باید اقدام سلبی هم باشد، شاهد مثال جدید بخواهم بیاورم، جناب آقای روحانی مکرر در صحبت ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه ها خیلی تمرکز برای آزادی و حفظ کرامت افراد و جلوگیری از سانسور و ممیزی و اینگونه مفاهيم دارند يا قرار بود ممنوع‌القلم‌ها، سريع‌القلم بشوند ولي در همين مدت ما شاهد هستيم، با چند نشريه به دليل انتقاد برخورد شد، به نشرياتي اخطار داده شد گه چرا فلان تيتر را زديد و انها را به عنوان مخل امنيت ملي معرفي كردند، به فلان نويسنده اخطار شده كه تو در مقالات چرا تعريضي به فلان شخص داشتي!

بنده صرف نظر از اينكه درست گفتند يا غلط، مي خواهم بگويم همان كسي كه شعار مكررش اين است كه ما مي‌خواهيم ممنوعيت را برداريم، در عمل ممنوعيت‌هايش از دوره‌هاي قبلي هم بيشتر مي‌شود، نگاه كنيد آقاي روحاني در همين سخنراني كه در جمع هنرمندان داشتند، اعلام كردند كه ما مي‌خواهيم تقسيم هنرمند ارزشي و غير ارزشي را برداريم، هنر همه‌اش خوب است، شايد به يك معنا تعريفي كه ايشان مي‌خواستند ارائه بدهند، غلط هم نباشد، تعريف اين است كه فقط آن چيزي كه رو به تعالي دارد و ارزش‌هاي بنيادين الهي و انساني حرف مي‌زند، هنر است و مابقي هر چه كه باشد هنر نيست، مطابق اين تعريف خيلي از فراورده‌هاي فرهنگي را بايد به عنوان ضد هنر حذفش كرد، پس همينجا هم نگاه حذفي در ميان است، در همان سخنراني آقاي روحاني به هنرمندان رهنمود مي دهند كه سراغ كارهايي كه يأس و نااميدي را بخواهد القاء كند، نرويد، در واقع بر آن نگاه كلي حمايت‌گرانه به هنرمند يك تخصيص مي‌زند كه شما بايد دنبال كارهاي اميدوار كننده باشيد و چيزي را كه رو به نااميدي دارد، پيگيري نكنيد، يعني گاهي اوقات شما مجبوريد سلبي برخورد كنيد.

جالب است كه بعضي نسبت به همين اظهار نظر ايشان موضع گرفتند كه شما چرا مي‌خواهيد ما را محدود كنيد كه فقط مطالب اميدوار كننده بنويسيم، ما مي خواهيم مطالب نااميد كننده هم داشته باشيم، پس مي خواهم بگويم هر دو جنبه وجود دارد، البته تكيه گاه اصلي روي كار ايجابي است، فرض بر اين نيست كه ما دائم بخواهيم گريبان اين و ان را بگيريم كه چرا اين كار را كرديد و چرا آن كار را نكرديد، فرض بر اين است كه شما محيطي را فراهم كنيد براي شكوفا شدن استعدادها، منتها قاعده‌مندش كنيد كه افراد دچار حيرت و سرگيچه نشوند، همه دنيا هم اين ضوابط را دارند، مثلا همان‌هايي كه عليه مميزي حرف مي‌زنند، وقتي شما در نمايشگاه كتاب‌شان شركت مي‌كنيد، مسؤولان نمايشگاه (مثلا نمايشگاه فرانكفورت) فورا به شما مي‌گويند اين كتاب و آن كتاب به دليل مخالفت با اسرائيل، حق شركت در نمايشگاه را ندارد، به اين مي‌گويند منطق مميزي و در همه جاي دنيا پذيرفته شده است، بالأخره شما براي خودتان چارچوب و ضوابطي داريد.

با توجه به بيانات مقام معظم‌رهبري مبني بر تهاجم فرهنگي، شبيخون فرهنگي، ناتو فرهنگي و ...، متأسفانه ميان نهادها و سازمان‌هاي فرهنگي ارتباط خاصي ديده نمي‌شود و بعضا موازي كاري‌هايي انجام مي‌شود كه سبب اسراف بيت‌المال است، چرا قرارگاه فرهنگي در كشور وجود ندارد؟ آيا شما در عرصه فرهنگ اينگونه مشكلات را لمس كرده‌ايد؟

همان تعبیر قرارگاهی که شما مطرح کردید اگر از من بپرسید، عرض می‌کنم وجود دارد، چون قرارگاه یعنی محل تجمع عناصر خردمندی که آگاهی نسبت به عرصه‌های گوناگون فرهنگی را دارند، مجموعه ای از این جریانات فرهیخته جامعه یعنی اهالی فرهنگ در یک نقطه ای جمع شدند که عالی ترین مقامات اجرایی و قوام اداره کننده کشور هم در آنجا حاضرند، آنجا اسمش شورای عالی انقلاب فرهنگی است.

این تعبیر، تعبیر مقام معظم رهبري است که اگر قرار باشد جایی را به عنوان متکفل همه هدایت‌های فرهنگی در جامعه قرار دهیم و آن را قرارگاهی برای فرهنگ بدانيم، می‌شود همین شورای عالی انقلاب فرهنگی. از اینجا بالاتر و بهتر نمی‌توانیم پیدا کنیم.

گاهي بايد مقابل واقعيات تسليم بشويم، اگر يك روزي رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي شخصي مثل رهبر انقلاب بودند (در جايگاه رئيس جمهور)، يك فرصت بزرگ در اختيار رهبر آن روز انقلاب، امام رضوان‌الله عليه بوده است كه كسي را بالاي سر اين حوزه گذاشتند كه يك چهره تماما فرهنگي است.

وقتی شما به سوابق ايشان رجوع می کنید، مي‌بينيد با عرصه‌های مختلف فرهنگی آشنا است. همین کتاب ارزشمند "شرح اسم" كه جا دارد همه آن را مطالعه كنند، وقتي انسان مطالعه مي‌كند با جنبه‌هاي مختلف فرهنگي مقام معظم رهبري آشنا مي‌شود، شناخت عالي ايشان از شعر و شاعري، شناخت فني ايشان از ادبيات داستاني نه تنها ادبيات داستاني داخلي بلكه جهاني و ... از ويژگي‌هايي است كه در كنار ساير امتيازات، ايشان دارا است.

