عصر ایران؛ هومان دوراندیش - چهارشنبه سوری سال 1392 هم، چه خوب چه بد، گذشت و جامعه ایران یکسال فرصت دارد تا رفتار عقلانیتری در چهارشنبه سوری سال 1393 داشته باشد. در مجموعه تحلیلها و هشدارهای مربوط به چهارشنبه سوری امسال، یکی دو جمله کلیدی از سردار رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، در خبرها بود که اهمیتی جامعهشناسانه داشت.
احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، در اواخر بهمن ماه امسال، گفت: "نگاه نیروی انتظامی به چهارشنبه سوری، نگاه اجتماعی است نه امنیتی، چرا که حقوق مردم اساسیترین موضوعی است که پلیس به آن توجه ویژه دارد. تصمیم داریم مردم این شب را در محلات خود بگذرانند و باعث بسته شدن میادین و بزرگراهها نشوند. با هماهنگیهای صورت گرفته با دادستان کل، اگر افراد حقوق مردم را رعایت نکنند و به معابر اصلی ورود پیدا نمایند و باعث ایجاد ناهنجاری شوند، خودروهای آنان توقیف شده و افراد نیز تا پایان تعطیلات نوروزی میهمان پلیس خواهند بود".
نکتهای که در سخنان جانشین فرمانده نیروی انتظامی اهمیت جامعه شناسانه دارد، این جمله است: "تصمیم داریم مردم این شب را در محلات خود بگذارنند." از دل این جمله، با نظر به تاریخچه کش و قوسهای میان حکومت و جامعه در قصه چهارشنبه سوری، چهار نکته را درباره جامعه ایران، میتوان استخراج کرد: 1- رادیکالیسم مدیران سیاسی و فرهنگی 2- وندالیسم نیروهای اجتماعی 3- قدرت جامعه در ایران 4- سازگاری عملی حکومت با جامعه، در مواردی که اختلاف نظری (ایدئولوژیک) همچنان پابرجاست.
خیلیها به یاد دارند در دهه 1360، مردمی که برای شادی و تفریح در شب چهارشنبه سوری از خانه بیرون میآمدند، "در محلات خود" دور هم جمع میشدند، آتش مختصری برپا میکردند، از روی آتش میپریدند، میگفتند و میخندیدند، و نهایتاً اندکی هم میخواندند و میرقصیدند. مردم برای "با هم بودن" شب چهارشنبه سوری را گرامی میداشتند. هدفشان نه آتشپرستی بود نه آزار رساندن به یکدیگر. اما کسانی که در پی تغییرات رادیکال همهجانبه در جامعه ایران بودند، همان مردمی را که کمتر از یک دهه قبل علیه رژیم باستانگرای پهلوی انقلاب کرده و حکومت اسلامی را تاسیس کرده بودند، به خرافهپرستی باستانگرایانه متهم میکردند و با این نگرش رادیکال که چهارشنبه سوری در خدمت بازتولید آتشپرستی و خرافات ایران باستان است، مانع از دور هم جمع شدن مردم "در محلات خود" میشدند.
در واکنش به این سختگیری افراطی، به تدریج آتش مراسم چهارشنبه سوری، بوی سیاست گرفت. اگر در دهه 60 چهارشنبه سوری رسمی ساده بود برای تزریق مختصری شادی به زیر پوست جامعه ، در در دهه 70 آنان که طالب تحول در شرایط سیاسی و اجتماعی بودند، با انگیزههایی جدید آتش چهارشنبه آخر سال را روشن میکردند؛ تحولطلبانی که سرانجام خاتمی را به قدرت رساندند و چندصباحی ورق سیاست را برگرداندند.
با شکست اصلاحات دموکراتیک دولت خاتمی، شب چهارشنبه سوری شب "وندالیسم علیه رادیکالیسم شد". جامعه جوان و تحولطلب ایران از شکست دولت خاتمی سرخورده بود و سرخورده از خاتمی و مخالفان راستگرای او، در شب چهارشنبه سوری به تخریب و ویرانگری روی آورد. هم از این رو، صدای عقلا هم درآمد که این مراسم جشن ملی است یا عزای ملی؟! اما تیزبینان این واقعیت را پیش چشم داشتند که میل به شخمزدن رادیکال جامعه، واقعهای اجتماعی را به حادثهای سیاسی و نهایتاً فاجعهای وندالیستی بدل کرد.
اگر رادیکالیسم مخالفان چهارشنبه سوری کنش ایدئولوژیک قدرتمندی بود، وندالیسم مخالفان آن هم، واکنش قدرتمندی بود که نهایتاً مدیران جامعه را به بازگشت به دهه 1360 راضی کرد؛ یعنی همان دههای که مردم شب چهارشنبه سوری را "در محلات خود" میگذراندند. اگر تصمیمات افراطی مخالفان چهارشنبه سوری در کار نبود، رفتارهای افراطی موافقان چهارشنبه سوری هم پدید نمیآمد. بنابراین، هیچ عجیب نیست که تعدیل در آن سو، به تعدیل در این سو بینجامد.
جامعه ایران در شانزده سال اخیر، به خوبی نشان داده است که جامعه قدرتمندی است. علل این قدرت هر چه باشد، جهت آن را نباید معطوف به تخریب کرد. این نکتهایست که از چشم مقامات سیاسی و انتظامی و امنیتی هم پنهان نمانده است و به همین دلیل، در قصه چهارشنبه سوری، تساهل و تسامحی در پیش گرفته شده است تا وندالیسم (تخریبگری) نفرتآلود لایههای جوان و ناراضی جامعه 80، دوباره جای خودش را به همان با هم بودن مهربانانه پیران و جوانان بدهد. اندکی تعدیل در تفسیرهای ایدئولوژیک از سنتهای اجتماعی، مردمنوازی را جانشین مردمآزاری در آخرین سهشنبه شب هر سال میکند.
اینکه سال گذشته، شهرداری رسماً مکانهایی را برای جشن و شادی مردم در شب چهارشنبه سوری تعیین کرد و امسال هم نیروی انتظامی اعلام کرد مردم میتوانند شب چهارشنبه سوری را، بیممانعت پلیس، در محلات خود بگذارنند، نشانه امیدبخشی از سازگاری عملی حاکمان جامعه ایران با مردمی است که میخواهند در آخرین سهشنبه سال، طعم شادی و آزادی را بچشند. این سازگاری، مبتنی بر عقل عملی است نه لزوماً همسویی نظری و موافقت ایدئولوژیک
با فلسفه یک جشن ملی.