علی مطهری در گفت وگو با ویژه نامه نوروزی اعتماد با اشاره به شرایط انقلاب سال 57، گفت:شهید مطهری سیاستش این بود که نقشش در انقلاب آشکار نباشد. شما یک عکس از ایشان میبینید که کنار امام باشند؟ با این که نزدیکترین فرد به امام بود. ایشان تاکید داشت که فعالیتهایش زیاد آشکار نباشد. چون مجاهدین خلق و کمونیستها از استاد مطهری کینه داشتند و ایشان از نفوذ این گروهها به دستگاه رهبری انقلاب جلوگیری میکرد.
آقای بهشتی معتقد بود در دولت موقت به رجوی پست بدهیم
وی ادامه داد: از بین نزدیکان امام، فردی که به شدت جلوی مجاهدین خلق ایستاده بود، ایشان بود. مثلا آقای طالقانی مشکل زیادی با مجاهدین نداشت. حتی آقای بهشتی معتقد بود که در دولت موقت چند تا پست هم به مسعود رجوی بدهیم تا بتوانیم کنترلشان کنیم. اما شهید مطهری میگفتند ما چنین حقی نداریم و نمیتوان انقلاب را دو شقه کرد. سران مجاهدین مارکسیست هستند. انقلاب مانند رودخانه نیست که بگوییم یک بخش آن در مسیر اسلام برود و بخش دیگرش در مسیر مارکسیسم. ایشان محکم ایستاده بود.
تماس های شهید مطهری و تذکر به خلخالی
علی مطهری در ادامه در پاسخ به این پرسش که چرا شهید
مطهری در مورد تندرویها در اعدامها سکوت کرد، گفت:واکنشهای استاد مطهری
در این بخش پنهان بود. ایشان چندین بار به اقای خلخالی تلفنی تذکر دادند.
من خودم یکی دو بار را شاهد بودم. مثلا در مورد اعدام هویدا معتقد بودند که
نباید عجله شود. تلاش کردند که با امام تماس بگیرند و آن شب موفق نشدند و
تصمیم داشتند صبح با امام صحبت کنند اما هویدا را همان شب اعدام کرده
بودند.
وی درپاسخ به اینکه یعنی موافق اعدام هویدا نبودند، افزود:معتقد
بودند که نباید عجله شود. فضا طوری بود که گاهی کار دست امام هم نبود. شهید
مطهری در یک سخنرانی که همان روزها داشتند گفتند برخی از جوانان هستند که
میگویند گلوله هم حیف است که ما خرج اینها میکنیم. در حالی که از نظر
اسلام حتی حقوق یک مجرم هم باید محفوظ باشد و ما حق نداریم بیش از مجازاتی
که دادگاه اسلامی برای یک مجرم درنظر گرفته، مجازات کنیم. این رویکرد شهید
مطهری بود. بالاخره در پشت صحنه تا جایی که توان داشت سعی کرد جلوی
تندرویها را بگیرد اما واقعیت این است که شرایط روزهای اول انقلاب به
گونهای بود که گاهی حتی اگر امام هم دستور میداد که اعدامی صورت نگیرد،
برخی کاری میکردند که قبل از آنکه دستور امام برسد یا رسانهای شود، طرف
اعدام شده باشد و امام در برابر عمل انجام شده قرار بگیرد. اصلا معلوم نیست
که خود امام هم از همه آن اعدامها راضی باشند. البته برخی از این
اعدامیها سران آن نظام بودند و در ظلمهای آن نظام موثر بودند و حکمشان
مشخص بود، مثل فرماندهان نظامی برخی شهرها که افراد زیادی را به قتل رسانده
بودند. اما میتوان ادعا کرد که خطاهای انقلاب ما در این زمینه قابل قیاس
با سایر انقلابها نیست و ریشه آن هم اسلامی بودن این انقلاب است.