گفته مي‌شود وقتی آقای پوتین با حضرت آقا ملاقات کردند، رهبر انقلاب با اشاراتي به تاریخ روسیه که بعضی از آنها مثلا در رمان‌های نویسندگان بزرگ روس نمود داشته است، نکاتی را یادآور می‌شوند كه پوتين مبهوت شده و بعدا اظهار مي‌كند این مرد از من که رئیس جمهور روسيه هستم، از تاريخ کشور من اطلاعات عمیق‌تر و وسیع‌تری داشت.

فردی مثل ايشان که تسلط‌شان به رمان تا این حد گسترده است. کسی که وقتی اهالی موسیقی خدمت‌شان می‌رسند، چیزهایی از ایشان می شوند که حکایت از آشنايي به این عرصه می‌کند. در دوره وزارت بنده، وقتی اهالی سینما در خدمت ایشان بودند، مطالب رهبر را كه شنیده بودند، يك حالت بهجتی به آنها دست داده بود که خدا را شکر کسی مثل ایشان بالاسر این مملکت است، هیچ‌کس تا حالا مثل ایشان ما را به اعتبار اینکه سینماگر هستیم، شناسايي نكرده بود و بعد هم انتظارات و رهنمودهایی که ایشان داشت، کاملا روی وجدان این افراد اثرگذاری داشت به گونه‌ای كه بعضی از آنها انگیزه پيدا كردند که بروند سراغ تولیداتی که متأثر از کلام آن روز ایشان بود.

حالا در ميان بزرگان انقلاب، ما چند نفر مثل ايشان داريم؟ داریم آدم هایی که شاید سال تا سال یک رمان نخوانند، کتابی خارج از کتاب‌های حوزه تخصصی خودشان را مطالعه نکنند یا مثلا یک فیلم سینمایی را ندیده باشند.

من می‌دانم که مقام معظم رهبري هرازگاهي فیلم‌ها را می بینند، برایشان امکانی را فراهم می‌کنند تا فیلم‌ها را ببینند؛ احساس می‌کنند که نیاز دارند در این عرصه از آخرین پدیده‌هایی که اتفاق مي‌افتد، مطلع باشند. اگر کسی مثل ایشان بالاسر کار باشد، شما آرامش بیشتری دارید و وقتی حکمی در این زمینه صادر می‌کنند يا قضاوتی می کنند و در خواستی را مطرح می‌کنند، از این منظر است كه به اين حوزه اشراف دارند.

در دوره وزارت، مسئله‌اي وجود داشت كه سبب رنجش شما بشود؟
سعی ام این بوده که از حواشی پرهیز کنم ولی شاید آنجاهایی که من دلخور می‌شدم، زماني بود كه پايبندي به عهد را نمي‌ديدم. مثلا ما در دولت هم قسم شده بودیم تا جایی که ممکن است مسائل اختلاف فی‌مابین اعضا به بیرون دولت منتقل نشود ولي من می‌دیدم که یک کسی از طریق تریبون عمومی و رسانه‌ای آمده درباره من حرف مي‌زند، نمي‌خواهم اسم بياورم ...

یا یک وقتی من در مجلس در کمیسیون فرهنگی رفته بودم، چند پیام متفاوت از نمايندگان دریافت کردم، در همان جلسه، یک پیام این بود که فلان چیز را چرا سخت گرفتید، پیام دوم این بود که چرا آسان گرفتید، یعنی بين دو خواسته متضاد از يك نهاد حكومتي، منگه می‌شدم؛ همان جا گفتم بالأخره نگاه کدام یک از شما باید حجت باشد يا اینکه بگویم اصلا هیچ کدام حجت نیست و من باید به فهمی که از قانون را دارم، عمل کنم، آخرش این است که بیایید بنده را ببرید بابت این عملکرد مورد سؤال و يا استیضاح قرار دهيد. اينگونه مسائل سبب رنجش انسان مي‌شود.

الان هم با اهل هنر و فرهنگ ارتباط دارید ؟
همان دوستان هنرمندِ آن زمان، نسب به بنده لطف دارند، با اينكه شايد من خيلي آمد و شد نداشتم، بعد از ترک عرصه، پیامک‌ها و تماس‌هایشان وجود دارد.

مواجهه با اهالي فرهنگ بايد چگونه باشد؟
ببنید اهالی فرهنگ از یک منطق فرهنگی برخوردارند و لذا مواجهه با آنها باید با منطق فرهنگ باشد، اهالی هنر به این معروفند که عاطفی هستند، بنابراین با آنها نباید زمخت برخورد شود. اما تعبیر کلی‌ترش این است که با فرهنگ و با اهالی فرهنگ متناسب با حق و استحقاق‌شان باید برخورد شود.

حقیقتا اگر کسی کار ارزشمند هنری را انجام داده، کاری نباید داشته باشیم به اینکه او در کارنامه خودش کار نامناسبی داشته است. امروز اگر کار ارزشمندی ارائه می‌کند بابت همین کارش به او دست مریزاد بايد گفت و كارش را ستایش کرد و در عوض اگر کسی هم همیشه روی سر ما جا داشته، اگر خدای نکرده کاری که امروز عرضه می‌کند بر اساس آن چیزی که از او سراغ داشتیم، نبود، باید برادرانه و دوستانه به او متذکر شویم، یعنی نقد سالم صورت بگیرد و به او منعکس شود.

متاسفانه ما در هر دو موردش رفتارهای نادرستی داریم. گاهی قبیله گرایانه هرکاری را که توسط یکی از رفقای خودمان بوده، می‌رویم و مشاهده می‌كنيم، به به و چه چه می کنیم، و یا در عوض هرکار خوبی توسط یکی از غير هم طايفه‌اي‌هاي ما ساخته مي‌شود را بایکوتش می کنیم. این نگاه، نگاه غیر فرهنگی است نسبت به عرصه هنر.

به نظر مي‌رسد چهره جنابعالي بايد فرهنگي باشد تا سياسي!
من اعتقادی به تفکیک این عرصه‌ها از هم ندارم، یعنی همان موقعی که در سپاه مطرح بود که ۹۰ درصد فرهنگی - سیاسی است، ۱۰ درصد نظامی. جنگ که شروع شد، سپاه ۱۰۰ درصد نظامی شد. یک وقتی از مقام معظم رهبري پرسیدند که بالاخره سپاه الان فرهنگی است یا سیاسی، درصدهایش چقدر است، آقا فرمودند سپاه ۱۰۰ درصد فرهنگی است، ۱۰۰ درصد هم نظامی است.

یعنی این دو تا قابل تفکیک از همدیگر نیستند. حالا بنده عرض می‌کنم ما سیاستی که می‌گوییم عین دیانت‌مان است و دیانت‌مان عین سیاست است، در دیانت فرهنگ هست، نگاه اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی و ... هست و ديانت هم عين سياست است.

شايعاتي درباره حضور شما در صدا و سيما وجود دارد، تكذيب مي كنيد يا تأييد؟
من این را تکذیب کردم ولی نمی‌خواستم به عنوان تکذيبيه رسمی صادر كنم، از من پرسیدند و با صداقت کامل گفتم این شایعه است و نمی‌دانم واقعا دلیل طرح این بحث چه هست، جز اینکه بعضی‌ها یک جور بخت آزمایی مي‌كنند از باب اینکه ببینند حدس و نظر خودشان درست درمي‌آيد يا نه؟

اگر قضاوت خودم را بپرسند بنده عرض می‌کنم که مدیریت آینده صدا و سیما به واسطه اینکه عمر ده ساله‌ای از مدیریت آقای ضرغامی گذشته، اگر خواست شخص ديگري سپرده شود، بهتر است به امثال بنده که سنی از ما گذشته و آن نشاط جوانی را نداریم، سپرده نشود.

با توجه به سالگرد انقلاب اسلامي و تكيه مقام معظم رهبري بر استقلال و استحكام دروني و داخلي، به نظر جنابعالي نسبت ميان استقلال و ايستادگي هسته‌اي مردم ايران در اين ده سال، چگونه قابل جمع اسيت؟ اخيرا بعضي از روشنفكران و ليبرال‌ها، ايستادگي و دستاوردهاي هسته اي در اين ده سال را با معيار سود و هزينه مادي سنجيده و اعلام مي‌كنند ملت ايران جز فشار و تحريم، هيچ منفعتي از ايستادگي هسته‌اي نداشته است! به نظر شما سنجيدن بحث هسته‌اي با معيارهاي مادي صحيح است؟
من همیشه در جلسات می‌گویم، در بحث فنی هسته‌ای چون هیچ سر رشته‌ای ندارم، قضاوت خاصی نمی‌توانم بکنم، اگر بحث حقوقی هسته‌ای بشود، می‌گویم من حقوقدان نیستم و هیچ قضاوتی در این زمینه نمی‌توانم بکنم ولی این را می‌فهمم که همه دولت‌هایی که در این کشور روی کار آمدند، پیگیر بحث هسته‌ای بودند؛ یعنی سابقه هسته‌ای ما برمی‌گردد به دهه ۶۰، بعد در دهه هفتاد دنبال شده و در دهه هشتاد تا به حال پيگيري می‌شود، من می‌گویم اگر چند گروه از دولتمردان در دوره‌های مختلف آمدند پیگیر یک امری شدند و مردم در زمان‌هاي مختلف اعلام همراهی و هم بستگی کردند، يعني اين مسئله جزو منافع ملي است.

همین الان مردمی که به آقای روحانی رأی دادند، آقای روحانی می‌گفت اگر ما می‌گوییم چرخ سانتریوفیوژها بچرخد، چرخ زندگی مردم هم باید بگردد، مردم آمدند به آقای روحانی رأی دادند. اما همین روز اگر نظرسنجی بشود و از مردم بپرسند که خلاصه شما آماده اید به قیمت از دست‌دادن دست آوردهای هسته‌ای کشور، چرخ زندگیتان رونق بگیرد، می‌گویند نه.

موضوع هسته‌اي، يك خواسته ملی است، آنها که به دموکراسی اعتقاد دارند، دموكراسي يعني همين، یعنی تن دادن به آرای اکثریت مردم. اکثریت مردم در نظر سنجی‌ها و در موضع‌گیری‌های مختلف اظهار می‌کنند که این دستاورد، به عزتشان گره خورده است، البته یک جا هم آمدند قضاوت اینگونه کردند، گفتند براي رفع توهم ديگران و نشان دادن سلامت كارمان، عيبي ندارد با آنها مذاكره كنيم.

مردم درست می‌گویند، مردم گفتند که مذاکره با آمریکا اگر به این منجر شودکه اینها فهم درستی از مسائلی که ما داریم، پیدا کنند، عیبی ندارد مذاکره کنیم؛ اما پشتش نمی‌گویند مذاکره کنیم برای اینکه همه دستاوردها را بدهیم، برود.

پشتش می‌گویند باید دستاوردها حفظ شوند، حالا اگر کسی این را نفهمید و باز حرف دیگری خواست بزند جوابش، جواب همان کسانی است که گفته بودند كه توي اين مملكت يك ماده بدبو و بدشكل وجود دارد به اسم نفت، اين را بدهيم برود! يك عده روزي قضاوتشان درباره نفت ارزشمند امروز، اينگونه بود، همان نگاهي كه امروز مي‌گويد اين ماده دردسر آور هسته‌اي را بدهيم برود از شرش راحت شويم، اين دو نگاه يكي است و از يك منبع سرچشمه مي‌گيرد.

آقای صفار، روح انقلاب اسلامي و يكي از اصلي ترين شعارهاي انقلاب، مبارزه با استكبار بود، در چند ماه اخير، بيش از پيش شاهد هتاكي‌ها و گنده‌گويي‌هاي مقام هاي امريكايي هستيم به گونه‌اي كه به خود اجازه مي‌دهند درباره اظهار نظر رئيس جمهور ايران دخالت كنند و يا نسبت به عملكرد وزير خارجه براي زيارت مزار شهيد مغنيه اعتراض كنند، در مقابل شاهد پاسخ مناسب از سوي دولتمردان نيستيم، به نظر جنابعالي چرا جواب قاطعي به مقامات آمريكايي داده نمي‌شود؟
من اگر بخواهم منصفانه قضاوت کنم، باید بگويم گاهی وقت‌ها جواب‌هایی داده شده است، نظیر این چیزی که شاید خود شما هم منعکس کرده باشید از آقای ظریف، که اگر آنها بخواهند این رفتار را داشته باشند، ما بر می گردیم بالای ۲۰ درصد را تولید می‌کنیم، این به نوعی جواب پرگویی‌های آنها است.