انقلاب از مسیر کلی خود خارج نشده است
فرزند ارشد
شهید مطهری با تاکید بر اینکه من معتقد نیستم که انقلاب از مسیر کلی خود
خارج شده است، بلکه معتقدم در برخی اهداف و آرمانها دچار آسیب شدهایم که
باید اصلاح شود، افزود: نمیتوان به طور قاطع پیشبینی رفتار یک فرد را
کرد. اما ایشان در همان ماههای قبل از پیروزی انقلاب تا زمانی که شهید
شدند، یک بحثی را مطرح کردند تحت عنوان انقلاب اسلامی یا اسلام انقلابی؟
ایشان توضیح میدادند که افرادی هستند که معتقدند اصل بر مبارزه است یعنی
اصل بر مبارزه با رژیم شاه و ظلم است و در این مبارزه از اسلام به عنوان
ابزار استفاده میکنیم. چون مردم ایران مسلمان هستند و مجبوریم از اسلام
برای مبارزه با ظلم استفاده کنیم. این نگاه را مجاهدین و گروه فرقان و جنبش
مسلمانان مبارز داشتند و اسلام انقلابی را مطرح میکردند. اما شهید مطهری
میگفت باید انقلاب را اسلامی کنیم نه اسلام را انقلابی. هدف فقط سرنگونی
شاه نیست، مهم این است که نظامی که روی کار میآید چه نظامی خواهد بود؟ لذا
با کارهای هیجانی و اصالت دادن به مبارزه مخالف بودند. ایشان همه چیز را
با مقیاس اسلام میسنجیدند و برای آینده انقلاب روی آزادی بیان و برخورد
درست با مخالفان و روی عدالت و استقلال فرهنگی و مکتبی تأکید زیادی داشتند و
معتقد بودند که یک نهضت اجتماعی نیاز به مراقبت مستمر و دائم دارد و این
طور نیست که چون انقلاب ما اسلامی است مصون از آفتهاست. حتی انقلاب ما را
به انقلاب صدر اسلام تشبیه میکردند که آن انقلاب بعد از پنجاه سال از رحلت
پیامبر(ص) از مسیر خود به طور کامل خارج شد و امت پیغمبر فرزند پیغمبر را
کشتند. خلاصه روی اصول و مبانی تأکید داشتند و انقلابیون را از کارهای
احساسی و هیجانی برحذر میداشتند. پس اگر ایشان بودند قاعدتا در حوزههایی
مثل آزادی بیان و عدالت و ابلاغ پیام اسلام به دنیا و استقلال فرهنگی و
مکتبی وضع بهتری داشتیم.
تسخیر سفارت آمریکا مساوی با خشونت نبود
مطهری درباره نگاه پدرش به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا هم اظهار داشت:تسخیر سفارت آمریکا مساوی با خشونت نبود. خشونت هم چیزی نیست که همیشه مردود باشد بلکه در جای خودش درست است،همان طور که جهاد همراه با خشونت است و در جای خودش واجب است. البته خشونت جهاد هم فقط شامل سربازان دشمن میشود نه مردم عادی. بحث در ضرورت و عدم ضرورت تسخیر سفارت آمریکاست. البته میدانید که استاد مطهری شش ماه قبل از تسخیر سفارت آمریکا شهید شده بودند. ولی با نگاهی که از ایشان سراغ داریم به نظر میرسد که لااقل با طولانی شدن اشغال این سفارتخانه موافق نبودند و آن را به ضرر انقلاب میدانستند چون ما برای مردم جهان پیامهای غنی داریم و میخواهیم انقلاب را به دنیا معرفی کنیم نه اینکه دنیا را رو در روی انقلاب قرار دهیم. بنابراین حدس میزنم که قاعدتا با تسخیر سفارت نمیتوانستند موافق باشند. اگر هم موافق بودند در حد چند روز بود تا صدای اعتراض ما به خاطر پناه دادن آمریکا به شاه و تلاش برای شکست انقلاب شنیده شود، اما اینکه 444 روز سفارت در تسخیر باشد و گروگان داشته باشیم و تبلیغات وسیعی علیه انقلاب شود و چهره انقلاب، خشن جلوه داده شود و صدام هم از این فرصت برای حمله به ایران استفاده کند، مسلما با مخالفت ایشان مواجه میشد و به احتمال قوی امام را قانع میکردند که این موضوع سریعتر جمع شود.