اما شاید از انقلابی‌ترین لایه‌های مردمی سوال کنید، بگویند باید زودتر از اینها توی دهنشان می‌زدید، وقتی آنها داشتند زیاده‌گویی و زیاده خواهی می‌کردند، شما زودتر از این باید اقدام می‌کردید.

شما به چه دلیل رفتار آنها را باید توجیه کنید؟ بگذارید خودشان بگویند این حرف‌ها مصارف داخلی دارد يا بگويند داریم برای محافل صهیونیستی می‌گوییم، چرا شما باید توجیه کنید. به نظرم مقامات و مسؤولین ما نیازی نیست که به جای آمریکا یی‌ها توجیه‌گر رفتار ناسالم آنها باشند. بگذارند مردم ما با واقعیت‌ها در جامعه آمریکا آشنا بشوند.

با توجه به بیانات معظم له درباره خوشبین نبودن به نتیجه مذاکرات، به نظر جنابعالی حکمت ادامه مذاکرات چگونه با خوشبین نبودن به نتیجه مذاکرات قابل جمع است؟
ادامه مذاکرات با غرب ( ۱+۵ ) منافاتی با ارزیابی بدبینانه ما نسبت به انگیزه‌های غیر صادقانه آنها ندارد. ما در زندگی شخصی روزمره‌مان هم بعضا به کسانی اعتماد می‌کنیم که چه بسا بارها عدم صداقت و تخلف از عهد را از آنها دیده‌ایم. این کار از یک سو برای کشور فرصت‌ساز است و سبب شکسته شدن اجماع منفی علیه ایران می‌شود، و از سوی دیگر، فرصتی برای آشکار شدن عیار صداقت دشمنان ما در نزد افکار عمومی مردم است. مردمی که بعضا بر اثر تبلیغات پر حجم رسانه‌های وابسته به محافل بیگانه، دچار این توهم شده‌اند که علت اصلی مشکلات میان ما و دنیای غرب، نبودن زبان ارتباطی و مفاهمه میان ما بوده است.

جناب صفار، با توجه به هفت ماهي كه از دولت گذشته است، به نظر جنابعالي دولت يازدهم توانسته است نقاط ضعف دولت‌هاي قبلي را از بين ببرد و نقاط قوت دولت‌ها را توقيت كرده و گسترش بدهد؟
ما هنوز جلوه‌ای واقعی از دولت جدید ندیدیم، جز تکرار یک سری از حرف‌هایی که بیشتر به خواسته و آرزو شبیه است. آرزوهایی که هنوز محقق نشده است،بعضی‌ها که حتی خلافش هم آشكار شده است.

می شود مصداقي بيان بفرماييد؟
از ابتدایی که دولت جدید روی کار آمده، شروع کردند به صورت اغراق آمیزی گذشته‌ها را خراب کردن و سیاه نمایی فوق العاده. شعار و آرمانی که دولت جدید روي دست گرفته است، شعار اعتدال بوده است. واقعا شعار اعتدال با رفتار دولتمرداني که علي‌الدوام گذشته را سیاه مطلق نشان می‌دهند، قابل جمع است؟ مگر می‌شود باور کرد که دولت گذشته هیچ کار خوبی نکرده است، مردم به این حرف می‌خندند، این به جک شبیه است که بگویند هشت سال داشتند همه چیز را در مملکت خراب می‌کردند.

مردم که چشم هایشان می‌دیده كه رکورد ساخت و ساز در دولت سابق شکست شده است. رکورد خدمت رسانی به شهرهای کوچک و روستاها در این دوره شکسته شده، کم‌کردن فاصله بین گروه‌های برخوردار و کمتر برخوردار در آن دولت بوده است. کارهای بزرگی مثل برداشته شدن توزیع بدون قید و بند بنزین و مواد سوختی به صورت یکسان، در اين دوره اتفاق افتاده است.

این چیزی بود که دولت‌های گذشته آرزویش را داشتند و نمی‌توانستند محققش کنند، و در دولت نهم و دهم شد، بنده خودم جز منتقدین بخشی از کارهای دولت گذشته بودم، همان موقع هم می‌گفتم همین الان هم حاضرم بگویم، ولی می‌گویم این چه حرفی است؟

شما مي‌خواهيد يك بسته کالایی را بین مردم توزیع کنید و چون نسنجیده این کار را کردید، بساطی راه افتاد كه به تعبیر خودتان آبروریزی بوده است و اينها واقعيت است.

دو نفر جانشان را از دست دادند. و بالاتر از آن، با اعتبار و حیثیت دولت بازی شد، به نظرم مهم‌تر از آن، در دهه فجر با آبروي نظام بازی شد، مردمی که در صف‌های طولانی، منتظر دريافت سبد كالا بودند. كساني كه بر اساس سامانه اطلاع‌رساني دولت حق دريافت سبد كالا داشتند، هنگام مراجعه متوجه شدند كه اسمشان در ليست دريافت سبد كالا قرار نگرفته و مشكلاتي از اين قبيل، همه اينها نشان از بي‌تدبيري و نابساماني بود.

حالا یک آقایی هم بايد خجالت مي‌كشيد وقتي اين حرف را زده " كه اگر اين اتفاقات در توزيع سبد كالا افتاده است، مشكل مربوط به هشت سال گذشته است"!؟ و آن روزنامه‌ای که این را تیتر کرده، بيشتر بايد خجالت بكشد، آخر چرا بي‌تدبيري و نابساماني در اطلاع‌رساني يازدهم، بايد تقصيرش به گردن دولت نهم و دهم بيفتد!؟

یک تدبیری که تماما مال این دولت است با افتخار از چندماه قبل گفته است من خودم می خواهم این کار را بکنيم ، اي مردم منتظر باشید ما می‌خواهیم بسته کالایی بدهیم. حالا که در مقام اجرا خراب شده است، یک آقایی که ادعای دانشگاهی بودن هم دارند يا نظریه‌پرداز است، اعلام مي‌كند اگر این خراب شد، علتش هشت سال گذشته بوده است!

واقعا آدم دلش می‌سوزد. بنده از ابتدایی که آقای روحانی و تیمش روی کار آمدند، آرزويم اين بود كه موفق بشوند و خوشحالیم که شعار خوبی را مطرح کردند. شعار اعتدالی که مطرح کردند شعار خوبی است. ایکاش این شعار منجر به اين شود که قشرهای مختلف و دلسوز جامعه كنار هم قرار بگيرند و از ظرفیت‌های مشترکشان استفاده شود. انتظار هم همین بوده است دیگر، ولی وقتی می‌بینید مهم‌ترین دیالوگ این ایام، کوبیدن همه اقدامات انجام شده در هشت سال گذشته است، انسان متوجه مي‌شود که اعتدال فقط پروپاگاندا است نه واقعا شعاری که در عمل پیگیری شود.

حامیان دولت اعلام کرده اند تغییرات دولت از شاهرگ‌ها تا مویرگ‌ها در دولت ادامه خواهد داشت. آیا این سیاست با شعار تدبیر و عدم تغییرات اتوبوسی، همخوانی دارد؟
استاد ما می‌گفتند، حرف مردم باد هواست، خیلی خودتان را اسیر حرف این و آن نکنید! ما، نه آن روز که کسانی با تخطئه هرگونه جا به جایی در دولت گذشته، خود را طرفدار ثبات در بدنه بوروکراتیک دولت معرفی می کردند، ساده‌لوحانه ادعای آنها باور داشتیم و نه امروز گمان می‌کنیم که داس به دستان فعلی، در آینده به دوستان کنونی خود هم رحم خواهند کرد. نگاه افراطی در حذف و تصفیه بی‌رحمانه، حد یقف و تمامی ندارد. تسویه حساب با رقیب که تمام شد، نوبت صاف کردن حساب‌ها با رفقا فرا خواهد رسید. این یک بیماری و عارضه‌ای است که گریبان نظام سیاسی و اداری ما را گرفته و باید آرزو کنیم زمانی جای خود را، به رفتاری عاقلانه‌تر بدهد.

البته تا زمانی کسانی این طور می‌اندیشند که پنجاه درصد ملت که به آنها رأی نداده‌اند، طرفدار دیکتاتوری‌اند، برای حذف این پنجاه درصد هم برنامه‌ریزی و اقدام می‌کنند، اگرچه خیلی زود معلوم خواهد شد که این برداشت آنان چه قدر مضحک و ساده لوحانه بوده است.

از ابتداي روي كار امدن دولت يازدهم، موج‌سواري رسانه هاي ضدانقلاب و رسانه‌هاي اصلاح‌طلب در كنار بعضي از مسؤولين دولتي درباره خارج شدن فتنه‌گران در حصر، تبديل به موضوع اصلي شده است، متاسفانه، چندي پيش "فرید ذکریا" ادعایی كرد كه تا كنون تكذيب نشده است، وي ادعا مي‌كند كه آقای روحانی قول داده است تا عید یا بعد از عید، حصر به پايان برسد و همه از حصر خارج شوند، به نظر جنابعالي معطوف شدن به مسائل حاشيه‌اي و افراطي به نفع دولت است؟
من در واقع دلم می خواهد خوشبینانه به این صحنه نگاه کنم، نگاه خوشبینانه من متاثر از مواضعی است که از سوی آقای رئیس جمهور و بسیاری از اعضا کابینه‌اش، در زمان رأي اعتماد اعلام شده است، تا جایی که من یادم است همه اعضاي كابينه فتنه را محكوم مي‌كردند، خود آقای رئیس جمهور از وقایع فتنه‌آلود سال ۸۸ به بدی یاد کرد و عليه اين قضایا كه در جهت خلاف منافع ملی تشخیص داده بود، موضع گرفت، حتی سال ۸۸ یا ۸۹ بارها آقای روحاني علیه فتنه‌گران موضع گرفتند؛ بعید می‌دانم که بخواهند آبرو و اعتبارشان را به دليل تغيير وضعيت اشخاصي كه در آن زمان، هر روز فتنه و تحرك جديدي به راه مي‌انداختند، خرج كنند!

علی‌الاصول ایشان نباید دنبال آزادی آنها باشد و همین که آنها در حصر واقع شدند، اتفاقا برای کشور آرامشی ایجاد شده است. برخلاف آقایی كه گفته اگر می‌خواهید سرمایه‌گذاری خارجی صورت بگیرد، باید این افراد از حصر خارج شوند، من می‌گویم همه سرمایه‌های ما با توطئه‌ها و فتنه‌گري‌هاي اين افراد در آن زمان، به باد رفت.

وقتی اینها محصور شدند، کشور مقداري ثبات و آرامش پیدا کرده است، بعید می‌دانم آقای رئیس جمهور که مسئول ثبات و آرامش در حوزه کار اجرایی کشور است، بخواهد دوباره دوباره به آن وضع برگردد، گمان می‌کنم نظام به صورت کلی تصمیمي درباره رفع حصر نگرفته است، چندي پيش دادستان کل هم به صراحت اعلام كرد هيچ تصميم جديدي درباره فتنه‌گران در حصر وجود ندارد و قرار نيست اتفاق ديگري بيفتد.

مقام معظم رهبری در ايام انتخابات رياست جمهوري، درباره مديريت جهادي صحبت كردند، اخيرا در ديدار با اعضاي شوراي شهر و شهرداري تهران، بارديگر بر موفقيت اين نوع از مديريت صحح گذاشتند، به نظر جنابعالي شأن نزول مديريت جهادي چيست و معيارهاي چنين مديريتي را در كجا بايد جستجو كرد؟
بدون تردید، موفق‌ترین تجربیات ما، تجربیات دفاع مقدس است، ما معادل تجربیات مدیریتی جنگ، در جای دیگری سراغ نداریم، وقتی شما نگاه می‌کنید که همه این توفیقات روی کاکل چند نفر جوان بدست آمده است، تعجب مي‌كنيد. جواناني كه از مدرسه، دانشگاه، بازار و كارگاه بدون سابقه نظامي وراد خط مقدم شدند و تبديل به فرماندهان بزرگ جنگ شدند؛ بهترين و بالاترين استاندارد مديريت نظام مربوط به تجربيات اين جوانان است؛ اگر اینچنین است، عاقلانه آن است که ما این تجربه را تعمیم‌اش بدهیم به جاهای دیگر، یعنی بگوییم همچنان که موفق شدیم با اعتماد کردن به این روحیات پر نشاط جوانان در عرصه دفاع نظامی، آن توفیقات را بدست بیاوریم، پس لابد در عرصه‌های دیگر هم با اعتماد کردن به اینها، می‌توانیم موفق شویم.