شهید مطهری با قطع رابطه با دنیا مخالف بود
وی ادامه داد:نگاه شهید مطهری مانند نگاه امام یک نگاه جهانی بود. معتقد بودند که انقلاب اسلامی محدود به مرزهای ایران نیست. منتها روش کار مهم بود. همان تسخیر سفارت آیا سبب گسترش پیام انقلاب بود؟ و در مجموع در جهت صدور انقلاب بود یا برعکس، به صدور انقلاب لطمه زد؟ به هر حال نگاه ایشان بیشتر ایدئولوژیک بود و معتقد بود نظام سیاسی و جزایی و اقتصادیمان را به دنیا معرفی کنیم و برای دنیا حرف داریم لذا باید با دنیا مرتبط باشیم و پیاممان را به دنیا برسانیم. به همین جهت با تندرویهایی مانند این که با دنیا قطع رابطه کنیم، مخالف بودند.
ماجرای حضور مرحوم سید احمد خمینی در کنار مسعود رجوی
وی
در پاسخ به پرسش دیگری درباره اینکه چه کسانی در امام خمینی تاثیر داشتند،
خاطر نشان کرد:امام مستقل تصمیم میگرفت و کمتر تحتتاثیر اطرافیان قرار
میگرفت. اما در همان دوره برخی از نزدیکان امام بودند که چنین گرایشهای
احساسی داشتند. مثلا مرحوم حاج احمد آقا آن اوایل یک گرایشی به مجاهدین خلق
داشت که در چهلم آقای طالقانی هم در آن مراسم شرکت کردند و در کنار مسعود
رجوی قرار گرفتند و سخنرانی هم کردند. اما بعدا امام ایشان را از چنین
رفتارهایی و نزدیکی به مجاهدین نهی کردند. یا آقای موسوی خوئینیها گرایشی
به چپ داشت که در تسخیر سفارت موثر بود.
راضی نبودن شهید مطهری از بازرگان
مطهری درباره
چگونگی معرفی بازرگان از سوی پدرش به امام برای نخست وزیری، افزود: شهید
مطهری، آقای بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت معرفی کرد چون این
استدلال را داشت که انقلاب سریعتر به نتیجه میرسد و با حضور بازرگان
بسیاری از حساسیتها روی انقلاب ما کمتر شد و انقلاب سریعتر به پیروزی
رسید. اما بعدا این گروه نتوانستند خودشان را با امام هماهنگ کنند و آن
حوادث رخ داد. پدرم در همان روزهای آخر حیاتشان از عملکرد بازرگان راضی
نبودند و معتقد بودند که اینها دیگر باید کنار بروند و ماموریتشان را
انجام دادند که همان مدیریت دوره انتقال بود. اما این به این معنی نیست که
ما باید آنها را طرد و محدود میکردیم و حتی ضد انقلاب معرفی کنیم. البته
نهضت آزادی در دوره جنگ هم معتقد به ادامه جنگ نبودند و میگفتند باید صلح
شود. این نگاهشان از نظر انقلابیون سبب تضعیف روحیه مردم میشد و به همین
دلیل از دست آنها ناراحت بودند و گاهی نهضت آزادی را ستون پنجم دشمن
مینامیدند.
وی ادامه داد:با همه این اوصاف معتقدم به عنوان یک گروه
منتقد باید تحمل میشدند و حقوقشان به درستی رعایت نشد. اگر شهید مطهری
بودند بسیاری از این افراد را جذب میکردند، چون بالاخره از سال 34 تا 58
با آنها مراوده داشتند و سخنران اصلی جلسات انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان
بودند که مهندس بازرگان و دکتر سحابی و مهندس کتیرایی و مهندس معینفر
گردانندگان اصلی آن بودند. لذا حضور ایشان میتوانست نهضت آزادی را به
دیدگاههای امام نزدیک کند.