بنده رمز اعتماد رهبر معظم انقلاب به جوانان را در این قیاس می‌بینم، قیاس مع الفارقی هم نیست، چون اداره کردن جنگ به مراتب سخت‌تر از اداره‌کردن عرصه‌های مختلف از جنس سیاست و فرهنگ و اقتصاد است. وقتی کادرهای جوان توفیق بدست آوردند که ما را از آن مهلکه‌ای که دنیا می‌خواست برایمان به وجود بیاورد، نجات دهند، با اعتمادکردن به آنها در حوزه‌های مختلف می‌توانیم آن مدل را پیش‌رو قرار بدهیم.

به نظر شما با دولت يازدهم كه ميانگين سنيش پيرترين دولت تاريخ انقلاب است، مديريت جهادي و جوان‌گرايي معنا دارد؟
بله لابد دل هایشان جوان است.

 با توجه به اینکه جران انحرافی را از نزدیک در دولت نهم لمس کردید، به نظرتان با اتفاقات و كم‌كاري‌هايي که در دولت جدید اتفاق مي‌افتد، امكان حضور مجدد جريان انحرافي به اين شكل در لايه‌هاي دولت و قدرت وجود دارد؟
اگر دل كندن مردم از جماعتی عاطفي باشد، مي توان آن را ترميم كرد، ولي اگر با استدلال و منطق، مردم به عده اي پشت كرده باشند، معني ندارد ان جريان خودش را براي رسيدن به قدرت به تقلا بيندازد.

به نظرم جریان انحرافی دامنه و عقبه اجتماعي نداشته و مردم براي جرياني كه سيئات اعمال و رفتار غلطش را ديده‌اند، سر و دست نمي‌شكنند، اگرچه اين همان مردمي بودند كه قبل از به انحراف كشيده شدن دولت براي رئيس جمهور سر و دست مي‌شكستند اما وقتي خطايي كه ناشي از غفلت است را ديدند، ديگر از آنها عبور كردند. به نظر من بعيد است كه مردم بخواهند دو مرتبه خودشان را به مخمصه بيندازند و اساسا بايد اين فكر را از سر بيرون كرد.

 به نظر جنابعالی و با توجه به حساس بودن انتخابات آتی مجلس، اصولگرایان می‌توانند به وحدت برسند؟ چه راهکاری برای وحدت اصولگرایان وجود دارد؟
البته رسیدن به وحدت سیاسی، آنگونه که هیچ اختلافی در میان نباشد، امری تقریبا محال به نظر می‌رسد، اما با نگاه جبهه‌ای، عقل حکم می‌کند نیروهای حاضر در این جبهه سیاسی، در مقابل رقیب بزرگ خود – که جبهه معارض با اصولگرایی است – از اختلاف سلایق داخلی چشم پوشی کرده، حل و فصل این گونه موارد را به وقت مناسب آن واگذارند. آیا می‌توان تصور کرد که در جبهه نبرد نظامی و در بحبوحه عملیات مقابل دشمن، یک یگان به جای عمل همسو با دیگر رزمندگان، علیه جبهه دشمن، به تسویه حساب با نیروهای مجاورش که چه بسا قصور و تقصیرهایی هم داشته‌اند، بپردازد؟

من اتحاد نیروهای اصولگرا را، یک امر ضروری و واجب می دانم و معتقدم هر گونه بهانه تراشی برای طفره رفتن از وحدت با خودی، زمینه سازی برای پیروزی جریان غیر خودی است.

البته با عبرت از حوادث اخیر، جمع شدن نیروهای اصولگرا و بازگشت به دوران طلایی پس از سال‌های ۸۱ به بعد ( دوره وحدت )، دور از ذهن نیست. البته در هر مقطعی باید با نگاه آسیب شناسانه از یکسو، و پرهیز از تنگ نظری از سوی دیگر، دامنه یارگیری و جذب حداکثری و دفع حداقلی را گسترش داد.

مقام معظم رهبری در دیدار با مردم تبریز، نسبت به اختلافات قومی و تلاش دشمنان برای تفرقه افکنی هشدار دادند. به نظر جنابعالی، دشمن چرا به دنبال اختلافات قومی است؟
بزرگ ترین ضربه‌ای که دشمنان ایران از این ملت خورده اند، اتحاد مردم ما زیر پرچم واحد با پای‌بندی به دین و آیین مشترک بوده است. تنوع قومی و یا به عبارتی وجود تیره‌های گوناگون قوم بزرگ ایرانی با عناوین فارس، عرب، لر، بلوچ، کرد، ترک، ترکمن و ...، در هیچ دوره‌ای، سبب بالا گرفتن انگیزه‌های جدایی‌طلبانه و گریز از مرکز در میان خرده فرهنگ‌های موجود در ایران نشده است. استعمار با پیگیری سیاست " تفرقه بینداز، حکومت کن" می‌کوشد هزینه درگیری با حکومت مقتدر برآمده از انقلاب اسلامی را به حساب خود ملت ایران واریز کند. شاید تجربیات نسبتا موفق آنها در افغانستان، عراق، پاکستان و تا حدودی سوریه و لبنان، آنها را به تکرار این تجربه در ایران وسوسه کرده است. اما وقتی در کارنامه دفاع مقدس، حضور تیره‌های مختلف قومی و مذهبی در صحنه، دست کمی از مجاهدت‌های جانانه فارس‌ها نداشته است، قاعدتا این هدف‌گذاری جریان سلطه بین‌المللی، ناکام خواهد ماند.

اخيرا در رسانه‌هاي بيگانه اعم از عربي، آمريكايي، صهيونيستي، اروپايي، ضد انقلاب و ... اتهاماتي به مقام معظم رهبري و خانواده ايشان زده مي‌شود، اگر بخواهيم مصداقي بيان كنيم، اتهاماتي درباره وضعيت مالي معظم‌له و فرزندانشان، نهادهاي زير نظر رهبري و ... از سوي ديگر، رسانه‌ها به واسطه اهميت جايگاه رهبري و وجود مؤسسه حفظ و نشر آثار معظم‌له نمي توانند براي پاسخگويي به اين اتهامات و شبهات پاسخ مناسبي براي مخاطب فراهم كنند و عملا اگر به دنبال پاسخ هم باشند، شواهد و اسناد در اختيار رسانه‌ها قرار نمي‌گيرد در حاليكه اتهامات روز به روز افزايش پيدا مي‌كند، به نظر جنابعالي چه كسي يا چه نهادي مسؤول پاسخگويي به اين اتهامات و سؤال‌ها است؟
هر وقت مواجه با چنين پدیده‌هایی می‌شویم باید ریشه آن را بررسی کنیم. ببینیم علتش چیست، علت اصلی ضربه‌ای است که جریان سلطه جهانی از کارکرد نهادی به اسم ولایت فقیه در دنیا خورده است. این ضربه را اینها در بدو انقلاب از به صحنه آمدن مرجع تقلیدی که در جایگاه حكم پیامبر نشسته بود، خوردند، تشريعا اين جایگاه، جایگاه رسول‌الله و جایگاه معصومین بود. اگرچه تکوینا از زمین تا آسمان بین اینها فاصله است. غرب متوجه شد ۲۰۰ سال تمدن‌سازی مدرن که فکر می‌کردند معارضی در دنیا نخواهد داشت، توسط مردي با اين مشخصات به چالش كشيده شد و به سرعت بر وجدان عمومي جوامع اثرگذار شد، طوري كه يك بعثت بزرگ اجتماعي را در جهان اسلام و حتي غير اسلام دامن زد. براي همين از مطرح شدن اسم امام خميني پشيمان شدند و متوجه شدند حرف‌‌هايي كه امام مي‌زند با فطرت مردم سازگار است و براي همين طرفداري از امام بالا گرفت، بعد از اين عهد كردند كه روي جانشين امام مانور ندهند و او را بايكوت كنند تا خميني دومي بوجود نيايد.

تا سال‌ها این کار را کرده بودند، در دوره سازندگي بيشتر مانورشان روي آقاي هاشمي است، هميشه از آقاي هاشمي به عنوان رهبر سياسي ايران ياد مي‌كنند، مقام معظم رهبري را به اعتبار اينكه رهبر معنوي و مذهبي است، بايكوت مي‌كردند و خبري از ايشان منتشر نمي‌كردند. در دوره اصلاحات و دولت آقاي احمدي‌نژاد نيز ولي‌فقيه را بايكوت مي‌كردند تا به تدريج اين مفهوم گم شود و كسي به اين مسئله نپردازد، اما بعد از مدتي متوجه شدند كه اقداماتشان بي‌نتيجه مانده و نفوذ ولايت فقيه بيشتر از قبل شده است. اين جايگاه ولايت فقيه است كه وقتي كشوري به استانه سقوط كشيده مي‌شود، با اشاره‌اش مردم به صحنه مي‌ريزند و خودشان اين صحنه را مديريت مي‌كنند.

غرب مي‌بيند كه سيد حسن نصرالله رهبر حزب‌الله لبنان مي‌گويد من شاگرد مكتب آيت‌الله خامنه‌اي هستم و دست ايشان را مي‌بوسد، متوجه مي‌شود در عراق اگر نتوانسته‌است اراده‌اش را حاكم كند به اين دليل است كه انجا هم شيعيان و هم اهل سنت نسبت به كسي مثل مقام معظم رهبري عرض ارادت دارند و سردار سليماني كه فرستاده ولي فقيه است، ميان اقشار مختلف مردم مانند منجي به او نگاه مي شود.

غرب متوجه شده است كه پيام ولي فقيه و نوع نگاهي كه به نقاط مختلف جهان منتقل مي‌كند، برايشان دردسر آفرين است و اين مسئله است كه حوزه‌هاي نفوذ غرب را اشغال مي‌كند و جايگزين آنها مي‌شود و حتي در حياط خلوت آمريكا هم مي‌تواند رسوخ كند.

وقتي با اين موارد روبرو شدند، حتي بايكوت ولي فقيه را هم بي فايده دانسته و به دنبال ضربه زدن، اعتبار زدايي و تخريب اين جايگاه برآمدند.، آنقدر اراجيف از اين طرف و آن طرف مي‌سازند و به افرادي رو آوردند كه روزي در ايران مسؤولتي داشتند و الان از ايران خارج شده و جيره خوار غرب شدند، يكي معاون وزير بود و الان شده كارشناس بي‌بي‌سي، ديگري وزير بود و الان شده مشاور ملكه انگليس، در اين مدت مدام به بدگويي و تخريب مقام معظم رهبري پرداختند اما آوازه‌ايشان بلندتر شد. بالأخره به مردم دنيا خبرهاي ديگري هم مي‌رسد، مي‌گويند ايشان يك عنصر كاملا الهي و يك رهبر معنوي - مذهبي است، كسي كه در عين اينكه مذهبي است اما از نگاه به اصطلاح متمدنانه و متجددانه امروزي دور نيست و اين عرصه را مي‌شناسد.

 مي‌شود مصداقي بيان كنيد يا مثالي بزنيد؟
در اوج روزهاي فتنه سال ۸۸، يكي از نويسندگان هفت يا هشت جلد از كتاب‌هايي كه براي خود و دوستانش است را به مقام معظم رهبري هديه مي‌دهد تا در ساعات فراغتشان مطالعه كنند، چند روز بعد در اوج شلوغي‌ها اطلاع مي‌دهند كه آقا كتاب شما را مطالعه كرده و حاشيه نويسي هم كرده‌اند، يعني با يك معرفتي كتاب‌ها را خوانده‌اند كه حاشيه هم زده‌اند، در آن روزهايي كه كشور گرفتار مسائل مختلف است و مدام به ايشان رجوع مي‌شود، جلسات متعدد با نيروهاي امنيتي و سياسي و خارجي دارند، ديدار با خانواده شهدا و ديدارهاي عمومي را بايد داشته باشند، با اين همه ايشان فرصت كرده‌و رمان‌ها را مطالعه كردند، اين مسئله اولا نشانه چند بعدي بودن شخصيت و در ثاني آرامش ايشان است.

براي خود من شعف انگيزتر از هرچيز اين بود كه به كسي دل سپرده‌‌ايم كه در اوج آن هيجانات كه دل‌ها را مي‌لرزاند، آنقدر آرامش دارد كه رمان مي خواند، امور كشور را در فضاي غبار آلود اداره مي‌كند و از طرف ديگر، برنامه مطالعه رمان را تعطيل نمي كند، فردي به ابشان گفته بود كه در كلامتان عصبانيت وجود دارد كه ايشان خنديده بودند و گفته بودند كه من خيلي آرامم و كارهاي جاري روزانه‌ام را سر موقع انجام مي‌دهم، خواب و بيداريم به موقع است، اين نشان مي‌دهد اين وجود خيلي آرام است.

بنابراين علت تخريب‌ها عليه ايشان و خانواده معظم‌له را اگر جستجو كنيم، ضربه‌اي است كه غرب از اينجا خورده است، شايد بتوان گفت دنياي كفر براي اولين بار برابر خودش نقطه‌اي كه كانون بسيج استعدادهاي آزادي خواهان و استقلال‌طلبان عالم عليه جبهه استكبار است را در وجود ولي فقيه مي‌بيند و مي‌خواهد از هر فرصتي براي ضربه زدن به اين نقطه كانوني استفاده كند، اگرچه ادعاهاي مضحك‌شان را حتي دوستان خودشان هم باور نمي‌كنند، مثلا وقتي شبهاتي راجع به وضعيت اقتصادي ايشان و خانواده‌شان مطرح مي‌كنند، بعضي از كساني كه پادو و كارشناس شبكه‌هاي ضد ايراني هستند نيز اين شبهات را موجب تمسخر اين شبكه‌ها مي‌دانند، نمونه بارز همان آقاي وزير سابق است كه درباره شبهات اقتصادي مطرح شده حول زندگي حضرت آقا و خانواده ايشان گفت: از اين حرف‌ها نزنيد كه اين حرف‌ها مضحك است، من از نزديك ايشان را مي‌شناسم و اين قبيل حرف‌ها به ايشان نمي‌چسبد و مردم هم باور نمي‌كنند.

وقتی مردم مريد يك چنين شخصي مي‌شوند، دشمن به فكر كوبيدن و تخطئه ايشان برمي‌آيد، كساني هم كه در داخل به هرزه‌گويي‌هاي بيروني‌ها ميدان مي‌دهند، اگر تعقيب كني، يا از آن طرف مأموريت مستقيم پذيرفته‌اند يا عقده‌هاي گذشته‌شان را خالي مي‌كنند، در هر صورت امكان ندارد يك انسان در سلامت فكري، اخلاقي و اقتصادي باشد و بخواهد نسبت به اين عصاره فضيلت، چون و چرا كرده و خدشه وارد كند.

من مراقبت‌هایی که رهبر معظم انقلاب نسبت به اطراف خود و خانواده‌شان دارند را مقایسه کردم با آن رفتارهایی که در بین بعضی از آن مسؤولین و مقامات بوده است، نمی‌خواهم آنها را تخطئه کنم، شايد توانشان نرسيده يا بلد نبودند يا اينكه روش تربيتي‌شان در خانواده متفاوت بوده است، اما روش تربيتي رهبر در خانواده به گونه‌اي بوده كه با افتخار مي‌توان گفت اين فرزند رهبر انقلاب است.

من یک وقتی گفتم آقا با فرزندان خودشان شرط کردند به دنبال كارهاي اقتصادي نروند، بعضي بد متوجه شدند و خيال كردند فرزندان ايشان به دنبال كار اقتصادي رفته و بعد از اين توسط ايشان منع شده‌اند، نه اصلا، آقاي مي‌خواستند بگويند شما مجبور نيستيد دنبال من باشيد و مي‌توانيد شغلي براي خود انتخاب كنيد ولي اگر مي‌خواهيد نام من روي شما باشد و در كنار من باشيد، بايد آدابي را رعايت كنيد كه فرزندان ايشان با جان و دل قبول كرده‌اند. در حاليكه وقتي به بعضي ديگر از مسؤولين گفته مي‌شود كه فرزند شما وقتي به بانك مي‌رود همه به احترامش بلند مي‌شوند و كار او را راه مي اندازند، اين خوب نيست، بگوييد كه از شما خرج نكند، مي‌گويد خب، حالا چكار كنم ديگر، مردم لطف دارند!؟

به نظر من شايد نيازي نباشد به ازاي هر دريدگي كه اين افراد در رسانه‌هاي فاسدشان مطرح كرده‌اند، جوابيه تهيه كنيم، كافي است شرحي از زندگي يك روز يا يک هفته حضرت آقا را براي قضاوت مردم منتشر كنيم، آنوقت خيلي‌ها مي‌گويند ايكاش ما هم مي توانستيم سالم و ساده و بدون اين حواشي كه جمعي از مقامات دچارش هستند، زندگي‌كنيم، خيلي از ما شايد طاقت سادگي زندگي رهبري و سختي‌هايي را كه ايشان بر خود و خانواده خود گرفته است، نداشته باشيم.

آقاي هاشمي مي‌گفتند مقام معظم رهبري قبل از انقلاب در بين طلابي كه با هم بودند، از همه زاهدتر بود و زندگي ساده‌تري داشت، بعد از انقلاب و پذيرش مسؤوليت رياست جمهوري، زندگيشان نسبت به قبل از انقلاب زاهدانه‌تر شد، وقتي دنيا چنين چيزهايي را بشنوند، خضوع مي‌كند و سر تعظيم فرود مي‌آورد. از قضا براي جلوگيري از انتقال همين حرف‌ها، اين اتهامات را عليه ايشان مطرح مي‌كنند، براي همين مي‌گويم، نبايد نگران بود، چون خاك پاشيدن به چهره خورشيد، آنرا مكدر نمي‌كند، خاك‌ها به چشم خودشان مي‌رود و خودشان را اذيت مي‌كند.
برچسب ها: صفار هرندی ، نظام ، رفع حصر
ارسال به دوستان